126 نتیجه برای سلول
عادله پورصالح، محمد نجفی، فرحناز صادقبیگی،
دوره 77، شماره 3 - ( 3-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: پاسخهای مرتبط با سیستم ایمنی در سلولهای عروقی ممکن است شامل افزایش بیان مولکولهای چسبان، رولینگ و نفوذ لکوسیت باشد. بررسی وقایع سلولی و مولکولی درگیر در فرآیند رولینگ برای درمان یا پیشگیری تنگی عروق بهویژه در شریانهای کرونری مفید است. miRNAها، RNAهای غیرکدکننده کوچک تکرشتهای با حدود ۲۳-۱۹ نوکلئوتید میباشند. هدف این مطالعه بررسی تاثیر سرکوب microRNA-125 بر چسبندگی سلولی در فرآیند رولینگ بهمنظور کاهش یا مهار تنگی عروق در افراد مستعد بود.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی که از تیر تا دی ۱۳۹۶ در مرکز تحقیقات سلولی و مولکولی دانشکده پیراپزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران انجام گرفت، نمونههای بافت آئورت از افراد سالمی که به هر دلیل دچار مرگ مغزی شده و مشمول اهدای قلب و سایر نسوج بودند، از بخش جراحی واحد فرآهمآوری اعضای پیوندی بیمارستان دکتر مسیح دانشوری تهیه و با رعایت شرایط کاملا استریل در کوتاهترین زمان ممکن به مرکز تحقیقات سلولی و مولکولی منتقل شد. سلولهای اندوتلیال از آئورت با استفاده از کلاژناز و مونوسیتها با استفاده از کیت RosetteSep Kit (StemCell Technologies, Vancouver, Canada)، از خون کامل جدا شدند. microRNA-125 با استفاده از نانو ذره Polyethylenimine (PEI) به درون سلولهای اندوتلیال منتقل شدند. سطح بیان مولکول چسبان اینتگرین بتا ۲ (ITGB2) با روش Quantitative reverse transcription polymerase chain reaction (qRT-PCR) و میزان چسبندگی سلولهای اندوتلیال-مونوسیت با CytoSelect™ leukocyte-endothelium adhesion assay kit (Cell Biolabs, San Diego, CA, USA) ارزیابی شد.
یافتهها: براساس نتایج سطح بیان ژن اینتگرین بتا ۲ (ITGB2) و چسبندگی سلولهای اندوتلیال-مونوسیت تحت درمان با microRNA-125 در مقایسه با نمونههای کنترل بهطور معناداری کاهش یافت (بهترتیب ۰/۰۰۸P= و ۰/۰۲P=) که در نتیجه منجر به کاهش یا تعدیل فرآیند رولینگ میشود.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد که microRNA-125 میزان بیان مولکول چسبان ITGB2 و چسبندگی سلولهای اندوتلیال را بهطور چشمگیری کاهش داد.
سمیه نیکنظر، لیلا سیمنی، حسن پیوندی، علیاصغر پیوندی،
دوره 77، شماره 8 - ( 8-1398 )
چکیده
بخش حلزونی گوش داخلی دارای ساختار بسیار پیچیدهای است که حاوی سلولهای مختلف بهویژه سلولهای حسی شنوایی یا سلولهای مویی میباشد. سلولهای مویی در پستانداران، سلولهای تمایز یافتهای هستند که قدرت نوزایی و بازسازی خود را پس از تکامل از دست میدهند. گیرندههای حسی شنوایی تحت تاثیر عواملی مانند عفونت مزمن گوش، اختلالات ژنتیکی، استفاده از مواد مخدر، سر و صدا بیش از حد و پیری آسیب میبینند که این آسیب باعث کاهش شنوایی بهصورت دایمی میگردد. بیش از ۲۵۰ میلیون نفر در جهان ناشنوا هستند. ناشنوایی بهطور کلی ناشی از نقص در گیرندههای حسی (سلولهای مویی) و یا اعصاب مرتبط با آنها (نورونهای عقده مارپیچی) میباشد. از آنجاییکه پتانسیل سلولهای بنیادی در درمان بیماریهای مختلف نشان داده شده است، باور بر این است که استفاده از سلولهای بنیادی یک روش درمانی نوید دهنده در درمان آسیب شنوایی است. در همین راستا مطالعات و تحقیقات بر روشهایی تمرکز یافته است که بتوان سلولهای مویی را از سلولهای بنیادی اگزوژن و اندوژن تامین نمود. اگر چه محدودیتها و موانع متعددی وجود دارد اما با توجه به تحقیقات اخیر پیشبینی میشود در آینده استفاده از سلولهای بنیادی در بازسازی سلولهای حسی شنوایی کاربردی گردد. در این مطالعه، رویکردهای مختلف برای استفاده از سلولهای بنیادی برای ترمیم و جایگزینی سلولهای مویی آسیب دیده ارایه میشود و همچنین موانع و محدودیتهایی که در حال حاضر مانع از کاربرد بالینی آنها میشود.
ماریا ظهیری، خلیل پورخلیلی، صادق درویشی، حسین حیدری، زهرا اکبری،
دوره 77، شماره 10 - ( 10-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: آفانیزومنون فلوس آکوا (Aphanizomenon flos-aquae, AFA) نوعی جلبک محتوی فوکوییدان میباشد که اثر آن بر مهاجرت سلولهای بنیادی نشان داده شده است. از آنجا که سلولهای بنیادی در روند ترمیم نقشی اساسی دارند، در این پژوهش تاثیر مصرف خوراکی عصاره جلبک بر روند ترمیم زخمهای پوستی بررسی شد.
روش بررسی: این پژوهش یک نوع مطالعه تجربی است که در آزمایشگاه گروه فیزیولوژی دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی بوشهر از مهر ۱۳۹۶ تا اسفند ۱۳۹۶ انجام شد. این مطالعه بر روی ۲۱ سر موش صحرایی نر بالغ انجام گرفت. پس از بیهوش نمودن حیوانات، دو زخم تمام ضخامت با استفاده از پانچ استریل در ناحیه پشت هر حیوان ایجاد شد. حیوانات گروه درمان، عصاره جلبک را با دوز ۲۰۰ و یا mg/kg ۴۰۰ حیوانات گروه شاهد، آب مقطر را به روش گاواژ روزانه بهمدت هفت روز دریافت کردند. روز نهم بافت ترمیمی برداشت شد. روند بسته شدن زخمها با عکسبرداری روزانه و کیفیت ترمیم بهوسیله ارزیابی هیستولوژیک بررسی شد.
یافتهها: اندازه زخمها در گروه درمان با عصاره جلبک با دوز mg/kg ۲۰۰ در مقایسه با گروه شاهد کاهش معناداری را در روز ششم نشان داد (۰/۰۳۲P=). همچنین در گروه درمان با دوز mg/kg ۲۰۰ و ۴۰۰ عصاره جلبک میزان ارتشاح نوتروفیلها و ماکروفاژها، تراکم عروق خونی و جمعیت فیبروبلاستها بهطور معناداری در مقایسه با گروه شاهد کاهش یافت. تفاوت معناداری بین دو گروه ۲۰۰ و ۴۰۰ دیده نشد.
نتیجهگیری: مصرف خوراکی عصاره جلبک آفانیزومنون فلوس آکوا بهواسطه کاهش پاسخهای التهابی روند ترمیم بافت را بهنحو مثبتی تحت تاثیر قرار داد.
علی هادی، ولیالله مهرزاد، نازنین وزیری، لاله شریعتی، گلناز واثقی،
دوره 78، شماره 2 - ( 2-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: لنفوم سلول B منتشر بیشترین موارد لنفوم غیرهوچکین که خود شایعترین نوع لنفوم میباشد را تشکیل میدهد. پدیده عود مانند بسیاری از بدخیمیهای دیگر در این سرطان نیز رخ میدهد. در حال حاضر روش استانداردی جهت تشخیص عود وجود ندارد. از طرفی بررسیهایی نشان داده که کاهش آنزیم پیروات دهیدروژناز در انواع بدخیمیها نسبت به سلول سالم مشاهده شده است. مطالعه حاضر با هدف بررسی سطح این آنزیم در بیماران مبتلا به عود لنفوم سلول B منتشر در مقایسه با افراد سالم طراحی گردید.
روش بررسی: در این مطالعه مورد-شاهدی، ۲۶ بیمار مبتلا به عود لنفوم سلول B منتشر و ۲۶ فرد سالم وارد مطالعه شدند. بیماران از شهریور ۱۳۹۵ تا شهریور ۱۳۹۷ از مرکز آموزشی درمانی سیدالشهدای اصفهان انتخاب شدند. انتخاب بیماران تصادفی بوده و معیارهای ورود براساس سن، بیلیروبین توتال، سیتی اسکن، کراتینین سرم، تعداد پلاکت، تعداد مطلق نوتروفیل و فاصله تا آخرین نوبت درمان در نظر گرفته شدند. پس از دریافت رضایت آگاهانه و گرفتن نمونه سرم براساس پروتکل کیت، میزان آنزیم پیروات دهیدروژناز در نمونهها محاسبه گردید.
یافتهها: سطح آنزیم پیروات دهیدروژناز در افراد مبتلا به عود نسبت به افراد سالم پایینتر گزارش شد. بررسی سطح آنزیم به تفکیک سن و جنس نیز محاسبه گردید که اختلاف معناداری نداشتند.
نتیجهگیری: در افراد با عود لنفوم نیز سطوح آنزیم پیروات دهیدروژناز نسبت به افراد سالم بهصورت معناداری پایینتر بوده اما این تفاوت با سن و جنس مرتبط نبود.
فریده ظفری زنگنه، محمد مهدی نقیزاده، مریم باقری، معصومه دهقان،
دوره 78، شماره 3 - ( 3-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: بیشتر مطالعات نشان میدهد ۹ تا ۲۴% افرادی که در سیکل لقاح آزمایشگاهی (IVF) قرار میگیرند زنانی هستند که پاسخ تخمدانی آنها ضعیف است. زنان با پاسخ ضعیف تخمدانی Poor ovarian response (POR) بیماران ناباروری هستند که ذخیره تخمدان و پاسخ تخمدان به داروها کم و کیفیت تخمک در آنها رو به زوال است. هدف این مطالعه بررسی بیان ژن سه گیرنده آدرنرژیکی در سلولهای کومولوس زنان پاسخ ضعیف تخمدانی در محیط کشت بود.
روش بررسی: این مطالعه موردی-شاهدی از فروردین تا دی ۱۳۹۶ در مرکز تحقیقات بهداشت باروری بیمارستان امام خمینی (ره) تهران بر روی دو گروه مطالعه و کنترل (اهدا کننده تخمک) انجام شد. هر دو گروه با ضوابط محدوده سنی ۲۰ تا ۴۵ سال و داشتن اندکس توده بدنی زیر m2/kg ۲۸ وارد مطالعه شدند و ضوابط خروج شامل عدم مصرف دارو بجز داروهای تحریککننده تخمدان و عدم ابتلا به بیماری بود. تشخیص پاسخ ضعیف تخمدان با معیار بولونیا (Bologna) انجام شد. پس از پانکچر فولیکولها، کومولوسها از کمپلکس تخمک-کومولوس جدا و با لام نئوبار شمارش و به محیط کشت اضافه شد. استخراج RNA انجام و غلظت RNA خوانده شد. cDNA سنتز و برای ژنهای B2 و ADRα1,2 پرایمر طراحی و بیان ژن سنجیده شد.
یافتهها: مقایسه نتایج بیان ژن فقط در گیرندۀ آلفا ۱ و ۲ سلولهای کومولوس در دو گروه مطالعه و کنترل، کاهش معناداری نشان داد. ضریب همبستگی نیز نشان داد که بین گیرندههای آدرنرژیک و اثرات آنها بر یکدیگر رابطه معنادار وجود دارد.
نتیجهگیری: نتایج مطالعۀ حاضر کاهش بیان ژن دو گیرنده آلفا ۱ و ۲ در این زنان را نشان داد.
مریم فرزانه، مژگان حسینی،
دوره 78، شماره 4 - ( 4-1399 )
چکیده
تخم لقاح یافته پرندگان بهعنوان یک مدل تاریخی در بررسیهای جنینشناسی همواره مورد توجه پژوهشگران بوده است. سلولهای بنیادی پرتوان پرندگان، سلولهایی هستند که دارای دو خصوصیت مهم خودنوزایی و توانایی تبدیل شدن به سه لایه زاینده جنینی در محیط آزمایشگاه هستند. با توجه به ویژگی خاص گونه پرندگان، از دیرباز از تخم لقاح یافته جوجه بهعنوان یک بیوراکتور طبیعی برای تولید انواعی از پروتیین نوترکیب و واکسنها استفاده شده است. با توجه به محدودیتهای استفاده از تخممرغ برای تکثیر ویروسها، بهکمک فناوریهای کشت سلولهای بنیادی، امکان دستیابی به روشهای مطمئن و تولید در مقیاس وسیع انواعی از واکسنهای انسانی و دامی فراهم شده است. سلولهای بنیادی جنینی جوجه برای اولین بار از بلاستودرم جنین در مرحله تکوینی X بهدست آمدند. این سلولها مدلی مناسبی برای مطالعات جنین در مراحل اولیه، دستورزیهای ژنتیکی، تکثیر ویروس و تولید پرندگان تراریخته هستند. افزونبر آن، سلولهای بنیادی پرتوان القایی بهعنوان منبع دیگری از سلولهای پرتوان قابلیت خودنوزایی دارند و میتوانند به سه لایه زاینده تبدیل شوند و ابزاری مناسب برای تولید واکسن و پرندگان تراریخته هستند. باوجود توانمندی بالای سلولهای بنیادی پرتوان جوجه در پذیرش ویروس، امکان دستیابی به ردههای سلولی تکثیرپذیر عاری از دستکاریهای ژنتیکی محدود بوده و بیشتر از ردههای سلولی فیبروبلاستی مشتق شده از تخمهای عاری از پاتوژن برای تولید واکسن استفاده میشود. در این مطالعه اهمیت ردههای سلولی مشتق شده از جنین جوجه بهعنوان ابزاری مناسب برای دستیابی به واکسنهای ویروسی مورد بررسی قرار می گیرند.
محمد حسن جعفری نجفآبادی، سعیده عسکریان، رضا کاظمی اسکویی، بیژن ملائکه نیکویی، مهدی رضایی، سید حمید آقایی بختیاری،
دوره 78، شماره 5 - ( 5-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: نانوحاملهای غیرویروسی مثل لیپوزومها و پلیمرهای کاتیونی دارای قابلیت دستورزی بسیاری به منظور انتقال ژن به سلولها هستند. با این وجود کارایی انتقال آنها کمتر از ویروسها است. هدف از این مطالعه، ترکیب لیپوزومها و پلیمرهای کاتیونی برای تهیه لیپوپلیپلکس و بهرهبرداری از خصوصیات مطلوب لیپوزوم و پلیمر بهصورت همزمان میباشد.
روش بررسی: این مطالعه مداخلهای-تجربی در دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد از فروردین تا بهمن 1396 انجام گرفت. در این مطالعه، لیپوپلیپلکسهایی بر پایه PEI (پلیاتیلن ایمین) و با وزن مولکولی 25 و 10 کیلو دالتون و نسبت لیپوزوم به پلیمر 1 به 1 با استفاده از پلاسمید حاوی نشانگر GFP (پروتیین فلورسنتی سبز) تهیه گردید. ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی حاملهای سنتز شده مانند اندازه، سمیت سلولی (متغیرهای اصلی) و ارتباط آنها با قابلیت انتقال ژن در سلولهای سرطان پروستات انسانی (PC3) مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافتهها: تمامی لیپوپلیپلکسها در 4/0C/P= با پایه هر دو وزن مولکولی PEI (پلیاتیلن ایمین) قادر به افزایش ترانسفکشن نسبت به حاملهای پایه (پلیاتیلن ایمین و لیپوزوم) بود (05/0P<، 001/0P<)، درحالیکه سمیت سلولی کمتری نیز نسبت به لیپوزوم دست ورزی نشده نشان میداد.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان میدهد لیپوپلیپلکس حاصل از ترکیب PEI (پلیاتیلن ایمین) و لیپوزوم میتواند در مقادیر کم بهصورت کارآمدی ژن را به سلول منتقل نماید درحالیکه سمیت کم سلولی و اندازه مناسبی در مقیاس نانو دارد.
علیرضا حبیبی، سید عطااله سادات شاندیز، علی صالحزاده، زینب مرادی شوئیلی،
دوره 78، شماره 7 - ( 7-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان ریه، بیماری با مرگومیر بالاست که درمانهای دارویی مرسوم در کنترل آن موفقیت چندانی نداشته است. فعالیت شلاتهکنندههای آهن در تحقیقات مختلف، یک راهبرد درمانی جدید مورد توجه دانشمندان بوده است. هدف اصلی این تحقیق سنتز کمپلکس جدیدی از نانوذرات اکسید آهن عاملدار با تیوسمیکاربازون
(Fe3o4 thiosemicarbazone complex) و بررسی ویژگی ضد تکثیری آن علیه رده سلولی A549 سرطان ریه بود.
روش بررسی: این مطالعه تجربی از شهریور 1397 تا شهریور 1398 در دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت انجام گرفت. ابتدا به روش واکنش متراکمسازی گروههای آمینی و آلدییدی، تیوسمی کاربازون (PTSC) سنتز شد. نانوذرات Fe3O4 به روش همرسوبی در حضور گلوتامیک اسید سنتز شدند. کمپلکس Fe3O4@Glu از طریق گروهای عاملی در PTSC عاملدار شد. ویژگیهای ریخت شناسی کمپلکس از طریق میکروسکوپ الکترونی روبشی مشخص شد. بقاء سلولی در غلظتهای 5/62، 125، 250، 500 وµg/ml 1000 به روش MTT بررسی شد. تغییرات سطح بیان ژن NDRG1 به روش qRT-PCR با استفاده از فرمول 2–ΔΔCt محاسبه شد.
یافتهها: تصاویر SEM، کروی بودن کمپلکس Fe3O4@Glu/PTSC را تایید نمود. اندازه نانوذرات یکنواخت و درحدود nm 23-52 بود. نتایج MTT، ویژگی ضد تکثیری این کمپلکس را در غلظتهای مختلف تایید نمود (µg/ml 6/135 (IC50=. ژن NDRG1 در سلولهای تیمار شده، پس از 12 ساعت، 8/1 برابر افزایش بیان داشت. در حالیکه پس از 24 ساعت انکوباسیون، این ژن کاهش بیان 67/0 نسبت به گروه کنترل از خود نشان داد.
نتیجهگیری: نتایج این تحقیق نشان داد که Fe3O4@Glu/PTSC با کاهش بیان NDRG1، اثرات ضد تکثیری مناسبی علیه سلولهای سرطان ریه دارد.
وحید اسلامی، آذین قیمتی،
دوره 78، شماره 8 - ( 8-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: کلوپیدوگرل داروی ضد پلاکتی موثرو ایمن در درمان بیماریهای آترواسکلروتیک میباشد،گرچه مواردی ازعوارض مهم مانند آسیب کبدی برای آن گزارش شده است.
معرفی بیمار: بیمار آقای 67 ساله، در تیر 1398 با تشخیص سکته قلبی ابتدا در یک بیمارستان دانشگاهی (بدون امکان آنژیوگرافی) تحت درمان ترومبولیتیک و فردای آن روز در بیمارستان دانشگاهی دیگری تحت آنژیوپلاستی قرار میگیرد و با حال عمومی مناسب و آزمایشات نرمال مرخص میشود. پس از 30 روز با علایم بیاشتهایی و زردی مراجعه مینماید. در بررسی آزمایشگاهی افزایش آنزیمهای کبدی و بهویژه بیلیروبین، و آلکالن فسفاتاز و گلوتامین ترانسفراز گاما دیده میشود، آزمایشهای ویروسی هپاتیتهای A, B, C, E و ایمونولوژیک منفی بودند و بررسیهای تصویربرداری نکته پاتولوژیکی را نشان ندادند. با تشخیص احتمالی آسیب کبدی ناشی از دارو بهترتیب داروهای بیمار قطع میشوند، فقط پس از قطع کلوپیدوگرل و شروع تیکاگرلور پس از 10 روز تمامی آزمایشات بیمار نرمال شده و حال عمومی بهبود مییابد.
نتیجهگیری: کلوپیدوگرل داروی بهنسبت ایمنی میباشد ولی توجه به عوارض ناشایع و درمان این عوارض لازم و ضروری است. در این مقاله به بررسی بیمار و مقالات منتشر شده در مورد عوارض هپاتوسلولار کلوپیدوگرل پرداخته میشود.
سونا زارع، رحیم احمدی، عبدالرضا محمدنیا، محمد علی نیلفروشزاده، مینو محمودی،
دوره 78، شماره 12 - ( 12-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: کاربرد سلولهای بنیادی مزانشیمی در ترمیم زخمهای مزمن از چالش برانگیزترین موضوعات در حوزه سلول درمانی است. مطالعه حاضر با استفاده از تصویربرداری امواج فراصوت به بررسی اثربخشی تزریق اینترادرمال سلولهای بنیادی مزانشیمی مشتق از ژله وارتون بندناف در ترمیم زخمهای دیابتی در مدل حیوانی پرداخته است.
روش بررسی: این مطالعه تجربی از مهر 1398 تا مهر 1399 در دانشگاه علوم پزشکی تهران بر روی 10 نمونه بندناف نوزادان تازه متولد شده در بیمارستان میلاد تهران انجام شد. ابتدا سلولهای بنیادی مزانشیمی از ژله وارتون جداسازی شدند. توانایی تمایزی سلولها و بیان مارکرهای اختصاصی سلولهای بنیادی مزانشیمی بررسی شد. مدل دیابت در 42 موش صحرایی نر نژاد ویستار ایجاد شد. حیوانات به دو گروه تزریق نرمال سالین و تزریق سلول تقسیم شدند. ضخامت و چگالی پوست با استفاده از تصویربرداری اولتراسوند در روزهای 7، 14 و 21 ارزیابی شد. در آخر دادهها با استفاده از Student’s t-test و Analysis of variance مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج بررسی سلولها نشان داد که سلولهای بنیادی مزانشیمی از سلامت و کیفیت لازم برخوردار بودند. نتایج اندازهگیری بیومتریک پوست ناحیه زخم در موشهای صحرایی نشان داد که ضخامت و چگالی پوست در روزهای هفت، 14 و 21 در گروه تزریق سلولهای بنیادی مزانشیمی ژله وارتون نسبت به گروه کنترل دارای افزایش معناداری بود.
نتیجهگیری: تزریق سلولهای بنیادی مزانشیمی ژله وارتون در ناحیه اینترادرمال زخم دیابتی، باعث ترمیم سریعتر زخم در موشهای صحرایی دیابتی میگردد. بر این مبنا استفاده از این سلولهای بنیادی میتواند در سلول درمانی بهویژه در حیطه ترمیم زخمهای مزمن مورد توجه قرار گیرد.
مینا سادات نادری، سیدمهدی طبایی، محمد حسن سهیلیفر، مجید پرنور،
دوره 79، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه از لیزرهای کمتوان برای درمان ریزش مو بهدلیل افزایش تکثیر سلولی استفاده میشود. سلولدرمانی با استفاده از سلولهای بنیادی میتواند رویکرد جدیدی در زمینه کاشت مو باشد. در این مطالعه اثر تابش لیزر کمتوان بر بقا و همچنین میزان رادیکالهای فعال اکسیژن سلولهای بنیادی فولیکول موی انسانی مورد بررسی قرار گرفت.
روش بررسی: مطالعه آزمایشگاهی، مداخلهای و در محیط In vitro آزمایشگاه کشت سلولی سازمان جهاد دانشگاهی علوم پزشکی تهران در سال 1398 (خرداد 1398 تا بهمن 1398) انجام شد. ابتدا فولیکول مو از ناحیه پس سری(SDA) جدا شد. جداسازی ناحیه بالب هر فولیکول پس از جداسازی واحدهای فولیکولار انجام شد. پس از رشد سلولهای بنیادی فولیکول مو در فلاسک کشت سلولی، بیان نشانگرهای سلولهای بنیادی با استفاده از روش فلوسایتومتری مورد بررسی قرار گرفت. میزان بقا و همچنین میزانROS تحت تابش دوزهای مختلف لیزر کمتوان با طول موج nm 685 سنجیده شد.
یافتهها: نتایج تیمار ســلولهای بنیادی فولیکول مو با دوزهای مختلف لیزر کمتوان (صفر تا J/cm2 20) نشان داد که لیزر کمتوان با دوز پنج J/cm2 بالاترین میزان بقا را نشان داد. نتایج سنجش میزان ROS تحت تاثیر لیزر کمتوان نیز حاکی از افزایش میزان ROS در دوز انرژی پنج J/cm2 بود.
نتیجهگیری: افزایش بقا و تکثیر بیشتر سلولهای بنیادی فولیکول مو تحت تاثیر لیزر کمتوان میتواند رویکرد جدیدی را در سلولدرمانی با استفاده از سلولهای بنیادی فولیکول مو و همچنین کاشت مو ایجاد کند.
محمد علی نیلفروشزاده، سونا زارع، رحیم احمدی، نسرین ظروفی، مینا محمودی پور،
دوره 79، شماره 3 - ( 3-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: در سالهای اخیر تعداد بیمارانی که از زخمهای دیابتی رنج میبرند، افزایش یافته و روشهای مرسوم درمانی دارای نارساییهایی میباشند. هدف از این تحقیق بررسی اثرات سلولهای بنیادی مزانشیمی ژله وارتون بندناف (WJMSCs) در التیام زخم دیابتی در مدل حیوانی است.
روش بررسی: طی این تحقیق تجربی آزمایشگاهی که در مرکز تحقیقات پوست و سلولهای بنیادی طی فروردین 1399 تا آذر 1399 انجام گرفت، سلولهای WJMSC جداسازی شده و توانایی تمایز آنها به سلولهای استخوان و چربی و نیز بیان مارکرهای اختصاصی ارزیابی شد. استرپتوزوسین جهت القای دیابت در موشهای صحرایی نر نژاد Wistar مورد استفاده گرفت. حیوانات به دو گروه کنترل (تزریق نرمال سالین) و تزریق WJMSCs تقسیمبندی گردیدند. زخمهایی به قطر 8/0 سانتیمتر در ناحیه پشت موشها ایجاد شدند. پس از تزریق سابدرمال نرمال سالین و WJMSCs، التیام زخم به روش فتوگرافی در روزهای 7، 14 و 21 ارزیابی شد. دادهها با استفاده از آزمون t-test و آنالیز واریانس SPSS software, version 16 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: WJMSCs مارکرهای تخصصی سلولهای مزانشیمی را بیان کردند و قابلیت تمایز به سلولهای استخوان و چربی را داشته و از میزان زندهمانی بالایی برخوردار بودند. تزریق سلولهای WJMSCبه ناحیه سابدرمال در موشهای دچار زخم دیابتی سبب تسریع التیام زخم نسبت به گروه کنترل شد.
نتیجهگیری: تزریقWJMSCs در ناحیه سابدرمال زخم دیابتی میتواند بهطور موثری سبب تسریع التیام زخم دیابتی گردد. بر این مبنا استفاده از سلولهای بنیادی مزانشیمی جدا شده از ژله وارتون بندناف میتواند در سلول درمانی بهویژه در حیطه ترمیم زخمهای دیابتی مورد توجه قرار گیرد.
روژین همتی، مریم ناصرالاسلامی، ناهید ابوطالب، ندا موسوی نیری،
دوره 79، شماره 5 - ( 5-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: نارسایی قلبی یکی از شایعترین اختلالات قلبی عروقی است و امروزه از سلولهای بنیادی در درمان این بیماری استفاده میشود. با توجه به اینکه سایتوکاینهای پیشالتهابی در پیشرفت بیماریهای قلبی عروقی، نقش مهمی دارند هدف از این مطالعه بررسی تزریق وریدی سلولهای بنیادی مزانشیمی غشای آمنیوتیک انسانی بر میزان اینترلوکین 4 و 12 در سرم موشهای صحرایی نر در مدل نارسایی قلبی رت های نر بود.
روش بررسی: این یک مطالعه تجربی است که از مهر ماه 1397 تا اردیبهشت ماه ۱۳۹۸ در مرکز تحقیقات فیزیولوژی دانشگاه علوم پزشکی ایران انجام شد. در این پژوهش 28 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (gr 180-200) بهطور تصادفی به چهار گروه تقسیم شدند: گروه کنترل، گروه مبتلا به نارسایی قلبی، گروه نارسایی قلبی دریافتکننده محیط کشت و گروه نارسایی قلبی دریافتکننده سلول از طریق تزریق ورید. پس از 30 روز اکوکاردیوگرافی انجام شد و سپس میزان سرمی اینترلوکین ۴ و اینترلوکین ۱۲ در این گروهها توسط تست الایزا اندازهگیری شد.
یافتهها: نتایج مطالعه نشان داد که تزریق وریدی سلولهای بنیادی به رتهای نر مبتلا به نارسایی قلبی باعث بهبود پارامترهای اکوکاردیوگرافی EFو FS در گروه تزریق سلول نسبت به گروه نارسایی قلبی شد. همچنین میزان سیتوکاینهای التهابی اینترلوکین 4 و اینترلوکین 12 به میزان قابل توجهی در گروه تزریق سلول در مقایسه با گروه رتهای مبتلا به نارسایی قلبی کم شد (05/0P<).
نتیجهگیری: با توجه به بهبود پارامترهای قلبی و کاهش سیتوکینهای التهابی بهنظر میرسد سلولهای بنیادی غشای آمنیوتیک انسانی با کاهش التهاب نقش مهمی در بهبود نارسایی قلبی دارد.
فرزانه کیانیان، مهری کدخدایی، بهجت سیفی، فریبا آخوندزاده، کمال عبدالمحمدی، آرش عبدی، مینا رنجبران،
دوره 79، شماره 8 - ( 8-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: فرضیه مورد بررسی در این مطالعه آن است که ترشحات سلولهای بنیادی مزانشیمال (CM) سبب کاهش استرس اکسیداتیو در بافت مغز در موشهای صحرایی نر مبتلا به سپسیس میگردد.
روش بررسی: این مطالعه در گروه فیزیولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران از شهریور 1397 تا اردیبهشت 1398 انجام شد. ترشحات از سلولهای بنیادی مزانشیمال بافت چربی موش در پاساژ دوم جمعآوری شد. موشهای صحرایی نر نژاد ویستار (g 250-220) به سه گروه آزمایشی تقسیم شدند: شم، سپسیس و CM. سپسیس در گروههای سپسیس و CM القا شد. دو ساعت پس از القاء سپسیس، حیوانات در گروه CM، ترشحات 105×5 سلول بنیادی مزانشیمی را به صورت داخل صفاقی دریافت کردند. 24 ساعت پس از درمان، فشار سیستولی و میزان اشباع اکسیژن خون شریانی در حیوانات اندازهگیری شد. سپس نمونه خون حیوانات بهمنظور سنجش شاخصهای التهابی و نمونه بافت مغز بهمنظور اندازهگیری شاخصهای اکسیداتیو گردآوری گردید.
یافتهها: در حیوانات سپتیک، کاهش معنادار در فشارخون سیستولی، درصد اشباع اکسیژن خون شریانی و فعالیت سوپراکسید دیسموتاز مشاهده گردید (05/0>P). در این گروه، افزایش معنادار در سطوح شاخصهای التهابی و محتوای مالون دیآلدهید مغزی نسبت به گروه شم دیده شد (05/0>P). استفاده از CM سبب بهبود معنادار فشارخون سیستولی، درصد اشباع اکسیژن خون شریانی، شاخصهای التهابی پلاسما و پارامترهای اکسیداتیو مغزی گردید (05/0>P).
نتیجهگیری: بهنظر میرسد که استفاده از ترشحات سلولهای بنیادی سبب بهبود وضعیت التهابی و اکسیداتیو در موشهای مبتلا به سپسیس میگردد و ممکن است بتوان آن را بهعنوان یک درمان موثر در بیماران مبتلا به سپسیس در آینده بهکار برد.
بهاره حسنی کارمزدی، علیرضا مردمی، سعید عابدیان کناری،
دوره 79، شماره 8 - ( 8-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: سلولهای بنیادی مزانشیمی از جمله سلولهای استرومایی غیرخونساز میباشند که با فعالیت تعدیلکنندگی سیستم ایمنی در درمان بسیاری از بیماریهای مزمن و خودایمن کاربرد دارند. با توجه به محدودیتهای استفاده از سلولهای بنیادی مزانشیمی اتولوگ، استفاده از سلولهای بنیادی آلوژن رویکرد درمانی امیدبخشی در درمان بیماریهای ایمونولوژیک میباشد. هدف از این مطالعه، بررسی توانایی سلول بنیادی مزانشیمی آلوژن در القا PD-L1 در سطح لنفوسیتهای آلوژن و ارزیابی تولرژنیسیته سلولهای حاصل میباشد.
روش بررسی: این مطالعه از بهمن 1397 تا آذر 1399 در گروه ایمونولوژی دانشگاه علوم پزشکی مازندران انجام شد. سلولهای بنیادی مزانشیمی جداشده مغز استخوانهای ران و درشت نی موش C57 را با سلولهای طحالی آلوژن مجاور کرده و پس از 72 ساعت میزان بیان PD-L1 را در سطح لنفوسیتهای طحالی با استفاده از فلوسایتومتری سنجیدیم. همچنین میزان سایتوکینهای IFN-γ و IL-10 در سوپرناتانت کشت سلولی اندازهگیری شد. سپس سلولهای مزبور را بهعنوان محرک در واکنش لنفوسیتی مختلط با سلولهای طحالی موش C57 مواجه کرده و میزان تکثیر توسط تست CFSE ارزیابی گردید.
یافتهها: میزان لنفوسیتهای PD-L1+ پس از مجاورت با سلولهای بنیادی مزانشیمی آلوژن به شکل قابلتوجهی افزایش یافت. مقدار سایتوکینهای IFN-γ و IL-10 در سوپرناتانت نیز افزایش معناداری داشت. سلولهای مذکور در واکنش لنفوسیتی مختلط موجب کاهش تکثیر سلولهای طحالی آلوژن به نسبت گروه کنترل گردیدند.
نتیجهگیری: سلولهای بنیادی مزانشیمی آلوژن با القا مولکول PD-L1 در سطح لنفوسیتها، موجب شکلگیری سلولهای تولرژنیکی میشوند که میتواند موجب کاهش پاسخهای آلوژنیک گردد.
زهره دلیرثانی، آتسسا پاک فطرت، نصرالله ساغروانیان، نگین سمیعی، الهه وزاوندی،
دوره 79، شماره 8 - ( 8-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: کارسینوم اولیه سلول سنگفرشی داخل استخوانی درحفره دهان یک کارسینوم بسیار نادر، اما شناخته شده است. بهطور موضعی مهاجم بوده و پروگنوز آن کاملا ضعیف است.
معرفی بیمار: یک خانم 46 ساله با شکایت از لقی ناگهانی دو دندان خلفی مندیبل به دندانپزشک عمومی مراجعه کرده و به اشتباه با تشخیص بیماری پریودنتیت، دندانهای خلفی بیمار کشیده میشود. بیمار حدود چهار ماه بعد با شکایت اصلی تورم و عدم بهبودی حفره (Socket) دندان خلفی به دانشکده دندانپزشکی مشهد مراجعه میکند. پس از معاینه بالینی با احتمال Squamous cell carcinoma (SCC)، رادیوگرافی و بیوپسی انجام شد و کارسینوم سنگفرشی اولیه تشخیص داده شد و درمانهای لازم (جراحی، رادیوتراپی و شیمیدرمانی) صورت گرفت.
نتیجهگیری: دندانپزشکان باید بدانند ایجاد هر تغییر ناگهانی در دهان یا دندانها همچون لقی دندان باید بهعنوان علامت احتمالی بدخیمی مورد بررسی قرار گیرد تا با تشخیص سریعتر و شروع به موقع اقدامات درمانی بتوان پیشآگهی بیماری را بهبود بخشید و در نهایت درمانهای پیشنهادی (جراحی، رادیوتراپی و شیمیدرمانی) بیمار با حداقل عوارض انجام شود.
مارال بنیهاشمی تورشیزی، سید مهدی طبایی، مینا سادات نادری، سعید حسامی تکلو،
دوره 79، شماره 10 - ( 10-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان پوست از نظر ابتلا در بین همه تومورها شایعتر بوده است. ملانوم نوع کمتر شایعی از سرطان پوست و کشندهترین سرطان پوست است. مصرف ویتامین A در پیشگیری و درمان سرطان پوست توصیه میشود. لیزر بهعنوان ابزاری برای درمان بسیاری از ضایعات پوستی استفاده میشود. در این مطالعه تاثیر تابش لیزر کمتوان به همراه ویتامین A بر فاکتورهای سلولی سلولهای ملانومای پوستی مورد بررسی قرار گرفت.
روش بررسی: مطالعه آزمایشگاهی مداخلهای و در محیط In vitro آزمایشگاه کشت سلولی سازمان جهاد دانشگاهی علوم پزشکی تهران از تیر 1399 تا تیر 1400 انجام شد. پس از تهیه و کشت سلولهای رده A375، تیمارهای ویتامین A با غلظتهای مختلف و لیزر کمتوان با دوزهای انرژی مختلف بر روی سلولها انجام شد. مطالعه همزمان این تیمارها نیز در از بین بردن سلولهای سرطانی ملانوم پوستی انجام شد. با روش تست MTT و فلوسایتومتری بهترتیب میزان زندهمانایی و اپپتوز در اثر این تیمارها بررسی شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که لیزر کمتوان با دوزهای دو و J/cm2 5 و ویتامین A با غلظت µmol 50 کمترین زندهمانایی و بیشترین القای اپپتوز را سبب میشود (01/0P<). همچنین نتایج حاصل از تست همزمان لیزر کمتوان و ویتامین A، کاهش بیشتری در زندهمانایی سلولهای ملانوم پوستی و مقدار بیشتر اپپتوز را نشان میداد.
نتیجهگیری: کاهش بیشتر زندهمانایی سلولهای سرطانی تحت تاثیر ویتامین A و نور لیزر کمتوان میتواند رویکرد جدیدی را در درمان سلولهای سرطانی باعث شود.
فریده ظفری زنگنه، صمد محمدنژاد، محمد مهدی نقیزاده، مریم باقری، الناز حکمت،
دوره 79، شماره 11 - ( 11-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: کانکسنها (Connexin) پروتیین غشایی در ساختار اتصال شکافی یا گپ جانکشنها هستند که عهدهدار انتقال یونها و مولکولهای پیامرسان به تخمکاند. هدف این مطالعه بررسی نقش گیرنده بتا-دو آدرنرژیک در روند رشد فولیکول براساس بیان ژن دو کانکسن (Connexin)، 37 و 43 گپ جانکشنهاست که نقش اولیه را در از سرگیری مجدد روند میوتیک و بلوغ اووسیت دارند.
روش بررسی: این مطالعه موردی-شاهدی از فروردین 98 تا آبان 1399 در مرکز تحقیقات بهداشت باروری بیمارستان امام خمینی تهران در دو گروه مطالعه (زنان با پاسخ ضعیف تخمدان) و کنترل (زنان اهداکننده تخمک) انجام شد. هر گروه با معیار بولونیا (Bologna) و ضوابط ورود اندکس توده بدنی زیر m2/kg 28 و محدوده سنی45-20 سال و ضوابط خروج عدم مصرف دارو بهجز تحریککنندههای تخمدان و عدم ابتلا به بیماری وارد مطالعه شدند. سیکل تحریک تخمکگذاری اجرا و کومولوسها پس از پانکچر جدا و در محیط کشت سلولی قرار گرفتند. ایزوپروترنول (آگونیست) و پروپرانولول (آنتاگونیست) گیرنده بتا-دو با غلظتnM 100 به محیط اضافه و استخراج RNA انجام و cDNA سنتز گردید. بیان ژن توسط تکنیک Real-time PCR تعیین شد.
یافتهها: بیان ژن هر دو کانکسن (Connexin) در گروه مطالعه بدون دارو (001/0P<)، پروپانولول (001/0P<) و ایزوپروترنول (001/0P<) نسبت به گروه کنترل تغییر معنادار داشت. ایزوپروترنول سبب کاهش و پروپانولول منجر به افزایش بیان ژن گردید (001/0P<).
نتیجهگیری: این نتایج نشان داد که پاسخ ضعیف تخمدان با فعالیت گیرنده بتا-دو در تعامل معنادار است.
طاهره عباسی معیر، عزیز قهاری، طیبه رستگار، فاطمه ملک، فرزانه رضایی یزدی، کامیار غفاری دافچاهی، نسرین تک زارع،
دوره 80، شماره 3 - ( 3-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از چالشهای علم پزشکی ترمیم زخمهای سوختگی است. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی درمان با لوسیون حاوی عسل، آلوئهورا، بره موم و سلولهای بنیادی مشتق از مغز استخوان در بهبود زخم سوختگی درجه دو در مدل حیوانی است.
روش بررسی: این مطالعه تجربی در حیوان خانه دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، از مهر ماه 1399 تا آبان ماه 1399 انجام شد و 72 رت پس از سوختگی در شش گروه با دورههای 7، 14 و 21 روزه تقسیمبندی شدند: شاهد(بدون درمان)، کنترل مثبت (پماد سیلورسولفادیازین 1%)، تجربی اول (سلولهای بنیادی)، تجربی دوم (لوسیون)، تجربی سوم (سلولهای بنیادی و لوسیون)، تجربی چهارم (DMEM). از سطح زخم در روزهای صفر، 4، 7، 10، 14، 17 و 21 عکس تهیه شد و مساحت زخم توسط نرمافزار J image محاسبه گردید. در روزهای 7، 14، 21 نمونهها جهت رنگآمیزی H&E، تریکروم ماسون و بررسیهای IHC و RT-PCR تهیه شدند و نتایج با نرمافزارGraph Pad Prism8 و آزمونهای Analysis of variance، Two Way و Tukeyبررسی شد.
یافتهها: ارجحیت درمان با گروه درمان ترکیبی و سپس با گروه لوسیون بود. در تصاویر ماکروسکوپیک و میکروسکوپیک، بیشترین میزان پوشش زخم و حضور رشتههای کلاژن بالغ در گروه درمان ترکیبی مشاهده شد. نتایج آنالیزها نیز بیانگر افزایش اپیتلیزاسیون، گرانولیشن، رسوب کلاژن، آنژیوژنز و تکثیر سلولهای فیبروبلاست و کاهش التهاب در گروه درمان ترکیبی بود. گروه درمان ترکیبی بیشترین میزان بیان ژن TGF-β را دارا بود (05/0P<).
نتیجهگیری: درمان ترکیبی لوسیون و سلولهای بنیادی مشتق از مغز استخوان در ترمیم زخم سوختگی درجه دو در مدل حیوانی تاثیرات همافزایی داشته و منجر به تسریع ترمیم زخمهای سوختگی میشود.
محسن بارونی، زهره شاکر، زینب شاکر، اسما صابرماهانی،
دوره 80، شماره 10 - ( 10-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: فلج مغزی نوعی سندرم اختلال حرکتی و وضعیتی در اوایل کودکی است. این بیماری بهدلیل آسیب وارده به مغز یا ناهنجاریهای مادرزادی ایجاد میشود. در سالهای اخیر، پیوند سلولهای بنیادی مزانشیمی انسان (hMSC) به یک استراتژی درمانی امیدوارکننده برای CP تبدیل شده است. در این مورد سالانه هزینههای زیادی برای درمان و مدیریت این بیماری میشود که هدف از این مطالعه ارزیابی ایمنی، اثربخشی این روش بر CP میباشد.
روش بررسی: این مطالعه از نوع متاآنالیز میباشد. تحقیق از 24 اسفند 1399 تا هشت فروردین 1400 محیط پژوهش ایران، کرمان بوده است. ابتدا در پایگاههای دادهای PubMed، Scopus و Scholar، تحقیق سیستماتیک انجام گرفت که معیار ورود و خروج برای آن تعیین شد.
یافتهها: پس از انجام مرور نظاممند در نهایت به 18 مقاله رسیدیم که نشان داد استفاده از فناوری سلولهای بنیادی بهعنوان یک روش علمی میتواند باعث بهبود کیفیت زندگی افراد بیمار و بهبود نقص حرکتی گردد.
نتیجهگیری: با توجه به شواهد محدود و مطالعات انجام شده فناوری سلولهای بنیادی در بهبود افراد CP میتواند ایمن، کارا باشد ولی درمورد اثربخشی آن شواهد کافی وجود ندارد و مطالعات بیشتری در اینباره لازم است. در مجموع سلولهای بنیادی ممکن است آینده بسیار امیدوارکنندهای در درمان این بیماران داشته باشند. در نهایت اینکه فناوری سلولهای بنیادی همراه با بیوتکنولوژیهای نوآورانه ممکن است بهزودی نتایج نویدبخشی به بیماران دهد.