جستجو در مقالات منتشر شده


646 نتیجه برای امی

نسرین چنگیزی، آرش شیردل، امین دائمی،
دوره 82، شماره 1 - ( فروردین 1403 )
چکیده

سردبیر محترم
مرگ ناشی از بارداری یکی از شاخص‌های توسعه محسوب می‌شود.1 مرگ‌و‌میر مادر بر اثر عوارض بارداری و زایمان، نشانگری حساس از وضعیت زنان در جامعه، دسترسی به مراقبت‌ها، کفایت و کیفیت مراقبت‌های سلامتی، ظرفیت سیستم ارایه خدمات در پاسخگویی به نیازهای جامعه زنان و نشان دهنده اوضاع اقتصادی و اجتماعی هر جامعه‌ای است. مرگ یک مادر، مرگ یک نفر نیست، بلکه مرگ و ناتوانی خانواده و جامعه است.2 مرگ مادر فقط مرگ یک انسان نیست. مادرانی که به‌دلیل عوارض بارداری و زایمان فوت می‌شوند، ممکن است فرزندان دیگری در خانه داشته باشند که با مرگ مادر، وضعیت تغذیه آن فرزندان نیز دچار مشکل می‌شود و رشد و حتی بقای آن فرزندان را در معرض تهدید قرار می‌دهد.2 مرگ مادر همچنین موجب می‌شود فرزندان بزرگتر، ترک تحصیل نمایند.2 به‌طور کلی، مرگ مادر باعث از هم پاشیدن خانواده می‌شود و کودکان را از نظر رشد، تحصیلات و اشتغال تحت تاثیر قرار می‌دهد.2و3 مطالعات نشان می‌دهند که مرگ مادری بر ارایه کنندگان مراقبت‌های سلامت نیز تاثیرگذار است و موجب آسیب‌هایی از جمله بی‌خوابی، از دست دادن اشتها، و خستگی شدید می‌شود.4 علاوه بر آثار منفی مرگ مادری که در سطور بالا اشاره شد، بروز مرگ مادری می‌تواند به وجهه‌ی بیمارستان نیز آسیب برساند.5 یکی از مواردی که می‌تواند نشان دهنده‌ی وجهه‌ی بیمارستان باشد، کاهش یا افزایش مراجعین آن بیمارستان است. مقاله‌ی حاضر، تغییر تعداد زایمان‌های یک بیمارستان شهرستانی متعاقب وقوع مرگ مادری را بررسی کرده است. طبق بیانیه هلسینکی در مورد‌اخلاق پژوهش، با‌توجه به ماهیت مطالعه که از داده‌های بی‌نام استفاده شد و با‌توجه به اینکه داده‌های مورد استفاده، با اهداف مدیریتی و اداری جمع‌آوری شده بودند، نیازی به اخذ رضایت آگاهانه نبود. در سال 1399 در بیمارستان محل مطالعه، دو مورد مرگ مادری به فاصله‌ی سه ماه اتفاق افتاد که مورد اول در شهریور ماه 1399 و مورد دوم در آذر ماه 1399 بود. هر دو مورد مرگ مادری به‌دلیل خونریزی بود. نمودار 1 تعداد زایمان‌‌های ساکنان شهرستان محل مطالعه را نشان می‌دهد.








نمودار1: تعداد زایمان‌های ساکنان شهرستان محل مطالعه در بیمارستان همان شهرستان و بیمارستان‌های سایر شهرستان‌ها

