114 نتیجه برای Rp
خدیجه شمشاد، محمد علی عشاقی، محمدرضا یعقوبی ارشادی، حسن وطن دوست، محمدرضا عبائی، ذبیح اله زارعی، فرشته فقیه نائینی، ملیحه جداری،
دوره 65، شماره 8 - ( 8-1386 )
چکیده
آنوفل سوپرپیکتوس یکی از ناقلین مهم مالاریا در ایران محسوب میشود. این گونه در تمام فلات ایران و نیز مناطق کوهستانی دامنههای سلسله جبال البرز و جنوب سلسله جبال زاگرس تا ارتفاع نزدیک به 2000 متر از سطح دریا و نیز در دشتهای ساحلی کناره بحر خزر و خلیج فارس یافت میشود. جمعیتهای مختلف این گونه نقشهای مختلفی در انتقال مالاریا در مناطق تحت اشغال خود به عهده دارند. بررسیهای مورفولوژیک نشان داده که دو فرم متمایز بر اساس حلقه روی انتهای پالپ مادهها در میان جمعیتهای مختلف این گونه وجود دارد.
روش بررسی: در این مطالعه سایر خصوصیات مورفولوژیک و نیز تنوع ژنتیکی دو فرم مذکور در 35 جمعیت مختلف این گونه در ایران مورد بررسی قرار گرفتند. مطالعات مولکولی به کمک تکنیک PCR-RFLP وPCR-direct sequencing بر روی ژن سیتوکروم اکسیداز شماره 1 (COI) ژنوم میتوکندری انجام گرفت.
یافتهها: نتایج بررسیهای مورفولوژیک نشان دادند که دو فرم مذکور علاوه بر وجود و یا عدم وجود لکه روی پالپ از نظر طول نوار روشن انتهایی پالپ (01/0p<)، طول بال (05/0p<) و فاصله محل انشعاب رگبال 2 یا 4 تا انتهای بال (05/0p<) اختلاف معنیداری دارند. بررسی پراکندگی جغرافیایی دو فرم مورفولوژیک نشان داد که هر دو فرم در اکثر نقاط مختلف کشور بهطور سیمپاتریک وجود دارند.
نتیجهگیری: نتایج بررسی های تنوع ژنتیکی ژن سیتوکروم اکسیداز I به کمک 18 آنزیم مختلف و نیز تعیین توالی حدودbp 710 نشان داد که اختلافات مشخصی داخل یا بین جمعیتهای هر دو گروه وجود دارد ولی این تفاوتها ارتباطی با دو فرم مرفولوژیک مورد بررسی ندارند. برای تعیین وضعیت تاکسونومیک دقیق این هاپلوتایپهای ژنتیکی و نیز ارتباط آنها با انتقال مالاریا توصیه میشود مطالعات تکمیلی اکولوژیکی، سیتولوژیکی و ملکولی صورت پذیرد.
مهدی قاسمی، حامد صادقیپور، احمدرضا دهپور،
دوره 65، شماره 12 - ( 12-1386 )
چکیده
مدیاتور اصلی در ایجاد نعوظ، نیتریکاکساید آزادشده از اعصاب غیرآدرنرژیک غیرکولینرژیک(NANC) در کورپوس کاورنوزوم میباشد. هدف این مطالعه، بررسی اثر وضعیت سیروز بر پاسخهای شلشدگی NANC در بافت کورپوس موشهای صحرایی نر و نقش مسیر NO و اندوکانابینوئیدها بود.
روش بررسی: موشها به دو گروه اصلی sham و سیروتیک (جراحی بهمراه بستن مجرای صفراوی) تقسیم شدند. 30 روز بعد از جراحی، کورپوس کاورنوزوم موشهای دو گروه بعد از دایسکت و گذاشتن در حمام حاوی آتروپین و گوانتیدین (جهت بلوک کولینرژیک و آدرنرژیک) و بهدنبال انقباض توسط فنیلافرین (µM 5/7)، توسط تحریک الکتریکی در فرکانسهای 5، 2، 10 و 15 هرتز دچار شلشدگی شدند و نتایج توسط دستگاه الکتروفیزیوگراف ثبت گردید. همچنین اثر آنانداماید (µM 1) و نیز اثر هریک از آنتاگونیستهای اختصاصی رسپتورهای CB1(µM 10،AM251)،CB2 (µM10، AM630) و وانیلوئیدی (کاپسازپین،µM 10) در حضور یا غیاب آنانداماید و اثر مهارکننده سنتز NO یعنی L-NAME (nM 30،300،1000)، بر پاسخهای هر دو گروه بررسی شد. هر گروه شامل شش حیوان بود.
یافتهها: پاسخهای شلشدگی وابسته به NANC در بافت کورپوس بهطور معنیداری (01/0>p) در حیوانات سیروتیک افزایش یافت. آنانداماید پاسخهای هر دو گروه را تقویت کرد. اگرچه AM251 و کاپسازپین در گروه sham بر پاسخها اثری نداشتند، باعث مهار (01/0>p) پاسخهای افزایشیافته در گروه سیروتیک شدند. همچنین، آنها باعث کاهش اثر آنانداماید در هر دو گروه شدند. AM630 در هیچ یک از گروهها اثری نداشت. هرچند L-NAME بهطور معنیداری (01/0>p) پاسخهای NANC را در حضور یا غیاب آنانداماید در گروه sham مهار کرد، پاسخهای شلشدگی در گروه سیروتیک به این اثر مقاومتر بود.
نتیجهگیری: مطالعه حاضر نشان میدهد که سیروز باعث افزایش پاسخهای شلشدگی NANC در بافت کورپوس موشهای صحرایی میشود و درگیری مسیر نیتریک اکساید و رسپتورهای CB1 و وانیلوئیدی در این میان محتمل میباشد.
جبراییل نسل سراجی، لیلا ابراهیمی قوام آبادی، بهزاد فولادی دهقی،
دوره 65، شماره 13 - ( 12-1386 )
چکیده
عوارض اسکلتی عضلانی یکی از مشکلات مهم جسمانی در بین شاغلین میباشد. برخی مشاغل بهدلیل ماهیت پیچیده سنتی، بیش از سایر مشاغل ایجاد ناراحتی و عوارض اسکلتی مینمایند که رفوگری فرش از این دسته میباشد. هدف از انجام مطالعه حاضر تعیین میزان شیوع ناراحتیهای اسکلتی عضلانی بدن کارگران رفوکار فرش، شناسایی ریسکفاکتورهای تاثیرگذار بر بدن ایشان و تعیین میزان ارتباط بین وجود ریسک فاکتورها و شیوع عوارض میباشد.
روش بررسی: این مطالعه از نوع مقطعی بود و در شهر تهران روی 144 کارگر رفوکار فرش با بهکارگیری پرسشنامه NORDIC و چک لیست PLIBEL انجام گرفت.
یافتهها: 82 درصد افراد تحت بررسی دارای علائم وجود ناراحتی اسکلتی عضلانی بودهاند. بیشترین عوارض مشاهده شده در ناحیه زانوها و بخش تحتانی پشت بود و با افزایش سابقه کار میزان عوارض نیز افزایش یافته بود. بررسیها نشان داد که آسیبهای گردن و بخش فوقانی پشت دارای ارتباط معنیدار با سابقه کار بودند و ناراحتی در مچ دست و مچ پا با سن ارتباط معنیدار داشت (01/0p<).
نتیجهگیری: این بررسی نشان داد که در بین کارگران رفوکار فرش، عوارض اسکلتی عضلانی از شیوع بالایی برخوردار بوده عواملی همچون افزایش سن و سابقه کار بهدلیل وجود ریسک فاکتورهای شغلی تاثیرگذار، نقش مهمی در ابتلا افراد به برخی از عوارض داشتهاند. همچنین عدم طراحی مناسب ابزار و بهخصوص ارتفاع نامناسب کار و خمش تنه از جمله عوامل شغلی موثر بر ایجاد ناراحتیهای اسکلتی عضلانی در این شغل میباشند.
فرحناز خواجه نصیری، گیتی ستوده،
دوره 65، شماره 14 - ( 12-1386 )
چکیده
دید سالم یکی از عناصر لازم و پر اهمیت در صنعت قالیبافی است که در بالا بردن کیفیت وکارائی کارگران این حرفه نقش محوری و اساسی دارد. حدت بینائی پیامد اولیه تعیین بیماری های چشم در بسیاری از مطالعات می باشد با توجه به این مطاب برای اولین بار پژوهشی مقطعی (توصیفی- تحلیلی) با هدف تعیین حدت بینائی و عوامل موثر بر آن در زنان قالی باف روستای فردو (یکی از روستاهای شهرستان قم) طراحی شد.
روش بررسی: تحقیق حاضر با روش سر شماری حدت بینائی 177 نفر قالیباف زن توسطSnellen chart تعیین گردید و متغیرهای ساعات کار در شبانه روز، سابقه کار، سن، تحصیلات، سابقه تروما، سابقه دیابت، سابقه فامیلی بیماریهای چشم، سابقه بیماریهای چشمی و بعد خانوار موردبررسی قرار گرفت.
یافتهها: در این بررسی مشخص گردید که حدت بینایی چشم راست 4/72 درصد افراد مورد بررسی، نامطلوب (8/0-0) و 6/27 درصد افراد، مطلوب (2/1-9/0) بود و حدت بینایی چشم چپ 5/69 درصد افراد مورد بررسی نامطلوب و 5/30 درصد افراد مطلوب بود. نتایج پژوهش نشان داد که با افزایش ساعات کار و سابقه کار، سن و درصد افراد با وضعیت نامطلوب حدت بینائی هر دو چشم، افزایش مییابد و با افزایش سطح تحصیلات، درصد افراد با وضعیت نامطلوب هر دوچشم کاهش مییابد و در افرادی که دارای سابقه تروما بودند، درصد افراد با وضعیت نا مطلوب هر دو چشم بیشتر بود. در این بررسی حدت بینائی با سابقه کار، سن، نحصیلات، سابقه تروما و سابقه بیماری چشمی ارتباط معنیدار داشت (در همه موارد 05/0p<).
نتیجهگیری: در صد بالائی از زنان قالیباف روستای فردوی قم دارای وضعیت نا مطلوب حدت بینائی هر دو چشم میباشند که حدت بینایی در آنان ارتباط معنیداری با سابقه کار، سن، تحصیلات، سابقه تروما و سابقه بیماری چشمی داشت.
ابوطالب بیگی، لیلا سعیدی، هایده سمیعی، فریبا زرینکوب، هما زرینکوب،
دوره 66، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده
اتیولوژی پره اکلامپسی واکنشهای التهابی واسطه آسیب عروقی و فعال شدن اندوتلیوم میباشد. CRP یک اندکس بسیار حساس از التهاب سیستمیک است و احتمالا˝ میتوان از آن بهعنوان فاکتور پیشگویی کننده برای ابتلا به بیماری استفاده کرد. هدف در این پژوهش یافتن یک تست غربالگری یا پیشگوییکننده برای تشخیص و شناسایی زودرس زنان در معرض ابتلا به پره اکلامپسی بود.
روش بررسی: در این مطالعه آیندهنگر برای 170 زن با سن حاملگی 16-10 هفته سطح سرمی CRP سنجیده شد. بعد از زایمان با مراجعه به پرونده بیمار و اطلاع از پیامد حاملگی، بیماران با 4≤CRP و 4>CRP مورد مقایسه قرارگرفتند.
یافتهها: ابتدا میانگین سطح سرمی CRP در دو گروه زنان مبتلا به پره اکلامپسی و زنان با پیامد حاملگی طبیعی مقایسه شد، mg/l18/6 در مقایسه با mg/l12/4 (003/0=p). سپس برای اثبات معنیدار بودن تفاوت مشاهده شده میان دو گروه بیماران با CRP بالا و پایین در ابتلا به پره اکلامپسی آزمون 2 انجام شد. افراد با 4≤CRP در معرض ریسک بالاتری برای ابتلا به پره اکلامپسی قرار داشتند، بهعبارتی بیماران با 4≤CRP، 15/6 برابر نسبت به افراد با 4>CRP شانس ابتلا به پره اکلامپسی داشتند، (002/0=p 4/9=k) (28/22-69/0=CI %95، 15/6=OR).
نتیجهگیری: نتایج این پژوهش تاییدی است بر روی نتایج سایر مقالات ارائه شده در مورد ارتباط مثبت میان افزایش سطوح سرمی CRP در تریمستر اول و وقوع پره اکلامپسی در اواخر حاملگی. مطالعات بزرگتر و با دخالت سایر فاکتورهای التهابی لازم است تا بتوان به یک تست غربالگری قابل قبول و مقرون به صرفه برای شناسایی زنان در معرض خطر ابتلا به پره اکلامپسی دست یافت.
سهیلا سرمدی، نرگس ایزدیمود،
دوره 66، شماره 5 - ( 5-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: آدنوکارسینوم اندومتریوئید آندومتر از شایعترین بدخیمیهای دستگاه تناسلی خانمها بوده که بهدنبال یکسری تغییرات ژنتیکی بهشکل فعال شدن انکوژنها و از بین رفتن فعالیت ژنهای ساپرسکننده تومور ایجاد میشود. در حال حاضر شایعترین تغییر ژنتیکی در این کارسینوم موتاسیون در ژن PTEN بوده که در 83-50% از موارد دیده میشود.
روش بررسی: تعداد 90 نمونه کورتاژ آندومتر شامل 30 آندومتر پرولیفراتیو، 30 نمونه انواع آندومتر هیپرپلاستیک و 30 کارسینوم آندومتریوئید انتخاب و رنگآمیزی PTEN بهروش ایمنو هیستوشیمی بر روی بلوکهای پارافینی صورت گرفت و درصد رنگپذیری بهشکل نیمه کمی با دو Cut- point 10% و 50% بررسی گردید.
یافتهها: با در نظر گرفتن 10% cut-point از بین رفتن بروز PTEN 0%، 0%، 30%، 7/51% بهترتیب در فاز پرولیفراتیو، هیپرپلازی ساده، هیپرپلازی پیچیده و کارسینوم آندومتریوئید و در 50% CUT-POINT 0%، 5/3%، 30% و 2/55% بهترتیب در فاز پرولیفراتیو، هیپرپلازی ساده، هیپرپلازی پیچیده و کارسینوم آندومتریوئید دیده شد. همچنین با مقایسه عدم بروز PTEN در هیپرپلازی ساده و هیپرپلازی پیچیده بدون آتیپی تفاوت معنیدار بهدست نیامد. علاوه بر این تفاوت معنیداری نیز بین هیپرپلازی پیچیده با آتیپی و کارسینوم آندومترئید دیده نشد. اما تفاوت آماری معنیداری بین عدم بروز PTEN در فاز پرولیفراتیو و کارسینوم آندومتر دیده شد.
نتیجهگیری: بر اساس نتایج با عدم بروز ژن PTEN در کارسینوم اندومترئید و هیپرپلازی پیچیده با آتیپی، ارزیابی بروز PTEN بهطریق ایمنوهیستوشیمی میتواند یک روش موثر در شناسایی فقدان این پروتئین در ضایعات مختلف باشد.
حامد صادقیپور، مهدی قاسمی، مهدی دهقانی، ملیحه نوبخت، احمدرضا دهپور،
دوره 66، شماره 6 - ( 6-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: مدیاتور اصلی در ایجاد نعوظ، نیتریکاکساید آزادشده از اعصاب غیرآدرنرژیک غیرکولینرژیک در کورپوس کاورنوزوم میباشد. هدف این مطالعه، بررسی اثر وضعیت کلستاز بر فعالیت آنزیم سنتزکننده NOS در بافت کورپوس موشهای صحرایی نر و نقش مسیر NO و اوپیوئیدی بود.
روش بررسی: موشهای صحرایی به هفت گروه تقسیم شدند (6=n): کنترل، sham، کلستازهای دو روزه (جراحی بههمراه انسداد مجرای صفراوی بهمدت دو روز)، کلستازهای هفت روزه، کلستازهای 14 روزه، کلستازهای هفت روزه بههمراه تزریق i.p،mg/kg, 3، مهارکننده آنزیم نیتزیک اکساید (L-NAME) و کلستازهای هفت روزه بههمراه تزریق mg/kg, i.p20 نالتروکسان (آنتاگونیست اوپیوئیدی). بهمنظور بررسی فعالیت سیستم نیتریک اکساید، بعد از کشتن موشها عضله کورپوس آنها جدا شده و در محلول فیکساتیو قرار گرفت و سپس به کمک رنگآمیزی NADPH Diaphorase فعالیت آنزیم NOS موجود در اعصاب و اندوتلیوم بررسی شد. هر گروه شامل شش حیوان بود.
یافتهها: شدت رنگپذیری اعصاب و اندوتلیوم در گروه کنترل و sham یکسان بود. این شدت در گروه کلستاز دو روزه بیشتر از کنترل بود که در روزهای هفت و 14 بر شدت رنگپذیری افزوده نیز میشد. بهدنبال مصرف L-NAME و نالتروکسان در کلستازهای هفت روزه، شدت رنگپذیری معادل گروه کنترل شد.
نتیجهگیری: با توجه به اینکه رنگآمیزی NADPH Diaphorase بهعنوان شاخصی از فعالیت NOS مورد استفاده قرار میگیرد، میتوان نتیجه گرفت که فعالیت آنزیم eNOS و nNOS در حیوانات کلستاتیک افزایش مییابد که میزان افزایش وابسته به زمان است. نکته دیگر اینکه استفاده از داروهای L-NAME و نالتروکسان با مهار نیتریک اکساید و اپیوئیدهای درونی میتواند نقش کلیدی در جلوگیری از بروز این تغییرات ایفا کنند که خود میتواند بهعنوان راه حل درمانی در کاهش عوارض بیماری کلستاز نقش داشته باشد.
لیلی چمنی تبریز، محمود جدی تهرانی، حجت زراعتی، سهیلا عسگری، مجید ترحمی، محسن معینی، جمیله قاسمی،
دوره 66، شماره 7 - ( 7-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: کلامیدیا تراکوماتیس یکی از عوامل ایجادکننده عفونتهای منتقله از راه تماس جنسی است که میتواند بیعلامت و یا همراه با علایم باشد. PCR روی نمونه ادرار یک تست تشخیصی بسیار حساس و غیرتهاجمی برای غربالگری وجود عفونت کلامیدیایی میباشد. هدف این مطالعه تعیین شیوع عفونت ادراری تناسلی
کلامیدیا تراکوماتیس در زنان متاهل و بررسی اهمیت غربالگری زنان از نظر آلودگی بدون علامت به این عفونت میباشد.
روش بررسی: این مطالعه بهصورت توصیفی- تحلیلی و بهطور مقطعی بر روی 991 زن متاهل تهرانی در سنین 42-15 سال انجام گرفت. ابزار تحقیق، پرسشنامه و نمونه مورد استفاده، نمونه ادرار بود که بهصورت روزانه جمعآوری و جهت استخراج DNA و انجام PCR- RFLP به پژوهشکده ابنسینا منتقل گردید.
یافتهها: از 991 شرکتکننده، 127نفر (8/12%) دارای تست PCR مثبت بودند. میانگین سنی شرکتکنندگان 19/6±88/28 سال بود. عفونت در افراد دارای تحصیلات ابتدایی، شاغل و غیرباردار شیوع بیشتری داشت. در افرادی که از روشهای پیشگیری از بارداری استفاده میکردند شیوع عفونت بالاتر بود. عفونت در زنانی که از کاندوم استفاده میکردند بیش از سایر روشها شایع بود. براساس سابقه باروری، عفونت در افراد دارای سابقه ترشحات واژینال، درد زیر شکم، ناباروری و تولد نوزاد با وزن کم شایعتر بود اما در افراد با سابقه سقط، زایمان زودرس و بارداری نابجا شیوع پایینتری داشت. براساس آنالیز انجام شده این تفاوتها در هیچ مورد معنیدار نبود.
نتیجهگیری: عفونت کلامیدیایی عفونتی شایع در جامعه مورد مطالعه است. براساس منابع موجود در جوامعی که فراوانی نسبی عفونت، بالای 4% است انجام تست غربالگری مورد نیاز میباشد؛ لذا به منظور کاهش بار بیماری در جامعه، غربالگری کلامیدیا میتواند بهعنوان بخشی از برنامههای بهداشتی کشور در نظر گرفته شود.
مهدی قاسمی، احمدرضا دهپور،
دوره 66، شماره 8 - ( 8-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: اختلال نعوظ بهطور شایعی در 35% تا 75% مردان دیابتی دیده میشود. هدف مطالعه حاضر بررسی اثر اندوکانابینوئیدها بر شلشدگی نوروژنیک بافت کورپوس کاورنوزوم موشهای صحرایی دیابتیک و نقش احتمالی مسیر نیتریکاکساید بوده است.
روش بررسی: موشها به دو گروه غیردیابتیک و دیابتیک (تجویز استرپتوزوسین، mg/kg 45،i.p.) تقسیم شدند. هشت هفته بعد، کورپوس کاورنوزوم آنها بعد از دایسکت و گذاشتن در حمام و بهدنبال انقباض توسط فنیلافرین توسط تحریک الکتریکی در فرکانسهای دو، 10، پنج و 15 هرتز دچار شلشدگی شدند و نتایج توسط دستگاه الکتروفیزیوگراف ثبت گردید. اثر آنانداماید (µM1، 3، 3/0) و آنتاگونیستهای اختصاصی رسپتورهای CB1 µM1، AM251، CB2 µM1، AM630 و وانیلوئیدی VR1 (کاپسازپین، µM3) در حضور یا غیاب آنانداماید و اثر مهارکننده سنتز NO L-NAME، µM 1، بر پاسخهای دو گروه بررسی شد. همچنین، اثر تجویز همزمان L-arginine (پیشساز NO، µM 100) و آنانداماید (µM 3/0) بر پاسخها بررسی شد.
یافتهها: شلشدگی نوروژنیک (001/0>p) در حیوانات دیابتیک کاهش یافت. آنانداماید باعث تقویت این پاسخها در گروههای دیابتیک شد (01/0>p). اگرچه AM251 و کاپسازپین در گروه دیابتیک بر پاسخها اثری نداشتند، باعث کاهش اثر آنانداماید شدند. AM630 در هیچیک از گروهها اثری نداشت. L-NAME پاسخهای شلشدگی را در حضور یا غیاب آنانداماید در گروههای کنترل و دیابتیک مهار کرد. تجویز همزمان دوزهای اندک آنانداماید و L-arginine باعث بهبود سینرژیک (001/0>p) در پاسخهای شلشدگی شد.
نتیجهگیری: تجویز حاد یک کانابینوئید اندوژن به نام آنانداماید میتواند از طریق رسپتورهای CB1 و وانیلوئیدی VR1 و درگیری مسیر نیتریک اکساید باعث بهبود پاسخهای شلشدگی نوروژنیک در بافت کورپوس موشهای دیابتیک شود.
مسعود تقیزاده جاهد، سیدحسین جارالمسجد، صمد محمد نژاد، علی رضایی، عباس دلآذر،
دوره 66، شماره 9 - ( 9-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: بهبود زخم در برخی از بیماریها و اختلالات مزمن یک چالش درمانی محسوب میشود. در این تحقیق اثرات ضدالتهابی و ترمیمی عصاره خشک اندام هوایی اکیناسهآ پورپورا در مقایسه با اکسیدروی بعد از ترومای جراحی پوست موش صحرایی بررسی شد.
روش بررسی: پس از القای بیهوشی در 60 موش صحرایی ماده، سالم با نژاد ویستار، چهار زخم دایرهایشکل تمام ضخامت به قطر mm7 در پشت هر کدام از آنها ایجاد شد و روند التیامی در سه گروه شامل اکیناسهآ پورپورا، اکسید روی و شاهد مورد مطالعه قرار گرفت. تجویز داروها و اندازهگیری زخمها با آنالیز تصاویر دیجیتالی، روزی یکبار بهمدت 21 روز صورت پذیرفت. جهت مطالعات میکروسکوپی از بافت مورد نظر در هر یک از روزهای 0، 3، 7، 14 و 21 نمونهبرداری شد و نماهای ریزبینی با توجه به فاکتورهای هیستوپاتولوژیکی رتبهبندی شدند.
یافتهها: با تکیه بر یافتههای مورفومتریک در روز 21 دوره تیمار، در گروه تیمار با عصاره اکیناسهآ پورپورا با متوسط اندازه زخم mm203/0±18/0، بیشترین و گروه شاهد با متوسط اندازه زخم mm221/0±81/2 کمترین میزان جمعشدگی زخم مشاهده شد. گروه عصاره در روز 7، 5/2 برابر و در روز 14، سهبرابر بیشتر از گروه شاهد جمعشدگی زخم را نشان داد (01/0>p). براساس نتایج هیستوپاتولوژیکی، برآیند کلی التیام در گروه عصاره اکیناسهآ پورپورا بهتر از سایر گروهها بود (01/0>p).
نتیجهگیری: عصاره اکیناسهآ پورپورا با اثرات ضدالتهابی و ترمیمی در التیام زخمهای جلدی تمام ضخامت از اکسیدروی مؤثرتر است.
آزاده میرفیضاللهی، شیرین فریور، محمد مهدی آخوندی، محمد حسین مدرسی، مهشید حجت، محمدرضا صادقی،
دوره 66، شماره 12 - ( 12-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: ایزوآنزیم GSTM و GSTP آنزیم گلوتاتیون S-ترانسفراز در سطح اسپرم انسان وجود دارند که در محافظت علیه استرس اکسیداتیو نقش دارد. هدف این مطالعه بررسی پلیمورفیسم ژن GSTP1 و GSTM1 و ارتباط آن با فعالیت آنزیم گلوتاتیون S-ترانسفراز و پارامترهای اسپرمی میباشد.
روش بررسی: این مطالعه روی 95 مرد مبتلا به الیگوآستنو تراتواسپرمی و 26 مرد نورمواسپرمی انجام گردید. آنالیز مایع منی بر اساس روش استاندارد WHO برای هر دو گروه انجام گرفت.پس از استخراج DNA ژنومی خون با استفاده از روش Salting out، پلیمورفیسم ژن GSTM1 با استفاده از Multiplex-PCR و پلیمورفیسم ژن GSTP1 به کمک روش PCR-RFLP بررسی گردید. سپس فعالیت آنزیم گلوتاتیون S-ترانسفراز در سطح اسپرم اندازه گیری شد.
یافتهها: فراوانی ژنوتیپ نول GSTM1 در گروه مورد و کنترل به ترتیب 1/52% و 8/53% بود. اختلاف فعالیت آنزیم گلوتاتیون S-ترانسفراز بین دو ژنوتیپ مثبت و نول GSTM1 در دو گروه معنیدار نبود. نتایج پلیمورفیسم ژن GSTP1 نشان داد همه نمونههای مورد بررسی دارای ژنوتیپ Ile/Ile در کدون 105 میباشند. فراوانی ژنوتیپ هموزیگوت Ala/Ala) 114 (، هتروزیگوت (Ala/Val 114)، هموزیگوت (Val/Val114) ژن GSTP1 در گروه الیگوآستنوتراتواسپرمی به ترتیب 1/81% و 9/17% و 1/1% و در گروه نورمو اسپرمی به ترتیب 5/88% و 5/11% و صفر بود.
نتیجهگیری: فقدان فعالیت آنزیمی مربوط به ژنوتیپ نول GSTM1 تاثیری بر پارامترهای اسپرمی و میزان فعالیت آنزیمی ندارد که ممکن است به دلیل فعالیت جبرانی سایر ایزوزیمهای موجود در سطح اسپرم از جمله GSTP1 باشد که خود میتواند مربوط به افزایش بیان ژن GSTP1 در مواجهه با استرس اکسیداتیو باشد.
احمد مسعود، نوشین شیخ بهایی، مهتاب مسعود، عیسی صالحی، امیرحسین مسعود، محمد وجگانی، اسدالله رجب،
دوره 67، شماره 1 - ( 1-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری دیابت نوع I، یکی از بیماریهای اتوایمیون بهشمار میرود که بیشتر، جوانان را تحت تأثیر قرار میدهد. عوامل متعدد ژنتیکی، محیطی و ایمونولوژیکی در بروز این بیماری مؤثر میباشند. اینترلوکین- 18 یک سایتوکاین قوی التهابی است که از طریق القاء تولید اینترفرون گاما نقش مؤثری در بروز پاسخهای ایمنی نوع Th1 دارد و نقش آن در بروز بیماری دیابت در موش NOD و بیماری دیابت نوع یک انسانی نشان داده شده است. هدف مطالعه بررسی پلیمورفیسم ژن کد کننده IL18 در نوکلئوتیدهای 137- و 607- و مقایسه آن در مبتلایان دیابت نوع I و افراد سالم است.
روش بررسی: در این مطالعه مورد- شاهدی 75 بیمار مبتلا به دیابت نوع I و 88 فرد سالم مورد مطالعه قرار گرفتند. بعد از استخراج DNA از سلولهای خون محیطی پلیمورفیسم ژن کد کننده IL18 در موقعیت 137- و 607- بهروش PCR-SSP بررسی شد. تجزیه و تحلیل داروها با نرمافزار SPSS ویراست 12 و آزمون 2χ با حدود اطمینان 95% انجام شد.
یافتهها: 53% بیماران دیابتیک ژنوتیپ GG در موقعیت 137- را نشان دادند و شیوع ژنوتیپ CC در بیماران 16% بود که تفاوت قابلتوجهی نسبت به افراد کنترل سالم داشت. در موقعیت 607- ژنوتیپهای AA، AC و CC در افراد دیابتیک تغییر آماری قابل توجهی نسبت به افراد طبیعی نشان نمیدهند.
نتیجهگیری: فراوانی ژنوتیپ GG در موقعیت 137- و نیز ژنوتیپ CC در همینموقعیت در مبتلایان دیابت نوع I دارای اختلاف معنیداری نسبت به افراد سالم بود و دو آلل دارای نوکلئوتیدهای C و G با افزایش میزان بیان IL18 همراه بوده و در پاتوژنز بیماری نقش مهمی دارند.
مریم عبیری، سعید صادقیان، الهام حکی، محمدعلی برومند، پروین مهدیپور، منیژه ایزدی، محمد کرامتیپور،
دوره 67، شماره 2 - ( 2-1388 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
EN-GB
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
زمینه و هدف: بیماری
عروق کرونر Coronary
Artery Disease CAD از
شایعترین
علل مرگ و میر در همه کشورها از جمله ایران میباشد. از عوامل مستعدکننده بیماری،
سابقه خانوادگی مثبت است که اشاره به ماهیت ژنتیکی CAD
دارد. شناخت فاکتورهای ژنتیکی مستعدکننده به CAD،
برای شناسایی افراد در معرض خطر بسیار مهم است. تغییر در فاکتورهای محیطی
مستعدکننده و احیانا تداخلات دارویی در این افراد، میتواند نقش اساسی در پیشگیری
از بیماری داشته باشد. بررسیهای ژنتیکی تاکنون نقش بیش از 100 ژن را در ابتلا به CAD
نشان دادهاند. ژن Matrix Gla Protein (MGP)
از جمله ژنهایی
میباشد که نقش چندشکلیهای آن در جایگاههای 7- و 138- در پرموتور ژن، در ایجاد
خطر ابتلا به CAD
در بعضی از جمعیتها گزارش شده است. مطالعه حاضر به بررسی نقش چندشکلیهای مذکور
در ایجاد خطر ابتلا به CAD،
در جمعیت ایرانی پرداخته است.
روش بررسی: 150 فرد
مبتلا و 150 شاهد مناسب بر اساس علائم کلینکی و نتایج آنژیوگرافی انتخاب و از نمونههای
خون DNA
استخراج گردید و ژنوتیپ نمونهها در هر دو چندشکلی با روش Polymerase Chain Reaction-Restriction
Fragment Length Polymorphism PCR-RFLP
و راندن
محصولات روی ژل پلیآکریل آمید مشخص گردید.
یافتهها: مقایسه
فراوانی ژنوتیپی و آللی بین گروه بیماران و شاهد نشان داد که آلل A
در جایگاه 7- و آلل T
در جایگاه 138- در بین بیماران بیشتر از گروه شاهد میباشد. هر چند این اختلاف از
لحاظ آماری معنیدار نمیباشد.
نتیجهگیری: نتایج حاصل پیشنهادکننده عدم همبستگی چند
شکلیهای مذکور با CAD در جمعیت ایرانی میباشد. تایید قطعی این امر
نیازمند تکرار مطالعات مشابه میباشد.
محمد کاظمی عربآبادی، علیاکبر پور فتحاله، عبداله جعفرزاده، غلامحسین حسنشاهی، محمد ابراهیم رضوانی،
دوره 67، شماره 5 - ( 5-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: مطالعات نشان میدهد که بیماران مبتلا به عفونت نهفته هپاتیت B (OBI) قادر به پاکسازی کامل ویروس از بدن نمیباشند. بهنظر میرسد که تفاوتهای ژنتیکی و ایمونولوژیک در این امر سهم عمدهای دارند. ویتامین D3 و گیرنده آن (VDR) بر روی پاسخهای ایمونولوژیکی بر علیه ویروسها نقش عمدهای دارند. در این مقاله به مطالعه چندشکلی ژنی موجود در اینترون 8 ژن VDR در بیماران OBI پرداختیم.
روشبررسی: تعداد 3700 پلاسمای تازه منجمد شده (FFP) HBsAg منفی، جمعآوری و سپس از نظر anti-HBc آزمایش شدند سپس نمونههای HBsAg منفی و anti-HBc مثبت از نظر وجود HBV-DNA با روش PCR مورد بررسی قرار گرفتند. نمونههای HBV-DNA مثبت بهعنوان موارد OBI از نظر انواع چند شکلیهای ژنی موجود در اینترون 8 ژن VDR با تکنیک PCR-RFLP بررسی شدند.
یافتهها: نتایج تحقیق نشان داد که 352 نمونه (51/9%) از نظر anti-HBc مثبت میباشند. آزمایشات نشان داد که 57 (1/16% از افراد anti-HBc مثبت و HBsAg منفی) نمونه HBV-DNA مثبت بودند. مطالعات ما نشان داد که دو گروه از نظر تمامی آللهای بررسی شده با آنزیم Apa-1 موجود در اینترون 8 ژن VDR دارای تفاوت معنیدار آماری نمیباشند.
نتیجهگیری: نتایج ما نشان داد که هیچگونه ارتباطی بین آللهای شناسایی شونده با آنزیم Apa-1 و بیماری OBI وجود ندارد بنابراین میتوان اینگونه نتیجه گرفت که این آللها با بیماری OBI ارتباطی ندارد و بایستی محققین دیگر به بررسی سایر چند شکلیهای ژنی موجود در ژن VDR در بیماران OBI بپردازند
مهشید حسین زاده، ایران پورابولی، مهدی عباس نژاد،
دوره 67، شماره 5 - ( 5-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: حافظه و یادگیری از عوامل پیچیده مغزی محسوب میشوند که نواحی مختلفی از جمله هیپوکامپ را درگیر میکنند. عوامل متعددی از جمله نیتریک اکساید و مورفین میتوانند حافظه و یادگیری را متأثر سازند. هدف این مطالعه بررسی تجویز توأم L-Arginine (پیشساز نیتریک اکساید) و مورفین در ناحیه CA3 هیپوکامپ بر یادگیری و حافظه فضایی موشهای صحرایی نر میباشد.
روش بررسی: موشهای صحرایی نر پس از بیهوشی عمیق با استفاده از مخلوط کتامین و گزیلازین و کانولگذاری دو طرفه در ناحیه CA3 هیپوکامپ بهوسیله دستگاه استرئوتاکس، به هفت گروه تقسیم و هر گروه بهطور جداگانه سرم فیزیولوژی (گروه شاهد)، L- Arginine (μg/rat٣ و M٣/٠)، L-NAME (M٣/٠)، مورفین (mg/rat١٠)، مورفین همراه با L-Arginine (μg/rat٣) یا مورفین همراه با L-NAME را بهمدت پنج روز، که آزمایش ماز آبی موریس برای بررسی یادگیری و حافظه انجام میشد، دریافت کردند. یک گروه هم گروه کنترل بود.
یافتهها: نتایج نشان داد تجویز دوز μg/rat٣ باعث بهبود یادگیری و حافظه فضایی شده است و تجویز L-NAME (مهارگر نیتریک اکساید) میزان یادگیری و حافظه فضایی را کاهش داده است. تجویز مورفین باعث کاهش یادگیری و حافظه فضایی گردید و تجویز توأم L-NAME و مورفین سبب اختلال بیشتر یادگیری نسبتبه گروه دریافتکننده مورفین و نه گروه دریافتکننده L-NAME بهتنهایی گردید.
نتیجهگیری: پیشساز نیتریک اکساید باعث بهبود یادگیری و حافظه شد و مهارگر آن و همچنین مورفین باعث اختلال در این پدیدهها گردید و تجویز توام مهارگر نیتریک اکساید و مورفین باعث اختلال بیشتر یادگیری شد.
محمود فرزان، رامین اسپندار، یوسف فلاح، امیر رضا فرهود،
دوره 67، شماره 9 - ( 9-1388 )
چکیده
800x600 زمینه و
هدف: با
توجه به شیوع سندرمهای عصبی ناشی از گیرافتادن در اندام فوقانی، هزینههای مربوط
به درمان و عدم توانایی انجام کار و همچنین همزمانی بعضی از این سندرمها با هم که
گاهی اوقات رویکرد درمانی را تغییر میدهد، در این طرح شیوع این سندرمها، همزمانی
سندرم تونل کارپ CTS بهعنوان شایعترین سندرم با سایر سندرمها و ریسک فاکتورهای
مرتبط و تطابق معاینه بالینی با یافتههای الکتروفیزیولوژیک بررسی شده است.
روش بررسی: در
یک مطالعه گذشتهنگر، اطلاعات مربوط به یکصد و هفتاد بیمار مبتلا به سندرمهای
مذکور که در طی ده سال متوالی تحت جراحی قرار گرفته بودند بررسی شده، متغیرهای جنس،
سن، بیماریهای همراه، نشانههای بالینی و یافتههای حین عمل جراحی و تطابق آنها
با یافتههای الکتروفیزیولوژیک و همچنین همراهی سندرمهای مختلف با هم مطالعه شدند.
یافتهها: محدوده سنی بیماران
بین 91-10 سال (میانگین: 09/48 سال) بود و 5/74% بیماران زن بودند. در اینمطالعه
سندرم تونل کارپال و کوبیتال در بین سایر علل گیرافتادگی، بیشترین شیوعرا داشتند
(بهترتیب شیوع 7/81% و 8/15%). در 5/23% از بیماران مبتلا به CTS، یافتههای
الکتروفیزیولوژیک منفی بود، اما هیچ مثبت کاذبی در نمونههای ما وجود نداشت.
همزمانی ابتلا به CTS، در سه بیمار مبتلا به سندرم تونل کوبیتال، دو بیمار مبتلا به
سندرم خروجی قفسهسینه و یک بیمار مبتلا به سندرم کانال گویان وجود داشت.
نتیجهگیری: تشخیص سندرمهای عصبی ناشی از
گیرافتادن بهتر است بر پایه علائم بالینی، معاینه و مطالعات الکتروفیزیولوژیک باشد
و باید به فکر وجود مشکلات مشابه در سایر قسمتهای عصب مربوطه یا اعصاب محیطی دیگر
هم بود.
Normal
0
false
false
false
EN-GB
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
مصیب شهریار، اعظم شرفی، ابوالفضل امامدادی، نزارعلی مولایی،
دوره 67، شماره 10 - ( 10-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: سرفه یکی از شایعترین نشانههایی که در مراقبتهای سرپایی مورد توجه قرار میگیرد. از آن جهت که در تعداد کمی از مطالعات تاثیرات درمانی بکلوفن در درمان سرفه (خصوصاً مزمن) مورد ارزیابی قرار گرفته است، در این مطالعه تاثیرات و فعالیت ضدسرفه دوز 20 میلیگرمی خوراکی داروی بکلوفن در مقایسه با یکی از داروهای پرکاربرد ضد سرفه یعنی دکسترومتورفان، در بیماران دچار سرفه مورد ارزیابی قرار گرفت. روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی دو سویهکور، 120 بیمار مبتلا به سرفه مزمن (بیش از سه هفته) که در سال 1386 به کلینیک بیماریهای ریه بیمارستان علیابنابیطالب (ع) شهر زاهدان مراجعه کرده بودند مورد مطالعه قرار گرفتند. بیماران در دو گروه 60 نفره (گروه دریافتکننده بکلوفن با میانگین سنی 51/6±32/32 سال و گروه دریافت کننده دکسترومتورفان با میانگین سنی 06/5±54/31 سال) برای بررسی کاهش کیفی شدت، دوره و مدت زمان سرفهها به مدت 14 روز مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافتهها: در گروه دریافتکننده بکلوفن 3/73% بیماران و در گروه دریافتکننده دکسترومتورفان 65% بیماران کاهش علایم سرفه (شدت/ دوره/ مدت زمان) را داشتند. البته تفاوت معنیداری بین دو گروه از نظر کاهش شدت، دوره و مدت زمان سرفه مشاهده نشد (05/0p>). همچنین در کل بیماران عارضه جانبی دارویی مشاهده نشد. نتیجهگیری: بکلوفن دارای اثرات کاهنده بر تعداد، شدت، دوره و مدت زمان دورههای سرفه و به نسبت بیشتر از داروی رایج دکسترومتورفان است. ولی با توجه به اینکه اختلاف معنیداری در این مطالعه مشاهده نشد، انجام تحقیقات دقیقتر و کمی توصیه میشود.
هاله اخوان نیاکی، رضا طبریپور، محمد رضا اسمعیلی دوکی، ماندانا عزیزی، جواد توکلی بزاز، باقر لاریجانی،
دوره 68، شماره 1 - ( 1-1389 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
EN-US
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
زمینه
و هدف: فیبروز کیستی یک بیماری اتوزومال مغلوب شایع در میان
سفیدپوستان است و منجر به اختلال در عملکرد غدد برونریز میشود که ناشی از جهش در
ژن پروتیین تنظیمکننده کانال عبور غشایی فیبروز کیستی (CFTR) است. علایم فنوتیپی در این
بیماری بسیار متنوع و نتیجه طیف وسیع جهشها در ژن CFTR است. این
تحقیق به بررسی پلیمورفیسم تکرارهای پلی تیمین (T9 , T7 , T5) در اینترون هشت ژن CFTR در افراد سالم و مبتلا در استان
مازندران پرداخته است.
روش بررسی: 40
کودک مبتلا به فیبروز کیستی و 40 فرد سالم ساکن استان مازندران برای پلیمورفیسم
پلی تیمین در اینترون هشت ژن CFTR با استفاده از روش Reverse dot blot بررسی شدند.
یافتهها: تکرار T7 در افراد سالم و مبتلا شایعترین
و فراوانی آللی آن حدود 75% است. فراوانی آللی تکرارهای T9 و T5 بهترتیب حدود 20% و 5% میباشد.
ژنوتیپهای T7/T7 در هر دو گروه شایعترین و بهترتیب از فراوانی 5/72% و 60% در افراد سالم
و بیمار برخوردارند. ژنوتیپهای T5/T9 و T5/T5 در این مطالعه مشاهده نشدند. 5/22%
افراد سالم و 30% افراد بیمار ژنوتیپ هتروزیگوت داشتند.
نتیجهگیری: با
توجه به فراوانی آللهای T5، T7، T9 و وجود 5/22 الی 30 درصد ژنوتیپ
هتروزیگوت در افراد بررسی شده، پلیمورفیسم تکرارهای T در اینترون هشت میتواند بهعنوان
مارکر برای ردیابی آللهای سالم و جهشیافته در تشخیص پیش از تولد یا شناسایی ناقلین با سابقه بیماری
در خانواده استفاده شود.
اشرف احمدی شادمهری، محمد حسین نیکنام، محمدعلی شکرگزار، مهدی محمودی، شیلا سریال، اعظم احمدی شادمهری، بتول مرادی، الهام فرهادی، علیاکبر امیرزرگر،
دوره 68، شماره 2 - ( 2-1389 )
چکیده
زمینه و هد ف: اسکلروز متعدد یک بیماری التهابی مزمن دمیلینه کننده سیستم اعصاب مرکزی است که منشاء خود
خود واکنش گر ب ه عنوان واسط ه های مهم فرایندهای ایمونوپاتولوژیک پذیرفته شده اند . T ایمن دارد . سلول های
از مولکو لهای کمک تحریکی است که نقش B-7-CD یکی از اعضای ابر خانواده 28 Programmed Death 1 (PD-1)
مهار کنندگی سلول را بر عهده دارد . روش بررس : ی در این مطالعه تعداد 150 بیمار مبتلا به اسکلروز متعدد
34 ) و 202 کنترل سالم ( 73 مرد و 129 زن با میانگین / عود کننده- بهبود یابنده ( 34 مرد و 116 زن با میانگین سنی 98
سنی 30 سال ) انتخاب شدند . تا ب هحال بیش از 30 پلی مورفیسم مختلف در این ژن شناخته شده است . در این مطالعه
به Runx در تنظیم بیان ژن به دلیل اختلال در اتصال فاکتور نسخه برداری 1 PD- انتخاب شدند که 1.3 PD- و 1.9 PD-1.3
در سنتز پروتئین با تبدیل آمینو اسید وال ین به آلانین دخالت دارند. PD- و 1.9 (Enhancer) تقویت کننده
مورد بررسی قرار PCR-RFLP با روش PD-1.9 (7625 C/T Exon و ( 5 PD-1.3 (7146 G/A Intron پلی مورفیسم های ( 4
گرفتند. سپس فراوانی آلل ها و ژنوتی پها در دو موقعیت فوق در دو گروه بیمار و کنترل مورد تجزیه و تحلیل آماری
قرار گرفت . یافت هه:ا نتایج این مطالعه نشان داد که اختلاف معنی داری در هر دو موقعیت فوق از آلل ها و ژنوتیپ ها
بین گروه بیمار و کنترل یافت نشد . نتیج هگیر : ی با توجه به اینکه در این مطالعه حجم محدودی از بیماران عو د کننده-
بهبود یابنده مورد بررسی قرار گرفتند، به نظر می رسد جهت قضاوت دقیق به بررسی در حجم بسیار زیادی از بیماران
خصوصاً از انواع مختلف بیماری ضروری م یباشد.
مهدی بهدانی، محمد حسینی نژاد چافی، سیروس زینلی، مرتضی کریمی پور، حسین خاناحمد شهرضا، پوریا قاسمی، نادر اسدزاده، عطیه غمناک، کامران پوشنگ باقری، حامد اهری، دلاور شهباززاده،
دوره 68، شماره 5 - ( 5-1389 )
چکیده
800x600 زمینه و
هدف: عقربگزیدگی بهعنوان یکی از مشکلات در سیستم بهداشت عمومی
برخی از کشورهای دنیا از جمله ایران مطرح میباشد. در ایران سالیانه حدود 30 هزار
نفر گزیده میشوند که 12% موارد گزشها و 95% موارد مرگ و میر مربوط به عقرب
همیسکورپیوس لپتوروس میباشد. با توجه به اینکه سرمتراپی تنها راه درمان بیماران
عقربزده میباشد و این سرمها از اسب تهیه میشود لذا ایجاد عوارض بیماری سرم در
برخی از بیماران اتفاق میافتد. لذا در این مطالعه بهبررسی قابلیت آنتیسرم شتری
در خنثیسازی سم عقرب همیسکورپیوس لپتوروس در مدل موشی میپردازیم.
روش بررسی: در این
پژوهش بهجای اسب از شتر که قرابت نزدیکتری با انسان دارد برای تهیه آنتیسرم ضد
عقرب استفاده شد. برای این منظور دو نفر شتر با ونوم با سم عقرب همیسکورپیوس
لپتوروس ایمن شدند و در تست الایزا ایمن شدن شترها به اثبات رسید. سرم شترهای ایمن
شده و نیز آنتیسرم حاصل از رسوب آمونیوم سولفات اشباع (SAS)
از نظر خنثیسازی سم در بدن موش ارزیابی شد.
یافتهها: سرم تهیه
شده در حجم 200 میکرولیتر و آنتیسرم حاصل از SAS
در حجم 400 میکرولیتر قادر است یک 100LD
از ونوم را خنثی نموده و از تلف شدن موشها جلوگیری نماید.
نتیجهگیری: آنتیسرم
شتری که بر علیه سم عقرب همیسکورپیوس لپتوروس بهدست آمد، در مدل حیوانی قادر به
خنثیسازی سم بوده و از مرگ موشهایی که با سم تلقیح شده بودند جلوگیری مینماید.
با توجه به مزیتهایی که سرم شتر نسبت به سرم اسب دارد این آنتیسرم میتواند
جایگزین مناسبی برای آنتیسرم با منشاء اسب باشد.
Normal
0
false
false
false
EN-GB
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4