جستجو در مقالات منتشر شده


41 نتیجه برای فرزاد

منوچهر اقبال، محمدعلی مولوی، موثقی، جعفرزاده،
دوره 24، شماره 1 - ( 2-1345 )
چکیده

در پنج ماه اخیر سه کودک مبتلی به کالاآزار به ترتیب سنین 2-4 و 12 ساله در بخش عفونی یک تشخیص و درمان شده اند. بیمار اول (کودک 4 ساله) نسبت به تداوی گلوکانتیم به سرعت جواب داده. به طوری که 7 روز بعد از تداوی بحالت تقریباً طبیعی عودت کرد. در این بیمار اجسام لیشمان در مغز استخوان یافتند.
بیمار دوم ما از جیرفت کرمان بود که بعلت اسهال مزمن و علائم کارانس شدید و تغییرات پوستی و طحال و کبد بزرگ و تبهای نامنظم و آسیت مراجعه کرده بود. پس از تحقیقات تکمیلی در این بیمار اجسام لیشمان را در بزل طحال پیدا کردند. درمان با گلوکانتیم در این بیمار نیز اثر درخشانی داشت به طوری که از روز 6 درمان تب و اسهال قطع شد ولی به سبب آنمی شدید و اسهال سخت یک شیشه خون به بیمار تزریق شد در آخر دوران اول درمان وزن بیمار 6 کیلو افزایش نشان می دهد و به تدریج طحال و کبد کوچک می گردد اکنون در هنگام نگارش مقاله 4 تزریق از دوران دوم تداوی نیز انجام شده است و حالت بیمار فوق العاده رضایت بخش می باشد.
بیمار سوم ما رقیه دو ساله از اهل زرند که بعلت شکم بزرگ و آسیت و کبد خیلی بزرگ و سفت و طحال حجیم و تبهای نامنظم مراجعه کرده فرمول ژلیفیکاسیون در این بیمار بر خلاف دو بیمار دیگر ما منفی بود در بزل طحال و مغز استخوان و خون محیطی انگل را پیدا نکردیم (دو بار بزل مغز استخوان منفی بود) ولی در بیوپسی غده گردن موفق به پیدا کردن انگل و تشخیص حتمی بیماری گشتیم. تداوی این بیمار با سلومتیبوزان انجام شد ولی اثر این تداوی در وی چندان آشکار نبود به طوری که ناچار شدیم بعلت باقی ماندن تب و تغییر نکردن قابل ملاحظه علائم عمومی چهار تزریق گلوکانتیم انجام دهیم حالت عمومی 6 روز بعد از درمان دوره اول بهتر شده تب افتاد وزن افزایش یافته کبد و طحال تغییری فاحشی پیدا نکرده است یعنی اکنون طول طحال 14 سانتیمتر و عرض آن 11 ، طول کبد 7 سانتیمتر و عرض آن 22 سانتیمتر است. آسیت کمی کاهش یافته است.
اکنون دوران دوم تداوی را شروع کرده ایم حال بیمار بتدریج بهتر می شود حجم شکم کاهش پیدا می کند و بدین ترتیب به نظر می رسد که اثر گلوکانتین در این بیمار بهتر و جالب تر از سلوسیتبوزان می باشد.
در خاتمه از آقای دکتر مفیدی و دکتر حاجیان که در تشخیص و اهدای دارو و عکسبرداری از بیماران ما کمک و مساعدت نموده اند کمال سپاسگزاری را داریم. همچنین از بخش خون و آزمایشگاه بیمارستان پهلوی امتنان داریم، ضمناً یادآوری می شود که یک بیمار دیگر اخیراً به بخش مراجعه کرده است که هنوز آزمایشات وی کامل نشده است بعداً نتایج آن گزارش خواهد شد.


کیهان بانو لشگری، همایون فرزادگان،
دوره 32، شماره 8 - ( 7-1354 )
چکیده


همایون فرزادگان،
دوره 33، شماره 3 - ( 8-1354 )
چکیده

 


ملیحه مهشید، فرهاد فرزاد، حمید نوروزی،
دوره 37، شماره 9 - ( 2-1360 )
چکیده

در این مقاله سندرم واردنبورگ در یک خانواده ایرانی شامل پدر و 2 دختر و 1 پسر شرح داده شده و 2 بیمار از 4 بیمار هتروکرومی ایریس وجود داشت و در تمام بیماران بهم چسبیدن medialcanthus و پهن بودن ریشه بینی مشاهده شد.سه بیمار جهت تصحیح چسبندگی   تحت عمل جراحی قرار گرفتند.


فریده محمودزاده، فرزاد اسدی، محمود دوستی،
دوره 59، شماره 3 - ( 3-1380 )
چکیده

لیپوزوم ها بعنوان یک حامل دارویی از مزایای متعددی برخوردارند. لیوفیلیزاسیون مناسب ترین شکل نگهداری طولانی مدت این فرآورده هاست، ولی این فرآیند نیز تحت تاثیر عوامل ناپایدار کننده ای قرار می گیرد که موجب تخریب، آزادسازی ماده محصور، تغییر اندازه و آلودگی میکروبی فرآورده های لیپوزومی می شود. در این مطالعه نقش حفاظتی قندهای مالتوز، فروکتوز، گلوکز، گالاکتوز، سوکروز و لاکتوز در جلوگیری از این پدیده مورد بررسی قرار گرفت، بطوریکه پس از تهیه سوسپانسیون لیپوزومی، آنها را به چهار گروه دوتایی تقسیم نموده و غلظت های 25، 50، 100 و 200 درصد از این قندها به سوسپانسیون اضافه گردید. بر مبنای قند و قوام محصول حاصله، بهترین روش فریز، استفاده از الکل مطلق و متعاقبا بکارگیری درجه حرارت 70- درجه سانتیگراد بمدت 16 ساعت بدست آمد. در بررسی ماده محافظ غلظت های 0/7، 1/4، 2/8 و 5/6 درصد قندهای ذکر شده را استفاده کرده و درصد تراوایی (با استفاده از نسبت جذب نوری نمونه لیوفیلیزه به لیوفیلیزه نشده) محاسبه گردید. در این مطالعه، قند مالتوز از بیشترین تاثیر برخوردار بود. میزان هم جوشی و تجمع در نمونه های قبل و بعد از لیوفیلیزاسیون در سانتریفوژ با 10000 دور در دقیقه اختلافی با هم نداشتند، همچنین وضعیت میکروبی نمونه های قبل و بعد از لیوفیلیزاسیون با کشت آنها در دو محیط SCD و SCDA مورد مطالعه قرار گرفت که در هر دو محیط با رشد میکروب توام بود.