در این نمودار، ستون‌های آبی رنگ تعداد زایمان‌های ساکنان شهرستان محل مطالعه در بیمارستان همان شهرستان را نشان می‌دهد. ستون‌های نارنجی رنگ، تعداد زایمان‌های ساکنان شهرستان محل مطالعه در سایر بیمارستان‌ها را نشان می‌دهد. به عبارت دیگر، ستون‌های نارنجی تعداد مادرانی را نشان می‌دهد که برای زایمان به بیمارستان شهر خودشان مراجعه نکرده‌اند و به شهرهای دیگر مراجعه کرده‌اند. و خط قرمز رنگ نیز درصد زایمان‌های ساکنان آن شهر که در شهرهای دیگر انجام شده است را نشان می‌دهد. همانگونه که در نمودار1 مشاهده می‌شود، تعداد زایمان‌های بیمارستان محل مطالعه، پس از وقوع اولین مورد مرگ مادری در شهریور 1399، شروع به کاهش کرده است. در مقابل، تعداد زایمان‌های ساکنان شهرستان در سایر بیمارستان‌ها افزایش یافته است. به‌طوری که درصد زایمان‌های ساکنان این شهرستان در بیمارستان‌های غیر از بیمارستان شهر خودشان (خط قرمز) روند افزایشی داشته و از حدود 18% در دوره‌ی پیش از وقوع مرگ مادری، به 45% در تابستان 1400 رسیده است. بدین معنی که نزدیک به نیمی از ساکنان شهر ترجیح داده‌اند در بیمارستان شهر خودشان زایمان نداشته باشند. وقوع دو مورد مرگ مادری به فاصله‌ی سه ماه از همدیگر در بیمارستان موجب شد که حدود نیمی از مادران باردار آن شهرستان برای زایمان به بیمارستان‌های شهرستان‌های مراجعه کنند. این موضوع می‌تواند به این معنی باشد که وجهه‌ی بیمارستان در نزد مردم آسیب دیده است. مطالعه‌ای که در 25 بیمارستان در ایالات متحده آمریکا بر روی بیماران انفارکتوس قلبی انجام شد نشان داد که میزان بالای رضایت بیماران با میزان بالای مطابقت مراقبت‌ها با استانداردها و گایدلاین‌ها مرتبط است و در طرف دیگر، میزان پایین رضایت بیماران با میزان بالای مرگ و میر بیمارستان مرتبط است.6 بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که تصور مردم از کیفیت مراقبت، دور از واقعیت نیست. مطالعات پیشین گزارش کرده‌اند که تصور مردم از کیفیت مراقبت‌های سلامت بر انتخاب ارایه کننده تاثیرگذار است.7 می‌توان گفت به خاطر همین تغییر در تصور مردم از کیفیت مراقبت‌های بیمارستان، تعداد مراجعین آن کاهش یافته است. مطالعه‌ای که در اندونزی انجام شد نشان داد که موارد نزدیک به مرگ (Near Miss) مراقبت با کیفیت‌تری نسبت به موارد مرگ مادری دریافت کرده بودند.8 بنابراین می‌توان گفت که کیفیت مراقبت‌ها بر مرگ مادری تاثیرگذار است. اما باید به این نکته توجه داشت که کیفیت مراقبت‌ها، بخصوص در مورد مرگ مادری، فقط وابسته به فرد ارایه دهنده خدمت نیست و تحت‌تاثیر عوامل زیادی است. به‌طوری که مطالعه‌ای که در مورد کیفیت مراقبت‌ها و مرگ مادری در موزامبیک انجام شد نشان داد که برای کاهش مرگ مادری، لازم است تشخیص بیماری مادر به درستی انجام شود، مهارت‌های بالینی پرسنل ارتقا یابد و آزمایش‌های با کیفیت انجام شود تا از خطاهای بالینی اجتناب شود.9 مطالعه‌ای که به مرور مرگ‌های مادری در آمریکا پرداخته بود گزارش کرد که فقدان هماهنگی بین ارایه کنندگان مراقبت در مادران دارای بیماری مزمن، مراقبت تکه تکه و غیریکپارچه و مراقبت کمتر از استاندارد از جمله عوامل تاثیرگذار بر وقوع مرگ مادری بودند.10 مطالعات دیگر نشان داده‌اند که مردم تفاوت بین کیفیت فنی مراقبت‌ها (از جمله جنبه‌های پزشکی و پرستاری مراقبت‌ها) و کیفیت غیر‌فنی مراقبت‌ها (از جمله نظافت و غذا) را به خوبی متوجه می‌شوند.6 و به جنبه‌های بالینی کیفیت، بیشتر از جنبه‌های غیربالینی آن اهمیت می‌دهند.11
دو مورد مرگ مادری موضوع این مطالعه نیز مطابق نظام کشوری مراقبت مرگ مادران در کمیته مرگ مادران بررسی شده‌اند و بر اساس تقسیم‌بندی ICD 10 در گروه سوم تحت عنوان خونریزی‌های مامایی قرار گرفته‌اند که جزو مرگ‌های قابل‌اجتناب محسوب می‌شوند. شاید از نظر مدیران بیمارستانی، بارزترین اثر کاهش تعداد مراجعین در بیمارستان، کاهش درآمد بیمارستان باشد که می‌تواند بیمارستان را در تنگنای مالی قرار دهد، اما مهمترین تاثیر کاهش اعتماد به تک بیمارستان شهرستان، لزوم مسافرت‌های بین شهری، سختی دسترسی به خدمات درمانی مناسب در زمان مناسب برای بیماران یا مادران باردار باشد، که می‌تواند آنها را در معرض خطراتی چون تصادفات جاده‌ای قرار دهد و عوارض شدید و حتی مرگ را به همراه داشته باشد. بنابراین مسئولین استانی سلامت مادران باید به این جنبه از آثار مرگ مادری نیز توجه داشته باشند و هم زمان با تلاش برای اصلاح فرایندهای معیوب ارایه خدمات، مدیریت حمایتی مردم خصوصا مادران باردار و همراهان را به‌عمل آورند.
همچنین بایستی توجه داشت که تذکرات کتبی یا شفاهی به افراد، محرومیت و یا قطع همکاری با افراد، می‌تواند برای آن پرونده خاص در مراجع قانونی بر‌اساس شکایات موردی مطرح باشد، اما در روند اصلاح فرایندها، این قبیل رویکرد‌های تنبیهی فردی-گروهی، یکی از عوامل مهم مخدوش کننده مستندات برای پرونده‌های بعدی جهت گریز از تنبیه و تذکرات احتمالی از سوی ارایه دهندگان خدمت خواهد شد. با‌توجه به مطالب فوق، پیشنهادات شامل این موارد است، 1- پرهیز از رویکرد تنبیهی-توبیخی فردی، 2- استفاده از نظرات دریافت کنندگان و ارایه ‌کنندگان خدمات سلامت برای بهبود این خدمات، 3- اتخاذ رویکرد سیستمی در ارتقای فرآیندهای ارایه خدمات، 4- شفاف‌سازی اطلاعات و ایجاد ارتباط موثر با مردم و اعلام تغییرات و بهبودها به ایشان.

 
سید حسن امامی رضوی، محمدرضا صالحی، هوشنگ صابری، محمد زارعی، بابک میرزاشاهی، پگاه آفرینش، سپیده خداپرست،
دوره 82، شماره 3 - ( خرداد 1403 )
چکیده

عفونت پیوژنیک اولیه ستون فقرات، همچنین به‌عنوان اسپوندیلودیسیت یا استئومیلیت مهره‌ای شناخته می‌شود، یک بیماری جدی و بالقوه ناتوان‌کننده است که شامل عفونت باکتریایی یا قارچی فضای دیسک بین مهره‌ای و بدنه‌های مهره‌های مجاور می‌شود. در‌حالی که نسبتا نادر است، با شیوع تخمینی 4/2 در هر 100000 نفر در سال، این یک اورژانس پزشکی است که نیاز به تشخیص و درمان فوری برای جلوگیری از آسیب دایمی ستون فقرات و عوارض عصبی دارد. شایعترین ارگانیسم‌های عامل بیماری استافیلوکوکوس اورئوس است که تا 50% موارد را تشکیل می‌دهد و پس از آن باکتری‌های گرم منفی مانند اشریشیا کلی و عفونت‌های مایکوباکتریایی مانند مایکوباکتریوم توبرکلوزیس قرار دارند. عوامل خطر برای ایجاد عفونت اولیه ستون فقرات پیوژنیک عبارتند از مصرف داخل وریدی دارو، سیستم ایمنی ضعیف، جراحی اخیر ستون فقرات یا ابزار دقیق و گسترش پیوسته از یک عفونت در سایر نقاط بدن، مانند عفونت دستگاه ادراری یا اندوکاردیت. بیماران معمولا با کمردرد شدید و موضعی، تب و ضعف عمومی مراجعه می‌کنند که به راحتی می‌تواند با بیماری‌های شایعتر ستون فقرات اشتباه گرفته شود. تشخیص سریع بسیار مهم است و شامل تاریخچه پزشکی کامل، معاینه فیزیکی، آزمایشات آزمایشگاهی و مطالعات تصویربرداری پیشرفته مانند تصویربرداری تشدید مغناطیسی (MRI) است. کشت خون و در برخی موارد بیوپسی ممکن است برای شناسایی ارگانیسم عامل و راهنمایی درمان ضدمیکروبی مناسب لازم باشد. درمان اصلی شروع سریع آنتی‌بیوتیک یا درمان ضدقارچی هدفمند است که اغلب نیاز به تزریق داخل وریدی برای چند هفته دارد. مداخله جراحی ممکن است در برخی موارد ضروری باشد، مانند تخلیه آبسه یا ایجاد ثبات در ستون فقرات. یک رویکرد چند رشته‌ای شامل متخصصان بیماری‌های عفونی، جراحان ستون فقرات و ارایه دهندگان توانبخشی برای مدیریت بهینه و نتایج ضروری است. علیرغم پیشرفت در تشخیص و درمان، عفونت اولیه پیوژنیک نخاعی یک وضعیت چالش برانگیز باقی مانده است. تاخیر در تشخیص و درمان می‌تواند منجر به عوارض ویرانگر از جمله تغییر شکل دایمی ستون فقرات، فلج و حتی مرگ شود. با این‌حال، با مدیریت به موقع و مناسب، اکثر بیماران قادر به دستیابی به یک نتیجه بالینی خوب هستند، اگرچه برخی ممکن است درد باقیمانده یا نقایص عصبی را تجربه کنند.
معصومه عسگر شیرازی، زهرا امیدی، حسین دلیلی، مامک شریعت، سیدرضا رئیس‌کرمی، زینب کاویانی، مجتبی فاضل،
دوره 82، شماره 3 - ( خرداد 1403 )
چکیده

زمینه و هدف: کمبود ویتامین D در بین زنان باردار بسیار شایع است و در دوران بارداری می‌تواند منجر به عوارض مادری و جنینی شود. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط بین سطح سرمی ویتامین D مادر با شاخص‌های انتروپومتریک نوزاد و تکامل مغزی-عصبی انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه به‌صورت آینده‌نگر بر روی زنان باردار مراجعه‌کننده به بیمارستان امام خمینی (ره) شهر تهران از مهر تا پایان اسفند 1399 انجام شد. اطلاعات جمعیت شناختی و خصوصیات انتروپومتریک بدو تولد نوزاد با استفاده از پرونده پزشکی جمع‌آوری شد و سطح سرمی ویتامین D مادر با خونگیری در زمان زایمان بررسی شد. تکامل مغزی-عصبی در شش ماهگی با ابزار ASQ ارزیابی شد. متغیرهای جمعیت شناختی مادران و نوزادان با آماره‌های توصیفی و ارتباط بین سطح ویتامین D مادر با شاخص‌های انتروپومتریک و حیطه‌های تکامل مغزی-عصبی نوزاد به ترتیب با آزمون همبستگی اسپیرمن و من-ویتنی بررسی شدند.
یافته‌ها: به‌طور کلی 123 مادر باردار بررسی شدند. میانگین سن مادران 41/31 سال و میانگین قد، وزن و دور سر نوزاد به ترتیب 32/34 سانتی‌متر، 33/3208 گرم و 33/50 سانتی‌متر بودند. بین ویتامین D مادر با شاخص‌های انتروپومتریک نوزاد و حیطه‌های تکامل مغزی-عصبی ارتباط معنادار آماری مشاهده نشد (05/0>P).
نتیجه‌گیری: اگرچه ارتباط مثبتی بین سطح سرمی ویتامین D مادر با شاخص‌های انتروپومتریک و حیطه‌های تکامل مغزی-عصبی نوزادان در شش ماهگی یافت نشد. اما با در نظر گرفتن محدودیت‌های این مطالعه توصیه می‌شود نتایج با احتیاط تفسیر شود و انجام مطالعات کوهورت آینده‌نگر با حجم نمونه بالا در جمعیت‌های مختلف از سراسر کشور توصیه می‌شود.

 
مهشاد مهتدی، محمد جواد پسند، غزاله اسلامیان،
دوره 82، شماره 3 - ( خرداد 1403 )
چکیده

زمینه و هدف: ورزشکاران به‌دنبال راه‌هایی برای بهبود عملکرد ورزشی و محافظت خود در برابر اثرات طولانی مدت ورزش هستند. یکی از راهکارهای احتمالا اثربخش، تجویز مکمل کلستروم است. هدف از این مطالعه تعیین تاثیر مکمل کلستروم بر عملکرد سیستم ایمنی ورزشکاران است.
روش بررسی: این مرور نظاممند در پایگاههای اطلاعاتی انگلیسی و فارسی زبان Medline، Scopus، Embase، ScienceDirect، Magiran، Scientific Information Database، Islamic World Science Citation و Cochrane و سایت Google Scholar بدون‌محدودیت زمانی تا آبان 1402 انجام شد. 18 کارازمایی بالینی تصادفی، با پیروی از پروتکل کاکرین، برای بررسی اثرات مکمل کلستروم بر سیستم ایمنی بدن ورزشکاران بررسی شد.
یافته‌ها: یافتههای این مطالعه نشان داد، مصرف روزانه 2/3 گرم مکمل کلستروم به مدت 24 هفته می‌تواند تولید سیتوکین‌های التهابی ناشی از ورزش را کاهش دهد و سیتوکین‌های ضد‌التهابی را افزایش دهد. علاوه‌بر‌این، مصرف روزانه 20 گرم مکمل کلستروم می‌تواند از کاهش عملکرد نوتروفیل و کاهش پاسخهای ایمنی ناشی از ورزش طولانی مدت جلوگیری کند. در افراد دریافت‌کننده کلستروم در مقایسه با دارونما در مطالعاتی که بروز بیماری‌های دستگاه تنفسی فوقانی را بررسی کردند، بروز این بیماری کمتر بود. هیچ اثر معناداری بر تعداد لوکوسیتها با هر دوزی از مکمل مشاهده نشد و نتایج مطالعات بر روی سایر شاخص‌های ایمنی ضد و نقیض بود.
نتیجه‌گیری: مکمل کلستروم میتواند عملکرد سیستم ایمنی بدن ورزشکاران را با تنظیم پارامترهای ایمنی و کاهش اثرات منفی ناشی از ورزش شدید، بهبود بخشد. با این حال به‌دلیل نتایج متناقض مطالعات، انجام تحقیقات بیشتر برای بررسی دوزهای مختلف کلستروم در ورزشهای مختلف ضروری است.

 
حمید رضا مهریار، محمد رضا حسینی آذر، افشین ابراهیمی، امید گرکز،
دوره 82، شماره 4 - ( تیر 1403 )
چکیده

زمینه و هدف: گرچه سیستم تنفسی به‌عنوان ارکان اصلی درگیری در بیماری کووید-۱۹ می‌باشد، با این وجود گزارش‌هایی از درگیری دیگر ارگان‌ها و علائم کمتر آنها شایع شده است. این مطالعه با هدف بررسی فراوانی علائم گوارشی بیماران مبتلا به کووید-19 انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه به‌صورت توصیفی- مقطعی بر روی تمام بیماران با تشخیص کووید-19 بستری در بیمارستان امام‌خمینی در فروردین لغایت شهریور 1400 به‌روش سرشماری انجام شد که داده‌ها با استفاده از چک‌لیستی که شامل اطلاعات دموگرافیک بود جمع‌آوری شد داده‌ها بعد جمع‌آوری وارد SPSS software, version 18 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA) شده و با کمک آمار توصیفی تجزیه و تحلیل شد.
یافته‌ها: در این مطالعه نتایج نشان داد که از 2580 بیمار بستری 54% زن و 46% مرد بودند و میانگین سنی بیماران 67/58±68/17 بود. بیشترین فراوانی افراد در بازه سنی 59-40 سال (۹۲۵ نفر) بود. %۶۴ از بیماران حداقل یک علامت گوارشی داشتند. بی‌اشتهایی %۴۰ با ارجحیت مردان (%۵۷) و بیشترین فراوانی در بازه سنی 40-59 سال (۴۳۰ نفر)، خونریزی گوارشی %۱۰ با ارجحیت مردان (%۸۰) و بیشترین فراوانی در بازه سنی ۷۹-۶۰ سال (۱۱۲) نفر، درد شکم ۸% با ارجحیت زنان (%۶۵) با ارجحیت فراوانی در بازه سنی 40-59 سال (۶۵ نفر)، استفراغ ۳% با ارجحیت زنان (%۵۱) با ارجحیت فراوانی در بازه سنی 80-99 سال (۵۸ نفر) بود.
نتیجه‌گیری: یافته‌های حاصل از این مطالعه نشان داد که بیماری کووید-۱۹ نه تنها می‌تواند سیستم تنفسی بلکه می‌تواند سیستم گوارشی را در سیر و یا ابتدای بیماری درگیر کند.

 
نجیبه محسنی معلم کلائی، عبدالرضا جعفری‌راد، محمدحسین حسامی‌رستمی، خدیجه معیل طبقدهی، مجتبی قربانی، ابوالفضل حسین‌نتاج،
دوره 82، شماره 4 - ( تیر 1403 )
چکیده

زمینه و هدف: مرگ‌ومیر یکی از پیامدهای جدی ناشی از سوختگی می‌باشد. این مطالعه با هدف بررسی اختلاف‌نظر موجود مبنی بر بستری بیماران سوختگی بالای 90% در بخش مراقبت‌های ویژه سوختگی با اتاق ایزوله بخش سوختگی انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه با روش توصیفی- تحلیلی گذشته‌نگر از فروردین 1390 الی اسفند 1401 انجام شده است. جامعه آماری پرونده‌های بیماران بستری در بخش‌های سوختگی و بخش مراقبت‌های ویژه سوختگی مرکز روانپزشکی و سوختگی زارع که فوت شدند، بود. تحلیل توصیفی و استنباطی داده‌ها به کمک SPSS software, version 21 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA) انجام شد. برای توصیف داده‌های کمی از میانگین و انحراف‌معیار و برای توصیف داده‌های کیفی، فراوانی و درصد بکار برده شد.
یافته‌ها: از میان 882 پرونده، 226 بیمار، سوختگی بالای 90% داشتند. 143 پرونده مربوط به مردان (3/63%) بود. اکثر بیماران در رده سنی 19 تا 40 سال (9/61%) قرار داشتند. عامل سوختگی (9/54%) شعله بود. از میان بیماران (2/83%) در اتاق ایزوله بخش سوختگی بستری شدند. گرچه میانگین روزهای بستری بیماران بالای 90% در بخش مراقبت‌های ویژه سوختگی 71/13±82/11 روز و اتاق ایزوله بخش سوختگی 66/8±11/9 روز بود اما آزمون Mann-Whitney U test نشان داد میانگین مدت زمان زنده ماندن این بیماران در اتاق ایزوله بخش سوختگی با بخش مراقبت‌های ویژه تفاوت معناداری دارد (001/0=sig).
نتیجه‌گیری: گرچه میانگین مدت زنده ماندن در دو گروه تفاوت معناداری را نشان می‌دهد، درنهایت همه بیماران دو گروه با چند روز اختلاف فوت شدند.

 

صفحه 33 از 33    
...
33
بعدی
آخرین
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb