جستجو در مقالات منتشر شده


49 نتیجه برای زمانی

نیلوفر آقارضایی، رضوان مرزبانی، حسن رضادوست، سعیده زمانی کوخالو، بابک ارجمند، کامبیز گیلانی،
دوره 75، شماره 12 - ( اسفند 1396 )
چکیده

ناباروری حدود ۲۰% از زوج‌های جهان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. عوامل موثر بر باروری در مردان و زنان به‌طور مساوی توزیع شده است. با وجود تحقیقات گسترده در ناباروری مردان اتیولوژی بسیاری از مردان نابارور ناشناخته است. در Nature سال ۲۰۱۰ از پژوهشگران برجسته و سیاست‌گذاران خواسته شد سند چشم اندازی برای سال ۲۰۲۰ ارایه دهند، که در نهایت متابولومیکس به عنوان فنآوری‌ پیشرو در Omics توسط این افراد معرفی شد. در حدود ۲۰ سال پیش واژه‌ی متابولومیکس تعریف شد، درحالی‌که کاربرد بالینی متابولومیکس به بیش از ۱۰۰۰ سال پیش برمی‌گردد، زمانی که پزشک و فیلسوف بزرگ ایرانی، ابن‌سینا، تغییرات ادرار فرد در هنگام بیماری را مشاهده می‌کرد. امروزه این تغییرات بو یا رنگ در نتیجه تنظیم نبودن متابولیت‌ها شناخته می‌شود که نشان‌دهنده‌ی بیماری‌های متابولیک است. روش متابولومیکس تجزیه و تحلیل‌های الگویی واحد است که توسط مسیرهای بیوشیمیایی خاصی که در پس تولید مواد بیولوژیکی مانند اسپرماتوزوآ یا پلاسمای مایع منی است، دنبال می‌شود. جهت تشخیص مردان نابارور در آنالیز مایع منی پارامترهای متداولی از جمله: تحرک، مورفولوژی، غلظت و تعداد اسپرم مورد بررسی قرار می‌گیرد. پلاسمای منی انسان منبع بیولوژیک ارزشمندی است که متاسفانه در تشخیص مردان نابارور مورد استفاده قرار نمی‌گیرد. بر اساس داده‌های موجود، هیچ پارامتری برای تجزیه و تحلیل پلاسمای مایع منی وجود ندارد. بنابراین شناسایی یک پارامتر جدید جهت تشخیص مردان نابارور امری ضروری است. پیشنهاد ما بر اساس پژوهش‌های پیشین خود، استفاده از پلاسمای مایع منی جهت تشخیص مردان نابارور است. تنها تعداد محدودی از مطالعات با استفاده از روش‌های متابولومیکس به مطالعه در زمینه ناباروری مردان پرداخته‌اند.

فاطمه بهادری، زهرا صاحب الزمانی، لیلا زارعی، ندا ولیزاده،
دوره 76، شماره 9 - ( آذر 1397 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به عوارض جنینی و مادری دیابت، کاهش شیوع دیابت و درمان مناسب آن خیلی مهم میباشد. رابطه بین کمبود ویتامین D و دیابت نوع دو گزارش شده است. داده‌های اندکی در زمینه ارتباط بین سطح ویتامین D سرم و خطر دیابت بارداری وجود دارد. هدف از این مطالعه تعیین ارتباط مقادیر ویتامین D و دیابت بارداری بود.
روش بررسی: این مطالعه از نوع مورد-شاهدی در مراکز بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی ارومیه از خرداد ۱۳۹۴ تا فروردین ۱۳۹۵ انجام شد. ۱۰۰ زن باردار مبتلا به دیابت بارداری و ۱۰۰ زن باردار سالم با روش نمونه‌گیری غیرتصادفی و در دسترس وارد مطالعه شدند. سپس مقادیر ویتامین D اندازه‌گیری و به سه سطح تقسیم‌بندی شد. کمتر از ng/ml ۲۰ به‌عنوان کمبود، بین ng/ml ۳۰-۲۰ به‌عنوان سطح ناکافی و بیشتر از ng/ml ۳۰ به‌عنوان سطح مناسب ویتامین D در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: میانگین سن در گروه مطالعه ۵± ۳۰/۳۱ سال و در گروه کنترل ۴/۹۵± ۲۸/۸۳ سال بود (۰/۰۶P=). سطوح ویتامین D در افراد مبتلا به دیابت بارداری و شاهد به‌ترتیب ng/ml ۴/۷۶± ۷/۲۵ و ng/ml ۱۱/۹۳± ۱۶/۱۲ بود که در افراد دیابت بارداری پایین‌تر از گروه کنترل بوده است (۰/۰۱P=). کمبود شدید ویتامین D در گروه دیابت بارداری ۳۴% و در گروه کنترل ۲۷% مشاهده شد (۰/۰۰۰۱P<).
نتیجه‌گیری: در این مطالعه بیشتر بیماران کمبود ویتامین D داشتند و در گروه دیابت بارداری کمبود ویتامین D به‌طور معناداری بیشتر از گروه کنترل مشاهده شد.

آرش سلمانی‌نژاد، سجاد شریعتی، محمدرضا زمانی، عباس شکوری،
دوره 77، شماره 10 - ( دی 1398 )
چکیده

بیماری بهجت، یک بیماری خودالتهابی و خودایمنی مزمن و سیستمیک به حساب می‌آید که علایم عمومی آن شامل زخم‌های دهانی و تناسلی و همچنین عارضه‌های پوستی و چشمی بوده که ممکن است با تظاهرات مختلف سیستمیک در روده، سیستم عصبی و سایر علایم همراه باشد. علل ایجاد آن هنوز به‌طور دقیق مشخص نیست. از عوامل احتمالی ایجاد بیماری بهجت موارد عفونی مانند ویروس هرپس سیمپلکس، شرایط التهابی و خودایمنی همچون افزایش یا کاهش برخی سایتوکین‌ها و سلول‌های ایمنی و همچنین واریانت‌های ژنی متعدد را می‌توان نام برد. برخی سایتوکین‌ها مانند فاکتور نکروز کننده تومور α، اینترلوکین ۱β و اینترلوکین ۱۷ در این بیماری افزایش و برخی مانند اینترلوکین ۱۰ کاهش نشان می‌دهد. همچنین از آن‌جایی که بیماری بهجت منجر به آسیب‌های واسکولیت و بافتی می‌گردد که در التهاب نقش دارد، غلظت‌های نامعمول کموکاین‌ها و مولکول‌های چسبنده نیز می‌تواند در شناخت علل بیماری کمک کنند. در بین نواقص عملکردی سیستم ایمنی، غلظت افزایش یافته نوتروفیل‌ها و مونوسیت‌ها حایز اهمیت است که منجر به افزایش واسطه‌های اکسیژن می‌گردد. بیماری بهجت با برخی بیماری‌های خودایمنی مانند لوپوس، پسوریازیس، اسپوندیلیت آنکیلوزان و بیماری التهابی روده خصوصیات مشترکی نشان می‌دهد که ممکن است نقش عوامل و ژن‌های یکسان در آن‌ها را پیشنهاد کند. این مقاله مروری با استفاده از جمع‌بندی مطالعات جدید سعی در معرفی بیماری بیماری بهجت و همچنین عوامل ایمونولوژیک دخیل در ایجاد آن را دارد.

ندا پاک، فاطمه زمانی، سارا نایبندی آتشی، آنسه صالح نیا،
دوره 78، شماره 6 - ( شهریور 1399 )
چکیده

زمینه و هدف: اطلاع از آناتومی سطحی وریدهای مرکزی اهمیت بسزایی در کاهش عوارض کاتتریزاسیون دارد. آناتومی وریدهای توراسیک در بین گروه‌های سنی کودکان و بالغین متفاوت است. مطالعه حاضر با هدف بررسی و مقایسه محل آناتومی سطحی وریدهای توراسیک در کودکان و بالغین ایرانی براساس سی‌تی اسکن قفسه سینه و بررسی محل قرارگیری کاتتر ورید مرکزی در کودکان انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی گذشته‌نگر که از فروردین 1395 تا مرداد 1398 در بیمارستان‌های دکتر شریعتی و مرکز طبی کودکان انجام شد، به‌ترتیب 100 سی‌تی‌اسکن قفسه سینه در بالغین و 150 مورد در کودکان بررسی شد که سی‌تی اسکن کودکان در سه گروه 50 نفره در سنین 3-0، 7-3 و 10-7 سال دسته‌بندی شدند و از نظر محل تشکیل و اتصال ورید اجوف فوقانی به دهلیز راست، محل تشکیل وریدهای براکیوسفالیک و نیز محل قرارگیری کاتتر مرکزی ارزیابی شدند. همچنین در این مطالعه تعداد 130 عدد از گرافی‌هایی که کاتتر سنترال وریدی برای بیماران تعبیه شده بود وارد مطالعه گردید و از نظر گروه سنی و محل قرارگیری انتهای کاتتر مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافته‌ها: محل تشکیل وریدهای براکیوسفالیک در بالغین اکثرا در خلف مفصل استرنوکلاویکولار بود و در کودکان خلف سر داخلی کلاویکل قرار داشت. محل تشکیل ورید اجوف فوقانی در بالغین در 52% موارد در فضای بین دنده‌ای اول بود، اما درجوانترین گروه کودکان در محاذات غضروف دنده دوم بود و با افزایش سن به غضروف دنده اول تغییر کرد. در بالغین شایعترین محل اتصال ورید اجوف فوقانی به دهلیز راست در محاذات سومین فضای بین دنده‌ای بود که در کودکان در محاذات چهارمین و سومین غضروف دنده‌ای بود. همچنین میزان محل مناسب انتهای کاتتر 7/74% بود.
نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان‌دهنده تفاوت محل آناتومی وریدهای مرکزی در اطفال و بالغین و تغییر محل آن‌ها با افزایش سن می‌باشد.

حسام الدین عسکری مجدآبادی، محسن سلیمانی، مجید میرمحمدخانی، الهام زمانی پور،
دوره 78، شماره 11 - ( بهمن 1399 )
چکیده

زمینه و هدف: عفونت یک مشکل اساسی در بخش‌های مراقبت ویژه است. امروزه برای کاهش کلونیزاسیون دهان از محلول کلرهگزیدین استفاده میشود. هدف این مطالعه بررسی کارایی محلول کلرهگزیدین در کاهش کلونیزاسیون دهان بیماران بستری در بخش‌های ویژه بود.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی (از دی ماه 1397 تا مرداد 1398) بر روی 60 بیمار بستری در بخش‌های مراقبت ویژه یکی از بیمارستان‌های سمنان که براساس معیارهای ورود انتخاب شده بودند انجام شد. کلونیزاسیون دهان بیماران در بدو ورود با کشت از دهان و حلق بررسی شد. پس از 48 ساعت و انجام دهان‌شویه با محلول کلرهگزیدین 2/%0 سه بار در روز، مجددا کلونیزاسیون دهان بررسی شد. پس از جمع‌آوری داده‌ها نتایج مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: بیشتر بیماران مورد مطالعه مرد (80%) با میانگین سنی 19/15±23/45 سال بودند. اکثر بیماران از اورژانس به بخش ویژه منتقل شده بودند و دارای لوله تراشه بودند. در زمان ورود به بخش ویژه، 8 بیمار آلوده به ایکولای و 6 بیمار آلوده به کلبسیلا بودند. یافته‌ها نشان داد که کلرهگزیدین 2/0% تاثیری در کاهش کلونیزاسیون دهان نداشت. پس از 48 ساعت بستری در بخش ویژه میزان موارد آلودگی به ایکولای افزایش معناداری داشت (01/0P=) ولی اختلاف معناداری در افزایش موارد آلودگی به کلبسیلا وجود نداشت (25/0P=).
نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که کلرهگزیدین 2/0% تاثیری بر میکروارگانیسم‌های دهان ندارد و لازم است برای کاهش کلونیزاسیون دهان حرکات مکانیکی و مسواک‌زدن نیز مورد توجه قرار گیرند. بیشتر بیماران در اورژانس آلوده به میکروارگانیسمهای بیماری‌زا بودند. بنابراین راهبردهای مناسب برای کاهش آلودگی در بخش‌های اورژانس لازم است.

رایکا جمالی، رضا زمانی، طیب رمیم،
دوره 79، شماره 5 - ( مرداد 1400 )
چکیده

زمینه و هدف: ضایعهInlet patch  بافت اپیتیلیوم ستونی معده در خارج از معده است. با علایمی مانند احساس توده در گلو، سرفه مزمن و لارنژیت همراه است. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط احساس توده در گلو و اختلال ساختاری Inlet patch در بیماران مبتلا به بیماری ریفلاکس گاستروازوفاژیال انجام شد.
روش بررسی: مطالعه به‌روش مورد-شاهد در بیماران مراجعه‌کننده به بخش آندوسکوپی بیمارستان سینا تهران از مهر 1397 تا مهر 1398 انجام شد. بیماران با تشخیص ریفلاکس معده به مری و اندیکاسیون آندوسکوپی وارد مطالعه شدند. علایم Inlet patch از جمله احساس توده در گلو مشخص و ثبت شد. فراوانی احساس توده در گلو در گروه بیماران با اختلال ساختاری Inlet patch (گروه بیمار) و بدون آن (گروه شاهد) مقایسه گردید.
یافته‌ها: بیماران شامل42 مرد (42%) و 58 زن (58%) بودند. میانگین سنی بیماران 35/10±17/41 سال (18 تا 77 سال) بود. شدت ریفلاکس خفیف 57%، ریفلاکس متوسط 27% و ریفلاکس شدید 16% بود. 28% بیماران احساس توده در گلو و 12 بیمار دارای  Inlet patchبودند. ارتباط آماری معناداری میان Inlet patch و احساس توده در گلو وجود داشت (001/0=P). بیماران واجد Inlet patch احساس توده در گلو داشتند. 8/81% بیماران بدون Inlet patch احساس توده در گلو نداشتند. اختلاف آماری معنادار میان دو گروه دارا و بدون Inlet patch از نظر احساس توده در گلو به‌طور کلی و برحسب متغیرهای بالینی مختلف بود (001/0=P).
نتیجه‌گیری: یافتهها نشان داد که Inlet patch با احساس توده در گلو ارتباط معناداری داشته و در بیمار با احساس توده در گلو بدون ازوفاژیت، هرنی هیاتال، سوزش سر دل و سندرم متابولیک می‌توان به Inlet patch شک کرد.

امیرحسین فرجی، مهدی نیکخواه، معصومه پولادی، فرهاد زمانی، سید وحید محمودی، خاطره یعقوب‌زاده گتابی،
دوره 79، شماره 8 - ( آبان 1400 )
چکیده

زمینه و هدف: کلانژیوکارسینوم، سرطان اپی‌تلیوم مجاری صفراوی است که از مجاری صفراوی داخل یا خارج کبدی منشاء می‌گیرد. با توجه به اهمیت ارزیابی عوامل خطر موثر در بروز کلانژیوکارسینوم و اهمیت توجه به آنها جهت کاهش مواجهه با این عوامل، این مطالعه با هدف ارزیابی عوامل خطر ابتلا به کلانژیوکارسینوم در افراد مبتلا به این بیماری انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه از نوع مقطعی-توصیفی بوده و بر روی 276 بیمار مبتلا به کلانژیوکارسینوم مراجعه‌کننده به بیمارستان فیروزگر تهران از فروردین تا اسفند سال 1399 انجام شده است. سپس این اطلاعات به‌صورت توصیفی مورد ارزیابی قرار گرفتند و در انتها به میزان مواجهه با هر یک از عوامل خطر بروز کلانژیوکارسینوم در جمعیت مورد بررسی، پرداخته شده است.
یافته‌ها: میانگین سنی بیماران، 07/13±97/65 سال می‌باشد که 6/65% از آنها را مردان و 4/34% را زنان تشکیل داده‌اند. از بین عوامل خطر مورد بررسی، متغیرهایی همچون استعمال سیگار و تریاک، فشارخون بالا، سابقه سنگ کیسه صفرا، سابقه سایر سرطان‌ها در خانواده، سابقه کوله‌سیستکتومی و دیابت بیشترین فراوانی را داشته‌اند. همچنین استعمال هرویین، IBD، پولیپ کیسه صفرا، پانکراتیت و مصرف شیره و الکل کمترین میزان فراوانی را در افراد مورد بررسی در این مطالعه داشته‌اند. سابقه هپاتیت ویروسی و PSC در هیچ کدام از بیمارن مشاهده نشد.
نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که از بین عوامل خطر بررسی شده، مصرف سیگار و فشارخون بالا بیشترین فراوانی و سابقه هپاتیت ویروسی و PSC کمترین میزان فراوانی را در بین افراد مورد بررسی داشتند.

مجید زمانی، مسعوده باباخانیان، فرهاد حیدری، محمد نصر اصفهانی، محمد مهدی زارع‌زاده،
دوره 80، شماره 7 - ( مهر 1401 )
چکیده

زمینه و هدف: نوار قلب علاوه بر بیماریهای قلبی، در بیماریهای غیرقلبی هم دچار تغییرات میشود که به‌دلیل مشابهت، میتواند باعث تشخیص به اشتباه بیماریهای قلبی در بیماران شود. تغییرات ECG در انواع ضایعات مغزی مانند استروک‌های ایسکمیک و هموراژیک و تروماهای مغزی در مقالات بسیاری بررسی شده‌اند، اما اثرات میدلاین شیفت مغزی بر تغییرات نوار قلب بررسی نشده است. در این مطالعه قصد داریم تا این تغییرات را بررسی کنیم.
روش بررسی: این مطالعه یک مطالعه توصیفی مقطعی آیندهنگر است. بیماران با تومور مغزی مراجعه‌کننده به بیمارستان الزهرا (س) و کاشانی اصفهان از فروردین 1398 تا اسفند 1399 انتخاب شدند. پس اخذ رضایت آگاهانه، از بیماران CT scan و یا MRI مغزی گرفته شد و تغییرات نوار قلب(T wave, ST segment, QTc Interval, QRS prolongation) در دو گروه تومور مغزی با و بدون میدلاین شیفت با هم مقایسه شد.
یافته‌ها: 136 بیمار وارد مطالعه شدند که از این تعداد، 69 بیمار در گروه بدون شیفت میدلاین و 67 بیمار در گروه با شیفت میدلاین قرار داشتند. در گروه با میدلاین شیفت 3% بیماران تغییراتST segment  و 9/23% تغییرات موج T داشتند که این میزان در گروه بدون میدلاین شیفت به‌ترتیب 4/1% و 1/10% بود. میانگین QTc Interval در دو گروه بدون و با میدلاین شیفت به‌ترتیب 438/28±26/338 و 855/37±66/388 می‌باشد و میانگین QRS در گروه بدون میدلاین شیفت ms 88/9±09/86 می‌باشد و در گروه همراه با میدلاین شیفت ms 83/12±93/94 می‌باشد.
نتیجه‌گیری: شیفت میدلاین مغزی می‌تواند باعث پهن شدن QRS، طولانی شدن QTc Interval و تغییرات موج T در نوار قلب بیماران شود.

 
سمیه زمانی، محمد رضا ساسانی، مهدی سعیدی مقدم،
دوره 81، شماره 4 - ( تیر 1402 )
چکیده

زمینه و هدف: ام‌آرآی یک روش تصویربرداری برای تشخیص استئومیلیت پدال دیابتی است. این مطالعه سکانس  STIR، مهمترین سکانس حساس به مایع، را با تصاویر کنتراست تقویت‌شده برای تشخیص استئومیلیت پدال دیابتی مقایسه می‌کند.
روش بررسی: پرونده پزشکی 48 بیمار دیابتی مشکوک به استئومیلیت پدال مراجعه‌کننده به یکی از بیمارستان‌های دانشگاه که تحت MRI پا با و بدون تزریق ماده حاجب قرار گرفتند، این مطالعه به‌صورت مقطعی در بیمارستان نمازی دانشگاه علوم پزشکی شیراز از اول فرودین 1395 تا 31 شهریور 1396 جمع‌آوری و بررسی شد. به‌طورکلی، 52 MRI و 60 قسمت استخوانی جداگانه مورد بررسی قرار گرفت. تشخیص‌ها با همبستگی بالینی تایید شد. در نهایت، حساسیت، ویژگی و دقت تشخیصی سکانس STIR و تصاویر با کنتراست افزایش یافته مقایسه شد. افزون‌براین، اثر افزودن یافته‌های تصویر وزن T1 به‌دنباله STIR مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافته‌ها: تشخیص نهایی استئومیلیت در 47 استخوان (78%) تایید شد. 13 استخوان (22%) استئومیلیت نداشتند. ویژگی سکانس‌های کنتراست تقویت شده و STIR به‌ترتیب 3/92% و 8/53% بود، درحالی‌که حساسیت دو دنباله مشابه (100%) بود.
نتیجه‌گیری: سکانس STIR حساسیت بالایی برای تشخیص استئومیلیت پدال نشان داد. ویژگی کمتر این دنباله در مقایسه با تصاویر با کنتراست افزایش یافته را می‌توان با افزودن سکانس وزن T1 جبران کرد. بنابراین، MRI بدون تزریق ماده حاجب را می‌توان به‌طور قابل اعتمادی با MRI تقویت شده با کنتراست برای تشخیص استئومیلیت پدال دیابتی جایگزین کرد.

 

صفحه 3 از 3    
3
بعدی
آخرین
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb