157 نتیجه برای فرید
عزتسادات حاج سیدجوادی، فریده موحد، راضیه اکبری،
دوره 76، شماره 4 - ( تیر 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: میزوپروستول برای فعالیتهای مختلفی از جمله، سقط دارویی، بررسی مدیریت دارویی سقط، القای زایمان، آمادهسازی سرویکس پیش از جراحی، و درمان خونریزی پس از زایمان استفاده میشود. این پژوهش به مقایسهی اثر میزوپروستول بوکال و زیرزبانی در القای زایمان در حاملگیهای ترم کاندید ختم بارداری پرداخت.
روش بررسی: این پژوهش یک کارآزمایی بالینی تصادفی دوسوکور بود. ۲۰۰ زن باردار مراجعهکننده به بیمارستان کوثر قزوین در طی اسفند ۱۳۹۵ تا بهمن ۱۳۹۶ با استفاده از جدول اعداد تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول mg ۵۰ میزوپروستول زیرزبانی و گروه دوم mg ۵۰ میزوپروستول بوکال دریافت نمودند و سپس عوارض جنینی و مادری و امتیاز بیشاپ و نوع زایمان و فاصلهی آن تا زایمان در دو گروه بررسی شدند.
یافتهها: متغیرهای پژوهش شامل سن، هفته بارداری، شاخص توده بدنی، تعداد بارداری پیشین، وزن نوزاد، توتال دوز، بیشاب اسکور ساعت ۱، بیشاب اسکور ساعت ۶، نیاز به اکسی توسین و نوع زایمان بودند. نتایج نشان داد که میانگین سنی (۰/۷۷P=)، هفتهی بارداری (۰/۱۰۸P=)، شاخص توده بدنی (۰/۶۷P=)، تعداد بارداری پیشین (۰/۶۷P=)، وزن نوزاد (۰/۴۳P=)، توتال دوز (۰/۵۸P=)، بیشاب اسکور ساعت ۱ (۰/۳۶P=) و بیشاب اسکور ساعت ۶ (۰/۰۷P=) در هر دو گروه همسان بود. در روش بوکال ۴۳ (۴۳%) و در روش زیرزبانی ۶۴ (۶۴%) نفر زایمان طبیعی داشتند که اختلاف آماری معناداری داشتند (۰/۰۱P=). همچنین میزان عوارض مادری و جنینی در دو گروه بوکال و زیرزبانی کمابیش یکسان بود.
نتیجهگیری: نتایج این پژوهش نشان داد که تفاوتی بین دو روش میزوپروستول زیرزبانی و بوکال در القای زایمان در حاملگیهای ترم از نظر نتایج بارداری و عوارض بارداری و جنینی وجود ندارد.
مسعود احمدزاد اصل، شایان مصطفایی، شهرام رفیعیفر، نوید محمدی، ملیحه فرید، کوروش کبیر،
دوره 76، شماره 4 - ( تیر 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: بررسی وضعیت دانش و نگرش و عملکرد مردم در زمینه سلامت گامی اساسی در برنامهریزی سلامت است. این مطالعه با هدف تعیین آگاهی، نگرش و عملکرد ساکنین شهر تهران به منظور ارزیابی سلامت عمومی انجام شده است.
روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه مقطعی-توصیفی در شهریور ۱۳۹۰، بر روی ۱۳ هزار نفر از کل ساکنین شهر تهران و تحت نظارت در دانشگاه علوم پزشکی ایران انجام شد. معیار ورود تمامی ساکنین شهر تهران بود. نمونهگیری خوشهای و پرسشنامه معتبر و پایا به روش خود ایفا برای گردآوری دادهها بهکار رفت. تمامی متغیرهای وضعیت سلامت عمومی، عادتهای غذایی و وضعیت اقتصادی-اجتماعی این افراد مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافتهها: ۱۳ هزار نفر از ساکنین شهر تهران مورد مطالعه قرار گرفتند. نرخ بیپاسخی آنان ۸/۶% بود. دادههای ۱۱۷۵۳ پرسشنامه مورد بررسی قرار گرفت. از افراد شرکتکننده، میانگین سن ۳۸ (±۱۵/۶) سال و ۴۳/۶ درصد مرد بودند، ۵۰% دارای چاقی یا اضافه وزن بودند و فقط ۲۹/۵% فعالیت ورزشی مطلوب داشتند. از پاسخ دهندگان ۳۷/۶% در خانوار، فردی مصرفکننده دخانیات گزارش کردند و ۴/۵% افراد تاکنون مواد مخدر را تجربه کرده بودند. در جمعیت مورد بررسی، ۴۴/۸% آگاهی مناسب و ۸۹/۱% نگرش مناسبی در زمینه سلامت و بیماری داشتند.
نتیجهگیری: نتایج نشاندهنده وجود کاستیهای در آگاهی، نگرش و عملکرد شهروندان تهران در زمینه سلامت و بیماری است، بهطوریکه درصد چشمگیری از شهروندان تهرانی مبتلا به اضافه وزن، چاقی، پرفشاری خون، دیابت، چربی خون بالا و مصرف بالای دخانیات و استفاده بیش از چهار ساعت از تلویزیون و رایانه در شبانه روز بودند.
طیبه میرهاشمی، مهری قاسمی، فریده دهقان منشادی، علیرضا اکبرزاده باغبان، علی محمد فیضی، علیرضا صباغیان،
دوره 76، شماره 5 - ( مرداد 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: یک راه ارزیابی تغییرات عضلانی، تعیین ضخامت اولتراسونیک عضلات است. لازمهی استفاده از این روش وجود تکرارپذیری بالا برای آن میباشد. تاکنون مطالعهای به بررسی تکرارپذیری ضخامت اولتراسونیک عضلات درگیر در شانه منجمد نپرداخته است. این مطالعه بهمنظور بررسی تکرارپذیری اولتراسونیک ضخامت عضلات درگیر در زنان مبتلا به سندرم شانه منجمد و زنان سالم انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه بهصورت آزمون-بازآزمون به مدت چهار ماه (خرداد تا مهر ۱۳۹۶) روی ۱۰ زن مبتلا به شانه منجمد (۹/۴۱±۵۱/۶ سال) و ۱۰ زن سالم (۸/۲۲±۳۵/۵ سال) انجام شد. بیماران شامل مراجعهکنندگان به چند کلینیک و بیمارستان در شهر تهران و افراد سالم شامل کارکنان و دانشجویان دانشکده توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی بودند که بهصورت غیرتصادفی ساده در دسترس در مطالعه شرکت کردند. ضخامت اولتراسونیک عضلات تراپزیوس فوقانی، سوپرااسپیناتوس و دلتویید در وضعیت استراحت توسط یک آزمونگر با فاصلهی ۴۸ ساعت اندازهگیری شد. سونوگرافی با پروب خطی ۷/۵ مگاهرتز در حالت استراحت انجام و ضخامت عضلات بر حسب میلیمتر به دست آمد.
یافتهها: در افراد بیمار و سالم بهترتیب ضریب پایایی درون آزمونگر در اندازهگیری ضخامت اولتراسونیک تراپزیوس فوقانی (۰/۸۱ و ۰/۸۱)، سوپرااسپیناتوس (۰/۹۰ و ۰/۹۲) و دلتویید میانی (۰/۹۳ و ۰/۹۶) بهدست آمد. ضریب پایایی ضخامت اولتراسونیک سوپرااسپیناتوس و دلتویید میانی در افراد سالم بیشتر از بیماران بود.
نتیجهگیری: میتوان گفت سونوگرافی روش مناسبی برای بررسی ضخامت عضلات فوق در بیماران مبتلا به شانه منجمد و افراد سالم میباشد.
آسیه سادات زاهدی، بهاره صداقتی خیاط، سارا بهنامی، فریدون عزیزی، مریم السادات دانشپور،
دوره 76، شماره 7 - ( مهر 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: سندرم متابولیک مجموعهای از ناهنجاریهای متابولیکی است که خطر ابتلا به بیماریهای قلبی-عروقی را افزایش میدهد. مطالعات فراوانی نشان دادهاند که پلیمورفیسمهای (۷۸۰۰۹۴rs و ۱۲۶۰۳۲۶rs) ژن پروتیین تنظیمکننده گلوکوکیناز (GCKR) با مقادیر گلوکزخون، تریگلیسرید پلاسما و سندرم متابولیک در ارتباط هستند. هدف این پژوهش، بررسی ارتباط این دو پلیمورفیسم ژن GCKR با سندرم متابولیک و شاخصهای آن در جمعیت بزرگسالان مطالعه قند و لیپید تهران (TLGS) بود.
روش بررسی: در مطالعه مورد-شاهدی کنونی که از فروردین تا مرداد ۱۳۹۶ انجام شد، تعداد ۸۷۱۰ فرد (۳۵۲۲ مرد و ۵۱۸۸ زن) بالای ۱۹ سال غیرمرتبط خونی از افراد شرکتکننده در مطالعه قند و لیپید تهران انتخاب شدند. بر مبنای معیار Joint interim statement (JIS) افراد در دو گروه مورد و شاهد قرار گرفتند. نمونههای ژنومی با HumanOmniExpress-24 v1.0 BeadChips (Illumina, San Diego, CA, USA) تعیین ژنوتیپ شدند.
یافتهها: فراوانی ژنوتیپ TT هر دو پلیمورفیسم بهصورت معناداری در گروه افراد مبتلا به سندرم متابولیک بیشتر بود و برحسب نسبت شانس تعدیلیافته (۷۱/۲OR= برای ۱۲۶۰۳۲۶rs، ۵۲/۲OR= برای ۷۸۰۰۹۴rs)، هر دو پلیمورفیسم با سندرم متابولیک ارتباط داشتند. ژنوتیپ TT در افرادی که میزان C-reactive protein (CRP) آنها بیشتر از mg/l ۳ بود، فراوانی بیشتری داشت. آلل T هر دو پلیمورفیسم با میزان تریگلیسرید ارتباط افزایشی و با میزان قندخون ارتباط کاهشی نشان داد.
نتیجهگیری: براساس یافتههای این پژوهش بین ۷۸۰۰۹۴rs و ۱۲۶۰۳۲۶rs، دو پلیمورفیسم رایج ژن GCKR و سندرم متابولیک در جمعیت مورد بررسی تهرانی ارتباط وجود دارد. این دو پلیمورفیسم با سطح تریگلیسرید و قندخون نیز بهصورت معکوس ارتباط نشان دادند که تاییدکننده نتایج مطالعات پیشین است.
فریده ظفری زنگنه، معصومه معصومی، الهه سید ابوترابی،
دوره 76، شماره 9 - ( آذر 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: پلیمورفیسم ژنتیکی یا چند شکلی ژنتیکی مسئول تفاوتهای فردی است. پلیمورفیسم بهعنوان یک فاکتور اصلی و مهم در رابطه با بیماریهای پیچیده با اتیولوژی یا سببشناسی ناشناخته و همچنین سرطان مطرح میباشد. پژوهش کنونی با هدف بررسی ژنهای دو گیرنده بتا۲ و بتا۳ سیستم آدرنرژیک در زنان مبتلا به تخمدان پلیکیستیک صورت گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی بر روی ۲۰۰ بیمار مبتلا به سندرم تخمدان پلیکیستیک در بیمارستان امامخمینی (ره) تهران، درمانگاه نازایی ولیعصر (عج) بین سالهای ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۶ انجام شد. بررسی پلیمورفیسم بر روی کدونهای ۱۶، ۲۷، ۱۱۳ و ۱۶۴ از ژن گیرنده بتا۲ و کدون ۶۴ اگزون یک ژن گیرنده بتا۳ آدرنرژیکی انجام شد.
یافتهها: بررسی کدونهای گیرنده بتا۲ نشان داد که تنها در کدون ۱۶۴ گیرنده بتا۲ آدرنرژیکی پلیمورفیسم (۴۴/۴%) رخ داده که یافته بین دو گروه بیمار و شاهد معنادار میباشد. نسبت هموزیگوت و هتروزیگوت نیز در دو گروه تفاوت معناداری را نشان داد. پلیمورفیسم اگزون یک در کدون ۶۴ که اسید آمینه تریپتوفان را کد مینماید، نیز نشان میدهد که نوکلوتید T به C تغییر یافته است.
نتیجهگیری: نتایج این بررسی نشان میدهد که تنها پلیمورفیسم کدون ۱۶۴ (Thr164Ile) ژن گیرنده بتا۲ و پلیمورفیسم ژن گیرنده بتا۳ Thr164Ile 64 (rs 4994) با سندرم تخمدان پلیکیستیک همراهی مینماید. بنابراین دو کدون نامبرده از دو گیرنده بتا۲ و بتا۳ آدرنرژیکی میتوانند ریسک یا خطر ابتلا به تخمدان پلیکیستیک را در زنان بالا ببرد.
گلاره کوچکپور، فیروزه حسینی-اصفهانی، مریم السادات دانشپور، پروین میرمیران، فریدون عزیزی،
دوره 76، شماره 10 - ( دی 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: تناقضات متعددی در زمینه نقش تنوعهای غذایی و مصرف گروههای غذایی بر ابتلا به سندرم متابولیک وجود دارد. این مطالعه با هدف تعیین برهمکنش گروههای غذایی با پلیمورفیسمهای CCND۲ rs۱۱۰۶۳۰۶۹، ZNT۸ rs۱۳۲۶۶۶۳۴ و MC۴R rs۱۲۹۷۰۱۳۴ در رابطه با خطر سندرم متابولیک و هریک از اجزای آن انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه در پژوهشکده علوم غدد درونریز و متابولیسم دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و از فروردین ۱۳۸۴ تا اسفند ۱۳۹۳ انجام شد. در این پژوهش مورد-شاهدی، دادههای ۱۶۳۴(۸۱۷ جفت)، مورد و شاهد از میان شرکتکنندگان مطالعه کوهورت قند و لیپید تهران انتخاب شدند. افراد مورد و شاهد از نظر سن، جنس و سالهای پیگیری جور شدند. دریافتهای تغذیهای از طریق پرسشنامه روا و پایا بسامد خوراک بهدست آمد. پلیمورفیسمها به روش Amplification refractory mutation system-polymerase chain (ARMS-PCR) تعیین ژنوتیپ شدند.
یافتهها: برهمکنش بین rs۱۲۹۷۰۱۳۴ با مصرف سبزیجات سبز رنگ، گوشت قرمز و نوشیدنیهای شیرین شده به ترتیب در ارتباط با خطر HDL-C پایین، تریگلیسرید بالا و قندخون ناشتا بالا مشاهده شد (۰/۰۵P<). برهمکنش بین rs۱۳۲۶۶۶۳۴ با دریافت میان وعدههای شور (۰/۰۲P=) و دریافت ماهی (۰/۰۴P=) در ارتباط با خطر چاقی شکمی وجود داشت. مصرف سبزیجات توانست اثر rs۱۱۰۶۳۰۶۹ بر روی سندرم متابولیک را تعدیل کند و تداخل معناداری بین rs۱۱۰۶۳۰۶۹ با مصرف سبزیها، سبزیهای قرمز-زرد و میوهها بهترتیب بر روی خطر قندخون ناشتا بالا، HDL-C پایین و فشارخون بالا مشاهده شد.
نتیجهگیری: برای پیشگیری از سندرم متابولیک، افراد حامل آلل پرخطر rs۱۲۹۷۰۱۳۴ از مصرف گوشت قرمز پرهیز کرده در حالیکه مصرف سبزی و ماهی در افراد دارای آلل پرخطر rs۱۱۰۶۳۰۶۹ و rs۱۳۲۶۶۶۳۴ میبایستی مدنظر قرار گیرد.
فاطمه مصائبی، فرید زایری، ملیحه نصیری، مهدی عزیزمحمد لوها،
دوره 76، شماره 11 - ( بهمن 1397 )
چکیده
با پیشرفت علوم پزشکی استفاده از تستهای تشخیصی بهمنظور تمایز افراد بیمار از سالم گسترش فراوانی پیدا کرده است. بنابراین بررسی دقت تستهای تشخیصی تحت ارزیابی بهمنظور تعیین توانایی آنها در جداسازی افراد بیمار از سالم از اهمیت ویژهای برخوردار است. دقت یک تست را میزان تطابق نتایج آن تست با نتایج استاندارد طلایی تعیین میکند و این میزان براساس معیارهای حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت، ارزش اخباری منفی و مساحت زیرمنحنی مشخصهی عملکرد بیان میشود. استاندارد طلایی یک روش دقیق و بدون خطا برای تشخیص است که در برخی از بیماریها به دلایلی مانند هزینهبر بودن وجود ندارد. در این وضعیت، استاندارد مرجع بهعنوان بهترین روش جایگزین قابل دسترس برای تشخیص بیماری، مورد استفادهی پزشکان قرار میگیرد. نتایج روش استاندارد مرجع لزوما بدون خطا نیست و گاهی نیز بهدلیل داشتن حالت تهاجمی نمیتوان آنرا روی همهی افراد مورد مطالعه اجرا کرد، همهی این موارد به شرایطی اشاره میکند که در آن استاندارد طلایی موجود نیست. استفاده از استاندارد مرجع دارای خطا منجر به تفکیک درست افراد بیمار از سالم نمیشود و نمیتواند یک معیار مقایسه برای بررسی دقت تستهای تشخیصی باشد. ازجمله روشهایی که در شرایط فاقد استاندارد طلایی بهکار گرفته میشود، روش جانهی، روش تصحیح استاندارد مرجع ناقص و روش ساخت استاندارد مرجع است. هر کدام از این روشها با توجه به ویژگی، مزیت و محدودیتهایی که دارند برای ارزیابی و تعیین دقت تشخیصی تستها مورد استفاده قرار میگیرند. در مقاله کنونی به مرور و مقایسهی این روشها و نقاط ضعف و قوت آنها پرداخته شد
مهسا نظری، فرید زایری، سید سعید هاشمی نظری، سارا جام برسنگ، علی نیکفرجام، علیرضا اکبرزاده باغبان،
دوره 77، شماره 2 - ( اردیبهشت 1398 )
چکیده
زمینه و هدف: مدلهای مارکوف چندوضعیتی جهت بررسی پیشروی بیماری ایدز با تقسیمبندی مارکر آزمایشگاهی سلول CD۴ کاربرد گستردهای دارند. این مدلها با تعداد وضعیتهای مختلف، نتایج متفاوتی از اثر متغیر کمکی و پیشگویی روند بیماری ایدز دارند. هدف پژوهش حاضر، مقایسهی مدل چهار و پنج وضعیتی با مدل سه وضعیتی جهت انتخاب مدل با توان پیشگویی بهتر وقوع ایدز و مرگ در افراد آلوده به ویروس سندرم نقص ایمنی انسانی بود.
روش بررسی: این پژوهش یک مطالعهی همگروهی است که بر روی ۳۰۵ فرد آلوده به ویروس سندرم نقص ایمنی انسانی که از فروردین ۱۳۷۴ تا دی ماه ۱۳۸۹ به مرکز تحقیقات ایدز ایران در تهران مراجعه کردهاند و تا سال ۱۳۹۳ مورد پیگیری قرار گرفتهاند، انجام شده است. سه مدل مارکوف همگنزمان سه، چهار و پنج وضعیتی به دادهها برازش داده شد. مقایسهی مدلها با استفاده از معیار اصلاح شدهی آکاییکهی DRAIC و معیار اعتبارسنجی متقابل براساس درستنمایی DRLCV به همراه فاصله ردیابی ۹۵% آنها انجام شد. برای برازش مدلها از نرمافزار R استفاده شد.
یافتهها: توان پیشگویی مدل چهار وضعیتی از مدل پنج وضعیتی بیشتر است. در مدل چهار وضعیتی نسبت مخاطرهی پیشروی به مرگ برای افرادی که درمان ضدرتروویروس خیلیفعال دریافت کردهاند ۰/۶۴ کمتر از دستهای بود که درمان را دریافت نکرده بودند. همچنین نسبت مخاطرهی پیشروی بیماری در مردان به زنان ۲۰۳۳ برابر بود. همچنین نسبت مخاطرهی پیشروی به مرگ در مردان به زنان ۴/۹ برابر بوده است.
نتیجهگیری: معیارهای DRAIC و DRLCV نشان دادند که مدل چهاروضعیتی توان پیشگویی بهتری از روند پیشروی بیماری در مقایسه با مدل پنج وضعیتی دارد.
مهشاد علی کروسی، فریده شیشهبر، کریم مولا، میثم عالیپور،
دوره 77، شماره 5 - ( مرداد 1398 )
چکیده
زمینه و هدف: چاقی یکی از عوامل بروز و تشدید بیماری آرتریت روماتویید محسوب میشود. با این وجود مطالعات محدودی ارتباط بین ترکیب بدن و شدت این بیماری را مورد بررسی قرار دادهاند. این مطالعه بهمنظور بررسی ارتباط شدت بیماری آرتریت روماتویید با انواع چاقی و مقایسه شاخصهای آنتروپومتری بین بیماران مبتلا به آرتریت روماتویید و افراد سالم انجام گردید.
روش بررسی: این مطالعه بهروش مورد-شاهدی در بیمارستان گلستان شهر اهواز از اردیبهشت تا بهمن ۱۳۹۵ انجام شد. در این مطالعه، ۹۵ بیمار مبتلا به آرتریت روماتویید و ۹۵ فرد سالم بهعنوان گروه کنترل شرکت کردند. وزن، قد، درصد چربی و شاخصهای آنتروپومتری ارزیابی شدند. شدت بیماری آرتریت روماتویید براساس معیار DAS28 محاسبه شد.
یافتهها: وزن، نمایه توده بدن، چربی بدن، اندازه دور کمر، نسبت دور کمر به لگن، نسبت دور کمر/ قد و دیگر شاخصهای جدید چاقی شامل شاخص شکل بدن، شاخص چاقی بدن، شاخص حجم شکمی، اندازه سطح بدن و شاخص Conicity در بیماران مبتلا به آرتریت روماتویید نسبت به افراد سالم بهطور معنادار بالاتر بود (۰/۰۵P<). شاخص دورکمر/ قد و شاخص چاقی بدن در مقایسه با شاخصهای دیگر بیشترین ارتباط را با امتیاز DAS28 داشتند. خطر ابتلا به آرتریت روماتویید در افراد مبتلا به چاقی مرکزی (براساس اندازه دور کمر) نسبت به چاقی نمایه توده بدن و درصد چربی بدن بیشتر است.
نتیجهگیری: نتایج این پژوهش نشان میدهد شدت بیماری آرتریت روماتویید با انواع چاقی (بهویژه چاقی شکمی) و شاخصهای آنتروپومتری ارتباط دارد.
فاطمه مروی سماورچی، مسعود فریدونی، علی مقیمی،
دوره 77، شماره 6 - ( شهریور 1398 )
چکیده
زمینه و هدف: جانوران یک ساعت بیولوژیک درونی با واسطه هورمون ملاتونین دارند که به آنها در سازگاری با چرخههای روشنایی/تاریکی کمک میکند. از آنجا که ملاتونین با تغییر در تولید گیرندههای اپیوییدی در ارتباط است، از اینرو این مطالعه به ارزیابی اثر تغییر در دورههای روشنایی/تاریکی بر حس درد در موش صحرایی پرداخته است.
روش بررسی: این مطالعه تجربی از فروردین تا شهریور سال ۱۳۹۴ در گروه زیستشناسی دانشگاه فردوسی مشهد انجام گرفت. بهمنظور بررسی درد حرارتی و شیمیایی در آزمون Tail flick (Sparco, Tehran, Iran) و فرمالین، تعداد ۳۵ موش صحرایی در پنج گروه هفتتایی شامل گروه تحت ۲۴ ساعت روشنایی، ۱۶ ساعت روشنایی/۸ ساعت تاریکی، ۱۲ساعت روشنایی/۱۲ساعت تاریکی (کنترل)، ۸ ساعت روشنایی/۱۶ ساعت تاریکی و ۲۴ ساعت تاریکی مورد آزمایش قرار گرفتند. افزونبراین Rotarod test برای بررسی تعادل حرکتی انجام شد.
یافتهها: در آزمون Tail flick، افزایش زمان تاریکی سبب افزایش آستانه درد حرارتی و بهدنبال آن بروز بیدردی در گروه آزمایشی ۲۴ ساعت تاریکی گردید (۰/۰۳=P)، در حالیکه کاهش زمان تاریکی در گروه ۱۶ ساعت روشنایی/۸ ساعت تاریکی سبب کاهش آستانه درد حرارتی و بروز پردردی شد (۰/۰۰۲=P). در آزمون فرمالین، شدت درد شیمیایی در انتهای مرحله درد مزمن فقط در گروه آزمایشی ۱۶ ساعت روشنایی/ ۸ ساعت تاریکی در مقایسه با کنترل افزایش یافت که نشاندهنده بروز پردردی بود (۰/۰۳=P).
نتیجهگیری: بهاحتمال تغییر در دورههای روشنایی منجر به تغییر در تولید ملاتونین و اپیوییدها و گیرندههای آنها میشود. بنابراین انتظار میرود که با کاهش طول دوره تاریکی چرخهی نوری و در نتیجه کوتاهتر شدن دوره افزایش تولید ملاتونین و در پی آن بیان کمتر گیرندههای اپیوییدی، در این گروهها آستانه درد حرارتی کاهش یافته و در نتیجه نوعی پاسخ پردردی ایجاد شود.
راضیه نظری، مهری قاسمی، فریده دهقان منشادی، علیرضا اکبرزاده باغبان،
دوره 77، شماره 8 - ( آبان 1398 )
چکیده
زمینه و هدف: آسیبهای روتاتورکاف از متداولترین عوامل درد شانه هستند و کمابیش عضلهی سوپرااسپیناتوس درگیر میشود. آزمونهای Full can (FC) و Empty can (EC)، آزمونهای استاندارد طلایی برای ارزیابی ضایعات شانه هستند. بهتازگی آزمون Hug up (HU) برای ارزیابی سوپرااسپیناتوس مطرح شده است. تاکنون هیچ مطالعه سونوگرافی به مقایسهی ضخامت عضلهی سوپرااسپیناتوس در این آزمونها نپرداخته است. هدف این مطالعه مقایسهی ضخامت عضلهی سوپرااسپیناتوس در آزمونهای HU، FC وEC در زنان سالم جوان است.
روش بررسی: ۴۰ زن سالم (میانگین سن ۲/۴±۲۱/۶۲ سال) در این مطالعهی مقطعی-مقایسهای از فروردین تا خرداد ماه سال ۱۳۹۷ در آزمایشگاه بیومکانیک دانشکدهی توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی شهر تهران شرکت کردند. ضخامت سوپرااسپیناتوس در وضعیتهای استراحت و انقباضی با وزنهی مچی kg ۰/۵ در ۱) وضعیت EC: شانه در ۹۰ درجه الویشن در صفحهی استخوان کتف و شست رو به زمین ۲) وضعیت FC: شانه در ۹۰ درجه الویشن در صفحهی استخوان کتف و شست رو به سقف ۳) وضعیت HU: آرنج خم شده و کف دست با انگشتان باز روی شانهی سمت مقابل، اندازهگیری شد.
یافتهها: آزمون Bonferroni نشان داد، ضخامت سوپرااسپیناتوس در وضعیتهای EC، FC و HU بهطور معناداری بیشتر از وضعیت استراحت بود (۰/۰۰۱>P). ضخامت عضله در وضعیت EC بهطور معناداری از وضعیت FC کمتر بود (۰/۰۰۱=P) و وضعیت HU با وضعیتهای EC و FC اختلاف معنادار آماری نداشت.
نتیجهگیری: در تمامی وضعیتها میانگین ضخامت عضله نسبت به وضعیت استراحت افزایش داشت و بیشترین ضخامت در وضعیت FC بود. بهنظر میرسد ضخامت سوپرااسپیناتوس در آزمون HU با آزمونهای EC و FC مشابه است.
فریده ظفری زنگنه، محمد مهدی نقیزاده، مریم باقری، معصومه دهقان،
دوره 78، شماره 3 - ( خرداد 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: بیشتر مطالعات نشان میدهد ۹ تا ۲۴% افرادی که در سیکل لقاح آزمایشگاهی (IVF) قرار میگیرند زنانی هستند که پاسخ تخمدانی آنها ضعیف است. زنان با پاسخ ضعیف تخمدانی Poor ovarian response (POR) بیماران ناباروری هستند که ذخیره تخمدان و پاسخ تخمدان به داروها کم و کیفیت تخمک در آنها رو به زوال است. هدف این مطالعه بررسی بیان ژن سه گیرنده آدرنرژیکی در سلولهای کومولوس زنان پاسخ ضعیف تخمدانی در محیط کشت بود.
روش بررسی: این مطالعه موردی-شاهدی از فروردین تا دی ۱۳۹۶ در مرکز تحقیقات بهداشت باروری بیمارستان امام خمینی (ره) تهران بر روی دو گروه مطالعه و کنترل (اهدا کننده تخمک) انجام شد. هر دو گروه با ضوابط محدوده سنی ۲۰ تا ۴۵ سال و داشتن اندکس توده بدنی زیر m2/kg ۲۸ وارد مطالعه شدند و ضوابط خروج شامل عدم مصرف دارو بجز داروهای تحریککننده تخمدان و عدم ابتلا به بیماری بود. تشخیص پاسخ ضعیف تخمدان با معیار بولونیا (Bologna) انجام شد. پس از پانکچر فولیکولها، کومولوسها از کمپلکس تخمک-کومولوس جدا و با لام نئوبار شمارش و به محیط کشت اضافه شد. استخراج RNA انجام و غلظت RNA خوانده شد. cDNA سنتز و برای ژنهای B2 و ADRα1,2 پرایمر طراحی و بیان ژن سنجیده شد.
یافتهها: مقایسه نتایج بیان ژن فقط در گیرندۀ آلفا ۱ و ۲ سلولهای کومولوس در دو گروه مطالعه و کنترل، کاهش معناداری نشان داد. ضریب همبستگی نیز نشان داد که بین گیرندههای آدرنرژیک و اثرات آنها بر یکدیگر رابطه معنادار وجود دارد.
نتیجهگیری: نتایج مطالعۀ حاضر کاهش بیان ژن دو گیرنده آلفا ۱ و ۲ در این زنان را نشان داد.
معصومه میرتیموری، لیلا پورعلی، فریده اخلاقی، رویا جلالی باجگیران،
دوره 78، شماره 6 - ( شهریور 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: خونریزی پس از زایمان از علل اصلی مرگومیر مادران در کشورهای در حال توسعه است. در مقایسه با زایمان واژینال، زنانی که سزارین میشوند در معرض خطر بیشتری برای خونریزی پس از زایمان و نیاز به تزریق خون قرار دارند. این خطر در حضور عواملی مثل چندقلویی، پلیهیدرامینوس، پرهاکلامپسی شدید، خونریزی پرهپارتوم، لیبر طولانی، القاء لیبر و چاقی افزایش مییابد. اکسیتوسین برای جلوگیری از آتونی رحم حین سزارین استفاده میشود. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر میزوپروستول زیرزبانی همراه با اکسیتوسین در کاهش خونریزی حین و پس از سزارین بود.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی تصادفی شده در بیمارستان امالبنین (س) وابسته به دانشگاه علوم پزشکی مشهد، از مهر 1395 تا دی 1396 بر روی 90 زن حامله ترم که ریسک فاکتور خونریزی پس زایمان داشتند و تحت سزارین اورژانس با بیحسی اسپاینال قرار گرفتند انجام شد. پس از زایمان، انفوزیون 40 واحد اکسیتوسین داخل یک لیتر سرم نرمال سالین انجام شد، سپس بیماران به دو گروه مداخله (میزوپروستول زیرزبانی) و کنترل (عدم تجویز میزوپروستول) تقسیم شدند.
یافتهها: میزوپروستول زیرزبانی همراه با اکسیتوسین حین سزارین باعث کاهش معنادار خونریزی طی شش ساعت اول پس از عمل شد. افت هموگلوبین و خونریزی حین عمل بین دو گروه مشابه بود. عوامل یوتروتونیک کمتری در گروه مداخله استفاده شد. عوارض جانبی در دو گروه مشابه بود.
نتیجهگیری: در زنان پرخطر برای خونریزی پستپارتوم تجویز میزوپروستول زیرزبانی همراه با اکسیتوسین نسبت به اکسیتوسین به تنهایی، سبب کاهش خونریزی حین و پس از سزارین شد.
فریده ظفری زنگنه، محمد مهدی نقیزاده، معصومه معصومی، مرضیه محبّی،
دوره 78، شماره 8 - ( آبان 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: سندرم تخمدان پلیکیستیک با درجه شیوع 1/13%-5 شایعترین اختلال اندوکرینی در سن باروری زنان است. کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی در این زنان کاهش معناداری دارد. چرا که این کاهش میتواند بهدلیل بسیاری از اختلالات از جمله: اختلالات قاعدگی، اختلالات خواب، هیرسوتیسم، مشکل زناشویی، ناباروری و مشکلات عاطفی/روانی باشد. مطالعه حاضر بیشتر با هدف بررسی نقش دو سویه بین خواب و دیگر عوامل محیطی موثر در کیفیت زندگی بیماران انجام شده است.
روش بررسی: این مطالعه موردی-شاهدی که در فروردین تا اسفند سال 1395 در درمانگاه نازایی ولیعصر (عج) بیمارستان امامخمینی تهران انجام شد. تعداد 180 زن با محدوده سنی 40-20 سال و شاخص توده بدنی کمتر از 28 شرکت داشتند. پرسشنامه های: کیفیّت زندگی یا سلامت عمومی (General health questionnaire, GHQ)، دموگرافیک، کیفیّت خواب پیترزبورگ (Pittsburgh sleep quality index, PSQI) و روانسنجی (Depression Anxiety Stress Scales-DASS-42) بههمراه فرم رضایتنامه در اختیار همه قرار گرفت.
یافتهها: میانگین وزن و شاخص توده بدنی (002/0P=)، موی زاید و سیکل نامنظم در گروه مطالعه بیشتر (001/0P>) از گروه کنترل بود. میانگین امتیاز پرسشنامۀ خواب در مشکل بخواب رفتن (024/0P=)، کفایت خواب (048/0P=) و مصرف دارو (049/0P=) نیز در گروه مطالعه بیشتر بود. تحلیل رگرسیونی کیفیت زندگی و سیکل نامنظم (046/0P=) و حالات عاطفه منفی با در آمد خانواده (بهترتیب 035/0، 016/0 و 015/0P=) بین دو گروه معنادار بود.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه تأثیرپذیری کیفیت زندگی زنان مبتلا به تخمدان پلیکیستیک را از عوامل محیطی تأیید کرد. الگوی خواب نامطلوب، تأثیر اختلال قاعدگی بر خلق و درآمد کم خانواده موجب عاطفه منفی شد.
بهرام فرهادی مقدم، مسعود فریدونی،
دوره 78، شماره 9 - ( آذر 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: سیستم اندوکانابینوییدی با سیستمهای وانیلوییدی و اپیوییدی برهمکنش دارد. این تحقیق به بررسی اثر عصاره گلهای حرارتدیده پایه ماده شاهدانه با کپسایسین در سطحنخاعی و نالوکسان در سطح سیستمیک بر شدت احساس دردهای شیمیایی و حرارتی میپردازد.
روش بررسی: این مطالعه تجربی در گروه زیستشناسی دانشگاه فردوسی مشهد، از فروردین تا اسفند سال 1393 بر روی موشهای صحرایی نر بالغ ویستار (200 تاg 250) در گروه های هفتتایی انجام گردید. علاوه بر گروههای کنترل و شم، گروههایی با تجویز صفاقی دوز mg/kg 50 عصاره هیدروالکلی، دوز mg/kg 2 نالوکسان و عصاره بههمراه نالوکسان ارزیابی گردیدند. همچنین، گروههای تجویز نخاعی غلظت μl10/mg01/0 عصاره، غلظت μl10/mg002/0 کپسایسین و عصاره بههمراه کپسایسین ارزیابی شدند. برای سنجش آستانه درد حرارتی از آزمون پرش دم و برای سنجش شدت درد شیمیایی از آزمون فرمالین استفاده شد و دادهها مورد بررسی آماری قرار گرفت.
یافتهها: تجویز نخاعی عصاره با کپسایسین موجب کاهش حس پردردی حرارتی (001/0P<) و شیمیایی (001/0P<) ناشی از کپسایسین گردید. از طرف دیگر تجویز صفاقی نالوکسان بههمراه عصاره تأثیری بر تغییر در آستانه درد حرارتی ناشی از تجویز عصاره نداشت. در حالیکه تجویز نالوکسان شدت درد حاد شیمیایی را نسبت به گروه تیمار شده با عصاره به تنهایی افزایش داد (01/0P<).
نتیجهگیری: احتمالاً کانابینوییدهای عصاره با فعالکردن گیرندههای کانابینوییدی و غیرحساس نمودن گیرنده TRPV1 پردردی ناشی از کپسایسین را مهار کرده است. همچنین تجویز نالوکسان اثر ضددردی عصاره را در مرحله حاد درد شیمیایی تضعیف کرده است. گمان میرود عصاره بخشی از تأثیر ضددردی را از طریق گیرنده های اپیوییدی اعمال نموده است.
علی شیدایی، علیرضا ابدی، فاطمه ناهیدی، فرزانه امینی، فرید زایری، نفیسه گازرانی،
دوره 79، شماره 1 - ( فروردین 1400 )
چکیده
عزتالله رضایی، محمود رضا کلانتری، سحر فریدونی، کامروز پوریوسف،
دوره 79، شماره 8 - ( آبان 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: مطالعه حاضر با هدف بررسی تفاوت مقادیر مارژین جراحی در نمونههای اکسزیونال پوستی در حین جراحی و پس از فیکساسیون با فرمالین میباشد.
روش بررسی: مطالعهای از نوع مقطعی بر روی ۴۰ بیمار مبتلا به ضایعات خوشخیم و بدخیم پوستی که از آبان 1396 تا بهمن 1397 به بخش جراحی پلاستیک بیمارستان قائم مشهد مراجعه نمودند. نمونهگیری بهصورت تصادفی ساده و نحوه تصادفیسازی با استفاده از جدول اعداد تصادفی بوده است. ضایعات بدخیم و خوشخیم پوست با مارژین سالم اکسیزیون شده، سپس نمونهها در ظرف حاوی فرمالین برای پاتولوژیست فرستاده شد.
یافتهها: از مجموع ۴۰ بیمار شرکتکننده در مطالعه 5/57% مرد و 5/42% زن بودند. میانگین سنی بیماران 53/14±55/66 سال بود. مقادیر مارژین جراحی در سه حالت، پیش از برش جراحی و پس از برش جراحی (001/0P<)، پیش از برش جراحی و پس از فیکساسیون (001/0P<)، پس از برش جراحی و پس از فیکساسیون با فرمالین (02/0P=) بررسی شد. در ضمن در این مطالعه ارتباط بین افزایش سن و طول اولیه ضایعه پوستی با جمعشدگی نمونه مورد بررسی آماری قرار گرفت که رابطه معناداری یافت نشد.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد که نمونههای بافتی هم پس از برش و هم پس از فیکساسیون بافت دچار جمعشدگی میگردند. بیشترین میزان جمعشدگی نمونههای بافتی پس از برش جراحی اتفاق افتاد که بهدلیل خاصیت الاستیسیته خود بافت بوده و افزایش سن و طول اولیه ضایعه پوستی در این میزان جمعشدگی تاثیری نداشته است.
فریدون معماری، سید حسن امامی رضوی، فخرالدین کیانی، زهرا خزاعیپور،
دوره 79، شماره 9 - ( آذر 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: مدیریت زمان در کنترل استرس بسیار موثر است. برنامه زمانبندی و مدیریت زمان در رشته جراحی و آموزش دستیاران تخصصی این رشته از اهمیت بهسزایی برخوردارست. با مدیریت صحیح زمان و برنامهریزی میتوان همین زمان محدود را هم مدیریت نمود و کارایی بیشتری را شاهد بود. مطالعات کمی در ایران در این خصوص صورت گرفته است. بنابراین، هدف از این مطالعه بررسی تاثیر برنامه زمانبندی در بهبود و ارتقای خدمات آموزشی–درمانی دستیاران جراحی عمومی بیمارستان حضرت امام خمینی (ره) در سال 1394 بود.
روش بررسی: در پیش و پس این مطالعه، 18 دستیار بخشهای جراحی عمومی پنجگانه بیمارستان امام خمینی از بهمن 1394 تا اسفند 1394 که در سال اول تا چهارم مشغول به تحصیل بودند، به روش نمونهگیری در دسترس وارد مطالعه شدند و فعالیتهای آنها در 11 حیطه بررسی شد. برای اندازهگیری اثربخشی این خودارزیابی، پنج حیطه توسط اساتید ارزیابی شد. پس از ارزیابی مجدد دستیاران توسط اساتید، نتایج این ارزیابی با ارزیابی پیش از مداخله (بازخورد) مورد مقایسه قرار گرفت.
یافتهها: در مجموع 18 دستیار وارد مطالعه شدند، ده شرکتکننده مرد (6/55%) و بقیه زن بودند. میانگین سن 7/3±30 سال بود. زمان استراحت و اورژانس در دستیاران سال اول و زمان مطالعه در دستیاران سال چهارم بیشتر بود. زمان شرکت در کلاسهای آموزشی در دستیاران سال دوم بیشتر بود. میانگین نمره بخش در ابتدا و انتهای مطالعه در دستیاران سال چهارم از همه بیشتر و دستیاران سال اول از همه کمتر بود. میانگین تمامی نمرات انتهای مطالعه بهجز قضاوت بالینی بهطور معناداری بیش از ابتدای مطالعه بود.
نتیجهگیری: مدیریت زمان میتواند عملکرد آموزشی و درونبخشی دستیاران جراحی را بهنحو قابل توجهی بهبود دهد.
فریده ظفری زنگنه، صمد محمدنژاد، محمد مهدی نقیزاده، مریم باقری، الناز حکمت،
دوره 79، شماره 11 - ( بهمن 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: کانکسنها (Connexin) پروتیین غشایی در ساختار اتصال شکافی یا گپ جانکشنها هستند که عهدهدار انتقال یونها و مولکولهای پیامرسان به تخمکاند. هدف این مطالعه بررسی نقش گیرنده بتا-دو آدرنرژیک در روند رشد فولیکول براساس بیان ژن دو کانکسن (Connexin)، 37 و 43 گپ جانکشنهاست که نقش اولیه را در از سرگیری مجدد روند میوتیک و بلوغ اووسیت دارند.
روش بررسی: این مطالعه موردی-شاهدی از فروردین 98 تا آبان 1399 در مرکز تحقیقات بهداشت باروری بیمارستان امام خمینی تهران در دو گروه مطالعه (زنان با پاسخ ضعیف تخمدان) و کنترل (زنان اهداکننده تخمک) انجام شد. هر گروه با معیار بولونیا (Bologna) و ضوابط ورود اندکس توده بدنی زیر m2/kg 28 و محدوده سنی45-20 سال و ضوابط خروج عدم مصرف دارو بهجز تحریککنندههای تخمدان و عدم ابتلا به بیماری وارد مطالعه شدند. سیکل تحریک تخمکگذاری اجرا و کومولوسها پس از پانکچر جدا و در محیط کشت سلولی قرار گرفتند. ایزوپروترنول (آگونیست) و پروپرانولول (آنتاگونیست) گیرنده بتا-دو با غلظتnM 100 به محیط اضافه و استخراج RNA انجام و cDNA سنتز گردید. بیان ژن توسط تکنیک Real-time PCR تعیین شد.
یافتهها: بیان ژن هر دو کانکسن (Connexin) در گروه مطالعه بدون دارو (001/0P<)، پروپانولول (001/0P<) و ایزوپروترنول (001/0P<) نسبت به گروه کنترل تغییر معنادار داشت. ایزوپروترنول سبب کاهش و پروپانولول منجر به افزایش بیان ژن گردید (001/0P<).
نتیجهگیری: این نتایج نشان داد که پاسخ ضعیف تخمدان با فعالیت گیرنده بتا-دو در تعامل معنادار است.
مهدی اکبرزاده، دانیال حبیبی، گودرز کلیفرهود، محمد بیدخوری، فریدون عزیزی، مریم السادات دانشپور،
دوره 80، شماره 11 - ( بهمن 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: روش تصادفیسازی مندلی نسل جدیدی در روش تحلیل آماری است که از تغییرات ژنتیکی، بهعنوان متغیرهای ابزاری در دادههای حاصل از مطالعات غیرتجربی بهمنظور ارزیابی و برآورد تاثیرات علّی عوامل خطر استفاده میکند.
روش بررسی: دادههای این پژوهش مقطعی از دی 1381 تا مهر 1399 از پایگاه PubMed جمعآوری شده است. روش تصادفیسازی مندلی رویکردی برمبنای روشهای متاآنالیز است.
یافتهها: در این پژوهش به معرفی روش تصادفیسازی مندلی، طرحهای مطالعه آن، روشهای آماری موجود برای برآورد، محدودیتهای این روش و بستههای نرمافزاری موجود برای اجرای آن پرداخته شد.
نتیجهگیری: هنگامی که ما بهدنبال یافتن ارتباط علیتی هستیم اما امکان استفاده از کارآزمایی بالینی بهعنوان روش استاندارد وجود ندارد، میتوان از طرح تخصیص تصادفی مندلی بهعنوان روشی قدرتمند در مطالعات مشاهدهای استفاده کرد.