علی اکبر بیدقیان، فرزاد بی نیاز،
دوره 59، شماره 3 - ( 3-1380 )
چکیده

اختلال نعوظی معضل مهمی برای مردان مبتلا و خانواده آنهاست که در حدود نیمی از موارد آن، ناشی از یک علت قابل شناخت عضوی است. هنگامی که اختلال نعوظی ناشی از علل عروقی باشد بررسی رادیولوژیک الزامیست و کاورنوزومتری و کاورنوزوگرافی روش تشخیص قطعی نشت وریدی در این بیماران است. ما در ایران آمار دقیقی از فراوانی نشت وریدی در این بیماران نداریم. هدف این مطالعه تعیین میزان نشت وریدی در بیماران دچار اختلال نعوظی به وسیله فارماکوکاورنوزومتری و کاورنوزوگرافی بوده است. در این مطالعه case series، صد بیمار دچار اختلال نعوظی که در طی سال 1378 به بخش رادیولوژی بیمارستان سینا مراجعه کرده بودند، مورد فارماکوکاورنوزومتری و کاورنوزوگرافی قرار گرفتند. در کاورنوزومتری پس از تزریق پروستاگلاندین E1 و انفوزیون نرمال سالین به داخل جسم غاری، فشار داخل جسم غاری با توجه به معیارهای مختلف اندازه گیری شد. در کاورنوزوگرافی ماده حاجب رقیق شده Omnipaque تحت فلوروسکوپی به داخل جسم غاری تزریق شد و وجود نشت وریدی و وریدهای نابجا با رادیوگرافی در بیماران مشخص گردید. برای تفسیر نتایج کاورنوزومتری از معیارهای Mayoclinic استفاده شد. میانگین سنی بیماران 35.6±11.6 سال بود و بیشترین تعداد بیماران در گروه سنی 40-20 سال قرار داشتند. فراوانی نشت وریدی براساس افت فشار بیش از 50 mmHg بعد از 30 ثانیه قطع انفوزیون نرمال سالین از 150 mmHg، نود درصد بود. فراوانی نشت وریدی براساس Maintenance Flow Rate بیش از 5 cc/min، نود و دو درصد بدست آمد. فراوانی نشت وریدی براساس نسبت Maintenance flow rate به Induced Flow Rate بیش از 0/4، 92 درصد بود. فراوانی نشت وریدی براساس کاورنوزوگرافی، 89 درصد بدست آمد و 24/7 درصد از بیمارانی که نشت وریدی داشتند دارای ورید نابجا بودند. در هیچکدام از بیماران عارضه مهم و قابل توجهی ایجاد نشد. نتایج این مطالعه نشان می دهد نشت وریدی در بین بیماران دچار اختلال نعوظی مراجعه کننده به این مرکز، فراوانی قابل توجهی دارد.


نعمت اله عطایی، فرزاد کمپانی، عباس مدنی، نازیلا رضایی،
دوره 60، شماره 3 - ( 3-1381 )
چکیده

مقدمه: عفونت دستگاه ادراری یکی از عفونت های شایع در شیرخواران و کودکان می باشد که می تواند موجب تغییرات پایدار در کلیه شود. امروز اسکن DMSA، یک روش بسیار حساس و انتخابی در ارزیابی بیماران مبتلا به پیلونفریت حاد می باشد.

مواد و روشها: در این پژوهش آینده نگر تغییرات پارانشیم کلیه در 62 کودک با محدوده سنی 1 ماه تا 12 سال که برای اولین بار با تشخیص پیلونفریت حاد بستری شده بودند توسط اسکن DMSA مورد بررسی قرار گرفت. در همه بیماران در مرحله حاد عفونت، اسکن DMSA و سونوگرافی سیستم ادراری و در 60 بیمار بعد از منفی شدن کشت ادرار سیستوگرام بعمل آمد.

یافته ها: میزان آسیب پارانشیم کلیه در گروه سنی بالاتر بیشتر بود (P=0.04) ولی هیچ ارتباط معنی داری بین گرفتاری پارانشیم کلیه ها و میزان CPR ،ESR مشاهده نشد. در 62 بیمار جمعا 124 کلیه مورد بررسی قرار گرفت که در 106 کلیه (85/5 درصد) اسکن DMSA غیر طبیعی گزارش گردید در حالیکه سونوگرافی غیر طبیعی فقط در 24 کلیه (19/4 درصد) مشاهده شد (حساسیت 20 درصد و ویژگی 83 درصد) (Kappa=0.06). چهارده کودک (23/3 درصد) مبتلا به ریفلاکس ادراری بودند و از 99 کلیه بدون ریفلاکس در 83 درصد موارد یافته ها به نفع گرفتاری پارانشیم کلیه در اسکن DMSA بود.

نتیجه گیری و توصیه ها: بر اساس نتایج حاصل از این مطالعه حساسیت اسکن DMSA در تعیین درگیری پارانشیم کلیه در جریان پیلونفریت حاد بالاتر از سونوگرافی می باشد و نیز گرفتاری پارانشیم کلیه در کودکان مبتلا به پیلونفریت حاد حتی در صورت عدم وجود ریفلاکس ادراری شایع است.


مهین قره باغیان، سیدعباس صادقی، سیدفرزاد میرمحمد صادقی، سیداصغر رفیعیانی،
دوره 60، شماره 4 - ( 4-1381 )
چکیده

مقدمه: یکی از راههای اکسیژناسیون و تهویه بیماران حین بیهوشی عمومی استفاده از لوله CPT است. مزایای لوله CPT بر ماسک این است که گاهی استفاده از ماسک صورت مشکل و نگهداری آن خسته کننده است و به علت درگیر بودن دستها، قدرت تحرک و مانور را از آنستزیولوژیست سلب می کند و نشت گازهای بیهوشی از کنار ماسک می تواند سبب آلودگی اطاق عمل گردد، همچنین فشار ماسک بر صورت می تواند باعث آسیب بافتهای نرم و اعصاب گردد و در مواردی قراردادن لوله تراشه مشکل و یا اصولا غیر ممکن است لذا از لوله CPT می توان به عنوان جایگزین ماسک صورت یا لوله تراشه استفاده کرد. 

مواد و روشها: در این مطالعه برای بررسی کارآیی لوله CPT در تهویه بیماران کلاس II و ASA I که در حین بیهوشی عمومی نیاز به تنفس کنتروله نداشتند، بطور تصادفی در 2 گروه با لوله CPT و لوله تراشه قرارداده شدند و اندکسهای تنفس و تهویه بیماران که عبارت بود از: 1) حرکت قفسه سینه بیمار در هر دو طرف بطور قرینه و هماهنگ با حرکت شکم، 2) احساس مقاومت ریه در برابر فشردن بگ، 3) سمع صداهای تنفسی، خالی و پرشدن بگ ذخیره دستگاه در زمان دم و بازدم 4) میزان اشباع اکسیژن شریانی O2sat بررسی شد و در مواردی که هر چهار اندکس ایده آل بود، تنفس مطلوب قلمداد شد. میزان بروز کمپلیکاسیونهای تهویه در ادامه بیهوشی و ریکاوری (آسپیراسیون ریوی، لارنگوسپاسم و برونکوسپاسم، تهوع و استفراغ) ارزیابی شد.

نتایج: تنفس بیمار با لوله CPT به اندازه لوله تراشه موفقیت آمیز بود و می توان برای تهویه بیماران بیهوش با تنفس خودبخودی یا تنفس کنترله از آن استفاده کرد. مقاومت راه تنفسی هنگام استفاده از لوله CPT از لوله تراشه بیشتر بود (P<0.05). میزان هر یک از کمپلیکاسیونهای حین بیهوشی و ریکاوری (نظیر آروغ و استفراغ) هنگام استفاده از لوله CPT با لوله تراشه تفاوت معنی داری نداشته ولی جمع کل این کمپلیکاسیونها در دو روش اختلاف معنی دار داشتند (P<0.05). در گروه کنترل به میزان قابل توجهی گلودرد داشته اند (P<0.05).

نتیجه گیری و توصیه ها: نتیجه آنکه تنفس و تهویه بیمار با لوله CPT به خوبی انجام می شود و می توان برای تهویه بیماران بیهوش با تنفس خودبخودی یا تنفس کنترله با فشار راه هوایی نه چندان زیاد (cmH2O 20-25) از آن استفاده کرد.


حسنعلی محبی، محمد بنازاده، فرزاد پناهی، حسین بهرامی،
دوره 61، شماره 1 - ( 1-1382 )
چکیده

مقدمه: پنوموتوراکس با تجمع هوا در فضای جنب یکی از مشکلات تنفسی است که می تواند بالقوه خطرناک باشد. برای برخورد با پنوموتوراکس روش های مختلف درمانی بکارگرفته شده است که اندیکاسیون ها و کنتراندیکاسیون های این روش ها هنوز بطور قطع مشخص نشده است و بین صاحب نظران اختلاف نظر بسیاری وجود دارد. مواد و روش ها: در فاز اول مطالعه با مراجعه به پرونده های بیماران بستری شده در بیمارستان امام از ابتدای سال 1375 تا انتهای سال 1378 (بمدت 4 سال) و بیمارستان بقیه الله (عج) از ابتدای سال 1371 تا انتهای سال 1380 (بمدت 10 سال)، 76 پرونده با تشخیص پنوموتوراکس خودبخودی مورد بررسی قرار گرفت. در فاز دوم بیماران تحت پیگیری از نظر نتایج روش های درمانی قرار گرفتند. یافته ها: از نظر نوع پنوموتوراکس، 39 نفر (51.3%) پنوموتوراکس اولیه، 35 نفر (46.1%) ثانویه و دو نفر (2.6%) پنوموتوراکس نوزادی داشتند. 67 نفر (88.2%) از بیماران مذکر و 9 نفر (11.8%) مونث بودند (نسبت مرد به زن، 7.5 به یک بود). متوسط سنی بیماران 20±35 سال (با حداقل سن نوزادی و حداکثر 83 سال) بود. شایعترین گروه سنی درگیر، گروه سنی 20 تا 25 سال بود که 26.3% بیماران در این گروه قرار داشتند. درمان های انجام گرفته در اولین حمله برای بیماران شامل تحت نظر گرفتن در 3.9% موارد، آسپیراسیون ساده در 2.6% موارد، گذاشتن لوله سینه ای (Chest tube) به تنهایی در 81.6% موارد، لوله سینه ای به همراه پلورودز شیمیایی در 2.6% موارد، لوله سینه ای و سپس توراکوتومی و پلورودز مکانیکی در 3.9% موارد و لوله سینه ای و بدنبال آن توراکوتومی و پلورکتومی در 5.3% موارد بود. مدت زمان بستری بیماران در بیمارستان بطور متوسط 7.3±8.9 روز (حداقل 2 و حداکثر 49 روز) بوده است. در 36.9% بیماران (21 نفر) بیماری عود کرده بود. 17.4% بیماران فوت کرده بودند که تمام موارد فوت شده مربوط به پنوموتوراکس ثانویه بودند. نتیجه گیری و توصیه ها: بنظر می رسد باتوجه به اهمیت مساله، نحوه برخورد با بیماران مبتلا به پنوموتوراکس خودبخودی در کشور ما نیاز به توجه و بازنگری جدی تر دارد و باید با شناخت هرچه بیشتر و بهتر این بیماری، تاحد امکان سعی در استفاده از روش های درمانی کم هزینه تر و با تهاجم کمتر نمود.


نعمت الله عطایی، سیدمحمد میلانی حسینی، فرزاد کمپانی،
دوره 61، شماره 2 - ( 2-1382 )
چکیده

مقدمه: تشخیص سریع، درمان، ارزیابی و پیگیری عفونت ادراری از جمله اقدامت ضروری در راستای کاهش اسکار در پارانشیم کلیه می باشد. این مطالعه بمنظور 1) بررسی توانایی سنتی گرافی، اولتراسوند و پارامترهای بیولوژیک در شناسایی گرفتاری کلیه در جریان پیلونفریت حاد، 2) ارزیابی رابطه بین کلیرانس کراتینین و درگیری کلیه، 3) مشخص نمودن فراوانی اسکار متعاقب پیلونفریت حاد انجام گردید.

مواد و روش ها: این پژوهش بطور آینده نگر در 54 کودک (با میانگین سنی 3.41±4.02 و گستره سنی 1 ماه تا 12 سال) که برای اولین بار با تشخیص پیلونفریت حاد در بخش بستری شده بودند، انجام گرفت. همه بیماران علاوه بر بررسی های بیولوژیک مثل شمارش گلبول های سفید (WBC: White blood cell) و اندازه گیری (ESR: Erythrocyte sedimentation rate) و (CRP: C-reactive protein)، تحت سونوگرافی، سنتی گرافی کورتکس کلیه در 5 روز اول شروع عفونت و سیستویورتروگرافی طی 10 روز اول بستری قرار گرفتند. از همه بیماران با اسکن غیرطبیعی حداقل سه ماه پس از شروع بیماری، مجددا سنتی گرافی بعمل آمد.

یافته ها: از 54 بیمار مورد بررسی در 93 از 108 واحد کلیه (86.1%) اسکن (DMSA: Technetium-99m dimercaptosuccinic acid) در فاز حاد بیماری غیرطبیعی گزارش گردید. 42 کودک مجددا تحت سنتی گرافی قرار گرفتند که از این تعداد در 8 شیرخوار در محدوده سنی زیر یکسال 9 از 16 واحد کلیه (56.25%)، در 16 کودک بین سنین 1 تا 5 سال 23 از 32 واحد کلیه (71.87%) و در 18 بیمار بزرگتر از 5 سال 33 از 36 واحد کلیه (93%) یافته ها به نفع پیدایش اسکار در پارانشیم کلیه بود. فراوانی اسکار کلیه در کودکان بزرگتر از 5 سال بیشتر از شیرخواران زیر یکسال بود. از کل بیماران مورد بررسی فقط در 10 بیمار (18.5%) سونوگرافی غیرطبیعی گزارش گردید. در سیستویورتروگرافی در 21 از 108 واحد کلیه یافته ها بنفع برگشت ادراری بود. حساسیت پارامترهای بیولوژیک شامل WBC و ESR و CRP و سونوگرافی بترتیب 78.5%، 64.5%، 69.9% و 18.5% و ویژگی آنها بترتیب 40%، 33.3%، 13.3% و 80% بود. رابطه بین میزان برطرف شدن تغییرات در پارانشیم کلیه در اسکن پیگیری و افزایش کلیرانس کراتینین از نظر آماری معنی دار بود (P<0.001). از طرف دیگر هیچگونه اختلاف معنی داری بین گروه ها در رابطه با WBC و ESR و CRP دیده نشد.

نتیجه گیری و توصیه ها: نتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهد که در ارزیابی کودکان مبتلا به پیلونفریت و در معرض اسکار، استفاده از تکنیک سنتی گرافی می تواند از اعتبار و اطمینان بیشتری نسبت به سونوگرافی و پارامترهای بیولوژیک برخوردار باشد. در این مطالعه بین کاهش تغییرات پارانشیم کلیه در اسکن پیگیری و افزایش کلیرانس کراتینین رابطه معنی داری از نظر آماری مشاهده شد. بعلاوه این مطالعه نشان داد که تغییرات مشاهده شده در اولین اسکن ممکن است گذرا و موقتی باشد. به همین لحاظ ما پیشنهاد می کنیم حداقل سه ماه پس از شروع عفونت برای آگاهی از ماندگاری ضایعات و گذرا بودن آنها، از این بیماران مجددا اسکن DMSA بعمل آید.


فرخ تیرگری، عیسی جهان زاد، فرزاد یزدانی،
دوره 61، شماره 2 - ( 2-1382 )
چکیده

مقدمه: سیستم نورواندوکرین پراکنده (DNS=Dispersed neuroendocrine system) شامل طیف وسیعی از سلول هاست که در سیستم عصبی مرکزی و محیطی و در تعداد زیادی از ارگان های اندوکرین کلاسیک و بافت های مختلف از جمله دستگاه گوارش و تنفس و پوست و پروستات و پستان یافت می شوند و نئوپلاسم های مشتق از آنها نیز اشکالی از تمایز نورواندوکرین را توسط میکروسکوپ الکترونی یا ایمونوهیستوشیمی یا تکنیک های بیوشیمیایی نشان می دهند.

مواد و روش ها: مطالعه حاضر به روش Case-series بمنظور بررسی ویژگی های انواع کارسینوماهای نورواندوکرین در نقاط آناتومیک مختلف در یک مقطع زمانی 5 ساله (79-1375) در بخش ایمونوهیستوشیمی انستیتو کانسر صورت گرفت. در این مطالعه 109 مورد انواع کارسینوماهای نورواندوکرین مشتمل بر تشخیص های کارسینوم نورواندوکرین، کارسینوم سلول کوچک، کارسینوم مدولاری تیروئید، کارسینوئید و کارسینوم سلول مرکل مورد تایید قرار گرفتند.

یافته ها: مابین موارد مطالعه شده، بیشترین فراوانی مربوط به تشخیص کارسینوم نورواندوکرین (50.5%) بود. بعلاوه حداکثر موارد در گروه سنی 49-40 سال قرار داشتند و 56% کل موارد را مردان و 44% را زنان تشکیل می دادند. از نظر توزیع آناتومیک تومور، در حدود 30% موارد کارسینوم متاستاتیک و 30% موارد در تیروئید و دستگاه تنفس و ناحیه سر و گردن و مابقی در ارگان های مختلف گسترده بودند. در بیش از 50% موارد یکی از انواع الگوهای اندوکرینوئید بصورت ترابکولار، ارگانوئید و یا ترکیبی از این دو دیده شد. از نظر مارکرهای ایمونوهیستوشیمی نیز NSE با 96% واکنش مثبت حساسیت بالایی نشان می داد و مارکرهای نورواندوکرین اختصاصی تر کروموگرانین A در 80% موارد و سیناپتوفیزین بدلیل استفاده کمتر در 24% موارد واکنش مثبت داشتند. مارکرهای اپی تلیالی سیتوکراتین (19، 17، 8، 6 و CK5) و EMA نیز بترتیب در 74% و 69% کل موارد مثبت بودند.

نتیجه گیری و توصیه ها: وضعیت بقای 5 ساله بیماران نشان می دهد که میزان بقای متوسط کل موارد کارسینوم های نورواندوکرین به 4.8 سال می رسد و همانطور که انتظار میرفت کمترین زمان بقا در بین بیماران کارسینوم سلول کوچک با 4.3 سال و طولانی ترین بقا در کارسینوم سلول مرکل می باشد.


نگار بقایی، فرزاد شیدفر، سیدعلی کشاورز،
دوره 62، شماره 1 - ( 1-1383 )
چکیده

مقدمه: ویتامین C آنتی اکسیدان اصلی در راه های هوایی ریه بوده و همچنین بعنوان محافظت کننده در برابر اکسیدان های خارجی مانند مصرف سیگار و آلوده کننده های محیطی عمل می کند. هدف از این مطالعه ارزیابی ویتامین C در بیماران آسمی توسط اندازه گیری آن در پلاسما و گلبول های سفید و مقایسه آن با گروه شاهد (افراد سالم) می باشد.

مواد و روش ها: در یک مطالعه مورد شاهد، 50 بیمار آسمی و 50 فرد سالم بطور تصادفی در بیمارستان مسیح دانشوری تهران انتخاب شدند. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه و مصاحبه چهره به چهره و یادآمد 24 ساعته خوراکی جمع آوری شد. 10cc خون وریدی از هر فرد گرفته شد. غلظت ویتامین C پلاسما و گلبول سفید با استفاده از روش رنگ سنجی اندازه گیری شد. اطلاعات با استفاده از نرم افزار FPII و SPSS آنالیز شدند.

یافته ها: نتایج دلالت برآن داشت که در مقایسه با استاندارد 38% بیماران آسمی کمبود ویتامین C پلاسما و 92% کمبود ویتامین C در گلبول سفید داشتند. اختلاف معنی داری در غلظت ویتامین C پلاسما و گلبول سفید بین بیماران و گروه شاهد وجود داشت (P<0.0001). آنالیز رگرسیون نشان داد که بین طول مدت بیماری آسم و غلظت ویتامین C پلاسما ارتباط معنی داری وجود داشت (P=0.03 و 0.02-=ضریب رگرسیون) همبستگی مثبت معنی داری بین وضعیت ویتامین C پلاسما و دریافت ویتامین C رژیمی وجود داشت (r=0.56 و P=0.0001). وضعیت ویتامین C پلاسما و گلبول های سفید تحت تاثیر جنس، سطح سواد و شغل افراد نبود.

نتیجه گیری و توصیه ها: از این مطالعه می توان نتیجه گرفت که مقدار ویتامین C پلاسما و گلبول سفید بیماران مبتلا به آسم کمتر از افراد سالم می باشد اما ویتامین C گلبول سفید بیشتر تحت تاثیر بیماری آسم قرار می گیرد و ویتامین C پلاسمایی بیشتر تحت دریافت غذایی این ویتامین است.


کسری کروندیان، افشین جعفرزاده، اصغر حاجی پور،
دوره 64، شماره 6 - ( 5-1385 )
چکیده

زمینه و هدف:تراکئوستومی اتساعی از طریق پوست، اولین بار در سال 1985 معرفی و سپس با ابداع وسایل جدید، توسعه یافت

معرفی بیمار: در این گزارش، دو بیمار که با روش تراکئوستومی از راه پوست تحت عمل قرار گرفته اند معرفی شده و سپس چند مورد از بیمارانی که به روش سنتی جراحی تحت عمل قرار گرفته اند بصورت مقایسه ای معرفی و عوارضی همچون میزان جراحت و سرعت بهبودی در کوتاه و دراز مدت بررسی گردیده است
بحث: تراکئوستومی، عبارت است از گشودن روزنه ای در جلوی گردن به داخل نای که تنفس بیمار ازآن راه تامین گردد. در تراکئوستومی به روش PDT، نیازی به جراحی نیست و بدون انتقال بیمار به اتاق عمل، در بالین بیمار قابل انجام می باشد و مزایای آن عبارتند از: سرعت عمل، کاهش عوارض و مقرون به صرفه بودن. در این گزارش دو مورد از چند مورد PDT به روش Griggs که در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان ولی عصر(عج) و ICU درمانگاه مجتمع بیمارستانی امام خمینی(ره) تهران درسال 84-1383 برای اولین بار انجام شده است، معرفی و با ارائه تصاویر در یک مرکز درمانی و در همان مقطع زمانی، با روش معمول جراحی تراکئوستومی مقایسه شده است.


پرویز دریایی، فرزاد واقف داوری، محمدرضا میر، ایرج حریرچی، حجت سلماسیان،
دوره 65، شماره 12 - ( 12-1386 )
چکیده

در اکثر روش‌های جراحی رزکسیون مری به‌طور روتین از لوله بینی‌معدی استفاده می‌شود. با توجه به عوارض بسیار استفاده از این لوله و زیر سؤال بودن آثار مفیدی که به آن نسبت داده می‌شود و کمبود مطالعات در این زمینه به‌خصوص در بیماران مبتلا به کانسر مری در این مطالعه قصد داریم لزوم استفاده از این لوله را بررسی نماییم.
روش بررسی: این مطالعه یک کارآزمایی بالینی بود که در انستیتو کانسر بیمارستان امام‌خمینی انجام شد. 40 نفر از مبتلایان به کانسر مری بعد از عمل جراحی ازوفاژکتومی به‌طور تصادفی به دو گروه دارای لوله NG و بدون لوله به‌علاوه تجویز متوکلوپرامید تقسیم ‌شدند. تمام بیماران بعد از عمل تحت درمان با هپارین،رانیتیدین و آنتی‌بیوتیک قرار گرفتند. در مواردی که از لوله NG استفاده نشده بود و در بیمارانی که لوله آنها کشیده شده بود در صورت اتساع شکم یا استفراغ‌های مکرر لوله NGگذاشته شد. CXRبعد از عمل برای تمام بیماران گرفته شد و تمام بیماران تحت فیزیوتراپی تنفسی قرار گرفتند. متغیرهایی که برای هر فرد ثبت می‌شدند شامل زمان دفع اولین گاز، زمان دفع اولین مدفوع، زمان سمع صداهای روده‌ای، تعداد روزهای بستری بعد از عمل، تهوع و استفراغ، اتساع شکم، عوارض ریوی، عوارض زخم، نشت آناستوموز و نیاز به گذاشتن مجدد لوله NG بودند.
یافته‌ها: برای 22 نفر لوله NG گذاشته شد در حالی که در 18 نفر از لوله استفاده نشد. بروز نشت آناستوموز در گروه دارای لوله NG به‌طور معنی‌داری بیشتر از گروه دیگر بود. بقیه عوارض هیچ تفاوتی بین دو گروه نداشتند. میانگین زمان‌ دفع گاز، دفع مدفوع، سمع صداهای روده‌ای و روزهای بستری در دو گروه تفاوت معنی‌داری نداشت. دو گروه از نظر نیاز به گذاشتن مجدد لوله NG تفاوتی نداشتند. مرگ بعد از عمل تفاوت معنی‌داری در دو گروه نداشت.
 نتیجه‌گیری: استفاده روتین از لوله
 NG بعد از عمل برای تمام بیماران توصیه نمی‌شود و ‌به‌نظر‌ می‌رسد بهتر است در مورد استفاده از این لوله بسته به شرایط هر بیمار تصمیم‌گیری شود


نسترن ایزدی‌مود، احمد یراقی، فرزاد قشلاقی، راحله مجیری،
دوره 66، شماره 3 - ( 3-1387 )
چکیده

تشنج از مهمترین علایم مسمومیت‌ها می‌باشد. با توجه به‌تفاوت در میزان دسترسی افراد به سموم و مواد در مناطق مختلف، مقدار ماده موثره داروهای ساخت کارخانجات مختلف و نیز عدم کنترل در خرید و فروش مواد خطرناک مثل سموم کشاورزی، در این مطالعه به بررسی علل، درمان و پیامد تشنج در بیماران مسموم با مواد تشنج‌زا پرداخته شد.

روش بررسی: مطالعه توصیفی بر روی 2220پرونده بیمار مسموم با سموم تشنج‌زا در سال‌های 82-1380 بستری در بخش مسمومین بیمارستان نور انجام و موارد منجر به تشنج مشخص گردید. اطلاعات شامل سن، جنس، نوع ماده مصرف‌شده، نوع تشنج تونیک کلونیک ژنرالیزه (ایزوله یا پایدار)، داروی کنترل‌کننده تشنج و پیامد مسمومیت در پرسشنامه ثبت و با آزمون‌های 2 واریانس یک‌طرفه آنالیز گردید. یافته‌ها: از میان 63 بیمار مسموم دارای تشنج، 33 نفر مرد و 30 مورد زن بودند. اکثریت بیماران مسموم دچار تشنج در گروه سنی 40-15 سال قرار داشتند (28 بیمار). شایع‌ترین مسمومیت‌های ایجادکننده تشنج مسمومیت با داروهای ضد افسردگی سه‌حلقه‌ای (7/39%) سموم ارگانوفسفره (5/17%)، کاربامازپین (9/7%) و سموم ارگانوکلره (3/6%) بودند، اما از نظر میزان تشنج‌زایی این مواد، بیشترین میزان تشنج پایدار در مسمومین با سموم ارگانوکلره (25%)، ارگانو فسفره (75/18%)، TCA (75/18%)، و کاربامازپین (5/12%)، مشاهده گردید. با افزایش سن، تشنج کاهش پیدا می‌کرد. نوع تشنج با نوع ماده ارتباط داشت. بهترین داروی کنترل‌کننده تشنجات میدازولام (25%) بود. مرگ و میر در شش بیمار با و یا بدون عارضه ‌کلیوی مشاهده گردید.

نتیجه‌گیری: تفاوت در نوع مسمومیت‌ها می‌تواند به‌دلیل تفاوت در دسترسی باشد. میدازولام با عوارض کمتر و عدم داشتن منع مصرف در مسمومیت‌ها انتخاب مناسبی جهت کنترل تشنج پایدار است.


فرزاد حدایق، آزاده ضابطیان، مریم توحیدی، فریدون عزیزی،
دوره 66، شماره 8 - ( 8-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: اگر چه سندرم متابولیک مورد توجه پزشکان می‌باشد، اطلاعات پیرامون ارتباط این سندرم با بیماری‌های کرونری قلبی Coronary Heart Diseases CHD در جمعیت ایرانی محـدود می‌باشد. هدف این مطالعه تعیین ارتباط سندرم متابولیک و اجزای آن بر اساس تعاریف مختلف با CHD است.

روش بررسی: در طی یک مطالعه مقطعی، جهت بررسی نسبت شانس سندرم متابولیک براساس هر یک از تعاریف IDF، ATP III و WHO با CHD، در 5981  شرکت کننده 30 سال و بالاتر، در هر دو جنس، تحلیل رگرسیون لجستیک (با استفاده از نرم‌افزار SPSS نسخه 5/11) در سه الگو انجام شد. الگوی یک، تعدیل شده برای سن و الگوی دو تعدیل‌شده برای سن، مصرف سیگار، سابقه CHD زودرس در بستگان درجه اول و LDL- کلسترول بود. الگوی سه علاوه بر برای عوامل فوق، برای اجزای سندرم متابولیک نیز تعدیل گردید.

یافته‌ها: سندرم متابولیک بر اساس هر سه تعریف فوق در الگوهای یک و دو با CHD ارتباط نشان داد. بالاترین نسبت شانس (95% فاصله اطمینان) سندرم متابولیک برای  CHDدر الگوی دو توسط تعریف WHO در مـردان (3-8/1)3/2 و تعریف ATP III در زنان (2-3/1)6/1 به‌دست آمد. در الگوی سه، سندرم متابولیک ارتباط خود را با CHD از دست داد ولی در مردان، قند پلاسمای ناشتای بالا و فشارخون بالا (به‌علاوه چاقی طبق تعریف WHO) و در زنان فشار خون بالا (به‌علاوه دور کمر بالا براساس ATP III، چاقی و قند مختل براساس WHO) ارتباط خود را با CHD حفظ کردند.

نتیجه‌گیری: در مردان و زنان ایرانی، با در نظر گرفتن عوامل خطرساز شناخته‌شده قلبی- عروقی، هر سه تعریف سندرم متابولیک با CHD ارتباط داشتند. بعد از تعدیل فراتر برای اجزای سندرم متابولیک، هیچ یک از تعاریف فوق، ارتباطی با CHD نشان ندادند و فقط فشارخون بالا در هر دو جنس و تمامی تعاریف، ارتباط خود را با CHD حفظ کرد.


حمید بهتاش، ابراهیم عامری، بهرام مبینی، فرزاد امیدی کاشانی، سید محمود طباطبایی،
دوره 66، شماره 11 - ( 11-1387 )
چکیده

800x600 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 زمینه و هدف: درمان اسپوندیلولیستزی دژنراتیو بسیار مورد بحث است. در حال حاضر، برای بیمارانی که به درمان طبی پاسخ مناسب نمی‌دهند روش‌های جراحی متعددی وجود دارد. هدف از انجام این بررسی، ارزیابی نتایج درمان مبتلایان به اسپوندیلولیستزی دژنراتیو به روش جراحی رفع فشار، وسیله‌گذاری و جوش‌دهی خلفی جانبی می‌باشد.

روش بررسی: این بررسی به‌صورت مطالعه قبل و بعد روی 23 بیمار مبتلا به اسپوندیلولیستزی دژنراتیو که برای اولین بار تحت جراحی قرار می‌گرفتند انجام شد. همه این بیماران تحت جراحی رفع فشار، وسیله‌گذاری و جوش‌دهی خلفی جانبی قرار گرفته و به‌طور متوسط به‌مدت 29 ماه (13 تا 73 ماه) پی‌گیری شدند. برای بررسی نتایج بالینی از شاخص ناتوانی اوسستری، ظرفیت عملکردی هندرسون، میزان پایداری علایم پا، کمر یا لنگش استفاده شده است. 

یافته‌ها: متوسط شاخص ناتوانی اوسستری که قبل از عمل 2/72% (50 تا 88%) بود، در آخرین مراجعه بیماران به 4/14% (صفر تا 54%) رسید. نتایج ظرفیت عملکردی هندرسون در آخرین مراجعه بیماران، شامل 14 مورد (9/60%) عالی، هفت مورد (4/30%) خوب و در دو مورد (7/8%) متوسط بوده است. میزان کاهش شاخص ناتوانی اوسستری بعد از عمل نسبت به قبل از عمل و نیز ظرفیت عملکردی هندرسون، ارتباط قابل‌توجهی با میزان سابقه درد پا و لنگش در بیماران داشته است (05/0p<). همچنین، نتایج بالینی پس از جراحی تحت‌تأثیر مشخصات رادیولوژیک اسپوندیلولیستزی قبل‌از عمل نبوده است.

نتیجه‌گیری: جراحی رفع فشار، وسیله‌گذاری و جوش‌دهی خلفی جانبی، روشی مؤثر و کم خطر در درمان بیماران با اسپوندیلولیستزی دژنراتیو ستون فقرات کمری است.


محمد کاظمی عرب‌آبادی، علی‌اکبر پور فتح‌اله، عبداله جعفرزاده، غلامحسین حسن‌شاهی، محمد ابراهیم رضوانی،
دوره 67، شماره 5 - ( 5-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: مطالعات نشان می‌دهد که بیماران مبتلا به عفونت نهفته هپاتیت B (OBI) قادر به پاکسازی کامل ویروس از بدن نمی‌باشند. به‌نظر می‌رسد که تفاوت‌های ژنتیکی و ایمونولوژیک در این امر سهم عمده‌ای دارند. ویتامین D3 و گیرنده آن (VDR) بر روی پاسخ‌های ایمونولوژیکی بر علیه ویروس‌ها نقش عمده‌ای دارند. در این مقاله به مطالعه چندشکلی ژنی موجود در اینترون 8 ژن VDR در بیماران OBI پرداختیم.
روش‌بررسی: تعداد 3700 پلاسمای تازه منجمد شده (FFP) HBsAg منفی، جمع‌آوری و سپس از نظر anti-HBc آزمایش شدند سپس نمونه‌های HBsAg منفی و anti-HBc مثبت از نظر وجود HBV-DNA با روش PCR مورد بررسی قرار گرفتند. نمونه‌های HBV-DNA مثبت به‌عنوان موارد OBI از نظر انواع چند شکلی‌های ژنی موجود در اینترون 8 ژن VDR با تکنیک PCR-RFLP بررسی شدند.
یافته‌ها: نتایج تحقیق نشان داد که 352 نمونه (51/9%) از نظر anti-HBc مثبت می‌باشند. آزمایشات نشان داد که 57 (1/16% از افراد anti-HBc مثبت و HBsAg منفی) نمونه HBV-DNA مثبت بودند. مطالعات ما نشان داد که دو گروه از نظر تمامی آلل‌های بررسی شده با آنزیم Apa-1 موجود در اینترون 8 ژن VDR دارای تفاوت معنی‌دار آماری نمی‌باشند.
نتیجه‌گیری: نتایج ما نشان داد که هیچ‌گونه ارتباطی بین آلل‌های شناسایی شونده با آنزیم Apa-1 و بیماری OBI وجود ندارد بنابراین می‌توان این‌گونه نتیجه گرفت که این آلل‌ها با بیماری OBI ارتباطی ندارد و بایستی محققین دیگر به بررسی سایر چند شکلی‌های ژنی موجود در ژن VDR در بیماران OBI بپردازند


مجید دادمهر، علی فتاح‌زاده، شهاب کمالی اردکانی، فرزاد باطنی، فریده نجات، سیدمحمد قدسی، بهزاد افتخار، سارا گنجی، فاطمه دادمهر، بشیر نازپرور، سعید انصاری،
دوره 67، شماره 6 - ( 6-1388 )
چکیده

زمینه و هدف : مطالعات فراوانی در رابطه با گوناگونی‌های تشریحی هر سگمان از عروق تشکیل دهنده حلقه ویلیس انجام گرفته است، ولی تعداد کمی از آنها گوناگونی‌های حلقه ویلیس را به‌صورت کلی بررسی کرده‌اند. در این مطالعه تمام حلقه ویلیس و گوناگونی‌هایش در یک گروه ایرانی مورد بررسی قرار گرفت و با مطالعات قبلی مقایسه شد. روش بررسی : گوناگونی‌های تشریحی حلقه ویلیس در مغز 132 جسد ایرانی (102 مرد بالغ و 30 جنین و نوزاد) مطالعه شد. فرآیند تشریح، جهت مطالعات و بررسی‌های بیشتر، تصویربرداری دیجیتالی شد و به کمک نرم افزار کامپیوتری قطر هر سگمان اندازه‌گیری شد. گوناگونی‌های حلقه ویلیس به‌صورت کلی و سگمانی بررسی و با مطالعات گذشته مورد مقایسه قرار گرفت. یافته‌ها : مشخص‌ترین گوناگونی هیپوپلازی یک و یا دو طرفه شریان رابط خلفی بود. در هیچکدام از شریان‌های مغزی قدامی و شریان‌های مغزی خلفی، آپلازی دیده نشد. در 3/3% از نمونه‌های جنین و نوزاد و 3% از نمونه‌های بالغ شریان رابط خلفی راست و چپ وجود نداشت. فقط در یک مورد از نمونه‌های بالغ شریان رابط قدامی آپلاستیک بود. ن تیجه‌گیری : گوناگونی‌های تشریحی حلقه ویلیس در نژاد ایرانی که در این مطالعه مورد بررسی قرار گرفت با جمعیت‌های مختلفی که در مطالعات دیگر بررسی شده بودند، تفاوت قابل ملاحظه‌ای نداشت. مهمترین تفاوت بین حلقه ویلیس جنین و بالغ در قطر شریان رابط خلفی و شریان مغزی خلفی (که در تشکیل حلقه شرکت دارد) می‌باشد .


داود خلیلی، فرزاد حدائق، مریم توحیدی، نوشین فهیم‌فر، فاطمه اسکندری، فریدون عزیزی،
دوره 67، شماره 11 - ( 11-1388 )
چکیده

800x600 زمینه و هدف: علی‌رغم شیوع اختلالات تحمل گلوکز در ایران، اطلاعاتی در خصوص تاثیر اختلالات مزبور بر بروز وقایع قلبی- عروقی (CVD) در دسترس نیست. مطالعه حاضر برای بررسی نقش گروه‌های مختلف متابولیسم غیرطبیعی گلوکز در پیش‌بینی خطر بیماری‌های قلبی عروقی‏‏ انجام شد.

روش بررسی: در 1752 مرد و 2273 زن 40 ساله و بزرگ‌تر که در ابتدای مطالعه فاقد بیماری‌های قلبی عروقی بودند، بروز رخداد قلبی- عروقی در دوره پی‌گیری با میانه 6/7 سال بررسی گردید.

یافته‌ها: در مجموع 197 مورد بیماری‌های قلبی عروقی در مردان و 143 مورد در زنان وجود داشت (در کل چگالی بروز 8/11 در هزار شخص- سال با فاصله اطمینان 95% 1/13-6/10). پس از کنترل عوامل خطر معمول از جمله سن، شاخص‌های آنتروپومتریک، لیپید و فشار خون، سطح تحصیلات، سیگار، درمان دارویی فشار خون و چربی خون، سابقه خانوادگی بیماری قلبی عروقی و دیابت، نسبت خطر  (95%CI ) برای بیماری‌های قلبی عروقی در زنان در دو گروه دیابت شناخته شده و دیابت تازه تشخیص داده شده به‌ترتیب برابر (27/6-40/2) 88/3 و (95/3-39/1) 34/2 و مقادیر متناظر آن‌ها برای مردان به‌ترتیب (95/2-00/1) 72/1 و (31/2-01/1) 52/1 بود. گلوکز ناشتای مختل یا اختلال تحمل گلوکز، پس از تعدیل سن، با 56% افزایش خطر بیماری‌های قلبی عروقی در زنان همراه بود.

نتیجه‌گیری: در افراد دیابتی باید همواره پیشگیری اولیه را از نظر بیماری‌های قلبی- عروقی در نظر داشت، صرف‌نظر از آن‌که دیابت آنها در جریان غربالگری تشخیص داده شده باشد و یا آنها از قبل تحت درمان دیابت باشند. این امر به‌ویژه در زنان اهمیت بیشتری دارد.

Normal 0 false false false EN-GB X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4



صفحه 1 از 3    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb