جستجو در مقالات منتشر شده


28 نتیجه برای سلول‌های بنیادی

مهدیه قیاثی، رضا طباطبائی قمی، محسن نیکبخت، محسن شیخ‌حسن،
دوره 73، شماره 3 - ( 3-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: انتخاب داربست مناسب یکی از عوامل بسیار مهم در یک تکنیک موفق مهندسی بافت است که امکان مهاجرت سلول‌ها، انتقال عوامل زیست فعال و همچنین فراهم‌سازی محیط رشد مطلوب برای سلول‌های بنیادی را ایجاد می‌نماید. در این پژوهش به ارزیابی قابلیت دو داربست مختلف به‌عنوان محیطی مناسب جهت تکثیر و تمایز سلول‌های بنیادی مزانشیمی برگرفته از چربی پرداخته شد. روش بررسی: این مطالعه به‌صورت تجربی در آزمایشگاه سلول‌های بنیادی جهاد دانشگاهی استان قم از اردیبهشت تا اسفند 1392 انجام شده است. دو داربست فیبرین‌گلو و آلژینات به‌عنوان دو گروه مجزا تهیه گردید و سلول‌های بنیادی مزانشیمی پس از جداسازی از بافت چربی و تکثیر کافی، به‌صورت جداگانه بر روی این دو داربست قرار گرفته و در محیط کندروژنیک کشت داده شدند. پس از گذشت 14 روز، ارزیابی توانایی بقای سلولی و بیان ژن‌های کلاژن I و II، SOX9 و اگریکان (Aggrecan) در سلول‌های مزانشیمی مشتق از چربی کشت شده بر روی هر داربست به‌صورت مجزا به‌ترتیب توسط روش‌های 3 (4 و 5-دی متیل) تیازول-2-یل-2و5-دی متیل تترازولیوم بروماید و Real-time PCR صورت پذیرفت. همچنین تشکیل بافت غضروفی بر روی داربست‌ها توسط آنالیز هیستولوژی مورد بررسی قرار گرفت. یافته‌ها: داربست فیبرین‌گلو تفاوت معناداری را از لحاظ قابلیت بقا نسبت به داربست آلژینات در محیط تمایزی به غضروف نشان داد (023/0P=). همچنین نتایج حاصل از آنالیز Real-Time PCR نشان داد که داربست فیبرین‌گلو در مقایسه با داربست آلژینات ژن‌های ویژه غضروفی را در سطح بالاتری بیان می‌نماید. نتیجه‌گیری: استفاده از داربست طبیعی فیبرین‌گلو می‌تواند به‌عنوان محیط مناسبی به‌منظور تکثیر و تمایز سلول‌های بنیادی مزانشیمی برگرفته از چربی در مهندسی بافت غضروفی در نظر گرفته شود.
لیلا حسین‌زاده انور، سید سعید حسینی اصل، محسن سقا،
دوره 74، شماره 5 - ( 5-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: تلومراز با افزودن توالی تکراری به انتهای ´3 کروموزوم نقش بسیار مهمی در حفظ طول تلومر دارد. از طرف دیگر، سلول‌های بنیادی مزانشیمی بند ناف انسانی (hUC-MSCs) قابلیت تمایز به بیشتر رده‌های سلولی مانند سلول‌های عصبی و قلبی را داشته و دچار تغییرات بیولوژیکی در کشت طولانی‌مدت می‌شوند. از این رو انتخاب پاساژ سلولی مناسب می‌تواند در بررسی‌های تکثیر و تمایز سلولی بسیار مهم باشد. هدف از پژوهش کنونی بررسی ارتباط بین فعالیت آنزیم تلومراز در پاساژهای مختلف کشت hUC-MSCs بود.

روش بررسی: این مطالعه تجربی از فروردین 1393 تا آذر 1393 در دانشگاه علوم پزشکی اردبیل بر روی نمونه‌های بندناف نوزادان تازه متولد شده در بیمارستان علوی اردبیل انجام شد. قطعات کوچکی از بندناف در محیط کشت DMEM حاوی 20% سرم جنین گاو کشت داده شدند. سپس، hUC-MSC حاصل از پاساژهای یک تا سه برای بررسی زمان دو برابر شدن جمعیت سلولی (PDT) و استخراج پروتیین به‌روش CHAPS انتخاب شدند. در نهایت، فعالیت آنزیم تلومرازی آن‌ها در پاساژهای مختلف با استفاده از روش‌های Telomeric repeat amplification protocol (TRAP) و qRT-TRAP assay بررسی شد.

یافته‌ها: PDT در پاساژهای یک تا سه به‌ترتیب 92/1±68/54، 71/1±03/55 و 54/2±41/69 بود. میانگین فعالیت تلومرازی نیز به‌ترتیب 51/0±58/30، 74/0±24/27 و 75/0±13/32 برآورد شد که افزایش معناداری را در پاساژ دوم نشان داد (021/0P=).

نتیجه‌گیری: با رسم منحنی رشد، تعیین PDT و سنجش فعالیت تلومرازی سلول‌های بنیادی مزانشیمی بند ناف انسانی مشخص شد که کشت طولانی‌مدت می‌تواند بر فرایند تکثیر سلولی و فعالیت تلومرازی تاثیر بگذارد.


عباس کاظمی آشتیانی، پیمان خوشنود، محمد جواد فاطمی، سید جابر موسوی، سید ابوذر حسینی،
دوره 74، شماره 10 - ( 10-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: روش‌ها و داروهای سیستمیک و موضعی زیادی برای جلوگیری از ایسکمی در فلپ‌های تصادفی توصیه شده است. هدف این مطالعه بررسی تاثیر سلول‌های بنیادی برگرفته از خون بندناف در بقای فلپ تصادفی در رت می‌باشد.

روش بررسی: این مطالعه تجربی در آزمایشگاه حیوانات مرکز آموزشی درمانی حضرت فاطمه (س) تهران در سال 1392 انجام شد. در این مطالعه بیست رت از جنس نر با نژاد Sprague-dawley با وزن تقریبی 300 تا gr 350 انتخاب شده و به‌طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. در هر دو گروه پس از بیهوشی یک فلپ با اندازه cm 6×2 در خلف ایجاد شد. در ناحیه فلپ گروه مداخله، سلول‌های بنیادی مشتق از خون بندناف تزریق شد و پس از هشت روز اثرات آن بر زنده ماندن فلپ مورد بررسی نرم‌افزاری عکس دیجیتال و نیز پاتولوژیک قرار گرفت.

یافته‌ها: میانگین مقدار فلپ زنده در گروه مداخله 43/1±57/6 و در گروه شاهد cm2 96/1±71/4 بود این اختلاف معنادار بوده و سطح مقطع سالم فلپ در گروه مداخله بیشتر بود. (49/0P=) در بررسی پاتولوژی انجام شده نیز نکروز اپیدرمی ضمائم درم و نکروز عضلات پوست در گروه مداخله در سه مورد ولی در گروه کنترل در پنج مورد گزارش شد.

نتیجه‌گیری: مطالعه حاضر نشان داد که سلول‌های بنیادی خون بندناف می‌توانند تا حدودی در کاهش ایسکمی و افزایش طول فلپ تصادفی موثر واقع شوند. اما توصیه می‌شود برای مقایسه نتایج این دارو با پلاسبو یا یک داروی مؤثر ثابت شده مطالعه‌ای مشابه انجام گردد.


محسن شیخ‌حسن، محسن نیکبخت، مهدیه غیاثی،
دوره 74، شماره 11 - ( 11-1395 )
چکیده

تخریب دیسک بین مهره‌ای بیشتر با درد کمر و گردن همراه است که به‌عنوان یک نوع معلولیت از آن یاد می‌شود. با وجود اینکه نتایج شناخته شده‌ای از فرآیند آبشاری تخریب دیسک بین مهره‌ای موجود است، اما درمان این بیماری هنوز به عمل‌های جراحی و روش‌های پیشگیرانه‌ای محدود شده است که قابلیت معکوس‌زایی بیماری و یا حفظ و بازگرداندن بافت دیسک بین مهره‌ای را ندارند. در طول دهه گذشته، طب ترمیمی با استفاده از تزریق سلول‌های دیسک بین مهره‌ای، کندروسیت‌ها یا سلول‌های بنیادی، پژوهش‌های گسترده‌ای را بر روی مدل‌های حیوانی مختلف مبتلا به دیسک بین مهره‌ای انجام داده است که این پژوهش‌ها، تا مطالعات پیش‌بالینی بر روی درمان بیماری‌های مختلف ستون فقرات پیشرفت کرده است. با وجود اینکه نتایج اولیه، تاثیرات مثبت روش تزریق سلولی را در زمینه بازسازی دیسک بین مهره‌ای نشان داده است، اما پژوهش‌های پایه‌ای دقیقی که بر روی سلول‌های دیسک بین مهره‌ای و اکوزیست آن‌ها صورت پذیرفته است حاکی از آن می‌باشد که سلول‌های پیوند شده قادر به حیات نبوده و توانایی سازگاری با اکوزیست بدون شریان دیسک بین مهره‌ای را ندارند. جهت افزایش احتمال موفقیت در این روش درمانی، می‌بایستی موارد استفاده از این روش‌ها و بیمارانی که از این روش‌ها بیشترین بهره را کسب می‌نمایند به‌خوبی تعریف شوند. فایق آمدن بر این مشکلات تنها با تمرکز بر روی پژوهش‌های آزمایشگاهی و بالینی میسر خواهد بود.تخریب دیسک بین مهره‌ای بیشتر با درد کمر و گردن همراه است که به‌عنوان یک نوع معلولیت از آن یاد می‌شود. با وجود اینکه نتایج شناخته شده‌ای از فرآیند آبشاری تخریب دیسک بین مهره‌ای موجود است، اما درمان این بیماری هنوز به عمل‌های جراحی و روش‌های پیشگیرانه‌ای محدود شده است که قابلیت معکوس‌زایی بیماری و یا حفظ و بازگرداندن بافت دیسک بین مهره‌ای را ندارند. در طول دهه گذشته، طب ترمیمی با استفاده از تزریق سلول‌های دیسک بین مهره‌ای، کندروسیت‌ها یا سلول‌های بنیادی، پژوهش‌های گسترده‌ای را بر روی مدل‌های حیوانی مختلف مبتلا به دیسک بین مهره‌ای انجام داده است که این پژوهش‌ها، تا مطالعات پیش‌بالینی بر روی درمان بیماری‌های مختلف ستون فقرات پیشرفت کرده است. با وجود اینکه نتایج اولیه، تاثیرات مثبت روش تزریق سلولی را در زمینه بازسازی دیسک بین مهره‌ای نشان داده است، اما پژوهش‌های پایه‌ای دقیقی که بر روی سلول‌های دیسک بین مهره‌ای و اکوزیست آن‌ها صورت پذیرفته است حاکی از آن می‌باشد که سلول‌های پیوند شده قادر به حیات نبوده و توانایی سازگاری با اکوزیست بدون شریان دیسک بین مهره‌ای را ندارند. جهت افزایش احتمال موفقیت در این روش درمانی، می‌بایستی موارد استفاده از این روش‌ها و بیمارانی که از این روش‌ها بیشترین بهره را کسب می‌نمایند به‌خوبی تعریف شوند. فایق آمدن بر این مشکلات تنها با تمرکز بر روی پژوهش‌های آزمایشگاهی و بالینی میسر خواهد بود.


محمدجواد فاطمی، شیرین چهرودی، توران باقری، سحر صالح، امیر آتشی، محسن صابری، سید ابوذر حسینی، شیرین عراقی،
دوره 74، شماره 12 - ( 12-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: سلول‌های بنیادی با یا بدون داربست حمل‌کننده این سلول‌ها به‌عنوان روش‌های جدید در درمان زخم‌های حاد و مزمن مطرح شده‌اند. مطالعه حاضر با هدف بررسی امکان استفاده از نانوفیبرهای پلی‌اترسولفون به‌عنوان اسکافولد نگهدارنده سلول‌های بنیادی با منشا چربی با یا بدون فاکتور رشد در ترمیم زخم تمام ضخامت در رت انجام شد.

روش بررسی: این مطالعه تجربی در تیرماه 1392 در آزمایشگاه حیوانات بیمارستان حضرت فاطمه (س) تهران انجام شد. 48 رت به‌صورت تصادفی به چهار گروه تقسیم شدند. پس از ایجاد زخم در سطح خلفی رت‌ها، پوشش زخم در گروه اول با پلی‌اترسولفون (PES) همراه سلول‌های بنیادی چربی (ASC) و فاکتور رشد (GF)، در گروه دوم با پلی‌اترسولفون همراه سلول‌های بنیادی چربی (ASC)، در گروه سوم با پلی‌اترسولفون به تنهایی، در گروه چهارم (کنترل) با گاز وازلین انجام شد. سپس در روزهای 20 و 35 با فتوگرافی وسعت زخم و سرعت ترمیم و همچنین در روزهای 20 و 45 با نمونه‌برداری مشخصات هیستوپاتولوژی نمونه‌ها بررسی شد.

یافته‌ها: نتایج سرعت ترمیم زخم در گروه کنترل به‌طور معناداری بهتر بود (001/0P=، 013/0P=، 008/0P=). در بررسی خصوصیات هیستوپاتولوژیک نیز گروه کنترل در روز 20 به‌طور معناداری نتایج بهتری داشت (001/0P<) و اما در روز 45 نتایج در پارامترهای متفاوت یکسان نبود.

نتیجه‌گیری: داربست پلی‌اتر سولفون به تنهایی یا همراه سلول‌های بنیادی برگرفته از چربی نتوانست ترمیم زخم را بهبود بخشد. همچنین اضافه شدن فاکتور رشد VEGF نتوانست تغییر واضحی در ترمیم زخم ایجاد کند.


هما محسنی کوچصفهانی، سمیه ابراهیمی باروق، جعفر آی، اعظم رحیمی،
دوره 74، شماره 12 - ( 12-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: ریزمولکول پورمورفامین آگونیست پروتیین Smoothened در مسیر سیگنالینگ سونیک هچ‌هاگ  (Sonic hedgehog) است. استفاده از سونیک هچ‌هاگ باعث پیشروی تمایز عصبی می‌شود و سلول‌های تمایز یافته، پروتیین‌های ویژه‌ی بافت عصبی را بیان می‌کنند. نوروفیلامنت و استیل کولین ترانسفراز، پروتیین‌های ویژه نورون‌های حرکتی هستند که بیان آن‌ها در سلول‌های در حال تمایز نشان‌دهنده تبدیل آن‌ها به نورون‌های حرکتی است. هدف از این مطالعه بررسی توانایی مولکول پورمورفامین در تمایز سلول‌های بنیادی اندومتریال به نورون حرکتی است.

روش بررسی: در این مطالعه تحلیلی که در مهر ماه 1394 در دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام گرفت، سلول‌های بنیادی به روش آنزیمی از بافت اندومتریوم رحم جداسازی شدند. پس از پاساژ سوم فلوسایتومتری برای مارکرهای مزانشیمی انجام شد. سپس سلول‌ها به دو گروه کنترل و تمایزی تقسیم شدند. در گروه تمایزی، سلول‌ها با محیط تمایزی حاوی پورمورفامین تیمار شدند. سپس تست ایمونوسیتوشیمی (ICC) و همچنین Real-time PCR برای بیان مارکرهای سلول‌های عصبی انجام شد. 

یافته‌ها: آنالیز فلوسایتومتری نشان داد که سلول‌های بنیادی اندومتریال برای CD90, CD105 و CD146 مثبت و برای CD31, CD34 منفی هستند. نتایج ICC و Real-time PCR نشان داد که سلول‌های تیمار شده با پورمورفامین، مارکرهای نورون‌های حرکتی نوروفیلامان و استیل کولین ترانسفراز را بیان می‌کنند.

نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های این پژوهش می‌توان نتیجه گرفت که ریزمولکول پورمورفامین با فعال نمودن مسیر سیگنالینگ سونیک هچ‌هاگ توانایی القای تمایز سلول‌های بنیادی به سلول‌های عصبی، به‌ویژه نورون‌های حرکتی را دارد.


محسن شیخ‌حسن، مهدیه غیاثی،
دوره 75، شماره 9 - ( 9-1396 )
چکیده

سلول‌های بنیادی، سلول‌های بیولوژیکی منحصر به فردی هستند که می‌توانند به سلول‌های تخصصی متفاوتی تمایز یابند. در پستانداران، دو نوع گسترده از سلول‌های بنیادی وجود دارد: سلول‌های بنیادی جنینی که از توده سلولی داخل بلاستوسیست جدا می‌شوند و سلول‌های بنیادی بالغ که در بافت‌های مختلف یافت می‌شوند. سلول‌های بنیادی مزانشیمی (Mesenchymal stem cells, MSC)، سلول‌های چند توانی هستند که به‌عنوان یکی از مهمترین سلول‌های بنیادی بالغ از آن‌ها یاد می‌شود. به‌دلیل ظرفیت تکثیری بسیار بالا و توانایی خودنوزایی مناسبی که این سلول‌ها دارند، منبع قدرتمند و امیدوارکننده‌ای را جهت استفاده در زمینه طب ترمیمی ایجاد نموده‌اند. همچنین، سلول‌های بنیادی مزانشیمی می‌توانند به چندین رده سلولی مانند استئوبلاست‌ها (سلول‌های استخوانی)، کندروسیت‌ها (سلول‌های غضروفی)، آدیپوسیت‌ها (سلول‌های چربی) و میوسیت‌ها (سلول‌های عضلانی) تمایز یابند. از آنجایی که سلول‌های بنیادی مزانشیمی به‌عنوان یک منبع جذاب جهت پیوند اتولوگ در زمینه طب ترمیمی محسوب می‌گردند، بررسی چرخه‌های سیگنال‌دهنده سلولی- مولکولی که در تمایز این سلول‌ها موثر بوده و همچنین تغییرات مولکولی ایجاد شده حین تمایز آن‌ها و در نتیجه درک نقش سایتوکین، کموکین و فاکتورهای نسخه‌برداری بر روی تمایز این سلول‌ها پراهمیت می‌باشد. تمایز سلول‌های بنیادی مزانشیمی به رده مزانشیمی به‌صورت ژنتیکی مورد دستکاری واقع شده و توسط فاکتورهای نسخه‌برداری خاصی که با رده‌های سلولی ویژه در ارتباط هستند، تحریک می‌شود. مطالعات اخیر به بررسی نقش عوامل نسخه‌برداری شامل Runx2، Sox9، PPARγ، MyoD، GATA9 و GATA6 در تمایز MSC پرداخته‌اند.

محسن شیخ‌حسن، سادات قیاثی قیاثی،
دوره 76، شماره 5 - ( 5-1397 )
چکیده

فرآیند بازسازی آسیب‌های عضلانی-اسکلتی (ارتوپدی)، به‌دلیل توانایی خودنوزایی ذاتی بسیار ضعیف بافت بالغ غضروفی، باعث ایجاد مشکلاتی در زمینه پزشکی شده است. بنابراین، پژوهش‌هایی بر روی گسترش استراتژی‌های نوین بازساختی با استفاده از ترکیب نمودن کندروسیت‌ها یا سلول‌های بنیادی با داربست‌ها و فاکتورهای رشد با هدف حل این مشکلات تمرکز یافته است. به‌دلیل قابلیت تکثیری به‌نسبت پایین کندروسیت‌های پیوند شده، مدل‌های جدید ساخت غضروف، استفاده از سلول‌های بنیادی مشتق از چربی را تحت بررسی قرار داده‌اند. سلول‌های بنیادی مشتق از چربی به‌راحتی بدون هیچ‌گونه عوارض جدی قابل دسترس بوده و قدرت تمایزی به چندین رده سلولی شامل تمایز خود‌به‌خودی به غضروف را زمانی که در داربست‌های ژلی همچون کلاژن به دام انداخته می‌شود دارا می‌باشد. همچنین، مطالعات اخیر برخی از مکانیسم‌های دخیل در فرآیند ساخت غضروف سلول‌های بنیادی مشتق از چربی را در شرایط آزمایشگاهی و همچنین قابلیت ترمیمی آن‌ها را در داربست‌های مهندسی‌شده زیستی و در حضور فاکتورهای رشد نشان داده است. افزون‌براین، نقش مهم مولکول‌های mRNA کوچک غیر کد‌کننده (miRNAs)، در فرآیند تمایز سلول‌های بنیادی مزانشیمی به رده غضروفی مشخص شده است. به‌طوری‌که طی مطالعات مختلف، تاثیر چندین miRNAs بر روی تنظیم فرآیند تمایز به غضروف سلول‌های بنیادی مشتق از چربی تایید شده است. در این مقاله مروری، به بررسی پیشرفت‌های صورت‌پذیرفته در زمینه استفاده از سلول‌های بنیادی مشتق از چربی در بازسازی غضروف پرداخته خواهد شد.

محمد مرادی، کامران عطاردی، مهشید محمدی‌پور، کامران موسوی حسینی،
دوره 76، شماره 6 - ( 6-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: پروتیین ترومبوپویتین یک سایتوکین مهم ‌است که در تنظیم تکثیر سلول‌های بنیادی‌خون‌ساز و تمایز مگارکاریوسیت‌ها دخیل است. به‌دلیل مقدار اندک این پروتیین در خون، در بسیاری از مراکز بیوتکنولوژی این پروتیین به‌صورت نوترکیب تولید می‌شود. هدف از این مطالعه همسانه‌سازی و بیان ژن این پروتیین بود.
روش بررسی: این مطالعه تجربی آزمایشگاهی در مرکز تحقیقات انتقال خون تهران، از مرداد ۱۳۹۵ تا شهریور ۱۳۹۶ انجام گرفته است. سلول‌های رده‌ سلولی HepG2 کشت و از آن‌ها RNA جهت الگوی سنتز cDNA استخراج شد. cDNA به‌عنوان الگوی واکنش PCR با استفاده از پرایمرهای طراحی شده قرار گرفت و توالی رمزکننده‌ی دُمین (Domain) عملکردی ترومبوپویتین جداسازی و وارد پلاسمید pET32 شد. وکتور نوترکیب با استفاده از روش ختم زنجیره توالی‌یابی و سپس وکتور نوترکیب به سویه‌ی بیانی رزتاگامی تلقیح شد. القای بیان پروتیین با استفاده از مقادیر مناسب Isopropyl β-D-1-thiogalactopyranoside (IPTG) انجام گرفت. باکتری بیان‌کننده تهیه شده، تحت آزمون وسترن بلات قرار گرفت.
یافته‌ها: با خوانش توالی وکتور نوترکیب، حضور توالی ژن ترومبوپویتین تایید شد. القای بیان، ارزیابی پروتیین کل سلول حاکی از بیان پروتیین هدف به‌صورت محلول در فضای سیتوپلاسمی بود. جایگاه قرارگیری باندهای مربوط به توالی مورد انتظار در ژل پلی‌آکریل آمید و واکنش انجام گرفته با آنتی‌بادی‌های آنتی‌هیستگ در وسترن بلات گویای درستی بیان پروتیین هدف بود.
نتیجه‌گیری: باکتری رزتاگامی توانایی بیان پروتیین نوترکیب ترومبوپویتین را به‌صورت محلول دارد. با این روش می‌توان با استفاده از سیستم پربازده باکتریایی، پروتیین نوترکیبی تولید نمود که به‌صورت انکلوزیون‌بادی نبوده و مستلزم مراحل بازپردازی نمی‌باشد.

سمیه نیک‌نظر، لیلا سی‌منی، حسن پیوندی، علی‌اصغر پیوندی،
دوره 77، شماره 8 - ( 8-1398 )
چکیده

بخش حلزونی گوش داخلی دارای ساختار بسیار پیچیده‌ای است که حاوی سلول‌های مختلف به‌ویژه سلول‌های حسی شنوایی یا سلول‌های مویی می‌باشد. سلول‌های مویی در پستانداران، سلول‌های تمایز یافته‌ای هستند که قدرت نوزایی و بازسازی خود را پس از تکامل از دست می‌دهند. گیرنده‌های حسی شنوایی تحت تاثیر عواملی مانند عفونت مزمن گوش، اختلالات ژنتیکی، استفاده از مواد مخدر، سر و صدا بیش از حد و پیری آسیب می‌بینند که این آسیب باعث کاهش شنوایی به‌صورت دایمی می‌گردد. بیش از ۲۵۰ میلیون نفر در جهان ناشنوا هستند. ناشنوایی به‌طور کلی ناشی از نقص در گیرنده‌های حسی (سلول‌های مویی) و یا اعصاب مرتبط با آن‌ها (نورون‌های عقده مارپیچی) می‌باشد. از آن‌جایی‌که پتانسیل سلول‌های بنیادی در درمان بیماری‌های مختلف نشان داده شده است، باور بر این است که استفاده از سلول‌های بنیادی یک روش درمانی نوید دهنده در درمان آسیب شنوایی است. در همین راستا مطالعات و تحقیقات بر روش‌هایی تمرکز یافته است که بتوان سلول‌های مویی را از سلول‌های بنیادی اگزوژن و اندوژن تامین نمود. اگر چه محدودیت‌ها و موانع متعددی وجود دارد اما با توجه به تحقیقات اخیر پیش‌بینی می‌شود در آینده استفاده از سلول‌های بنیادی در بازسازی سلول‌های حسی شنوایی کاربردی گردد. در این مطالعه، رویکردهای مختلف برای استفاده از سلول‌های بنیادی برای ترمیم و جایگزینی سلول‌های مویی آسیب دیده ارایه می‌شود و همچنین موانع و محدودیت‌هایی که در حال حاضر مانع از کاربرد بالینی آن‌ها می‌شود.

ماریا ظهیری، خلیل پورخلیلی، صادق درویشی، حسین حیدری، زهرا اکبری،
دوره 77، شماره 10 - ( 10-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: آفانیزومنون فلوس آکوا (Aphanizomenon flos-aquae, AFA) نوعی جلبک محتوی فوکوییدان می‌باشد که اثر آن بر مهاجرت سلول‌های بنیادی نشان داده شده است. از آن‌جا که سلول‌های بنیادی در روند ترمیم نقشی اساسی دارند، در این پژوهش تاثیر مصرف خوراکی عصاره جلبک بر روند ترمیم زخم‌های پوستی بررسی شد.
روش بررسی: این پژوهش یک نوع مطالعه تجربی است که در آزمایشگاه گروه فیزیولوژی دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی بوشهر از مهر ۱۳۹۶ تا اسفند ۱۳۹۶ انجام شد. این مطالعه بر روی ۲۱ سر موش صحرایی نر بالغ انجام گرفت. پس از بیهوش نمودن حیوانات، دو زخم تمام ضخامت با استفاده از پانچ استریل در ناحیه پشت هر حیوان ایجاد شد. حیوانات گروه درمان، عصاره جلبک را با دوز ۲۰۰ و یا mg/kg ۴۰۰ حیوانات گروه شاهد، آب مقطر را به روش گاواژ روزانه به‌مدت هفت روز دریافت کردند. روز نهم بافت ترمیمی برداشت شد. روند بسته شدن زخم‌ها با عکسبرداری روزانه و کیفیت ترمیم به‌وسیله ارزیابی هیستولوژیک بررسی شد.
یافته‌ها: اندازه زخم‌ها در گروه درمان با عصاره جلبک با دوز mg/kg ۲۰۰ در مقایسه با گروه شاهد کاهش معناداری را در روز ششم نشان داد (۰/۰۳۲P=). همچنین در گروه درمان با دوز mg/kg ۲۰۰ و ۴۰۰ عصاره جلبک میزان ارتشاح نوتروفیل‌ها و ماکروفاژها، تراکم عروق خونی و جمعیت فیبروبلاست‌ها به‌طور معناداری در مقایسه با گروه شاهد کاهش یافت. تفاوت معناداری بین دو گروه ۲۰۰ و ۴۰۰ دیده نشد.
نتیجه‌گیری: مصرف خوراکی عصاره جلبک آفانیزومنون فلوس آکوا به‌واسطه کاهش پاسخ‌های التهابی روند ترمیم بافت را به‌نحو مثبتی تحت تاثیر قرار داد.

مریم فرزانه، مژگان حسینی،
دوره 78، شماره 4 - ( 4-1399 )
چکیده

تخم لقاح یافته پرندگان به‌عنوان یک مدل تاریخی در بررسی‌های جنین‌شناسی همواره مورد توجه پژوهشگران بوده است. سلول‌های بنیادی پرتوان پرندگان، سلول‌هایی هستند که دارای دو خصوصیت مهم خودنوزایی و توانایی تبدیل شدن به سه لایه زاینده جنینی در محیط آزمایشگاه هستند. با توجه به ویژگی خاص گونه پرندگان، از دیرباز از تخم لقاح یافته جوجه به‌عنوان یک بیوراکتور طبیعی برای تولید انواعی از پروتیین نوترکیب و واکسن‌ها استفاده شده است. با توجه به محدودیت‌های استفاده از تخم‌مرغ برای تکثیر ویروس‌ها، به‌کمک فناوری‌های کشت سلول‌های بنیادی، امکان دستیابی به روش‌های مطمئن و تولید در مقیاس وسیع انواعی از واکسن‌های انسانی و دامی فراهم شده است. سلول‌های بنیادی جنینی جوجه برای اولین بار از بلاستودرم جنین در مرحله تکوینی X به‌دست آمدند. این سلول‌ها مدلی مناسبی برای مطالعات جنین در مراحل اولیه، دستورزی‌های ژنتیکی، تکثیر ویروس و تولید پرندگان تراریخته هستند. افزون‌بر آن، سلول‌های بنیادی پرتوان القایی به‌عنوان منبع دیگری از سلول‌های پرتوان قابلیت خودنوزایی دارند و می‌توانند به سه لایه زاینده تبدیل شوند و ابزاری مناسب برای تولید واکسن و پرندگان تراریخته هستند. باوجود توانمندی بالای سلول‌های بنیادی پرتوان جوجه در پذیرش ویروس، امکان دستیابی به رده‌های سلولی تکثیرپذیر عاری از دستکاری‌های ژنتیکی محدود بوده و بیشتر از رده‌های سلولی فیبروبلاستی مشتق شده از تخم‌های عاری از پاتوژن برای تولید واکسن استفاده می‌شود. در این مطالعه اهمیت رده‌های سلولی مشتق شده از جنین جوجه به‌عنوان ابزاری مناسب برای دستیابی به واکسن‌های ویروسی مورد بررسی قرار می گیرند.
سونا زارع، رحیم احمدی، عبدالرضا محمدنیا، محمد علی نیلفروش‌زاده، مینو محمودی،
دوره 78، شماره 12 - ( 12-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: کاربرد سلول‌های بنیادی مزانشیمی در ترمیم زخم‌های مزمن از چالش برانگیزترین موضوعات در حوزه سلول درمانی است. مطالعه حاضر با استفاده از تصویربرداری امواج فراصوت به بررسی اثربخشی تزریق اینترادرمال سلول‌های بنیادی مزانشیمی مشتق از ژله وارتون بندناف در ترمیم زخم‌های دیابتی در مدل حیوانی پرداخته است.
روش بررسی: این مطالعه تجربی از مهر 1398 تا مهر 1399 در دانشگاه علوم پزشکی تهران بر روی 10 نمونه‌ بندناف نوزادان تازه متولد شده در بیمارستان میلاد تهران انجام شد. ابتدا سلول‌های بنیادی مزانشیمی از ژله وارتون جداسازی شدند. توانایی تمایزی سلول‌ها و بیان مارکرهای اختصاصی سلول‌های بنیادی مزانشیمی بررسی شد. مدل دیابت در 42 موش صحرایی نر نژاد ویستار ایجاد شد. حیوانات به دو گروه تزریق نرمال سالین و تزریق سلول تقسیم‌ شدند. ضخامت و چگالی پوست با استفاده از تصویربرداری اولتراسوند در روزهای 7، 14 و 21 ارزیابی شد. در آخر داده‌ها با استفاده از Student’s t-test و Analysis of variance مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: نتایج بررسی سلول‌ها نشان داد که سلول‌های بنیادی مزانشیمی از سلامت و کیفیت لازم برخوردار بودند. نتایج اندازه‌گیری بیومتریک پوست ناحیه زخم در موش‌های صحرایی نشان داد که ضخامت و چگالی پوست در روزهای هفت، 14 و 21 در گروه تزریق سلول‌های بنیادی مزانشیمی ژله وارتون نسبت به گروه کنترل دارای افزایش معناداری بود.
نتیجه‌گیری: تزریق سلول‌های بنیادی مزانشیمی ژله وارتون در ناحیه اینترا‌درمال زخم دیابتی، باعث ترمیم سریع‌تر زخم در موش‌های صحرایی دیابتی می‌گردد. بر این مبنا استفاده از این سلول‌های بنیادی می‌تواند در سلول درمانی به‌ویژه در حیطه ترمیم زخم‌های مزمن مورد توجه قرار گیرد.

مینا سادات نادری، سیدمهدی طبایی، محمد حسن سهیلی‌فر، مجید پرنور،
دوره 79، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه از لیزرهای کم‌توان برای درمان ریزش مو به‌دلیل افزایش تکثیر سلولی استفاده می‌شود. سلول‌درمانی با استفاده از سلول‌های بنیادی می‌تواند رویکرد جدیدی در زمینه کاشت مو باشد. در این مطالعه اثر تابش لیزر کم‌توان بر بقا و همچنین میزان رادیکال‌های فعال اکسیژن سلول‌های بنیادی فولیکول موی انسانی مورد بررسی قرار گرفت.
روش بررسی: مطالعه آزمایشگاهی، مداخله‌ای و در محیط In vitro آزمایشگاه کشت سلولی سازمان جهاد دانشگاهی علوم پزشکی تهران در سال 1398 (خرداد 1398 تا بهمن 1398) انجام شد. ابتدا فولیکول مو از ناحیه پس سری(SDA)  جدا شد. جداسازی ناحیه بالب هر فولیکول پس از جداسازی واحدهای فولیکولار انجام شد. پس از رشد سلول‌های بنیادی فولیکول مو در فلاسک کشت سلولی، بیان نشانگرهای سلول‌های بنیادی با استفاده از روش فلوسایتومتری مورد بررسی قرار گرفت. میزان بقا و همچنین میزانROS  تحت تابش دوز‌های مختلف لیزر کم‌توان با طول موج nm 685 سنجیده شد.
یافته‌ها: نتایج تیمار ســلول‌های بنیادی فولیکول مو با دوز‌های مختلف لیزر کم‌توان (صفر تا J/cm2 20) نشان داد که لیزر کم‌توان با دوز پنج J/cm2 بالاترین میزان بقا را نشان داد. نتایج سنجش میزان ROS تحت تاثیر لیزر کم‌توان نیز حاکی از افزایش میزان ROS در دوز انرژی پنج J/cm2 بود.
نتیجه‌گیری: افزایش بقا و تکثیر بیشتر سلول‌های بنیادی فولیکول مو تحت تاثیر لیزر کم‌توان می‌تواند رویکرد جدیدی را در سلول‌درمانی با استفاده از سلول‌های بنیادی فولیکول مو و همچنین کاشت مو ایجاد کند.

محمد علی نیل‌فروش‌زاده، سونا زارع، رحیم احمدی، نسرین ظروفی، مینا محمودی پور،
دوره 79، شماره 3 - ( 3-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: در سال‌های اخیر تعداد بیمارانی که از زخم‌‌های دیابتی رنج می‌برند، افزایش یافته و روش‌های مرسوم درمانی دارای نارسایی‌هایی می‌باشند. هدف از این تحقیق بررسی اثرات سلول‌های بنیادی مزانشیمی ژله وارتون بندناف (WJMSCs) در التیام زخم دیابتی در مدل حیوانی است.
روش بررسی: طی این تحقیق تجربی آزمایشگاهی که در مرکز تحقیقات پوست و سلول‌های بنیادی طی فروردین 1399 تا آذر 1399 انجام گرفت، سلول‌های WJMSC جداسازی شده و توانایی تمایز آن‌ها به سلول‌های استخوان و چربی و نیز بیان مارکرهای اختصاصی ارزیابی شد. استرپتوزوسین جهت القای دیابت در موش‌های صحرایی نر نژاد Wistar مورد استفاده گرفت. حیوانات به دو گروه کنترل (تزریق نرمال ‌سالین) و تزریق WJMSCs تقسیم‌بندی گردیدند. زخم‌هایی به قطر 8/0 سانتی‌متر در ناحیه پشت موش‌ها ایجاد شدند. پس از تزریق ساب‌درمال نرمال سالین و WJMSCs، التیام زخم به روش فتوگرافی در روزهای 7، 14 و 21 ارزیابی شد. داده‌ها با استفاده از آزمون t-test و آنالیز واریانس SPSS software, version 16 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته‌ها: WJMSCs مارکرهای تخصصی سلول‌های مزانشیمی را بیان کردند و قابلیت تمایز به سلول‌های استخوان و چربی را داشته و از میزان زنده‌مانی بالایی برخوردار بودند. تزریق سلول‌های  WJMSCبه ناحیه ساب‌درمال در موش‌های دچار زخم دیابتی سبب تسریع التیام زخم نسبت به گروه کنترل شد.
نتیجه‌گیری: تزریقWJMSCs  در ناحیه ساب‌درمال زخم دیابتی می‌تواند به‌طور موثری سبب تسریع التیام زخم دیابتی گردد. بر این مبنا استفاده از سلول‌های بنیادی مزانشیمی جدا شده از ژله وارتون بندناف می‌تواند در سلول درمانی به‌ویژه در حیطه ترمیم زخم‌های دیابتی مورد توجه قرار گیرد.

فرزانه کیانیان، مهری کدخدایی، بهجت سیفی، فریبا آخوندزاده، کمال عبدالمحمدی، آرش عبدی، مینا رنجبران،
دوره 79، شماره 8 - ( 8-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: فرضیه مورد بررسی در این مطالعه آن است که ترشحات سلول‌های بنیادی مزانشیمال (CM) سبب کاهش استرس اکسیداتیو در بافت مغز در موش‌های صحرایی نر مبتلا به سپسیس می‌گردد.
روش بررسی: این مطالعه در گروه فیزیولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران از شهریور 1397 تا اردیبهشت 1398 انجام شد. ترشحات از سلول‌های بنیادی مزانشیمال بافت چربی موش در پاساژ دوم جمع‌آوری شد. موش‌های صحرایی نر نژاد ویستار (g 250-220) به سه گروه آزمایشی تقسیم شدند: شم، سپسیس و CM. سپسیس در گروه‌های سپسیس و CM القا شد. دو ساعت پس از القاء سپسیس، حیوانات در گروه CM، ترشحات 105×5 سلول بنیادی مزانشیمی را به صورت داخل صفاقی دریافت کردند. 24 ساعت پس از درمان، فشار سیستولی و میزان اشباع اکسیژن خون شریانی در حیوانات اندازه‌گیری شد. سپس نمونه خون حیوانات به‌منظور سنجش شاخص‌های التهابی و نمونه بافت مغز به‌منظور اندازه‌گیری شاخص‌های اکسیداتیو گردآوری گردید.
یافته‌ها: در حیوانات سپتیک، کاهش معنادار در فشارخون سیستولی، درصد اشباع اکسیژن خون شریانی و فعالیت سوپراکسید دیس‌موتاز مشاهده گردید (05/0>P). در این گروه، افزایش معنادار در سطوح شاخص‌های التهابی و محتوای مالون دی‌آلدهید مغزی نسبت به گروه شم دیده شد (05/0>P). استفاده از CM سبب بهبود معنادار فشارخون سیستولی، درصد اشباع اکسیژن خون شریانی، شاخص‌های التهابی پلاسما و پارامترهای اکسیداتیو مغزی گردید (05/0>P).
نتیجه‌گیری: به‌نظر می‌رسد که استفاده از ترشحات سلول‌های بنیادی سبب بهبود وضعیت التهابی و اکسیداتیو در موش‌های مبتلا به سپسیس می‌گردد و ممکن است بتوان آن را به‌عنوان یک درمان موثر در بیماران مبتلا به سپسیس در آینده به‌کار برد.

طاهره عباسی معیر، عزیز قهاری، طیبه رستگار، فاطمه ملک، فرزانه رضایی یزدی، کامیار غفاری دافچاهی، نسرین تک زارع،
دوره 80، شماره 3 - ( 3-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از چالش‌های علم پزشکی ترمیم زخم‌های سوختگی است. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی درمان با لوسیون حاوی عسل، آلوئه‌ورا، بره موم و سلول‌های بنیادی مشتق از مغز استخوان در بهبود زخم سوختگی درجه دو در مدل حیوانی است.
روش بررسی: این مطالعه تجربی در حیوان خانه دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، از مهر ماه 1399 تا آبان ماه 1399 انجام شد و 72 رت پس از سوختگی در شش گروه با دوره‌های 7، 14 و 21 روزه تقسیم‌بندی شدند: شاهد(بدون درمان)، کنترل مثبت (پماد سیلورسولفادیازین 1%)، تجربی اول (سلول‌های بنیادی)، تجربی دوم (لوسیون)، تجربی سوم (سلول‌های بنیادی و لوسیون)، تجربی چهارم (DMEM). از سطح زخم در روزهای صفر، 4، 7، 10، 14، 17 و 21 عکس تهیه شد و مساحت زخم توسط نرم‌افزار J image محاسبه گردید. در روزهای 7، 14، 21 نمونه‌ها جهت رنگ‌آمیزی H&E، تری‌‌کروم ‌ماسون و بررسی‌های IHC و RT-PCR تهیه شدند و نتایج با نرم‌افزارGraph Pad Prism8  و آزمون‌های Analysis of variance، Two Way و  Tukeyبررسی شد.
یافته‌ها: ارجحیت درمان با گروه درمان ترکیبی و سپس با گروه لوسیون بود. در تصاویر ماکروسکوپیک و میکروسکوپیک، بیشترین میزان پوشش زخم و حضور رشته‌های کلاژن بالغ در گروه درمان ترکیبی مشاهده شد. نتایج آنالیزها نیز بیانگر افزایش اپیتلیزاسیون، گرانولیشن، رسوب کلاژن، آنژیوژنز و تکثیر سلول‌های فیبروبلاست و کاهش التهاب در گروه درمان ترکیبی بود. گروه درمان ترکیبی بیشترین میزان بیان ژن TGF-β را دارا بود (05/0P<).
نتیجه‌گیری: درمان ترکیبی لوسیون و سلول‌های بنیادی مشتق از مغز استخوان در ترمیم زخم سوختگی درجه دو در مدل حیوانی تاثیرات هم‌افزایی داشته و منجر به تسریع ترمیم زخم‌های سوختگی می‌شود.

 

محسن بارونی، زهره شاکر، زینب شاکر، اسما صابرماهانی،
دوره 80، شماره 10 - ( 10-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: فلج مغزی نوعی سندرم اختلال حرکتی و وضعیتی در اوایل کودکی است. این بیماری به‌دلیل آسیب وارده به مغز یا ناهنجاری‌های مادرزادی ایجاد می‌شود. در سال‌های اخیر، پیوند سلول‌های بنیادی مزانشیمی انسان (hMSC) به یک استراتژی درمانی امیدوارکننده برای CP تبدیل شده است. در این مورد سالانه هزینه‌های زیادی برای درمان و مدیریت این بیماری می‌شود که هدف از این مطالعه ارزیابی ایمنی، اثربخشی این روش بر CP می‌باشد.  
روش بررسی: این مطالعه از نوع متاآنالیز می‌باشد. تحقیق از 24 اسفند 1399 تا هشت فروردین 1400 محیط پژوهش ایران، کرمان بوده است. ابتدا در پایگاه‌های داده‌ای PubMed، Scopus و Scholar، تحقیق سیستماتیک انجام گرفت که معیار ورود و خروج برای آن تعیین شد.
یافته‌ها: پس از انجام مرور نظام‌مند در نهایت به 18 مقاله رسیدیم که نشان داد استفاده از فناوری سلول‌های بنیادی به‌عنوان یک روش علمی می‌تواند باعث بهبود کیفیت زندگی افراد بیمار و بهبود نقص حرکتی گردد.
نتیجه‌گیری: با توجه به شواهد محدود و مطالعات انجام شده فناوری سلول‌های بنیادی در بهبود افراد CP می‌تواند ایمن، کارا باشد ولی درمورد اثربخشی آن شواهد کافی وجود ندارد و مطالعات بیشتری در اینباره لازم است. در مجموع سلول‌های بنیادی ممکن است آینده بسیار امیدوارکننده‌ای در درمان این بیماران داشته باشند. در نهایت اینکه فناوری سلول‌های بنیادی همراه با بیوتکنولوژی‌های نوآورانه ممکن است به‌زودی نتایج نویدبخشی به بیماران دهد.

 

بهجت کلانتری خاندانی، فاطمه ایران‌نژاد پاریزی، صدیقه‌السادات موسوی، پوریا سلاجقه،
دوره 81، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: سلولهای بنیادی نقش مهمی در بازسازی بافتها و درمان بیماری‌ها دارند. هدف این مطالعه بررسی آگاهی، دانش و نگرش افراد مختلف جامعه نسبت‌به اهدا سلول‌های بنیادی بود.
روش بررسی: این مطالعه مروری سیستماتیک با جستجوی کلیدواژه‌های فارسی آگاهی، دانش، سلول‌های بنیادی، سلول‌های بنیادی جنینی، سلول‌های بنیادی بالغ، سلول‌های بنیادی خون بندناف و اهدا و کلیدواژههای انگلیسی Awareness، Knowledge، Stem cells، Embryonic stem cells، Mature stem cells، Cord blood stem cells و Donation در پایگاه‌های اطلاعات علمی PubMed، Google Scholar، Scopus، OVID، ScienceDirect، Iran Medex و SID در محدوده زمانی دی 1388 تا آذر 1400 انجام شد.
یافته‌ها: در مجموع 25 مقاله مرتبط با هدف مطالعه انتخاب شد. 10 مطالعه به‌روش مقطعی، دو مطالعه توصیفی-مقطعی، پنج مطالعه توصیفی، یک مطالعه Mixed method، یک مطالعه نیمهتجربی، یک مطالعه مداخلهای، یک مطالعه نظرسنجی و یک مطالعه به‌صورت مروری انجام شده بود و نوع سه مطالعه ذکر نشده بود. اکثر مطالعات مربوط‌به هند، عربستان، سپس آمریکا و ترکیه بودند. در ایران تنها یک مقاله یافت شد. بررسی مطالعات نشان داد میزان آگاهی و نگرش اکثریت افراد مختلف جامعه نسبت‌به اهدا و کاربرد سلول‌های بنیادی، متوسط و پایین بود. اما اکثر افراد نسبت‌به موضوع اهدا و کاربرد سلول‌های بنیادی نگرش خوب و مثبتی داشتند و استفاده از سلول‌های بنیادی را به‌عنوان‌ یک راهکار موثر برای درمان بیماری‌ها ذکر کردند.
نتیجه‌گیری: با توجه به اهمیت و کاربرد سلول‌های بنیادی، پیشنهاد می‌شود مدیران و برنامه‌ریزان، شرایط لازم برای اجرای برنامه‌های آموزشی جهت بالا بردن سطح آگاهی و نگرش افراد مختلف جامعه نسبت‌به اهدا سلول‌های بنیادی، فراهم سازند.

 
ناهید عسکری، علی شفیعی‌پور، سوده خنامانی فلاحتی‌پور،
دوره 81، شماره 5 - ( 5-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: پیوند سلول‌های بنیادی مزانشیمی برای بهبود آسیب‌های کلیوی نویدبخش بوده، لذا در این پژوهش پتانسیل سلول‌های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان گربه (fMSCs) در مقایسه با داروی تلمیزارتان در بیماری‌مزمن‌کلیوی بررسی‌شد.
روش بررسی: در 35 گربه نژاد پرشین، مارکرهای سلول‌های بنیادی (CD44, CD90, CD105) با استفاده از Real time-PCR در fMSC دریک مطالعه بالینی مداخله‌ای از 1397 تا 1398 در کرمان، بررسی‌شد. متغیرهای مستقل سن، وزن و سابقه بیماری‌های کلیوی و متغیر وابسته وجود یا عدم‌وجود CKD بود. گروه اول، تزریق اتولوگ fMSCs، گروه دوم تلمیزارتان به‌عنوان مسدودکننده رنین-آنژیوتانسین (RAB) استفاده و نتایج با گربه‌های سالم و بدون درمان، با معاینه فیزیکی حیوانات، اندازه‌گیری میزان فیلتراسیون گلومرولی (Glomerular filtration rate, GFR)، نیتروژن اوره خون (Blood urea nitrogen, BUN)، کراتینین و اوره سرم، آلانین ترانس آمیناز (Alanine transaminase, ALT) و وزن مخصوص (Specific gravity, SG) ادرار برای روزهای 1، 30، 60، 90 و 120 مقایسه شد. بررسی داده‌ها با استفاده از SPSS software, version 20 (SPSS Inc., Chicago, IL, USA) و آنالیز دو طرفه ANOVA و آزمون توکی انجام و 05/0<P معنادار در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: fMSCs باعث کاهش BUN، SCr، و اوره سرم و بهبود GFR و کاهش التهاب، نکروز و فیبروز در بافت کلیه و افزایش بقای سلول‌های کلیوی شد. همچنین fMSCs با تاثیر بر روی ژن‌های CD44، CD90، CD105، مارکرهای بنیادی را در سلول‌های کلیوی تنظیم کرده، به‌طوری‌که fMSCs بهتر از تلمیزارتان عمل‌کرد که فقط باعث کاهش فشار خون و پروتیینوری در گربه‌ها شد.
نتیجه‌گیری: سلول‌های بنیادی مزانشیمی می‌توانند به‌عنوان یک کاندید بالقوه برای مطالعات بیشتر در بهبود عملکرد و کاهش آسیب کلیوی در بیماران CKD ‌باشد.

 

صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb