157 نتیجه برای فرید
زهرا عبدی لیایی، عبدالرضا سودبخش، لیدا عطارد، غلامرضا توگه، منوچهر نخجوانی، پریسا موسوی پناه، بهادر اشیدری، منوچهر امینی، فریده شاکری راد، سعیده هاشمی حفظ آبادی، شریفه سمیعی کیا،
دوره 65، شماره 12 - ( 12-1386 )
چکیده
میلوپراکسیداز (MPO)، آنزیمی آهندار در گرانولهای آزوروفیلیک نوتروفیلها است که در عملکرد میکروب کشی نقش دارد و باعث تبدیل پراکسید هیدروژن به HOCl میشود. با این حال عفونتهای شدید در کمتر از 5% مبتلایان به کمبود MPO اتفاق میافتد که غالبا˝ در یک بیمار دیابتی است. در این طرح، بیماران دیابتی عفونتدار را از لحاظ احتمال نقص آنزیمی فوق با دیابتیهای بدون عفونت مقایسه نمودیم، تا ببینیم شیوع نقص میلوپراکسیداز در بیماران دیابتی که دچار عفونت شده بودند بیشتر است یا خیر و در صورتی که عفونت در بیماران فوق شایعتر باشد، این عفونتها کدامند؟
روش بررسی: در یک مطالعه case-control، 100 بیمار دیابتی در بیمارستان امام در سالهای 84 و 85 که حائز شرایط بودند، در دو گروه بررسی و اطلاعات مصاحبه، پرونده و آزمایشگاه ارزیابی گردید.
یافتهها: علیرغم اختلاف لامها در شدت رنگپذیری، آنزیم MPO در 100% بیماران مثبت بود و اختلافی بین دو گروه مشاهده نشد. میانگین سنی و مدت ابتلا به دیابت در گروه هدف بیشتر بود. در ارتباط با جنسیت، نوع دیابت و میزان HbA1c، اختلاف معنیداری بین دو گروه وجود نداشت. BMI و PMN در گروه هدف بالاتر بود. شایعترین عفونتها در گروه هدف بهترتیب: عفونتهای بافت نرم، استخوان و مفاصل، TB، پنومونی و ادراری بود.
نتیجهگیری: بررسی ارتباط نقص MPO با عفونت امکانپذیر نبوده و انجام مطالعات به روش کمی جهت بررسی شیوع این اختلال در ایران پیشنهاد میگردد.
حسین اصلسلیمانی، فرید ساعی، مجتبی صداقت، زهرا سادات مشکانی،
دوره 65، شماره 13 - ( دوره 65، ویژه نامه شماره 1 1386 )
چکیده
رضایت شغلی بهعنوان یکی از عواملی که میتواند حیات سازمانی را پویا کند شناخته شده است. در این مطالعه توصیفی تحلیلی سعی شده است که رضایت شغلی اعضاء هیئت علمی دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران اندازهگیری شود.
روش بررسی: جامعه مورد مطالعه در این بررسی 450 نفر عضو هیئت علمی هستند که بهصورت تصادفی ساده براساس بزرگی جامعه انتخاب شدهاند. دادههای بررسی فوق از طریق پرسشنامه کتی خود اجرا جمعآوری شده است. نرخ پاسخدهی در این مطالعه 1/45% بوده است (نرخ پاسخدهی این مطالعه در مقایسه با مطالعات مشابه در آمریکا و کشورهای در حال توسعه با توجه بهنوع مطالعه که از نوع مطالعات حساس میباشد بسیار مطلوب است). یافتهها: میانگین نمره رضایت در جمعیت مورد مطالعه 5/56 با انحراف معیار 96/16 میباشد (96/16=SD) در مجموع 4/47% از اعضاء هیئت علمی از شغل خود ناراضی بودند. از نظر آماری ارتباط معنیداری بین جنس (008/0p=) وجود پست سازمانی (044/0p=) مقطع تدریس (007/0p=)، وضعیت تأهل 001/0p= و وضعیت استخدامی 001/0p= با میزان رضایت شغلی هیئت علمی بهدست آمد. بیشترین نارضایتی در مورد نظام ارتقا و کمترین نارضایتی مربوط به تسلط علمی اعضا هیئت علمی همکار میباشد.
نتیجهگیری: یافتههای این مطالعه میتواند در آموزش پزشکی و مدیریت دانشکدهها و دانشگاههای علوم پزشکی کاربرد داشته باشد.
فریده نجفی، مجید غفارپور، محمد رضا نجفی، اصغر آقا محمدی، محمد هادی سعادت نیا،
دوره 66، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: اسکلروز متعدد Multiple Sclerosis (MS) یک بیماری التهابی سیستم عصبی مرکزی با نواحی دمیلینۀ چندکانونی میباشد. معیارهای ایمونولوژیک که فعالیت بیماری را تحت تاثیر قرار میدهند هنوز بهخوبی مشخص نشدهاند. افزایش تولید CSF IgG (مقادیر طبیعی≤ 77/0) و مثبت شدن باندهای اوگیلوکلونالOligoclonal Bands (OCB) نشاندهندۀ التهاب مزمن در بافت مغزی میباشد. ارتباط این دو عامل و میزان ناتوانی در مطالعات مختلف نتایج متفاوتی داشته است. در این مطالعه این ارتباط در بیماران ایرانی بررسی شده است.
روش بررسی: IgG Index در 54 بیمار مبتلا به اسکلروز متعدد اندازهگیری شد و مقادیر آن بهصورت طبیعی (77/0≤)، افزایش یافته (<77/0 و 1/1≤) و خیلی افزایش یافته (1/1>) طبقهبندی شد. ایندکس پیشرفت Progression Index (PI)، نوع MS و وجود OCB در CSF در بیماران با ایندکس IgG طبیعی، بالا و خیلی بالا مقایسه شد. یافتهها: PI در بیماران با IgG Index خیلی بالا (13/0±10/0) بیش از بیماران با IgG Index بالا (05/0±06/0) و طبیعی (07/0±05/0) بود. (500/0p=). بیماران مبتلا به نوع پیشرفت ثانویه ایندکس IgG بالاتری (24/1±04/2) نسبت به نوع تخفیف یابنده- تشدید یابنده (45/1±78/1) داشتند. (590/0p=). PI در بیماران با OCB مثبت (10/0±08/0) بیشاز بیماران فاقد OCB (04/0±05/0) بود (161/0p=).
نتیجهگیری: اگرچه این مطالعه ارزش پیشگوییکنندۀ قابلملاحظهای را برای IgG Index نشان نداد، ولی تمایل به پروگنوز بهتر را در بیماران با مقادیر کمتر ایندکس IgG پیشنهاد میکند. بهنظر میرسد بتوان IgG Index را همراه با دیگر معیارهای بالینی و پاراکلینیک بهعنوان مارکری برای فعالیت و پیشرفت بیماری در نظر گرفت. مطالعات آیندهنگر و با حجم نمونه بیشتر جهت تعیین حساسیت این تستهای پروگنوستیک ایمونولوژیک توصیه میشود
فرحناز ترکستانی، نفیسه ظفرقندی، شهرزاد هداوند، فرید زائری، مهدیه بزرگ قمی،
دوره 66، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده
تعداد گلبول قرمز هستهدار nRBC در خون بند ناف، در اثر هیپوکسی افزایش پیدا میکند. از آنجاییکه هدف ثبت الگوی ضربان قلب جنین، تشخیص زودرس هیپوکسی میباشد، بر آن شدیم ارتباط بین الگوی غیرطبیعی ضربان قلب جنین و تعداد nRBC را بررسی کنیم.
روش بررسی: این تحقیق بر روی خانمهای حاملۀ ترم که از تیر ماه 1384 تا تیر ماه 1385 در بیمارستان حضرت زینب (س) زایمان داشتند، انجام شد. تعداد nRBC در نوزادان با الگوی غیر طبیعی ضربان قلب جنین با نوزادانی که الگوی ضربان قلب طبیعی داشتند، مقایسه شدند.
یافتهها: تحقیق روی 130 مادر و نوزاد شامل 65 مورد با دیسترس جنینی و 65 مورد سالم انجام گرفت. میزان nRBC در گروه با دیسترس، 57/845/9 و در گروه سالم 98/717/9 به ازای 100 عدد گلبول سفید خون بود که بین دو گروه اختلاف معنیداری وجود نداشت (89/0=p). میانگین فاصله زمانی میان تشخیص زجر جنین تا تولد نوزاد 77/02/1 ساعت بود. بین تعداد nRBC ها با آپگار دقایق اول و پنجم، هموگلوبین، وضعیت نوزاد در 24 ساعت اول تولد، تعداد حاملگی- تعداد زایمان و وزن نوزاد، ارتباط معنیداری وجود نداشت.
نتیجهگیری: در صورتی جنین در مدت کوتاهی پس از تشخیص دیسترس متولد شود و عامل زمینهای برای هیپوکسی وجود نداشته باشد، میزان nRBC بند ناف افزایش پیدا نمیکند. احتمالا از روی تعداد nRBC، میتوان شدت و طول مدت هیپوکسی را حدس زد.
فریدون حیدرپور، احمد رستمی، محسن علیپور، بهرام امینی، پوریا حیدرپور،
دوره 66، شماره 4 - ( 4-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: هیپرناترمی عملکرد اکثر دستگاههای بدن را تحت تاثیر قرار میدهد، حتی بیهوشی نیز تحت تاثیر این اختلال الکترولیتی قرار میگیرد. هدف از این تحقیق بررسی پاسخ به داروی بیهوشکننده کتامین با دزاژ mg/kg125 در رتهای هیپرناترمیک بود.
روش بررسی: 60 رت نر ویستار (Wistar) که دارای وزنی معادل 20±300 گرم بودند بهطور تصادفی به سه گروه تقسیم گردیدند. گروه کنترل از آب شرب و رتهای گروه تست یک و گروه تست دو از محلول کلرور سدیم 1% و 2% بهعنوان منبع آب شرب بهمدت 144 ساعت استفاده نمودند. حساسیت به داروی بیهوشی شامل: دوره زمانی بین تزریق کتامین و مهار رفلکس سر پا ایستادن، مهار پاسخ به تحریکهای دردناک، زمان لازم برای پیدایش مجدد پاسخ به تحریکهای دردناک و بهبودی کامل از بیهوشی مورد مطالعه قرار گرفت.
یافتهها: زمان لازم برای مهار رفلکس سر پا ایستادن و زمان لازم برای مهار پاسخ به تحریکهای دردناک در گروه تست دو از گروه تست یک و گروه کنترل بهطور معنیداری کوتاهتر بود، زمان لازم برای پیدایش مجدد پاسخ به تحریکهای دردناک و بهبودی کامل از بیهوشی در گروه تست دو از گروه تست یک و گروه کنترل بهطور معنیداری طولانیتر بود.
نتیجهگیری: هیپرناترمی بیهوشی با داروی کتامین را در رت تحت تاثیر قرار داده و سرعت گذر از مراحل بیهوشی را افزایش میدهد. دوره زمانی اثربخشی کتامین افزایش یافته و برگشت از بیهوشی بهطور معنیداری با تأخیر همراه است.
کیارش قزوینی، طاهره راشد، حسن بسکابادی، ملکتاج یزدان پناه، فریده خاکزادان، حمید صفایی، لیلا محمد پور،
دوره 66، شماره 5 - ( 5-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: عفونتهای بیمارستانی با افزایش مرگ و میر و مدت بستری از عمدهترین مشکلات بیماران بستری در بخشهای مراقبتهای ویژه نوزادان میباشد. از آنجاییکه کنترل و پیشگیری موثر از این عفونتهای نیازمند آگاهی کافی از اپیدمیولوژی این عفونتها است. این مطالعه برای تعیین میزان بروز عفونتهای بیمارستانی و شناسایی عوامل باکتریایی شایع ایجاد کننده در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان بیمارستان دانشگاهی قائم(عج) انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه که از 1/9/83 لغایت 1/9/84 در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان بیمارستان دانشگاهی قائم(عج) مشهد، انجام گرفت 971 نوزاد بستری مورد بررسی قرارگرفتند. در این پژوهش تعاریف استاندارد عفونتهای بیمارستانی مد نظر قرار داشت و از آزمون
2χ و سایر تستها برای تحلیل آماری نتایج استفاده شد.
یافتهها: در این مطالعه 32 نوزاد مبتلا به عفونت بیمارستانی شناسایی گردید. استافیلوکوکوسهای کوآگولاز منفی (74/34%) فراوانترین باکتری جداشده از این بیماران بود و پس از آن کلبسیلا پنومونیه (42/31%) و برخی باسیلهای گرم منفی دیگر قرار داشتند.
نتیجهگیری: یافتههای این مطالعه نشان میدهد عفونتهای بیمارستانی در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان بیمارستان قائم شایع نمیباشد، با این وجود بایستی بر اقدامات پیشگیرانه تاکید گردد و در این بین شستشوی مناسب دستها برای جلوگیری از بروز عفونتهای بیمارستانی از اهمیت ویژهای برخوردار است.
فرزاد حدایق، آزاده ضابطیان، مریم توحیدی، فریدون عزیزی،
دوره 66، شماره 8 - ( 8-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: اگر چه سندرم متابولیک مورد توجه پزشکان میباشد، اطلاعات پیرامون ارتباط این سندرم با بیماریهای کرونری قلبی Coronary Heart Diseases CHD در جمعیت ایرانی محـدود میباشد. هدف این مطالعه تعیین ارتباط سندرم متابولیک و اجزای آن بر اساس تعاریف مختلف با CHD است.
روش بررسی: در طی یک مطالعه مقطعی، جهت بررسی نسبت شانس سندرم متابولیک براساس هر یک از تعاریف IDF، ATP III و WHO با CHD، در 5981 شرکت کننده 30 سال و بالاتر، در هر دو جنس، تحلیل رگرسیون لجستیک (با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 5/11) در سه الگو انجام شد. الگوی یک، تعدیل شده برای سن و الگوی دو تعدیلشده برای سن، مصرف سیگار، سابقه CHD زودرس در بستگان درجه اول و LDL- کلسترول بود. الگوی سه علاوه بر برای عوامل فوق، برای اجزای سندرم متابولیک نیز تعدیل گردید.
یافتهها: سندرم متابولیک بر اساس هر سه تعریف فوق در الگوهای یک و دو با CHD ارتباط نشان داد. بالاترین نسبت شانس (95% فاصله اطمینان) سندرم متابولیک برای CHDدر الگوی دو توسط تعریف WHO در مـردان (3-8/1)3/2 و تعریف ATP III در زنان (2-3/1)6/1 بهدست آمد. در الگوی سه، سندرم متابولیک ارتباط خود را با CHD از دست داد ولی در مردان، قند پلاسمای ناشتای بالا و فشارخون بالا (بهعلاوه چاقی طبق تعریف WHO) و در زنان فشار خون بالا (بهعلاوه دور کمر بالا براساس ATP III، چاقی و قند مختل براساس WHO) ارتباط خود را با CHD حفظ کردند.
نتیجهگیری: در مردان و زنان ایرانی، با در نظر گرفتن عوامل خطرساز شناختهشده قلبی- عروقی، هر سه تعریف سندرم متابولیک با CHD ارتباط داشتند. بعد از تعدیل فراتر برای اجزای سندرم متابولیک، هیچ یک از تعاریف فوق، ارتباطی با CHD نشان ندادند و فقط فشارخون بالا در هر دو جنس و تمامی تعاریف، ارتباط خود را با CHD حفظ کرد.
نوشین علی ملایری، حسین کاویانی، سید محمد اسعدی، فرهاد فرید حسینی،
دوره 66، شماره 9 - ( 9-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: هدف اصلی تحقیق حاضر ارزیابی ابعاد شخصیت بهوسیله پرسشنامه سرشت و منش کلونینجر
TCI در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی مراجعهکننده به بیمارستان روزبه بود.
روش بررسی: نمونه مورد مطالعه 27 نفر زن و مرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی براساس مصاحبه بالینی DSM-TV-TR، SCIDII بود. میزان اضطراب و افسردگی افراد بر اساس پرسشنامههای اضطراب و افسردگی بک BAI، BDI سنجیده شد. ابعاد مختلف سرشت و منش براساس پرسشنامه سرشت و منش شامل 125 عبارت سنجیده شد.
یافتهها: نتایج با جمعیت بهنجار ایرانی مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج نشاندهنده نمرات نوجویی و آسیبپرهیزی بالاتر و خودراهبری، خودفراروی و همکاری پایینتر در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی است.
نتیجهگیری: نتایج بحث تست ارزیابی سرشت و منش کلونینجر (TCI) در این مطالعه و مقایسه آن با جمعیت نرمال ایرانی نشاندهنده نمرات نوجوئی و آسیبپرهیزی بالاتر و نمرات خود راهبری، خودفراروی و همکاری پایینتر در بیماران مبتلا اختلال شخصیت مرزی است. در مطالعهای که انجام شد نتایج منطبق بر نتایج بهدست آمده در مطالعات کلونینجر است. تنها اختلاف نمره پاداش وابستگی بود که در این مطالعه اختلاف معنیداری با جمعیت نرمال ایرانی نشان نداد. علت آن میتواند حجم نمونه کوچک و یا مخدوش شدن بهوسیله متغیرهای دیگر (دارو، مواد و غیره) باشد. در مورد ارتباط بین ابعاد و سرشت و منش با یکدیگر در مطالعه آقای دکتر کاویانی تنها ضریب همبستگی بالاتر از 40/0 متعلق به آسیبپرهیزی و خود راهبری است که ضریب آن منفی است. در مطالعه حاضر نیز این مطلب صدق میکند.
صنمبر صدیقی، محمدعلی محققی، پیمان حداد، رامش عمرانیپور، علیرضا موسوی جراحی، فریدون معماری، جهانگیر رافت، افشین عبدیراد، رامین خطیبسمنانی، شهریار شهریاران، بیژن شهبازخانی، نرجس خلیلی،
دوره 66، شماره 9 - ( 9-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: طول عمر بیماران مبتلا به سرطان معده با رشد موضعی منطقهای حتی بدون متاستاز دوردست کمتر از یک سال بر آورد میشود. این مطالعه بهمنظور بررسی طول عمر بیماران مبتلا به سرطان معده، با انتشار به ارگانهای اطراف از جمله غدد لنفاوی، پریتونئوم و کبد، با استفاده از شیمیدرمانی قبل از جراحی و کمورادیوتراپی پس از عمل جراحی طراحی گردید.
روش بررسی: 100 بیمار مبتلا به آدنوکارسینومای معده در مرحله II، III و یا IV بیماری ولی بدون متاستاز دوردست، شیمیدرمانی شامل Docetaxel، Cisplatin و 5FU TCF و پس از جراحی شیمیدرمانی شامل 5FU همزمان با رادیوتراپی دریافت کردند.
یافتهها: 57% بیماران در مرحله IV بیماری در طرح وارد شدند. 83% بیماران شیمیدرمانی Neoadjuvant دریافت کردند. تا بهحال برای 75 بیمار جراحی گاسترکتومی D1 یا D0 انجام شده و سه مورد پاسخ کامل پاتولوژیک به شیمیدرمانی قبل از عمل داشتند. مرحله بیماری بهطور مشخص پس از جراحی کاهش نشان داد، به طوریکه از 47 نفر بیمار مرحله IV بیماری تنها 15 نفر در گزارش آسیبشناسی و جراحی در مرحله IV بیماری بودند. تا بهحال 44 بیمار کمورادیوتراپی کامل را دریافت کردهاند. با متوسط زمان پیگیری 16 ماه، 3/2 بیماران هنوز زنده هستند و میانگین طول عمر بیماران 25 ماه است.
نتیجهگیری: با توجه به مرحله پیشرفته بیماری و امکان جراحی برای 75% از بیماران و بهدست آمدن طول عمر بیش از دو سال، بهنظر میرسد استفاده از TCF بهعنوان شیمیدرمانی قبل از جراحی و ادامه درمان با کمورادیوتراپی روشی مناسب برای افزایش امکان جراحی کامل و بهبود طول عمر بیماران مبتلا به آدنوکارسینومای پیشرفته ولی موضعی معده باشد.
سعیده دهاقین، سیدآرش طهرانی بنیهاشمی، محمد حسین فروزانفر، سیدهطاهره فائزی، الهام نورالهزاده، ژاله غلامی، مژگان برغمدی، فریدون دواچی،
دوره 66، شماره 10 - ( 10-1387 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
EN-US
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
زمینه و هدف: مداخلات پیشگیرانه برای کاهش خطر ابتلا
و پیشرفت استئوآرتریت زانو اهمیت ویژهای دارد، چراکه علاوه بر تاثیر روی کیفیت
زندگی بیماران، باعث کاهش بار اقتصادی بر جامعه و خانواده میگردد. طراحی برنامههای
پیشگیری از آرتروز زانو مستلزم شناخت عوامل خطر خصوصاً عوامل خطر قابل اصلاح میباشد.
روش بررسی: مطالعه فاز
سوم برنامه جامعهنگر کنترل بیماریهای روماتیسمی COPCORD،
موردی-شاهدی بوده و انتخاب گروهها بهصورت تصادفی از افراد مرحله اول طرح صورت
گرفته و تعداد 480
بیمار
با تشخیص آرتروز زانو و 490 نفر به عنوان گروه شاهد مورد پرسشگری و معاینه قرار
گرفتند. تشخیص آرتروز زانو درصورت درد زانو همراه وجود حداقل سه معیار از شش معیار
ACR گذاشته شد. عوامل خطر مورد بررسی: سن، جنس،
چاقی، قومیت، مذهب، سطح تحصیلات، سابقه مصرف سیگار و یا انواع تنباکو. ارتباط
عوامل فوق با آرتروز زانو با مدل GEE
با
ارائه 95%CI، OR بررسی گردید. یافتهها: فاکتور سن به همراه فاکتور جنس به صورت معنیدار عامل
خطر برای آرتروز زانو محسوب میگردد و خانمها
بیشتر مبتلا به آرتروز زانو میگردند. اضافه وزن، چاقی و نسبت دور کمر به دور باسن در افراد مبتلا به آرتروز زانو بیشتر از گروه
شاهد بود. هرچه سطح تحصیلات بالاتر باشد احتمال آرتروز زانو کمتر میگردد. افراد
با دیپلم و تحصیلات دانشگاهی نسبت
به افراد بیسواد/ تحصیلات ابتدایی نسبت شانس کمتری برای آرتروز زانو داشتند. نتیجهگیری: عواملی
نظیر سن و جنس، چاقی، اضافه وزن و BMI
بهعنوان عامل
خطر در آرتروز زانو بوده و سطح تحصیلات، یک عامل محافظتکننده میباشد. مذهب،
قومیت، مصرف سیگار و قلیان عوامل خطر برای آرتروز زانو نبودند.
فریده دهقان منشادی، زینت قنبری، مژگان فروتن، جلیل کوهپایهزاده، زهرا مشتاقی،
دوره 66، شماره 10 - ( 10-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: درد مزمن لگنی عبارتاست از هر گونه درد لگن بدون ارتباط با حاملگی، عادت ماهیانه و مقاربت که حداقل شش ماه یا بیشتر به طول انجامیده و علت ارگانیک شناخته شدهای برای آن مطرح نشده باشد. شیوع درد مزمن لگنی در جوامع و مطالعات مختلف 49%-8/3% گزارش شده است، ولی تا به امروز مطالعهای که فراوانی آن را در جامعه ما نشان داده باشد انتشار نیافته است. هدف پژوهش حاضر بررسی شیوع درد مزمن لگنی در گروهی از زنان شاغل در شهر تهران است.
روش بررسی: 303 زن شاغل در دو مرکز آموزشی- درمانی شهر تهران با دامنه سنی (2/9±7/34) 63-19 در این طرح که به شکل مقطعی انجام شد، شرکت کردند. برای انجام این طرح پرسشنامهای که علاوه بر اطلاعات دموگرافیک شامل سوالاتی در مورد علائم درگیری سیستمهای زنان و زایمان، عضلانی- اسکلتی، ادراری و گوارشی بود، در اختیار زنان قرار گرفت. پس از جمعآوری اطلاعات از نرمافزار آماری مناسب برای تحلیل دادهها استفاده شد.
یافتهها: 3/22% از زنان گزارش کرده بودند که در حال حاضر درد ناحیه لگن بدون ارتباط با عادت ماهیانه و مقاربت دارند، در حالی که درصد این درد در طول 12-6 ماه گذشته یا همان درد مزمن لگنی 2/10% بود. سابقه زایمان طبیعی، احساس عدم تخلیه کامل رودهها و تقلا و تلاش زیاد حین دفع با وجود درد ناحیه لگن در 12-6 ماه گذشته ارتباط نشان داد (0001/0=p و 036/0=p). همچنین کمر درد و درد ناحیه تحتانی بدن (مجاری تناسلی، مقعد، نشیمنگاه و استخوان دنبالچه) نیز با درد مزمن ناحیه لگن در 12-6 ماه گذشته مرتبط بودند (0001/0=p).
نتیجهگیری: با توجه به شیوع قابل توجه درد لگن در جامعه مورد بررسی و همینطور همراهی مجموعهای از علائم سیستمهای ژنیکولوژیکی، عضلانی- اسکلتی، ادراری و گوارشی با آن، لزوم پرداختن به آن از طرف سیستمهای بهداشت و درمان با داشتن نگاه جامعنگر و به شکل تیم چند تخصصی مطرح میشود. همچنین بر ضرورت اجرای مطالعات گسترده اپیدمیولوژیک به شکل جامعه محور و با تعداد نمونه بالاتر تاکید میشود.
فرید آزموده اردلان، سپیده سالکی، حمیدرضا افتخاری،
دوره 66، شماره 12 - ( 12-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: تشخیص بعد از مرگ انفارکت میوکارد در مراحل اولیه از موارد پیچیده پزشکی قانونی میباشد. روشهای معمول بررسی هیستوپاتولوژیک قلب شامل بررسی ماکروسکوپی نمونه و میکروسکپی اسلایدهایی که بهروش H&E
رنگآمیزی شدهاند، اغلب کمککننده نمیباشند.
روش بررسی: به منظور دستیابی به روشی قابل اطمینان و نسبتاً ساده، در این مطالعه از مارکر تروپونین T قلبی به روش ایمنوهیستوشیمی بر روی 67 اتوپسی قلب در بخش پاتولوژی سازمان پزشکی قانونی کشور استفاده شده است. موارد به سه گروه بدین شرح تقسیم شدند: گروه مثبت شامل مواردی با تشخیص قطعی انفارکت میوکارد به عنوان علت مرگ، گروه مرگ غیرقلبی و بالاخره گروه مشکوک که شامل مواردی میباشد که به احتمال قریب به یقین علت مرگ انفارکت میوکارد در مراحل اولیه است لیکن بررسیهای هیستوپاتولوژیک معمول شواهد قطعی به نفع آن را نشان نمیدهد.
یافتهها: با استفاده از روش پیشنهادی ما، این تست در 19 مورد از 22 مورد گروه مثبت (4/86%)، هیچکدام از 17 مورد منفی (ویژگی 100%) و 15 مورد از 28 مرد مشکوک (6/53%) نتیجه مثبت نشان داد.
نتیجهگیری: با استفاده روتین از این روش حساسیت روشهای معمول هیستوپاتولوژی در تشخیص بعد از مرگ انفارکت میوکارد افزایش پیدا میکند
مجید دادمهر، علی فتاحزاده، شهاب کمالی اردکانی، فرزاد باطنی، فریده نجات، سیدمحمد قدسی، بهزاد افتخار، سارا گنجی، فاطمه دادمهر، بشیر نازپرور، سعید انصاری،
دوره 67، شماره 6 - ( 6-1388 )
چکیده
زمینه و هدف : مطالعات فراوانی در رابطه با گوناگونیهای تشریحی هر سگمان از عروق تشکیل دهنده حلقه ویلیس انجام گرفته است، ولی تعداد کمی از آنها گوناگونیهای حلقه ویلیس را بهصورت کلی بررسی کردهاند. در این مطالعه تمام حلقه ویلیس و گوناگونیهایش در یک گروه ایرانی مورد بررسی قرار گرفت و با مطالعات قبلی مقایسه شد. روش بررسی : گوناگونیهای تشریحی حلقه ویلیس در مغز 132 جسد ایرانی (102 مرد بالغ و 30 جنین و نوزاد) مطالعه شد. فرآیند تشریح، جهت مطالعات و بررسیهای بیشتر، تصویربرداری دیجیتالی شد و به کمک نرم افزار کامپیوتری قطر هر سگمان اندازهگیری شد. گوناگونیهای حلقه ویلیس بهصورت کلی و سگمانی بررسی و با مطالعات گذشته مورد مقایسه قرار گرفت. یافتهها : مشخصترین گوناگونی هیپوپلازی یک و یا دو طرفه شریان رابط خلفی بود. در هیچکدام از شریانهای مغزی قدامی و شریانهای مغزی خلفی، آپلازی دیده نشد. در 3/3% از نمونههای جنین و نوزاد و 3% از نمونههای بالغ شریان رابط خلفی راست و چپ وجود نداشت. فقط در یک مورد از نمونههای بالغ شریان رابط قدامی آپلاستیک بود. ن تیجهگیری : گوناگونیهای تشریحی حلقه ویلیس در نژاد ایرانی که در این مطالعه مورد بررسی قرار گرفت با جمعیتهای مختلفی که در مطالعات دیگر بررسی شده بودند، تفاوت قابل ملاحظهای نداشت. مهمترین تفاوت بین حلقه ویلیس جنین و بالغ در قطر شریان رابط خلفی و شریان مغزی خلفی (که در تشکیل حلقه شرکت دارد) میباشد .
سعیده دهاقین، احمدرضا جمشیدی، سید آرش طهرانی بنیهاشمی، ژاله غلامی، محمدحسین فروزانفر، معصومه اخلاقی، علیرضا خبازی، الهام نورالهزاده، مژگان برغمدی، بزرگمهر عرب زاده، فریدون دواچی،
دوره 67، شماره 6 - ( 6-1388 )
چکیده
زمینه و هدف : آرتروز از شایعترین بیماریهای روماتیسمی میباشد در این مطالعه به بررسی شیوع آرتروز علامتدار دست در جامعه شهری میپردازیم. رو ش بررسی : ساکنین (15 سال یا بالاتر) مناطق 22گانه تهران در مطالعه جامعهنگر بررسی مشکلات روماتیسمی (COPCORD) شامل آرتروز شرکت کردند. در مجموع، برای 10291 نفر پرسشنامه تکمیل شد (پاسخگویی 75%). در مورد وجود درد دست در هفت روز اخیر/ گذشته و یا سابقهی درد، تورم، تندرنس، خشکی صبحگاهی در استخوانها/ مفاصل دست داشتهاند پرسش گردید. در صورت وجود شکایت مفصلی- استخوانی، یا تظاهرات خارج مفصلی، معاینه کامل فیزیکی انجام شد. آرتروز مفاصل دست به صورت وجود برجستگی قابل لمس (گره هبردن/ بوشارد/ دفرمیتی CMC اول)، درد، سفتی، تورم یا ترکیبی از این علائم در هر یک از مفاصل (DIP-PIP-MCP-CMC1) تعریف گردید. تشخیص آرتروز دست هنگامی مطرح است که حداقل در یکی از مفاصل، تشخیص آرتروز داده شود. یافتهها : میانگین سنی افراد مطالعه شده 1/37 و انحرافمعیار 3/16و 6/52% زن بودند. آرتروز دست در 8/2% موارد مشاهده شد (4/3-3/2 CI , )، شیوع در زنان (4/4% در مقابل 3/1%، 0001/0 p< ) و افراد مسن بیشتر بود (افراد زیر 30سال 1/0% در مقابل افراد بالای 70 سال 23%، 0001/0 p< ). شایعترین علائم در مفاصل DIP, PIP, CMC1 به ترتیب 1- وجود برجستگی (ندول) 2- خشکی 3- درد هنگام حرکت بودند. نتیجهگیری : آرتروز دست بیماری شایع مفصلی- استخوانی میباشد. بررسی شیوع، الگوی درگیری مفاصل و ارتباط آن با سن و جنس در یک جامعه شرقی نشان داد که این آرتروز از جهات فوق مشابه مطالعات غربی است. با توجه به شیوع بالای آرتروز دست، ارائه راهکار مناسب در پیشگیری و درمان آن در مطالعات بعدی ضروری است.
جلال درخشنده، کوروش فولادساز، فریدون حیدرپور،
دوره 67، شماره 8 - ( 8-1388 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
EN-US
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
زمینه و هدف: ویتامینهای آنتیاکسیدان
رژیم غذایی، بهخصوص ویتامین C، میتواند
نقشی را در پیشگیری از بروز و توسعه صدمات بینایی ناشی از پیری ایفا نماید. هدف
این مطالعه، تعیین سطح اسید اسکوربیک پلاسما در بیماران کاتاراکتی و افراد سالم میباشد.
روش بررسی: گروه تست شامل پنجاه
بیمار کاتاراکتی داوطلب عمل بود در حالیکه اعضای گروه کنترل از همراهان بیماران و
کادر بیمارستان که سنشان با بیماران کاتاراکتی همسان بود برای انجام مطالعه انتخاب
گردید. فرم پرسشنامه که واجد اطلاعاتی در خصوص سن، جنس و محل زندگی (شهر یا
روستا) افراد بود نیز تکمیل گردید. پنج میلیلیتر خون از بیماران کاتاراکتی و
افراد سالم گرفته شد، بعد از سانتریفوژ کردن، سطح اسیداسکوربیک پلاسما از طریق روش
اسپکتروفتومتری اندازهگیری گردید.
یافتهها: میانگین سطح
اسیداسکوربیک پلاسما در بیماران کاتاراکتی mg/dl08/0±96/0 و در افراد سالم mg/dl15/0±12/1
بود. سطح اسیداسکوربیک پلاسما در بیماران کاتاراکتی بهطور معنیداری از افراد
سالم پایینتر بود. سطح اسیداسکوربیک پلاسما
در هر دو گروه در آقایان با افزایش سن کاهش معنیداری را نشان میداد، در حالیکه
تغییرات معنیداری در این ارتباط در خانمها مشاهده نگردید. سطح اسید اسکوربیک پلاسما در
روستائیان نسبت به افراد شهری و در خانمها نسبت به آقایان بالاتر بود.
نتیجهگیری: این مطالعه نمایان ساخت که سطح اسید اسکوربیک سرم در
بیماران کاتاراکتی بهطور معنیداری از افراد سالم پایینتر میباشد. ویتامینهای
آنتیاکسیدان رژیم غذایی، بهخصوص ویتامین C که بهمقدار فراوان در میوههای
مدیترانهای یافت میشود میتواند در پیشگیری از بروز و تکوین کاتاراکت پیری که
بار زیادی بر سرویسهای سلامت بسیاری از کشورها تحمیل میکند را ایفا نماید.
داود خلیلی، فرزاد حدائق، مریم توحیدی، نوشین فهیمفر، فاطمه اسکندری، فریدون عزیزی،
دوره 67، شماره 11 - ( 11-1388 )
چکیده
800x600 زمینه و
هدف: علیرغم شیوع اختلالات تحمل گلوکز در ایران، اطلاعاتی در
خصوص تاثیر اختلالات مزبور بر بروز وقایع قلبی- عروقی (CVD) در دسترس نیست. مطالعه حاضر برای بررسی نقش
گروههای مختلف متابولیسم غیرطبیعی گلوکز در پیشبینی خطر بیماریهای قلبی عروقی
انجام شد.
روش بررسی: در 1752 مرد و 2273 زن 40 ساله و بزرگتر که در ابتدای
مطالعه فاقد بیماریهای قلبی عروقی بودند، بروز رخداد قلبی- عروقی در دوره پیگیری
با میانه 6/7 سال بررسی گردید.
یافتهها: در مجموع 197
مورد بیماریهای قلبی عروقی در مردان و 143 مورد در زنان وجود داشت (در کل چگالی
بروز 8/11 در هزار شخص- سال با فاصله اطمینان 95% 1/13-6/10). پس از کنترل عوامل
خطر معمول از جمله سن، شاخصهای آنتروپومتریک، لیپید و فشار خون، سطح تحصیلات،
سیگار، درمان دارویی فشار خون و چربی خون، سابقه خانوادگی بیماری قلبی عروقی و
دیابت، نسبت خطر (95%CI ) برای بیماریهای قلبی عروقی در زنان در دو
گروه دیابت شناخته شده و دیابت تازه تشخیص داده شده بهترتیب برابر (27/6-40/2)
88/3 و (95/3-39/1) 34/2 و مقادیر متناظر آنها برای مردان بهترتیب (95/2-00/1)
72/1 و (31/2-01/1) 52/1 بود. گلوکز ناشتای مختل یا اختلال تحمل گلوکز، پس از
تعدیل سن، با 56% افزایش خطر بیماریهای قلبی عروقی در زنان همراه بود.
نتیجهگیری: در افراد دیابتی
باید همواره پیشگیری اولیه را از نظر بیماریهای قلبی- عروقی در نظر داشت، صرفنظر
از آنکه دیابت آنها در جریان غربالگری تشخیص داده شده باشد و یا آنها از قبل تحت
درمان دیابت باشند. این امر بهویژه در زنان اهمیت بیشتری دارد.
Normal
0
false
false
false
EN-GB
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
مهرناز مصداقی، محمد وجگانی، عیسی صالحی، جمشید حاجتی، عبدالفتاح صرافنژاد، مسعود موحدی، فریده برجیسیان، طاهره شهرستانی،
دوره 68، شماره 1 - ( 1-1389 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
EN-US
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
زمینه
و هدف: رینیت آلرژیک بیماری
شایعی است که شیوع آن در سالهای اخیر افزایش
پیدا کرده و توجه زیادی به مکانیسمهای بروز آن شده است. سایتوکاینهای نوع 2 نقش
موثری در ایجاد پاسخهای آلرژیک دارند. سلولهای کشنده طبیعی (NK) میتوانند این سایتوکاینها را تولید کنند. این مطالعه جهت بررسی
دستههای سلولهای NK براساس تولید سایتوکاینی و
تعداد آنها در مبتلایان رینیت آلرژیک در مقایسه با افراد سالم انجام شد.
روش بررسی: 20 بیمار رینیت آلرژیک و 20 فرد سالم بررسی شدند.
تعداد و سایتوکاینهای داخل سلولی (IFN-γ و IL-4) سلولهای NK توسط فلوسیتومتری بررسی گردید.
همچنین سلولهای NK توسط بیدهای مغناطیسی جدا و بهمدت
72 ساعت کشت داده شدند. ترشح سایتوکاینهای IL-4، IL-5، IL-10، IL-13 و IFN-γ در
محیط کشت در حالت با و بدون تحریک بهوسیله ELISA اندازهگیری شد.
یافتهها: تعداد سلولهای NK در گروه مورد بهطور معنیدار بیشتر
از گروه شاهد بود. درصد سلولهای NK IL-4+ در گروه مورد بیشتر از شاهد بود، اما میزان سلولهای IFN-γ+ تفاوتی نداشت. میزان ترشح سایتوکاینها
توسط سلولهای NK در گروه مورد و شاهد تفاوت
معنیدار نداشت اما میزان ترشح IL-13 پس از تحریک در گروه مورد به وضوح بیشتر از گروه شاهد بود.
نتیجهگیری: تعداد
سلولهای NK در افراد مبتلا به رینیت آلرژیک
بیشتر است و درصد قابل توجهی از آنها IL-4 تولید میکنند.
حمید قادری، کورش شمیمی، فریدون معظمی، سیدحسن امامی رضوی، علی امینیان، سید مهدی جلالی، رضا افغانی، مرتضی نوع پرست، سید حبیب اله دشتی، سعید صفری، علیرضا احمدوند، سیده عادله میرجعفری دریاسری، فاطمه السادات نعیمی،
دوره 68، شماره 1 - ( 1-1389 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
EN-US
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
زمینه
و هدف: با توجه به شیوع آپاندیسیت در دومین و سومین دهه عمر،
زخم آن از نظر مسائل زیبایی حائز اهمیت میباشد، اسکار بعد از جراحی عامل مهمی جهت
رضایت بعد از عمل بیماران میباشد از طرفی آموزش قدیمی در مورد بستن زخمهای
آپاندیسیت تاکیدی بر بستن زخمها بهروش مجزا (Separate) دارد.
روش
بررسی: از فروردین 1386 الی فروردین 1387 از 321 بیمار
مراجعهکننده به اورژانس جراحی بیمارستان امام خمینی (ره) تهران که کاندید جراحی آپاندکتومی بودند، 278
(6/86%) بیمار دارای آپاندیسیت بدون عارضه بودند که به یک
کارآزمایی بالینی وارد شدند. همه بیماران بهروش مشابهی تحت بیهوشی و جراحی قرار
گرفتند و تصادفی در دو گروه بستن زخم بهروش بخیههای Interrupted 139n= و بستن زخم بهروش بخیه سابکوتیکولر Subcuticular 139n= قرار گرفتند. بیماران بهمدت چهار
هفته از نظر وجود علایم عفونت و وجود ترشح چرکی از محل زخم، وجود درد در محل زخم،
وجود گرمی در محل عمل، وجود تورم یا اریتم در محل تحت پیگیری قرار گرفتند.
یافتهها: بین میانگین سن و جنس در بیماران دو گروه اختلاف معنیداری
مشاهده نشد. بین فراوانی بروز عوارض محل زخم نیز در بین دو گروه اختلاف معنیداری
وجود نداشت. پنج مورد در گروه بخیههای interrupted و هشت مورد در گروه
بخیه subcuticular،.
نتیجهگیری: بستن
زخم بهروش subcuticular شانس عوارض زخم را افزایش نمیدهد
و با توجه به نتایج زیبایی بهتر بخیههای subcuticular، بهنظر میرسد این روش در ترمیم زخم
آپاندکتومی بدون عارضه روش ارجح میباشد.
فاطمه مسگریان، نورینا رهبریان، مهناز محمودیراد، هما حجاران، فریده شهبازی، زهرا مسگریان، نیلوفر تقیپور،
دوره 68، شماره 4 - ( 4-1389 )
چکیده
زمینه و هد ف: لیشمانیوز جلدی در اکثر شهرهای ایران به طور اندمیک دیده می شود. شهرستان گنبدکاووس از جمله
کانون های آلوده قدیمی است . چون مطالعه جامعی در این زمینه در این منطقه نشده بود این پژوهش به منظور بررسی
انجام گرفت . روش بررس ی: به منظور PCR تعیین شیوع لیشمانیوز جلدی در روستاهای مرزی این شهرستان به روش
تعیین شیوع بیماری در بین ساکنین روستاهای مورد مطالعه طی ما ه های آبان، آذر و دی در سال 1385 جمعاً 6990 نفر
چهل و DNA در ریبوزومال ITS و 2 ITS مورد بررسی قرار گرفتند . برای شناسایی گونه های لیشمانیا، ابتدا نواحی 1
با الکتروفورز روی آگاروز ITS-PCR تکثیر گردید و محصول PCR شش لیشمانیای ایزوله شده از بیماران به روش
%1/5 جدا شد ( 200 میلی آمپر، 140 ولت ). سپس با رنگ آمیزی توسط اتیدیوم بروماید باند های جدا شده قابل رؤیت
و از آن ها عکس گرفته شد . جهت تأیید نتایج مولکولی، تعداد شش ایزوله لیشمانیا نیز هر کدام به طور جداگانه به دو
0% افراد به سالک حاد مبتلا بودند . بیش ترین میزان آلودگی / موش بالب /سی تلقیح شدند . یافت هها: در این مطالعه 5
62 % افراد / 0 سال و کمترین میزان آلودگی ( 0%) در سنین بالای پنجاه سال بود . 9 - زخم حاد ( 2%) در بین افراد 10
11 سال دیده شد . نتیج هگیری: نمونه های جدا - دارای جای زخم بودند و بیشترین میزان جای زخم در گروه سنی 20
و مقایسه پروفایل ITS-PCR شده از بیماران مبتلا به سالک در رو ستاهای مرزی شهرستان گنبدکاووس پس از انجام
ژنومیک آن ها با نمونه های استاندارد لیشمانیا ماژور، لیشمانیا تروپیکا و لیشمانیا اینفانتوم ، همگی لیشمانیا ماژور
تشخیص داده شد و با ایجاد زخم در تمام مو شها پس از گذشت پنج ماه، این نتایج تأیید گردید.
محمود اکبریان، سیده طاهره فائزی، فرهاد غریبدوست، فرهاد شهرام، عبدالهادی ناجی، احمد رضا جمشیدی، معصومه اخلاقی، ناهید شفائی، مریم اخلاقخواه، فریدون دواچی،
دوره 68، شماره 5 - ( 5-1389 )
چکیده
زمینه و
هدف: بیماری لوپوس اریتماتوی سیستمیک (SLE) یک بیماری التهابی مولتی سیستم و خود ایمن با تولید اتو آنتیبادی
علیه اجزای مختلف سلول است. این بیماری اتیولوژی ناشناخته و تظاهرات بالینی و
آزمایشگاهی متفاوتی داشته، در نقاط مختلف کره زمین انتشار جغرافیایی وسیعی دارد.
تظاهرات بیماری در بین گروههای نژادی و جغرافیایی مختلف متفاوت است. هدف این
مطالعه ارائه چهره بیماری SLE در بیماران ایرانی است.
روش
بررسی: این مطالعه آیندهنگر توصیفی بر اساس اطلاعات ثبت شده
بیماران SLE مراجعهکننده به مرکز تحقیقات روماتولوژی دانشگاه علوم پزشکی
تهران در طی سالهای 1355 تا 1386 انجام شده است.
یافتهها: تعداد 2143 بیمار مطالعه شدند. نسبت
زن به مرد 8:1/8 و میانگین سنی در هنگام شروع بیماری 10±2/24 سال
بود. شیوع تظاهرات بالینی در این بیماران شامل درگیری عضلانی- اسکلتی 2/85%، پوستی
1/83%، کلیوی 6/66%، عصبی- روانی 24%، ریوی 3/22%، قلبی 5/17% و خونی 1/67% بود. FANA مثبت در 3/78%
و Anti- DNA بالا در 70% بیماران گزارش شد. سندروم همپوشانی و سابقه فامیلی
مثبت بهترتیب در 9/14% و 5/3% بیماران دیده شد.
نتیجهگیری: در مقایسه با بیماران لوپوسی سایر مناطق دنیا،
شیوع تظاهرات پوستی- مخاطی و کلیوی در بیماران ایرانی همانند کشورهای منطقه (با
عوامل محیطی مشابه) و شیوع تظاهرات خونی و مفصلی همانند کشورهای اروپایی (با نژاد
یکسان) بود. این نتایج میتواند تاثیر متفاوت فاکتورهای ژنتیکی و یا محیطی را در
بروز تظاهرات بالینی مختلف لوپوس مطرح نماید.