98 نتیجه برای مقدم
حمید نورالهی مقدم، شهریار نفیسی،
دوره 61، شماره 6 - ( 6-1382 )
چکیده
مقدمه: درگیری سیستم عصبی خودکار در بیماران دیابتی که می تواند احتمالا جدا از نوروپاتی حسی-حرکتی محیطی رخ دهد گاه منجر به بروز شکایاتی در بیماران می گردد که تشخیص آنها ممکن است از طریق روش های الکترودیاگنوستیک تسهیل شود. از طرفی کنترل گلیسمیک این بیماران محتمل است که از بروز این عوارض پیشگیری نماید. هدف از این مطالعه ارزیابی روش های الکترودیاگنوستیک معمول در بررسی سیستم اتونوم دیابتی ها می باشد.
مواد و روش ها: 30 بیمار دیابتی با 30 فرد بعنوان گروه شاهد از نظر نتایج تست های الکتروفیزیولوژیک سیستم اتونوم مقایسه شدند. در هر فرد دیابتی شکایت قابل انتساب به اختلال سیستم اتونوم شامل اسهال شبانه، سبکی سر، بی اختیاری ادرار، یبوست، تهوع و خشکی دهان ثبت گردید. در تمامی افراد دیابتی و نیز گروه شاهد پاسخ سمپاتیک پوستی پالمار و پلانتار و نیز نسبت بازدم/دم و نسبت والسالوا توسط الکترومیوگرافی بررسی شد. بعلاوه در بیماران دیابتی بررسی هدایت عصب (NCS) در دو عصب حسی و دو عصب حرکتی انجام شد.
یافته ها: نتایج بدین صورت بودند که هیچ ارتباط معنادار آماری بین سن دیابتی ها با اختلال در نسبت بازدم/دم، نسبت والسالوا و نیز شدت اختلال الکتروفیزیولوژیک سیستم اتونوم وجود نداشت. ارتباطی بین نوروپاتی محیطی حسی-حرکتی و اختلال الکتروفیزیولوژیک سیستم اتونوم یافت نشد. بین شدت سمپتوم های اختلال اتونوم و شدت اختلال الکتروفیزیولوژیک سیستم اتونوم نیز هیچ ارتباطی وجود نداشت. ارتباطی بین هیپوتانسیون ارتوستاتیک دیاستولی یا سیتولی با شدت اختلال الکتروفیزیولوژیک سیستم اتونوم، فقدان پاسخ سمپاتیک پوستی (SSR) پالمار، نسبت بازدم/دم غیرطبیعی و نسبت والسالوای غیرطبیعی دیده نشد ولی بین فقدان SSR پلانتار با هیپوتانسیون ارتوستاتیک ارتباط معنادار قابل توجهی یافت شد (P~0.019) بطوریکه در 80% بیماران دچار هیپوتانسیون ارتوستاتیک SSR پلانتار ثبت نشد. SSR پالمار و پلانتار در تعداد قابل توجهی از بیماران دیابتی در مقایسه با افراد گروه شاهد قابل ثبت نبود (در مورد پالمار P~0.00 و در مورد پلانتار P<0.015). ارتباط معنادار آماری بین سال های گذشته از تشخیص دیابت و شدت اختلال الکتروفیزیولوژیک سیستم اتونوم وجود نداشت.
نتیجه گیری و توصیه ها: شاید مهمترین نتیجه گیری این مطالعه این باشد که نوروپاتی اتونوم دیابتی جدا از نوروپاتی محیطی حسی-حرکتی و احتمالا با مکانیسم متفاوتی ایجاد می شود و همچنین نسبت بازدم/دم و سپس نسبت والسالوا بیش از همه تست های مورد بررسی در بیماران دیابتی مختل بود. وجود ارتباط معنادار آماری بین هیپوتانسیون ارتوستاتیک با فقدان SSR پلانتار نشان می دهد این دو مربوط به سیستم سمپاتیک است که این موضوع به لحاظ تئوریک نیز قابل توجیه بوده و یا مطالعات دیگر و منابع موجود در این زمینه همخوانی دارد ولی عدم وجود چنین ارتباطی با SSR پالمار می تواند نشاندهنده حساس تر بودن SSR پلانتار به اختلال سیستم سمپاتیک باشد. همچنین عدم ارتباط معنادار آماری بین سال های گذشته از تشخیص دیابت اختلال الکتروفیزیولوژیک سیستم اتونوم شاید ناشی از عدم تشخیص دیابت نوع دو و یا ناشی از عدم وجود ارتباط پاتوفیزیولوژیک بین هیپرگلیسمی طولانی مدت و نوروپاتی اتونوم باشد.
منصور مقدم، حسین فیض پور، عبدالرضا نوروزی، محسن غریب دوست،
دوره 62، شماره 1 - ( 1-1383 )
چکیده
مقدمه: بیماری های قلبی عروقی یکی از مهمترین علل مرگ و میر در اکثر جوامع بشری محسوب می شوند، لذا شناخت هرچه بیشتر عوامل موثر بر این بیماری ها کمک شایانی در پیشگیری، درمان و بهبود زندگی افراد خواهد داشت. امروزه علاوه بر عوامل خطرساز سنتی برای عروق کرونر، عوامل دیگری مطرح و مورد بررسی قرار گرفته اند که از آن جمله می توان به عوامل عفونی بخصوص، عفونت تنفسی با کلامیدیا پنومونیه اشاره کرد.
مواد و روش ها: تحقیق انجام شده یک مطالعه توصیفی از نوع Case-control می باشد که 100 نفر بیمار مبتلا به انفارکتوس حاد قلبی و 105 نفر بیمار غیر قلبی بستری در بخش های CCU و جراحی بترتیب انتخاب و طی سال 1379 مورد مطالعه قرار گرفته اند و با استفاده از روش ELISA تیتر آنتی بادی های اختصاصی بر ضد کلامیدیا پنومونیه (IgG & IgM) در آنها مورد سنجش و مقایسه قرار گرفته است.
یافته ها: این مطالعه نشان داد که 38% از افراد گروه شاهد و 54% از افراد مبتلا به انفارکتوس حاد قلبی تیتراژ آنتی بادی مثبت بر علیه کلامیدیا پنومونیه داشته اند و نشاندهنده ابتلای اخیر یا قبلی با این عفونت می باشد. اختلاف آماری دو گروه پانزده درصد، (CI: 1.34 to 2.46) و OR=1.9 و P<0.001.
نتیجه گیری و توصیه ها: باتوجه به ارتباط معنی دار موجود بین عفونت کلامیدیا پنومونیه و انفارکتوس حاد قلبی و تشخیص و درمان مناسب این نوع عفونت در بیماران مستعد، مفید فایده بنظر می رسد.
محمدعلی عباسی مقدم، سیدمنصور رضوی، سیدمهدی نورایی،
دوره 62، شماره 1 - ( 1-1383 )
چکیده
مقدمه: ادغام آموزش پزشکی از سال 1364 در وزارت بهداری سابق با هدف دستیابی به خودکفایی در زمینه آموزش پزشکی و برآورده نمودن نیازهای جامعه به خدمات بهداشتی و درمانی صورت گرفت که همواره با موافقین و مخالفینی مواجه بوده است. باتوجه به تشدید این نقطه نظرات متفاوت در سال 1381 در این مطالعه به ارزیابی نگرش صاحبنظران دانشگاهی در زمینه نکات مثبت و منفی ادغام آموزش پزشکی در بهداشت و درمان پرداخته ایم.
مواد و روش ها: این مطالعه بطور مقطعی و با استفاده از پرسشنامه ای که سوالات آن در یک فرآیند کیفی طراحی و در 556 نفر از اعضای هیات علمی و مدیران ده دانشگاه علوم پزشکی که بطور تصادفی انتخاب شده بودند صورت گرفت.
یافته ها: اکثریت افراد مورد بررسی ضمن موافقت با ارتباط بین ادغام و برخی دستاوردهای موجود مانند ایجاد نظام مراقبت و بهبود شاخص های بهداشتی، اعتقاد داشته اند که کیفیت آموزش پزشکی نسبت به قبل از ادغام افت کرده است. همچنین اکثریت افراد مورد مطالعه اظهار نموده اند که الحاق مجدد آموزش پزشکی به وزارت علوم موجب بروز مشکلات فراوان گردیده و وزارتخانه مذکور آمادگی الحاق مجدد را ندارد. لیکن علیرغم نظرات فوق 46% از افراد مورد بررسی معتقد به الحاق مجدد آموزش پزشکی به وزارت علوم بوده و 40.7% با این نظر مخالف و 13.3% بی نظر بوده اند.
نتیجه گیری و توصیه ها: توافق نظر عمده ای بین صاحبنظران مورد مطالعه در رابطه با نتایج مثبت و منفی ادغام وجود ندارد. همچنین افت کیفیت آموزش پزشکی که به اعتقاد بسیاری در این دوره رخ داده است عمدتا بر اثر عوامل دیگر بوده و ارتباطی با اصل ادغام نداشته است. لذا بنظر می رسد در ارزیابی نتایج مثبت و منفی ادغام توجه به عوامل دیگر و راهکارهای برخورد با این عوامل الزامی است.
ماندانا محی الدین بناب، کامران علی مقدم، پویا علیجانی پور، مریم بشتر، اردشیر قوام زاده،
دوره 62، شماره 1 - ( 1-1383 )
چکیده
مقدمه: پیوند سلول های بنیادی خونساز امکان استفاده از دوزهای بالای داروهای شیمی درمانی را جهت درمان بیماری های خونی بدخیم فراهم نموده است. بهترین روش برای نگهداری کوتاه مدت سلول های بنیادی خونساز جهت استفاده در پیوند اتولوگ خون محیطی نگهداری در دمای 4 درجه سانتیگراد (یخچال) می باشد. ما در این مطالعه تعداد و درصد زنده بودن سلول های هسته دار و واحدهای تشکیل دهنده کلنی نمونه های خون محیطی موبیلیزه نگهداری شده در دمای 4 درجه سانتیگراد را بررسی کردیم.
مواد و روش ها: نمونه های پیوند خون محیطی 37 نفر شامل 13 بیمار خونی کاندید پیوند اتولوگ و 24 نفر دهنده سالم جهت پیوند آلوژن در 5 لوله استریل در دمای 4 درجه سانتیگراد بمدت 8 روز نگهداری شدند. هر نمونه در روزهای صفر (روز اخذ نمونه)، 2، 4، 6 و 8 از لحاظ شمارش سلولی (با لام نئوبار)، درصد زنده بودن (با رنگ تریپان بلو) و تعداد واحدهای تشکیل دهنده کلنی گرانولوسیت-ماکروفاژ تحت بررسی قرار گرفت. مقادیر بدست آمده به درصد مقادیر روز صفر تبدیل و از برنامه SPSS 10.0 جهت تحلیل آماری استفاده شد.
یافته ها: میانگین تعداد سلول های هسته دار در روزهای 2، 4، 6 و 8 برحسب مقادیر روز صفر بترتیب 101.2، 98.7، 96.3 و 88.9 بود. میانگین درصد سلول های زنده در این روزها بترتیب 93.8، 84.7، 78.1 و 73.6 بدست آمد. میانگین تعداد واحدهای تشکیل دهنده کلنی گرانولوسیت-ماکروفاژ بهمین ترتیب 72.3، 54.4، 29.5 و 10.6بود. هیچ ارتباط معنی داری بین سن، جنس، وزن و نوع دهنده اتولوگ یا آلوژن با شمارش سلولی، درصد زنده بودن و تعداد واحدهای تشکیل دهنده کلنی گرانولوسیت-ماکروفاژ یافته نشد.
نتیجه گیری و توصیه ها: در طول 8 روز نگهداری نمونه های پیوند خون محیطی تعداد سلول ها و درصد سلول های زنده تا بالاتر از 70% باقی می مانند، درحالی که تعداد واحدهای تشکیل دهنده کلنی گرانولوسیت-ماکروفاژ سریعتر افت می کند و بعد از روز چهار به کمتر از 50% می رسد. بنابراین، تعداد سلول های بنیادی خونساز خیلی سریعتر از تعداد کل سلول ها و درصد زنده بودن آنها افت می کند.
زهره صناعت، سیدمحمد توانگر، احمد شریف تبریزی، کامران علی مقدم، اردشیر قوام زاده، محمد جهانی،
دوره 62، شماره 4 - ( 4-1383 )
چکیده
مقدمه: بوجود آمدن عروق خونی جدید یکی از علل مهم در رشد سلول های بدخیم می باشد. عوامل موثر در تولید عروق خونی جدید از سلول های بدخیم و ماکروفاژها و ماست سل ها و سلول های لنفوسیت آزاد می شود. هدف از انجام این مطالعه بررسی عروق خونی جدید در بیماران مبتلا به لوسمی حاد میلوئیدی که تحت درمان قرار گرفته اند می باشد.
مواد و روش ها: بیماران مبتلا به لوسمی حاد میلوئیدی قبل و در طول درمان و در انتهای درمان تحت بیوپسی مغز استخوان قرار می گیرند و سپس با رنگ آمیزی اختصاصی فاکتور VIII میزان تغییر در عروق خونی مغز استخوان بررسی می شود. بعد از جمع آوری آنالیز تصویری میانگین چگالی عروق نمونه ها قبل از درمان و بعد از درمان مقایسه گردیدند. یافته ها: میانگین (MVD: Microvascular density) قبل از درمان در بیماران APL 3.58±6.81% بود. این میانگین بعد از خاتمه درمان به 3.06±3.48% می رسید (P<0.0001). در بیماران غیر APL میانگین MVD قبل از درمان 3.38 و میانگین MVD بعد از درمان 3.6 بود که تفاوت معنی داری بین این دو گروه وجود نداشت.
نتیجه گیری و توصیه ها: بنظر می رسد میزان آنژیوژنز در بیماران ALP در شروع درمان بالاتر از حد طبیعی است این میزان با درمان آرسنیک کاهش می یابد داروهای متداول شیمی درمانی قادر به کاهش آنژیوژنز در بیماران غیر APL نبوده اند اثر ضد رگزایی داروهای شیمی درمانی در بیماران لوکمی در صورتی قابل توجه خواهد بود که تاثیر بر روی زنده بودن سلول های آندوتلیوم وجود داشته باشد در صورتیکه صرفا دارو از طریق کاهش تعداد بلاست عمل کند، ممکن است کاهش رگزایی در مغز استخوان مشاهده نگردد.
گیتا کلباسی، سعید طالبیانمقدم، اسماعیل ابراهیمی تکامجانی، غلامرضا علیانی، نادر معروفی ، شهره جلایی،
دوره 63، شماره 2 - ( 2-1384 )
چکیده
مقدمه: با توجه به بیثباتی ذاتی ستون فقرات و نقش برجسته عضلات در تأمین ثبات آن و جلوگیری از صدمات و عوارض حاصله و نظر به اهمیت مطالعه الگوی فعالیت عضلات ستون فقرات کمری و کمربندلگنی در افراد سالم ( بدون علامت )، جهت مقابله با انواع اغتشاشات اعمال شده بر بدن در شرایط مختلف محیطی به عنوان مبنای مطالعات بالینی این تحقیق در این تحقیق، 20 فرد سالم مؤنث از دانشجویان دانشکدههای علوم توانبخشی دانشگاههای علوم پزشکی تهران و ایران صورت گرفت. هدف از انجام این تحقیق، بررسی نحوه فعالیت عضلات مختلف در هر یک از آزمونهای بارگذاری و نیز بررسی نحوه فعالیت هر یک از عضلات در آزمونهای مختلف بارگذاری در وضعیت ایستاده بر روی سطوح اتکاء مختلف بود.
مواد و روشها: در این بررسی گروه سنی (30ـ18) سال مورد مطالعه قرار گرفتند. در این مطالعه در حالت تعادلی استاتیک در وضعیت ایستاده بر روی سطوح اتکاء مختلف ( سطح خنثی، شیب مثبت، شیب منفی )، باری معادل 7% وزن کل بدن از طریق اندامهای فوقانی بر افراد نمونه اعمال میگردید و با ثبت سطحی فعالیت الکتریکی عضلات دلتویید، گلوتئوس ماگزیموس، مایل داخلی شکم و پارااسپاینال کمری، زمان شروع فعالیت (Onset Time)، سطح فعالیت ( شاخصRMS) و مدت زمان فعالیت (Duration) محاسبه گردید.
یافتهها: نتایج تحقیق نشان داد که در آزمونهای بارگذاری در وضعیت ایستاده بر روی سطوح اتکاء مختلف، جهت جبران گشتاور فلکسوری حاصل از اعمال اغتشاش از سمت قدام، ابتدا عضلات خلف تنه ( آگونیستها ) فعال میشوند (Switch-on) و پس از آن عضلات قدام تنه (آنتاگونیستها) جهت جبران نیروهای واکنشی حاصل از فعالیت عضلات آگونیست، فعال میگردند. در کلیه آزمونهای بارگذاری عضله مایل داخلی شکم با وجود ایفای نقش آنتاگونیستی، بیشترین سطح فعالیت را داشت و در آن هرگز، کاهش فعالیت (Shut-off ) مشاهده نگردید. این امر میتواند دال بر نقش عضله مایل داخلی شکم به عنوان یکی از ثبات دهندههای اصلی تنه باشد.
نتیجهگیری و توصیهها: از آنجایی که نوع سطح اتکاء بر روی زمان شروع فعالیت هر یک از عضلات و سطح و مدّت زمان فعالیت آنها در آزمونهای مختلف تأثیری نداشت میتوان نتیجه گرفت که احتمالاً فعال شدن گیرندههای حس عمقی نواحی تنه و ستون فقرات در اثر اغتشاشات خارجی، تنها مسئول راه اندازی ( Triggering ) پاسخهای پاسچرال هستند و در تعیین نحوه فعالیت عضلات یعنی زمانبندی ( Timing ) و میزان بزرگی پاسخ ( Scaling ) نقشی ندارند.
نسرین مقدمیتبریزی، مرضیه میرزایی، نرگس ایزدیمود،
دوره 63، شماره 4 - ( 4-1384 )
چکیده
مقدمه: سقط مکرر Recurrent Pregnancy Loss (RPL) در 4-2% از زوجهای در سنین باروری اتفاق میافتد که در حدود یک سیصدم حاملگیها را شامل میشود. هدف از انجام این مطالعه مقایسه فراوانی مقاومت به انسولین در گروه بیماران با سقط مکرر با افراد طبیعی است.
مواد و روشها: در یک مطالعه مورد-شاهدی و آینده نگر، 49 بیمار غیر باردار غیر دیابتی با سابقه سقط مکرر و زودرس به عنوان گروه مورد، با 49 بیمار غیر باردار غیر دیابتی که سابقه سقط مکرر نداشتند و حداقل یک بچه زنده داشتند به عنوان گروه شاهد که از لحاظ سنی، قد و وزن با گروه مورد یکسان شده بودند، مورد بررسی قرار گرفتند. در هر دو گروه قند خون و انسولین ناشتا اندازه گیری شد و مقاومت به انسولین که به صورت سطح انسولین ناشتای بیش از 20 میکروواحد در میلی لیتر یا میزان قند خون ناشتای به انسولین کمتر از 4.5 سنجیده شد.
یافتهها: میانگین سن، شاخص توده بدنی، قند خون ناشتا و نسبت قند به انسولین ناشتا بیماران بین گروه مورد و شاهد اختلاف معنیداری نداشتند، انسولین ناشتا در گروه مورد به میزان معنیداری از گروه شاهد بیشتر بود (5،82±15،20 در مقابل 5،64±12،23 میکرویونیت در میلی لیتر)، همچنین فراوانی بیماران با انسولین ناشتای بالا (FI≥20µU/ml) در گروه مورد به میزان معنیداری از گروه شاهد بیشتر بود (22،45% در مقابل 6،12%، Odds Ratio=4،44 , Confidence Interval 95%=1.15 to 17.07). همچنین فراوانی بیماران با مقاومت به انسولین به میزان معنیداری در گروه مورد از فراوانی این بیماران در گروه شاهد بیشتر بود (24.49% در مقابل 8.16%، Odds Ratio=3.65 ,Confidence Interval 95%=1.08 to 12.26). اما بین فراوانی بیماران با نسبت قند به انسولین ناشتای پائین (کمتر از 4.5) در دو گروه مورد و شاهد اختلاف معنیداری دیده نشد. همچنین اختلاف معنیداری بین میانگین نسبت قند به انسولین ناشتا در بیمارانی که در گروه مورد سابقه سقطهای زیر 12 هفته داشته اند با آنهائیکه سقطهای بالای 12 هفته داشته اند، دیده نشد.
نتیجه گیری و توصیه ها: در زنان با سقط مکرر، میزان فراوانی مقاومت به انسولین نسبت به گروه شاهد بیشتر است. توصیه میشود در تمام زنانی که دچار سقط مکرر هستند اندازه گیری سطح قند خون و انسولین ناشتا صورت گیرد.
مهبد کاوه، فاطمه داوری تنها، مرجان پاشائی مقدم،
دوره 63، شماره 12 - ( 1-1384 )
چکیده
مقدمه: وجود بند ناف دور گردن پدیده شایعی است که ممکن است هنگام تولد دیده شود بطوری که عده ای آن را قسمتی از زندگی طبیعی داخل رحمی می دانند. البته همیشته این سوال مطرح بوده است که آیا این بند ناف دور گردن می تواند باعث دیسترس جنینی شود یا نه؟ هدف از این مطالعه پیدا کردن ارتباط بند ناف دور گردن و تعداد حلقه های آن با وزن جنینی است. یکی از علائم دیسترس طولانی مدت جنین کاهش وزن هنگام تولد می باشد وزن کم هنگام تولد می تواند بازده زندگی آینده فرد را کاهش داده و از کیفیت زندگی بکاهد پس این نوزادان باید شناسائی شده و مراقبت بهتر و بیشتری داشته باشند.
مواد و روشها: در این مطالعه cross sectional 252 نوزاد با بند ناف دور گردن در فاصله سالهای 1382-1381 در بیمارستان میرزاکوچک خان مورد بررسی قرار گرفتند که با توجه به متغیرهای مادری و جنینی مقایسه و طبقه بندی شدند. عوامل مادری مورد بررسی شامل سن، تعداد حاملگی، تعداد زایمان، وجود سابقه بند ناف دور گردن در زایمان قبلی، وزن هنگام تولد، داشتن اضافه وزن، دیابت و فشار خون مادر بود و عوامل نوزادی شامل سن حاملگی، جنس نوزاد، وزن هنگام تولد و تعداد حلقه بند ناف دور گردن است.
یافته ها: کمترین سن مادران 17 سال و بیشترین آن 43 سال بود. مادرانی که در زایمان اخیر نوزاد با بند ناف دور گردن داشتند پاریتی دو یا بیشتر بودند. تعداد حلقه 179(71%) مورد فقط یک دور حلقه دور گردن و 8/25% دو دور بند ناف دور گردن و 7 مورد سه حلقه و یک مورد 4 حلقه دور گردن داشت. از میان 252 مورد تولد 111(44%) نفر دختر و 141(56%) نفر پسر بودند. بیشترین سن حاملگی 42 هفته در 4/2% از نوزادان و کمترین سن حاملگی 30 هفته در 2/1% موارد بود. بیشترین جمعیت موالید در 39 هفته 8/21% و کمترین جمعیت در نوزادان 33-32 هفته 4/0% بود. 185(4/73%) مورد حاصل زایمان طبیعی و 67(6/26%) مورد حاصل سزارین بودند.
نتیجه گیری و توصیه ها: در این مطالعه مشاهده شد که اگر تعداد حلقه های بند ناف دور گردن زیاد باشد به صورت عکس باعث کاهش وزن جنین می شود. جنس نوزاد در این اتفاق تاثیری نداشت البته اندکی در بین پسران بیشتر بود ولی با توجه به اینکه نوزادان عمدتاً ترم بودند شانس وجود بند ناف دور گردن افزایش می یافت. ارتباط بدست آمده از نظر آماری معنی دار نبود که شاید علت آن مراقبت بهتر دوران بارداری در یک مرکز دانشگاهی باشد که در مرکز شهر قرار داشته و مورد توجه افراد نسبتاً آگاه به نظر می رسد.
لیلی پناغی، میترا حکیم شوشتری، جعفر عطاری مقدم،
دوره 64، شماره 3 - ( 2-1385 )
چکیده
زمینه و هدف: هدف از این مطالعه بررسی پایایی و اعتبار نسخه فارسی مقیاس تاخیر حوادث (تجدید نظر یافته) (IES-R) در زلزله زدگان بم بود.
روش بررسی: مطالعه روی 272 نفر از زلزله زدگان شهرستان بم، چهار ماه بعد از حادثه صورت گرفت. این مطالعه از نوع ارزیابی تست ها می باشد.
جهت بررسی سازگاری درونی از α کرونباخ و جهت بررسی پایایی به روش بازآزمایی از ضریب همبستگی پیرسون ( با فاصله سه هفته) استفاده شد، همین طور اعتبار همگرای پرسشنامه با استفاده از آزمون سلامت عمومی 28 ماده ای(GHQ 28) و اعتبار سازه ای با استفاده از تحلیل عاملی مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: نسخه فارسی IES-R دارای سازگاری درونی مناسب با α کرونباخ بین 87/0 - 67/0 و پایایی خوب در آزمون - بازآزمون ( به استثنای خرده مقیاس برانگیختگی در گروه مداخله) می باشد ( 001/0P< ، 98/0-8/0=r ) . همین طور ضرایب همبستگی قابل توجه بین ابعاد مختلف GHQ 28 و خرده مقیاس های IES-R (به استثنای افکار مزاحم) به دست آمد. در تحلیل عاملی راه حل سه عاملی 6/41% واریانس را تبیین می کند.
نتیجه گیری : علی رغم پایایی و روایی همگرای مناسب آزمون با توجه به نتایج تحلیل عاملی، نیاز به تغییر برخی از پرسش های IES-R متناسب با فرهنگ ایرانی وجود دارد.
زهرا افتخار، سعیده محققی، فریبا یارندی، نرگس ایزدی مود، نسرین مقدمی تبریزی، زهرا رضایی،
دوره 64، شماره 11 - ( 7-1385 )
چکیده
سرطان اندومتر شایعترین سرطان دستگاه ژنیتال میباشد که عموماً در سنین بعد از منوپوز دیده میشود. با توجه به افزایش سن ازدواج، درمانهای غیرجراحی بهکمک پروژستینهای سیستمیک همراه با حفظ قدرت باروری در زنان جوان مبتلا به سرطان اندومتر با تمایز خوب مورد بررسی قرار گرفتهاند.
روش بررسی: در این پژوهش 21 بیمار نازا مبتلا به آدنوکارسینوم خوب تمایزیافته اندومتر مرحله Ia در مطالعهای از نوع مداخلهای بدون شاهد (Quasi-experimental) وارد شدند. درمان با مژسترول استات ابتدا با دوز 160 میلیگرم روزانه و سپس در صورت عدم پاسخ به درمان با دوز 320 میلیگرم روزانه برای بیمار آغاز و پیگیری با FD&C و هیستروسکوپی انجام شد. بیماران بر اساس پاسخ به دو دسته پاسخ به درمان و مقاوم به درمان تقسیم شدند. گروه پاسخ به درمان، به گروه IVF معرفی شده و از نظر احتمال بارداری بعدی و تولد نوزاد زنده به مدت سه سال مورد پیگیری قرار گرفتند.
یافتهها: بر اساس نتایج این پژوهش میزان پاسخدهی 71/85% بود و 29/14% کاندید TAH شدند. میانگین مدت درمان 00/2±85/5 ماه بود. در 78/27% با دوز 160 میلیگرم و در 22/72% با دوز 320 میلیگرم پاسخدرمانی مناسب دیده شد. در 78/27% بارداری رخ داد که دو مورد به زایمان نوزاد ترم و سه مورد قبل از ترم پایان یافت. در67/16% عود رخ داد که 67/66% آنها مجدداً بهremission رفتند.
نتیجهگیری: استفاده از دوز 320 میلیگرم در روز احتمالا˝ با پاسخ مناسبتر درمانی همراه است. عوارض جدی با این دوز درمانی دیده نشد. همچنین ادامه درمان بهمدت سه ماه پس از طبیعی شدن جواب پاتولوژی احتمالاً از میزان عود بیماری میکاهد.
غلامرضا علیائی، علی اشرف جمشیدی خورنه، کیکاووس حیدریان، سعید طالبیان مقدم،
دوره 65، شماره 2 - ( 12-1386 )
چکیده
رباط متقاطع قدامی (ACL) Anterior Cruciate Ligament در مفصل زانو به حفظ پایداری دینامیکی هماهنگی حرکتی این مفصل کمک میکند. آسیب ACL تاثیر شدیدی بر عملکرد حرکتی زانو و اندام تحتانی فرد میگذارد. در این پژوهش عملکرد حرکتی اندام تحتانی بیمارانی که جراحی بازسازی ACL داشته اند ارزیابی شده است.
روش بررسی: ده فرد سالم و یازده بیماری که حداقل شش ماه از زمان جراحی آنها گذشته بود ارزیابی شدند. نمره سه آزمون عملکردی جهش با یک پا شامل یک جهش، طی مسافت در سه جهش متوالی مورب و یک پرش عمودی و نیز گشتاور ایزوکینتیکی کانسنتریک و اکسنتریک عضلات فلکسور و اکستنسور هر دو زانو با دو سرعت 60 و 180 درجه در ثانیه بوسیله دینامومتر ایزوکینتیک اندازهگیری شد.
یافتهها: گشتاور کوادریسپس و نمره آزمونهای عملکردی اندام جراحی کمتر از اندام سالم آنها بود. در حالیکه تفاوت معنیداری بین گشتاور عضلات فلکسور زانوهای هر فرد در گروه جراحی و یا کنترل وجود نداشت. میانگین نمره پرسشنامه IKDCSKEF بیماران هم کمتر از افراد سالم بود. نسبت گشتاور اکستنسوری زانوی جراحی شده به زانوی سالم در گروه جراحی با نسبت نمره آزمون عملکردی اندام جراحی شده به اندام سالم آنها همبستگی معنیدار متوسط تا قوی داشت.
نتیجهگیری: نتایج این یافتهها نشان میدهند که بدنبال جراحی بازسازی ACL و حتی پس از پایان دوره توانبخشی نقص در قدرت کوادریسپس بطور کامل مرتفع نخواهد شد. این نقص در قدرت با نقص در عملکرد ورزشی فرد رابطه متوسط تا قوی دارد. بنابراین در صورت عدم دسترسی به دینامومتر ایزوکینتیک می توان از نسبت نمره آزمون عملکردی اندام مبتلا به سالم برای برآورد قدرت این بیماران کمک گرفت.
محمد یوسف اعرابی مقدم، سید محمود معراجی، حجت مرتضائیان،
دوره 65، شماره 4 - ( 4-1386 )
چکیده
تترالوژی فالوت شایعترین آنومالی سیانوتیک مادرزادی قلبی است. پیشرفتهای اخیر در شناسایی و درمان این بیماران سبب شده است که تعداد زیادی از این بیماران به سنین بلوغ برسند. عملکرد سیستولی و دیاستولی هر دو بطن در تعدادی از بیماران حتی در صورت عمل جراحی ترمیمی کامل بیماران تترالوژی فالوت با پچ ترانس آنولار مختل میگردد. هدف این مطالعه بررسی عملکرد مرکب و همزمان دیاستولی و سیستولی هر دو بطن با استفاده از اندکس نمایه قلبی به روش داپلر اکوکاردیوگرافی یا Tei Index است.که مرکب از زمانهای ایزوولومیک دیاستولی و زمان جهش بطنی است و یک نمایه از عملکرد کلی بطنی است که به روش داپلر اکوکاردیوگرافی محاسبه میشود.
روش بررسی: جمعیت مورد مطالعه 68 بیمار (36 نفر مذکر و 32 نفر مونث) با متوسط سنی 4± 5/7 سال است که سابقه قبلی ترمیم جراحی تترالوژی فالوت با پچ ترانس آنولار دارند. این بیماران به طور تصادفی انتخاب و به روش داپلر اکوکاردیوگرافی بررسی شدند.
یافتهها :57 بیمار یعنی 84% بیماران مبتلا به نارسایی خفیف و متوسط دریچه ریوی و11 بیمار یعنی 16% بیماران مبتلا به نارسایی شدید دریچه ریوی بودند. اندکس نمایه بطنی در بطن راست به طور مشخصی در بیماران با نارسایی شدید ریوی (18/0±54/0)در مقایسه با بیماران با نارسایی خفیف و متوسط( 11/0±24/0) افزایش یافته است. (با 01/0P<) اندکس نمایه بطن چپ نیز در بیماران با نارسایی شدید دریچه ریوی (22/0±46/0) در مقایسه با بیماران با نارسایی خفیف تا متوسط دریچه ریوی افزایش یافته است. (14/0±32/0 با 05/0P< ).
نتیجهگیری: نارسایی دریچه ریوی یک عارضه شایع و جدی پس از ترمیم تترالوژی فالوت با پچ ترانس آنولار است.
علی اصفهانی، مسعود ایروانی، محسن خوش نیت، زهره قریشی، احمد رضا شمشیری، زهرا مقدم، محمد جهانی، اردشیر قوام زاده،
دوره 65، شماره 5 - ( 5-1386 )
چکیده
پیوند مغز استخوان (BMT) درمان بسیاری از بیماریهای بدخیم و غیربدخیم است و عوارض دراز مدت آن مثل استئوپوروز باید در نظر گرفته شود. هدف از این مطالعه بررسی کاهش تراکم استخوان بعد از BMT در بیماران مبتلا به لوسمی یا لنفوم است.
روش بررسی: در این مطالعه همگروهی آیندهنگر، 63 بیمار که بهدلیل لوسمی حاد و مزمن و لنفوم تحت پیوند مغز استخوان قرار میگرفتند وارد مطالعه و در پایان تعداد 28 نفر بررسی شدند. چگالی معدنی استخوان (BMD) قبل از پیوند، شش و 12 ماه پس از آن اندازهگیری شد. استئوکلسین و آلکالین فسفاتاز و تلوپیتید C - ترمینال کلاژن نوع و غلظت سرمی کلسیم، فسفر، ویتامین D، PTH و هورمونهای جنسی نیز به همین ترتیب بررسی شدند.
یافتهها: BMD در گردن فمور از 13/0 ± 01/1 گرم بر سانتیمتر مربع در زمان پیوند به 13/0 ± 96/0 گرم بر سانتیمتر مربع در ماه ششم رسید که با 001/0>P افت معنیدار داشت. سطح آلکالن فسفاتاز در ماه دوازدهم بهطور معنیداری بیشتر بود (007/0P=). در خصوص استئوکلسین، اختلاف مشاهده شده در دورههای زمانی مختلف از نظر آماری معنیدار نبود (15/0=P). نوسانات افزایشی متوسط ICTP معنیدار شده است (04/0=P). سطح کلسیم در ماه ششم و سطح فسفر در ماه دوازدهم با 002/0=p و 04/0=p افزایش معنیدار داشت. سطح ویتامین D و پاراتورمون از ماه ششم تا ماه دوازدهم با 04/0P= و 01/0= P بهطور معنیداری کاهش داشت. کاهش استروژن در خانمها در ماه ششم از نظر آماری معنیدار بود (01/0=P) و در سایر شرایط، نوسانات آن از نظر آماری معنیدار نبود. بهطور کلی تغییرات تستوسترون نیز در مردان از نظر آماری معنیدار نبود.
نتیجهگیری: خطر تحلیل استخوان در هر دو نوع پیوند اتولوگ و آلوژن در ناحیه گردن استخوان ران بیشتر از مهرههای کمری است و این امر، در شش ماه نخست پس از پیوند رخ میدهد. راهکارهای پیشگیری و درمان باید مورد توجه قرار گیرند.
پیمان دبیرمقدم، محمد حسین برادران فر، ویدا آیت اللهی، مجید شکیبا پور،
دوره 65، شماره 5 - ( 5-1386 )
چکیده
با توجه به سن پایین بیماران تونسیلکتومی و اینکه درد و استفراغ بعد از عمل منجر به تاخیر در شروع تغذیه و ناراحتی بیمار شده و زمان ترخیص را به تعویق میاندازد، این مطالعه جهت بررسی اثر و مقایسه تزریق وریدی یک دوز دگزامتازون و تزریق موضعی بوپیواکائین در کاهش درد و استفراغ بعد از عمل تونسیلکتومی طراحی شد.
روش بررسی: در یک کارآزمایی بالینی دوسوکور تصادفی 120 کودک 5-3 ساله با کلاس ASA I که کاندید تونسیلکتومی تحت بیهوشی عمومی بودند، مورد مطالعه قرار گرفتند. بیماران بهصورت تصادفی به سه گروه تقسیم شدند در گروه اول دو میلیلیتر نرمال سالین در پیلار لوزهها تزریق گردید، گروه دوم mg/kg 5/0 دگزامتازون وریدی (حداکثر 16 میلیگرم) دریافت نمودند و در گروه سوم دو میلیلیتر بوپیواکائین 5/0% در پیلار لوزهها قبل از شروع عمل و بعد از انتوباسیون تزریق شد. در خاتمه عمل بیماران از جهت درد و استفراغ در ساعات 5/0، 4، 24 و 120 بعد از اکستوباسیون و انتقال به ریکاوری کنترل شدند.
یافتهها: 70 مذکر و 50 مونث در میانگین سنی 2/3 ± 4/8 مورد مطالعه بودند که بدلیل عدم مراجعه جهت پیگیری پرسشنامه برای 117 نفر تکمیل شد. تنها کاهش قابل توجه و معنیدار در پارامتر درد بعد از عمل مربوط به گروه بوپیواکائین و چهار ساعت پس از عمل بود (05/0P <). در بقیه موارد اختلاف معنیدار آماری مشاهده نشد.
نتیجهگیری: با توجه به کاهش درد و استفراغ پس از تونسیلکتومی توسط دگزامتازون وریدی و بوپیواکائین موضعی، مصرف همزمان دو دارو در تونسیلکتومی توصیه میشود و بررسی مصرف همزمان دو دارو پیشنهاد میگردد.
پیمان دبیر مقدم، محمد حسین برادرانفر، فاطمه گ وئینی، ویدا آیتالهی،
دوره 65، شماره 8 - ( 8-1386 )
چکیده
این مطالعه با هدف کلی تعیین اثر دگزامتازون در کاهش ادم و اکیموز اطراف چشم و خونریزی حین عمل در بیماران تحت عمل رینوپلاستی صورت گرفت.
روش بررسی: 90 بیمار مورد مطالعه به صورت تصادفی و دو سوکور به سه گروه 30 نفره تقسیم شدند. گروه A هشت میلیگرم دگزامتازون قبل از شروع عمل و گروه B هشت میلیگرم دگزامتازون قبل از عمل و سه دوز هشت میلیگرمی هر هشت ساعت پس از عمل دریافت کردند. گروه C گروه کنترل بود.
یافتهها: درجه ادم پلک فوقانی در گروه A و B با اختلاف معنیداری کمتر از گروه C بود. درجه ادم پلک تحتانی در روز اول و دوم بین گروه A و B با گروه C تفاوت معنیدار داشت اما در روزهای پنجم و هفتم بین سه گروه یکسان بود. درجه اکیموز پلک فوقانی در روز اول، دوم و پنجم در گروه C بهطور معنیداری بیشتر از بیماران گروه A و B بود اما در روز هفتم در سه گروه یکسان بود. درجه اکیموز پلک فوقانی در روز اول گروه A و B با اختلاف معنیداری کمتر از گروه C بود. حجم خونریزی بین سه گروه مورد بررسی یکسان بود. بین سه گروه اختلافی از نظر طول مدت بهبودی وجود نداشت.
نتیجهگیری: استفاده از دگزامتازون باعث کاهش ادم و اکیموز پلک فوقانی و کاهش ادم پلک تحتانی در 48 ساعت اول و کاهش اکیموز پلک تحتانی در 24 ساعت اول پس از عمل میشود. اما تأثیری روی کاهش حجم خونریزی حین عمل و طول دوره بهبودی ندارد.
محمد باقر اولیاء، سیدحسین حکمتی مقدم، زهره دهقانی، فلورا فلاح، احمد سلیم زاده،
دوره 65، شماره 11 - ( 11-1386 )
چکیده
تظاهرات کلینیکی سندرم آنتی فسفولیپید در سیستم عصبی مرکزی شامل حوادث ترومبوتیک شریانی و تعدادی از سندرمهای نورولوژیک غیر ترومبوتیک میباشد. آنتیبادیهای آنتی فسفولیپید یکی از ریسک فاکتورهای مهم در حوادث عروقی مغز میباشند. بهدلیل اهمیت حوادث عروقی مغز در بیماران زیر 50 سال، به ارزیابی ارتباط بین آنتیبادیهای آنتی فسفولیپید و حوادث عروقی مغز پرداختیم.
روش بررسی: این مطالعه مورد- شاهد در بیمارستان شهید صدوقی یزد، از آذر سال 81 تا اسفند سال 83 در بیماران زیر 50 سال که حوادث عروقی مغز( سکته مغزی یا حمله ایسکمی گذرا) داشتند، انجام شد. در گروه مورد 61 بیمار با حوادث عروقی مغز و در گروه شاهد 68 نفر که سکته مغزی نداشتند و از نظر سن و جنس با گروه مورد تطابق داشتند، در نظر گرفته شدند. در هر دو گروه لوپوس آنتیکواگولانت (aPTT) و آنتیبادیهای آنتیفسفولیپید (IgG,IgM) ارزیابی شد.
یافتهها: متوسط IgM در گروه مورد 492/6 و در گروه شاهد 846/1 بود. تفاوت بین متوسط IgM در دو گروه معنیدار بود (000/0=p). IgM در 12 بیمار (20%) مبتلا به حوادث عروقی مغز بالاتر از حد نرمال (MPL10IgM>) بود و از بین آنها یک نفر IgM با تیتر خیلی بالا (MPL40IgM>) داشت. متوسط IgG در گروه مورد GPL 50/50 و در گروه شاهد GPL 51/3 بود. تفاوت بین متوسط IgG در دو گروه معنیدار بود (012/0p=). IgG در 13 بیمار (21%) مبتلا به حوادث عروقی مغز بالاتر از حد نرمال (10IgG>) بود. تفاوت بین aPTT بین دو گروه معنیدار نبود (311/0p=).
نتیجهگیری: در این مطالعه ارتباط مثبت بین آنتیبادیهای آنتی فسفولیپید و حوادث عروقی مغز در بیماران زیر 50 سال نشان داده شد.
مهدی شفیعی اردستانی، هادی فتحی مقدم، علی اصغر همتی، زهرا نظری،
دوره 66، شماره 5 - ( 5-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: آنزیم سیکلو اکسیژناز از مهمترین آنزیمهای مسیر سنتز پروستاگلاندینها و پیدایش التهاب در بدن انسان است. در تازهترین تحقیقات اثر تخریبی از انزیم سیکلو اکسیژناز- 2 بر سلولهای عصبی مغز انسان دیده شده است بهطوریکه این آنزیم احتمالا در پاتوفیزیولوژی بعضی بیماریهای عصبی نظیر اسکلروز متعدد (MS)، آلزایمر و پارکینسون نقش اساسی دارد.
روش بررسی: در راستای اثبات هر چه بیشتر التهابی بودن بیماری پارکینسون در این تحقیق ابتدا جهت ایجاد مدل حیوانی بیماری پارکینسون اقدام بهتخریب یکطرفه بخش متراکم هسته جسم سیاه شد و سپس به حیوانات تحت بررسی داروهای آسپیرین (مهارکنندۀ غیر اختصاصی سیکلو اکسیژناز- 2) و سلکوکسیب (مهارکننده اختصاصی سیکلو کسیژناز- 2) با دوزهای 200 و 400 میلیگرم در ازای کیلوگرم از راه خوراکی تجویز کردیم و سفتی عضلانی آنها را در زمانهای 0، 20، 40، 60، 90، 120، 180 و 240 دقیقه به روش مورپرروگو مورد ارزیابی قرارگرفت.
یافتهها: پس از ارزیابی دادهها مشخص شد که هر دو داروی بهکار رفته قادر به کاهش سفتی عضلانی میباشند (05/0p<). اما مهارکننده اختصاصی سیکلو اکسیژناز- 2 (سلکوکسیب) بسیار موثرتر از آسپیرین قادر به کاهش سفتی عضلانی بود.
نتیجهگیری: اطلاعات فارماکولوژیک این تحقیق، فرضیه استفاده از داروهای ضد التهاب غیر استروئیدی را بهعنوان داروهای جدید و جایگزین در درمان بیماری پارکینسون تقویت میکند.
مهرناز ولدان، زهرا رضایی، ژاله محمدپور، نسرین مقدمی تبریزی،
دوره 66، شماره 8 - ( 8-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: هیستروسکوپی جراحی روش مهم و با ارزش برای اداره و درمان ضایعات داخل رحمی میباشد. این روش برای بیمار در مقایسه با روشهای لاپاراتومی کمترین خطر و تهاجم را دارد. دیلاتاسیون سرویکس از مسائلی است که جراح در هنگام هیستروسکوپی با آن روبرو میشود. از میزوپروستول واژینال به طور موثر جهت آمادگی و نرم کردن سرویکس قبل از هیستروسکوپی جراحی استفاده شده و عوارض مربوط به دیلاتاسیون سرویکس و هیسترو سکوپی جراحی بررسی شده است.
روش بررسی: در این مطالعه 80 خانم با شکایت خونریزی غیرطبیعی رحم یا ضایعات داخل رحمی به شکل تصادفی در دو گروه 200 میکروگرم میزوپروستول واژینال و دارونما قرار داده شدند. پاسخ سرویکس و سرانجام و عوارض مربوط به هیستروسکوپی جراحی بررسی شد.
یافتهها: میانگین دیلاتاسیون سرویکس که بوسیله دیلاتور هگار تخمین زده میشد در دو گروه درمان شده (6/1±8/7 میلیمتر) و کنترل (2/2±6/5 میلیمتر و 001/0
نتیجهگیری: استفاده از میزوپروستول واژینال قبل از هیستروسکوپی جراحی نیاز به دیلاتاسیون سرویکس را کاهش داده و هیستروسکوپی جراحی را آسان میکند.
سیدرضا یحییزاده، داراب مهربان، سید حمیدالله غفاری، کامران علی مقدم، اردشیر قوام زاده، غلامحسین نادری، سید مجید کاظمینی، مهرناز راسته،
دوره 67، شماره 1 - ( 1-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: کانسر مثانه دومین بدخیمی شایع ادراری- تناسلی میباشد و از آنجاییکه دو سوم این کانسرها عود میکنند، پایش دقیق بیماران لازم است. بهدلیل هزینه بر و تهاجمی بودن سیستوسکوپی و حساسیت ناچیز سیتولوژی ادرار، تلاشهای فراوانی صورت گرفته تا بیومارکری مناسب برای کانسرهای یوروتلیال یافته شود. بدخیمیهای سیستم ادراری مانند سایر سرطانها، مقادیر زیادی تلومراز بیان میکنند. در این مطالعه به مقایسه حساسیت تست تلومراز و سیتولوژی ادرار در تشخیص کارسینوم سلول ترانزیشنال مثانه پرداخته شده است.
روش بررسی: در این مطالعه 49 بیمار مبتلا به کانسر مثانه که کاندیدای جراحی شده بودند، تحت بررسی با تستهای سیتولوژی و تلومراز ادرار قرار گرفتند. در این بررسی روش Quantitative Real-time RT-PCR بر پایه تکنولوژی TaqMan راهاندازی شد، که در آن از ژن hTERT بهعنوان تومور مارکر و از ژن GAPDH بهعنوان کنترل داخلی برای تشخیص و تعیین مقدار سلولهای توموری در نمونههای ادرار بیماران استفاده گردید. نهایتاً نتایج دو تست تلومراز و سیتولوژی ادرار با نتیجه سیستوسکوپی و آسیبشناسی نهایی بهعنوان استاندارد طلایی مقایسه گردید.
یافتهها: حساسیت تستهای تلومراز و سیتولوژی ادرار بدون در نظر گرفتن درجه و مرحله تومور، بهترتیب 5/73 و 3/16 درصد بهدست آمد که در این بین، حساسیت سیتولوژی ادرار واضحاً با درجه و مرحله تومور ارتباطی مستقیم داشته است، در حالیکه حساسیت تست تلومراز ادرار بدون توجه به گرید و مرحله تومور مطلوب میباشد. اختلاف مشاهدهشده بین سیتولوژی و تلومراز ادرار از منظر آماری معنیدار است (001/0).
نتیجهگیری: آنالیز کمّی hTERT-mRNA تلومراز در ادرار بهعنوان یک بیومارکر غیر تهاجمی، قابلیت جایگزین شدن بهجای سیتولوژی ادرار را جهت تشخیص و پیگیری کانسر مثانه دارد.
نسرین مقدمی تبریزی، بنفشه امینیخواه، فاطمه داوری تنها،
دوره 67، شماره 3 - ( 3-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: زایمان زودرس (Preterm labor) به زایمان قبل از 37 هفته کامل حاملگی اطلاق میشود که عامل حدود دوسوم مرگ و میرهای نوزادی را تشکیل میدهد و یکی از جدیترین مشکلات مامایی محسوب میشود. زایمان زودرس شایعترین علت مورتالیتی و موربیدیتی نوزادان بهشمار میرود. در این مطالعه ارتباط زایمان زودرس خودبهخودی و القا شده با شاخص توده بدنی مادر بررسی گردید.
روش بررسی: 250 خانم باردار سالم و بدون ریسک فاکتور زایمان زودرس براساس شاخص توده بدنی تقسیمبندی شدند. از نظر ارتباط شاخص توده بدنی، نحوه وزنگیری در طی دوران حاملگی و نوع زایمان مورد بررسی قرار گرفتند. میزان زایمان زودرس خودبهخودی و القا شده در هر دو گروه مقایسه شدند.
یافتهها: زنان چاق سن حاملگی بیشتری در زمان ختم حاملگی داشتند (66/1±34/38 هفته در مقابل 44/2±61/37، 006/0
p=) میزان زایمان زودرس خودبهخودی قبل از 37 هفتگی به وضوح در زنان چاق کاهش یافته بود (8/16% در مقابل 2/31%، 008/0p=) زنان چاق نوزادانی با وزن بیشتر داشتند (75/596±95/3354 در مقابل 35/558±024/31، 001/0p=) و میزان سزارین در زنان چاق بیشتر بود (6/69% در مقابل 8/52%،
006/0p=). وزنگیری کل دوران حاملگی ارتباط با شاخص توده بدنی (BMI) مادر قبل از حاملگی و زایمان زودرس نداشت (93/7±41/14 در مقابل 94/4±78/13، 4/0p=).
نتیجهگیری: در این پژوهش یک رابطه معکوس بین شاخص توده بدنی
(BMI) قبلاز حاملگی و زایمان زودرس خودبهخودی قبل از 37 هفتگی وجود دارد و بررسیهای بیشتری جهت تحقیق مکانیسمهای مختلف زایمان زودرس خودبهخودی و القا شده در زنان چاق و غیر چاق ضروری است. همچنین چاقی مادر قبل از حاملگی با زایمان زودرس خودبهخودی کمتری ارتباط دارد.