جستجو در مقالات منتشر شده


413 نتیجه برای IV

طناز احدی، نیما خواجه، بیژن فروغ، لبانه جانبازی، معصومه باقرزاده چم،
دوره 80، شماره 4 - ( 4-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: مداخلات محافظه‌کارانه زیادی برای کاهش علایم کوکسیدینیا وجود دارد که هر کدام تا اندازه‌ای درد بیماران مبتلا را کاهش می‌دهد، اما مشخص نیست که کدام درمان می‌تواند موثرتر باشد. هدف از این مطالعه مروری بررسی انواع مداخلات محافظه‌کارانه و اثربخشی هر یک از آنها در کاهش علایم کوکسیدینیا می‌باشد.
روش بررسی: جستجو برای مطالعات تحقیقاتی منتشر شده تا اکتبر 2021 با استفاده از Scopus، Science Direct، Web of Knowledge و Cochrane بدون محدودیت داده انجام شد. کیفیت مقالات با استفاده از Physiotherapy evidence database scale (PEDro) مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافته‌ها: در نهایت 12 مقاله وارد مطالعه مروری شدند. دو مقاله از شوک ویو برون اندامی، دو مقاله از بلوک گانگلیون ایمپار، سه مقاله از درمان‌های دستی و چهار مطالعه از تزریق استفاده کردند. چهار مطالعه باقی‌مانده از یونتوفورز با کتوپروفن، درمان بیوفیدبک، طب سوزنی و فیزیوتراپی همراه کینزیوتیپینگ استفاده کردند.
نتیجه‌گیری: درمان با شوک ویو برون اندامی و بلوک گانگلیون ایمپار به‌طور قابل‌توجهی درد دنبالچه را بهبود می‌بخشد و اثرات دائمی‌تری را در علایم بیماران نشان می‌دهد. درمان‌های دستی بیشتر در مواردی که دنبالچه پایدار است کاربرد دارد. به‌نظر می‌رسد که رسیدن به پاسخ مطلوب به بیش از شش جلسه نیاز دارد که برای بیماران خوشایند نیست. تزریق‌ها، به‌ویژه آنهایی که تحت هدایت فلوروسکوپی انجام می‌شوند، افزون‌بر ناخوشایند و دردناک بودن، نیاز به مهارت بالایی دارند. با این حال، این روش در یک جلسه انجام شده، بنابراین نیازی به مراجعه بعدی ندارد.

 
مینا میر نظامی، حمید حمیدی، سعید کریمی مطلوب،
دوره 80، شماره 4 - ( 4-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: مطالعات به نقش پدیده استرس اکسیداتیو در ویتیلیگو اشاره کرده‌اند. کوآنزیم"کیوتن" یک آنتی‌اکسیدان لیپوفیلیک ویژه است. هدف از مطالعه حاضر، بررسی تاثیر درمانی کوآنزیم" کیوتن" در بیماران مبتلا به ویتیلیگو جنرالیزه است.
روش بررسی: مطالعه به‌صورت کارآزمایی بالینی، در مبتلایان به ویتیلیگو جنرالیزه مراجعه‌کننده به درمانگاه‌های پوست بیمارستان ولی‌عصر (عج) و کلینیک امام‌رضا (ع) در اردیبهشت تا مرداد سال 1395 انجام شد. بیماران هنگام مراجعه تحت درمان استاندارد و گروه مورد، علاوه بر درمان استاندارد تحت درمان با قرص‌های حاوی کوآنزیم"کیوتن" قرار گرفتند. بیماران در هنگام اولین مراجعه، یک و سه ماه پس از شروع درمان از جهت پاسخ درمانی مورد بررسی قرار گرفتند.
یافته‌ها: از 50 بیمار، میانگین سنی 3/4±2/26 سال بود. قطر بزرگترین پچ دپیگمانته در هر دو گروه مداخله (000/0P=) و کنترل (001/0P=) در طول سه ماه درمان کاهش یافت. تفاوت فراوانی بیماران در درجه‌بندی رپیگمانتاسیون مذکور، در انتهای ماه سوم نسبت به انتهای ماه اول درمان، در هر دو گروه مداخله (01/0P=) و کنترل (02/0P=) معنادار بود. در انتهای ماه سوم نیز فراوانی بیماران در هر دو گروه مداخله با 21 بیمار (76%) و کنترل با 18 بیمار (72%) بیشتر در گریدهای 1 و 2 بود، در حالی‌که در انتهای ماه اول فراوانی بیماران در هر دو گروه مداخله با 23 بیمار (92%) و کنترل با 23 بیمار (92%) بیشتر در گریدهای صفر و یک بود.
نتیجه‌گیری: درمان کمکی با کوآنزیم"کیوتن"خوراکی تاثیری در بهبود پچ دپیگمانته در بیماری ویتیلیگو ندارد.

 
جلال سعیدپور، مهدی رضایی، شمسی اختیار، سارا اخوان رضایت، سهیلا دمیری، فائزه فرتاج، مریم رادین ‌منش،
دوره 80، شماره 4 - ( 4-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: مطالعه حاضر با هدف بررسی هزینه‌های ۹۰ خدمت نظام بازپرداخت بیمارستانی گلوبال در دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شده است.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی- مقطعی کاربردی بر مبنای اطلاعات بیماران مراجعه‌کننده به بیمارستان‌های دانشگاه علوم پزشکی تهران از ابتدای فروردین 1396 تا پایان اسفند 1397 انجام شده است.‌ داده‌های صورتحساب و پرونده کلیه بیماران از سیستم‌های اطلاعات بیمارستان‌ها (HIS) استخراج گردید و با استفاده از آمارهای توصیفی در SPSS software, version 21 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA) و (Excel, 2016, Microsoft, USA) تحلیل شد.
یافته‌ها: طی دو سال 143.866 خدمت گلوبال در دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شده بود که حدود 2.300 میلیارد ریال هزینه داشته است. 80% کل خدمات و هزینه‌ها مربوط به 10 خدمت بوده‌اند. متوسط هزینه به ازای هر خدمت حدود ۱۶ میلیون ریال بود اما به ازای خدمات مختلف تفاوت بسیاری داشته و از حدود ۶۷ میلیون ریال تا 8/1 میلیون ریال نوسان داشته است. به‌طور متوسط برای هر خدمت سهم هر یک از زیرگروه‌های هزینه‌ای خدمات تشخیصی، هتلینگ و خدمات پرستاری، دارو و لوازم مصرفی، اتاق عمل و جراحی، ویزیت و مشاوره پزشک به‌ترتیب 1/3%، 6/11%، 4/21%، 9/49% و 9/13% بوده است.
نتیجه‌گیری: مدیران بیمارستان‌ها برای کاهش هزینه و زیان مالی ناشی از خدمات گلوبال باید بر خدمات با فراوانی بالا و خدمات با هزینه بالا متمرکز شوند. متناسب با الگوی هزینه‌ای ویژه هر خدمت نیز راهبردهای اتخاذ شده برای کنترل هزینه‌های آن خدمت باید متفاوت باشد.

 

نازنین رزازیان، منصور رضایی، پونا احمدی، نگین فخری،
دوره 80، شماره 4 - ( 4-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: مالتیپل اسکلروزیس Multiple Sclerosis (MS) بیماری التهابی سیستم عصبی مرکزی است. این مطالعه اثربخشی و عوارض ریتوکسیماب را بررسی می‌کند.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی نیمه تجربی از شهریور 1397 تا شهریور 1398 در بیمارستان امام‌رضا (ع) کرمانشاه انجام شد. 44 بیمار به‌روش در دسترس انتخاب و با داروی ریتوکسیماب به مدت یکسال تحت درمان بودند. نمره ناتوانی (EDSS) و ضایعات فعال براساس MRI برای بیماران بررسی شده و در طول یک‌سال از نظر عود و عوارض دارویی پیگیری گردیدند. مطالعه با حمایت دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه و با دریافت رضایت آگاهانه از همه شرکت‌کنندگان انجام شد.
یافته‌ها: 29 نفر (9/65%) زن و 15 نفر (1/34%) مرد بررسی شدند. 22 نفر از بیماران RRMS و 22 نفر PRMS داشتند. در بیمارانی که ام‌اس نوع RR داشتند، نمره ناتوانی در پایان مطالعه نسبت به ابتدای مطالعه به‌طور معناداری کاهش یافته بود (010/0P=) اما در بیماران نوع PRMS این نمره افزایش غیرمعنادار یافته بود (148/0P=). هم در بیماران RR و هم در بیماران PRMS، تعداد ضایعات موجود در MRI در پایان مطالعه نسبت به ابتدای مطالعه کاهش غیرمعنادار داشت (05/0P>). عوارض زودرس بیشتر در بیماران RRMS رخ داد (6/13% در مقابل 5/4%) و عوارض تاخیری بیشتر در بیماران PRMS مشاهده شد (5/54% در مقابل 3/36%).
نتیجه‌گیری: ریتوکسیماب در درمان MS عود کننده، بهبود یابنده نسبت به MS پیشرونده، عود کننده باعث کاهش بیشتری در میزان ناتوانی شد و استفاده از آن با عوارض اندک همراه بود.

 
حمیدرضا شتابی، مهرداد نوروزی، حسین محجوبی‌پور، آناهیتا ناویافر،
دوره 80، شماره 6 - ( 6-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: بیماری کروناویروس در سال 2019 به‌عنوان یکی از علل اصلی مرگ‌و‌میر در سراسر جهان شناخته شد. در گزارشات نرخ مرگ‌و‌میر در افرادی که به تهویه مکانیکی نیاز دارند از 50 تا 97% متغیر است. هدف از مطالعه حاضر بررسی پیامد بیماری کووید-19 براساس متغیرهای مختلف در بیماران تحت تهویه مکانیکی بود.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی بر روی 160 بیمار با تشخیص قطعی کووید-19 تحت تهویه مکانیکی  بستری دربخش مراقبتهای ویژه بیمارستان (ICU) الزهرا اصفهان از فروردین 1399 تا اسفند 1399 انجام شد.
یافته‌ها: نرخ کلی مرگ‌ومیر در بین بیماران تحت تهویه مکانیکی برابر با 5/62% بود. میانگین سنی بیماران 87/17±99/69 سال و میانگین مدت زمان بستری در بیماران زنده مانده 73/11±47/15 روز و فوت شده 14/69±21/55 روز بود. میانگین سنی افراد فوت شده (16/59±65/71) به‌صورت معناداری بالاتر از گروه زنده مانده (21/17±53) بود (0001/0=P). مدت زمان بستری در بیمارستان در گروه فوت شده به‌صورت معناداری بیشتر از گروه زنده مانده بود (005/0P=). در نتایج، مد ونتیلاتور و دریافت اینوتروپ (Inotrope) حین درمان شانس مرگ‌و‌میر را در بیماران تحت تهویه مکانیک افزایش داد (001/0P=). بین بیماریهای زمینه‌ای فشارخون، بیماری کلیوی و بیماری خود ایمنی با مرگ‌ومیر در بیماران نیز رابطه معناداری یافت شد (05/0P>).
نتیجه‌گیری: عوامل مختلفی شامل سن، مدت اقامت در بیمارستان، بیماری‌های همراه مثل فشارخون، بیماری کلیوی و خود ایمنی ممکن است بر پیامد بیماران بدحال بستری در ICU که تحت تهویه مکانیک هستند تأثیرگذار باشد. بیمارانی که هنگام بستری در ICU نیاز به تهویه تهاجمی طولانی‌مدت و استفاده از داروهای اینوتروپ جهت حفظ وضعیت قلبی عروقی دارند در خطر بیشتری جهت مرگ‌ومیر قرار دارند.

 
سید حامد جعفری، هاجر زاهدی مهر، بنفشه زینلی رفسنجانی، سارا حاصلی، مهدی سعیدی مقدم،
دوره 80، شماره 6 - ( 6-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: برخی از بیماران نیاز به سی‌تی دینامیک کبدی دوره‌ای دارند. یک تصویر بی‌کیفیت، باعث تکرار می‌شود که افزون‌بر پرتوگیری غیرضروری بیمار، برای پرسنل و بیمار بسیار وقت‌گیر است و افزون‌برآن برای مرکز از لحاظ زمان و هزینه مقرون به صرفه نیست. این مطالعه با هدف تعیین همبستگی بین کیفیت تصویر و واحد-هانسفیلد کبد و عروق آن در فاز شریانی و وریدی به منظور تعیین محدوده قابل قبول واحد-هانسفیلد برای تصاویر سی-تی کبدی برای تولید تصاویر با کیفیت بالا انجام شد.
روش بررسی: کیفیت 146 تصویر سی‌تی در بیمارستان نمازی شیراز از شهریور 1398 تا مرداد 1400 به‌صورت مقطعی بررسی شد. ابتدا ارزیابی کیفی توسط دو متخصص رادیولوژی با تجربه انجام شد. آنها کیفیت تصویر را در سه گروه دسته‌بندی کردند. سپس ارزیابی کمی تصاویر، با استفاده از واحد هانسفیلد نواحی آئورت، ورید کبدی، ورید باب اصلی، لوب قدامی راست، راست خلفی و چپ کبد در فاز شریانی و وریدی انجام شد.
یافته‌ها: براساس نتایج ارزیابی کیفی تصاویر سی‌تی اسکن‌های تری فازی، 6/59% کیفیت خوب، 8/17% کیفیت قابل‌قبول و 6/22% کیفیت ضعیف داشتند. بین کیفیت تصاویر و واحد هانسفیلد در فاز شریانی رابطه معناداری وجود داشت (005/0P>). بین واحد هانسفیلد ورید باب، بخش قدامی راست و خلفی کبد در فاز وریدی ارتباط معنا‌داری مشاهده گردید (03/0P>).
نتیجه‌گیری: در یک سی‌تی سه‌فازی با کیفیت بالا، واحد هانسفیلد قسمت‌های مختلف در فاز شریانی به‌صورت زیر میباشد، آئورت 78±310، ورید باب 40±150، ورید کبدی 7±44، بخش‌های جانبی راست خلفی و قدامی و چپ کبد 11±77، 7±77 و 12±78 واحد هانسفیلد. ورید باب، ورید کبدی و بخش‌های خلفی و قدامی راست کبد در فاز وریدی باید به‌ترتیب 27±155، 30±167، 19±111، 16±112 باشند. از این مقادیر می‌توان به‌عنوان معیاری برای تصاویر با کیفیت استفاده کرد.

 

ناصر ابراهیمی دریانی، محمدرضا پاشائی،
دوره 80، شماره 6 - ( 6-1401 )
چکیده

امروزه دنیا در گذر از سلامتی به سمت بیماری‌های غیرواگیر و مزمن مانند کبد چرب غیرالکلی می‌باشد. شایعترین علت بیماری مزمن کبدی در سرتاسر جهان بیماری کبد چرب غیرالکی می‌باشد. حدود 25% مردم دنیا درگیر این بیماری هستند و طیف آن از استئاتوز ساده تا سیروز متغیر است. از هر چهار فرد مبتلا به NAFLD یک نفر مبتلا به استئاتوهپاتیت غیرالکلی است که با عوارض و مرگ‌ومیر قابل‌توجهی به‌دلیل عوارض سیروز کبدی و کارسینوم کبدی همراه است. بیماری کبد چرب غیرالکلی ارتباط قوی و تنگاتنگی با بیماری متابولیک داشته و در واقع کبد چرب جزء جدایی‌ناپذیر چاقی محسوب می‌شود. اگرچه NAFLD عمدتاً در افراد مبتلا به چاقی یا دیابت نوع 2 مشاهده می‌شود، تخمین زده می‌شود 7% تا 20% از افراد مبتلا به NAFLD لاغر هستند. با این‌حال مطالعات اخیر نشان داده‌اند که کبد چرب در افراد لاغر حتی بدون چربی شکمی و احشایی می‌تواند اتفاق بیفتد. کبد چرب در افراد لاغر (Lean NAFLD) موضوع به‌نسبت جدیدی است که افراد زیادی را برای پیدا کردن تفاوت‌های آن نسبت به افراد چاق علاقمند کرده است. مکانیسم‌های پاتوفیزیولوژیک NAFLD بدون چربی هنوز به خوبی شناخته نشده است. مطالعات نشان داده است که NAFLD بدون چربی با عواملی مانند محیطی، حساسیت ژنتیکی و تنظیم اپی‌ژنتیکی ارتباط بیشتری دارد. در این مقاله در مورد پاتوژنز کبد چرب در افراد لاغر، ارتباط آن با سندرم متابولیک، درمان و پیش‌آگهی آن    بحث می‌کنیم.

زینب عساکره، الهام مراغی، بیژن کیخایی، امل ساکی مالحی،
دوره 80، شماره 7 - ( 7-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: در بسیاری از تحقیقات پزشکی، رگرسیون خطرات متناسب کاکس برای بررسی توزیع بقای بیماران سرطانی، مبتنی بر گروه‌بندی‌های دموگرافیک و کلینیکی به‌کار برده می‌شود. هدف از این مطالعه تعیین عوامل موثر بر بقای بیماران مبتلا به لنفوم هوچکین با استفاده از روش ناپارامتری جنگل تصادفی بقا (RSF) و مقایسه آن با مدل خطرات متناسب کاکس است.
روش بررسی: در این مطالعه‌ کوهورت گذشته‌نگر، پرونده‌های تمامی بیماران مبتلا به لنفوم هوچکین که در طی سال‌های 1381 (فروردین) تا 1391 (اسفند) به مرکز آنکولوژی و هماتولوژی بیمارستان شفای اهواز مراجعه نمودند، مورد بررسی قرار گرفتند. بقای بیماران از زمان تشخیص اولیه بیماری تا عود بیماری محاسبه شد. برای ارزیابی روند بیماری، ویژگی‌های جمعیت‌شناختی و متغیرهای مربوط به بیماری (شامل مرحله بیماری، شیمی درمانی، محل درگیری لنف و غیره) از پرونده 387 بیمار مبتلا به لنفوم‌هوچکین استخراج شد. تحلیل داده‌ها با نرم‌افزار R4.0.3 و با استفاده بسته‌های survival و RandomForestSRC انجام شد.
یافته‌ها: نتایج حاصل از مدل کاکس نشان می‌دهد که LDH (001/0=P) و طبقه‌بندی کلاسیک لنفوم (001/0P<) معنادار می‌باشند. نتایج برازش مدل RSF نشان داد که مهمترین متغیرهای موثر بر عود به‌ترتیب مرحله بیماری، شیمی درمانی، طبقه‌بندی کلاسیک لنفوم و هموگلوبین بودند. همچنین مدل RSF براساس شاخص‌های مناسبت مدل (شاخص هماهنگی=9/84) نسبت به مدل کاکس ( شاخص هماهنگی=6/57) عملکرد بهتری داشت.
نتیجه‌گیری: در صورتی‌که تعداد متغیرها زیاد بوده و بین متغیرها رابطه وجود داشته باشد، مدل RSF، متغیرهای مهم و تاثیرگذار بر بقای بیماران را بدون نیاز به پیش‌فرض‌های محدودکننده با دقت بالا نسبت به مدل کاکس شناسایی می‌کند.

 
فریبا نصیرایی، لیدا گروسی، شبنم توفیقی، بهناز مولایی،
دوره 80، شماره 8 - ( 8-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: تست‌های تشخیصی سلامت جنین ابزاری برای کاهش بروز عوارض و مرگ نوزادی می‌باشند، با این وجود ارزش تشخیصی آنها در ارتباط با پیامدهای مختلف همچنان مورد بحث است. این مطالعه با هدف بررسی ارزش تست بیوفیزیکال پروفایل و شاخص سونوگرافیک CPR در پیش‌بینی روش زایمان و پیامدهای نامطلوب نوزادی حین تولد انجام شده است.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی 70 نفر خانم باردار ترم (41-37 هفته) کاندید ختم بارداری مراجعه‌کننده به بیمارستان آیت‌الله موسوی زنجان از آبان 1399 تا خرداد 1400 مورد بررسی قرار گرفتند. پس از انتخاب مادران براساس معیارهای ورود، به‌صورت دردسترس، تست بیوفیزیکال پروفایل (BPP) و شاخص سونوگرافیک CPR انجام شد. سپس روش زایمان، وزن نوزاد، آپگار دقیقه پنجم، نیاز به احیا و بستری نوزادان در NICU در هر مورد ثبت شد. جهت تجزیه و تحلیل آماری از آزمون Student’s t-test, Mann-Whiteny U test و منحنی ROC در SPSS software, version 22 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA) استفاده شد (05/0P≤).
یافته‌ها: در این مطالعه میانگین سن بارداری شرکت‌کنندگان 1/11±56/38 هفته بود. براساس داده‌ها، بین CPR و نیاز نوزاد به احیا و بستری در (021/0NICU (P= همچنین نمره آپگار (042/P=) ارتباط آماری معناداری وجود داشت. با این وجود بین CPR و روش زایمان، سن بارداری و وزن نوزاد حین تولد ارتباط آماری معناداری مشاهده نشد. امتیاز BPP نیز با هیچکدام از پیامدهای مورد بررسی ارتباط معناداری نداشت.
نتیجه‌گیری: به‌نظر می‌رسد بررسی CPR در حوالی زایمان می‌تواند در پیش‌بینی وضعیت نوزاد بلافاصله پس از تولد و آمادگی کادر درمان برای انجام اقدامات فوری مفید واقع شود.

 
حسن بسکابادی، مریم ذاکری‌حمیدی،
دوره 80، شماره 8 - ( 8-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: سپسیس نوزادی یک عفونت باکتریایی سیستمیک شدید است که بر پیش‌آگهی نوزادان نارس اثر می‌گذارد. از این‌رو، مطالعه حاضر با هدف بررسی پیش‌آگهی کوتاه‌مدت عفونت نوزادی انجام شده است.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی روی 729 نوزاد پره‌ترم مشکوک به عفونت در بخش نوزادان بیمارستان قائم (عج) مشهد طی خرداد 1394 تا خرداد 1400 با نمونه‌گیری در دسترس انجام شده است. ابزار جمع‌آوری اطلاعات، چک لیست پژوهشگر ساخته شامل مشخصات نوزادی (سن حاملگی، وزن هنگام تولد، نمره آپگار دقیقه اول و پنجم، وضعیت موقع ترخیص) و یافته‌های آزمایشگاهی (تعداد گلبول‌های سفید و پلاکت‌ها، C-reactive Protein و کشت خون و مایع مغزی نخاع) بود. پیش‌آگهی نوزادی از نظر مرگ یا ترخیص بین نوزادان دارای عفونت قطعی و بدون آن، مورد مقایسه قرار گرفت.
یافته‌ها: براساس نتایج این مطالعه وزن کم هنگام تولد و سن حاملگی کمتر و نمره آپگار پایینتر ریسک مرگ نوزادی را افزایش می‌دهد. حدود یک پنجم نوزادان با عفونت قطعی فوت کردند. مرگ ناشی از عفونت حدود پنج برابر گروه نوزادان ترخیص شده بود. 44% از نوزادان مبتلا به سپسیس زودرس و 40% از نوزادان مبتلا به سپسیس دیررس فوت شدند. در موارد مرگ نوزادی ناشی از سپسیس، شایعترین عامل عفونی گرم منفی، آسینتوباکتر و شایعترین عامل عفونی گرم مثبت، انتروکوک بوده است.
نتیجه‌گیری: عفونت قطعی نوزادان، پیشآگهی آنها را بدتر می‌کند. به‌طوری‌که خطر مرگ نوزادان نارس را پنج برابر افزایش می‌دهد. احتمال مرگ در مننژیت بیش از سپسیس و در سپسیس زودرس بیش از دیررس و در سپسیس ناشی از گرم منفی بیشتر از گرم مثبت می‌باشد.

 
فاطمه غفاری، شهرام آگاه، شیوا ایرانی، مرجان مخترع، علی محمد علیزاده،
دوره 80، شماره 8 - ( 8-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: سرطان معده از دلایل اصلی مرگ‌ومیر ناشی از سرطان در سراسر جهان به‌شمار می‌رود. مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط عوامل دموگرافیک و پاتولوژیک بر میزان بقاء بیماران مبتلا به سرطان معده انجام شد.
روش بررسی: در مطالعه توصیفی-تحلیلی حاضر، 56 بیمار مبتلا به سرطان معده، از مهر 1395 تا مهر 1396، مراجعه‌کننده به بیمارستان‌های رسول‌اکرم (ص) و امام‌خمینی (ره) شهر تهران وارد مطالعه و به مدت پنج سال پیگیری شدند. میزان بقاء بیماران با استفاده از روش کاپلان مایر محاسبه گردید. برای تعیین ارتباط عوامل دموگرافیک و پاتولوژیک بر میزان بقاء بیماران، نظیر جنس، سن، محل تومور، نوع و درجه تمایزیافتگی تومور، متاستاز، مرحله بیماری و عفونت هلیکوباکتر پیلوری، از آزمون‌ لگ- رتبه‌ (Logrank test) و مدل رگرسیون کاکس(Cox regression model) استفاده شد. داده‌ها توسط SPSS software, version 22 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA) و در سطح معنادار 05/0 آنالیز شدند.
یافته‌ها: بیماران شامل 73% مرد و 27% زن بودند. میزان بقاء یک، سه و پنج ساله بیماران به‌ترتیب 67، 35 و 26% بود. همچنین میزان بقاء افراد بالای 60 سال و در مراحل پیشرفته سرطان معده، پایین‌تر از سایرین بود. متغیرهای سن، نوع تومور، درجه تمایزیافتگی تومور، متاستاز و مرحله تومور بر میزان بقاء بیماران موثر بودند.
نتیجه‌گیری: نتایج ما نشان داد که میزان بقاء بیماران مبتلا به سرطان معده نسبتاً پایین و تشخیص زودهنگام، فاکتور قوی در افزایش بقاء محسوب می‌شود. بنابراین بکارگیری یک برنامه غربالگری مناسب جهت افزایش میزان بقاء مبتلایان به سرطان معده ضروری می‌باشد.

 
مهران کوچک، نیلوفر طاهرپور، میرمحمد میری، روجا اسدپور، فاطمه ایل‌بیگی، سید پوژیا شجاعی، محمد سیستانی‌زاد،
دوره 80، شماره 9 - ( 9-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: فشارخون بالا یک عامل خطر مهم و قابل کنترل برای بیماری‌های قلبی، سکته مغزی، نارسایی کلیه و بیماری‌های عروق محیطی محسوب می‌شود. هدف از مطالعه حال حاضر تعیین میزان آگاهی بیماران مبتلا به سکته مغزی خونریزی‌دهنده نسبت ‌به کنترل فشارخون و ارایه راهکارهایی جهت ارتقا سطح آگاهی بیماران بوده است.
روش بررسی: این مطالعه یک مطالعه مقطعی-توصیفی می‌باشد که با هدف ارزیابی آگاهی بیماران مبتلا به سکته مغزی خونریزی‌دهنده نسبت‌ به مصرف داروهای ضد‌فشارخون انجام شد. جامعه مورد مطالعه در این طرح شامل تمام بیماران مبتلا به سکته مغزی خونریزی‌دهنده، بستری در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان امام حسین (ع) شهر تهران در بازه زمانی شهریور تا اسفند ۱۳۹۹ بودند. اطلاعات مرتبط با آگاهی از فشارخون و مصرف داروها توسط محقق و با روش ارتباط مستقیم با بیمار یا همراه بیمار تکمیل گردید. در این پژوهش، 17 نفر از مبتلایان سکته مغزی خونریزی‌دهنده متعاقب بیماری پرفشاری خون در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان امام حسین (ع) شهر تهران وارد مطالعه شدند. میزان تبعیت صحیح از درمان در این مطالعه با استفاده از پرسشنامه موریسکی بررسی گردید.
یافته‌ها: در این مطالعه میانه سنی بیماران 67 سال بوده‌است که 10 نفر (82/58%) زن بودند. میانه فشار خون سیستولیک و دیاستولیک در بدو ورود 170 و mmHg 95 بود. چهار نفر (53/23%) از وجود این بیماری در خود آگاهی نداشتند. از 13 نفری که از بیماری پرفشاری خون خود آگاه بودند، 11 نفر (71/64%) تحت نظر پزشک بودند. اما هفت نفر (64/63%) با وجود اینکه تحت نظر پزشک بودند و تبعیت از درمان مطلوبی داشتند، فشار خون کنترل‌شده نداشتند که منجر به فوت شده است.
نتیجه‌گیری: این مطالعه هشداری برای بیماران و پرسنل بهداشتی به‌‌منظور توجه بیشتر به کنترل فشارخون می‌باشد. همچنین آموزش افراد جامعه و نیز کادر بهداشتی در زمینه‌ اهمیت تشخیص به‌موقع و درمان دقیق پرفشاری خون به‌شدت توصیه می‌گردد.

 
وحید ورمزیاری، امیررضا رشتی، علی درخشنده، آیدا مقدس، آزاده مقدس،
دوره 80، شماره 10 - ( 10-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: رژیم Hyper-CVAD یکی از مهمترین رژیم‌های مورد استفاده در درمان بیماران مبتلا به لوکمی حاد لنفوسیتی (ALL) در ایران می‌باشد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی در طول بازه زمانی فروردین 1395 تا فروردین 1398، در بیمارستان سیدالشهدا (ع) اصفهان بر روی 90 بیمار مبتلا به ALL تحت درمان با رژیم Hyper-CVAD صورت گرفت. اطلاعات دموگرافیک، بالینی و همچنین اطلاعات مربوط به بقای کلی، بقای بدون پیشرفت بیماری و میزان پاسخدهی کلی بیماران مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافته‌ها: میانگین بقای کلی و بقای بدون پیشرفت بیماران به‌ترتیب 93/2±48/44 ماه و 30/3±44/44 ماه تخمین زده شد. از بین بیماران، 4/84% وارد بهبودی کامل شدند. متغیر بهبودی کامل به تنهایی بر میزان بقای کلی بیماران موثر می‌باشد. 40% از بیماران در این مطالعه در نهایت فوت کرده‌اند.
نتیجه‌گیری: نتایج به‌دست آمده با سایر مطالعات صورت گرفته در این زمینه همخوانی داشت و قابل استفاده جهت مقایسه با رژیم های درمانی جدید است.

 
محسن بارونی، زهره شاکر، زینب شاکر، اسما صابرماهانی،
دوره 80، شماره 10 - ( 10-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: فلج مغزی نوعی سندرم اختلال حرکتی و وضعیتی در اوایل کودکی است. این بیماری به‌دلیل آسیب وارده به مغز یا ناهنجاری‌های مادرزادی ایجاد می‌شود. در سال‌های اخیر، پیوند سلول‌های بنیادی مزانشیمی انسان (hMSC) به یک استراتژی درمانی امیدوارکننده برای CP تبدیل شده است. در این مورد سالانه هزینه‌های زیادی برای درمان و مدیریت این بیماری می‌شود که هدف از این مطالعه ارزیابی ایمنی، اثربخشی این روش بر CP می‌باشد.  
روش بررسی: این مطالعه از نوع متاآنالیز می‌باشد. تحقیق از 24 اسفند 1399 تا هشت فروردین 1400 محیط پژوهش ایران، کرمان بوده است. ابتدا در پایگاه‌های داده‌ای PubMed، Scopus و Scholar، تحقیق سیستماتیک انجام گرفت که معیار ورود و خروج برای آن تعیین شد.
یافته‌ها: پس از انجام مرور نظام‌مند در نهایت به 18 مقاله رسیدیم که نشان داد استفاده از فناوری سلول‌های بنیادی به‌عنوان یک روش علمی می‌تواند باعث بهبود کیفیت زندگی افراد بیمار و بهبود نقص حرکتی گردد.
نتیجه‌گیری: با توجه به شواهد محدود و مطالعات انجام شده فناوری سلول‌های بنیادی در بهبود افراد CP می‌تواند ایمن، کارا باشد ولی درمورد اثربخشی آن شواهد کافی وجود ندارد و مطالعات بیشتری در اینباره لازم است. در مجموع سلول‌های بنیادی ممکن است آینده بسیار امیدوارکننده‌ای در درمان این بیماران داشته باشند. در نهایت اینکه فناوری سلول‌های بنیادی همراه با بیوتکنولوژی‌های نوآورانه ممکن است به‌زودی نتایج نویدبخشی به بیماران دهد.

 

زهرا علامه، مریم تیموری جروکانی، مینو موحدی، مریم حاج‌ هاشمی،
دوره 80، شماره 10 - ( 10-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: مطالعه حاضر با هدف بررسی روش کربوکسی‌تراپی به‌عنوان یک استراتژی سرپایی و غیرهورمونی برای درمان بی‌اختیاری ادراری استرسی (Stress urinary incontinence, SUI) و اختلال عملکرد جنسی Sexual dysfunction, SD) انجام شد.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی شاهددار به‌روش بلوک تصادفی روی 60 زن در فاصله سنی 65-35 سال مبتلا به SUI و SD از اردیبهشت 1399تا بهمن 1400 به کلینیکهای دانشگاه علوم پزشکی اصفهان مراجعه کردند انجام شد. SUI با پرسشنامه ICIQ-UI SF و SD با پرسشنامه PISQ-12 بررسی شد. در گروه مداخله با نیدل گیج 30 (Needle gauge 30)، ml 30 گاز CO2 با زاویه 90 درجه در سه ناحیه از گردن مثانه تزریق شد. هر فرد دوبار در هفته به مدت یکماه تحت کربوکسی‌تراپی قرار گرفت و در گروه کنترل با همان پروتوکل ولی بدون تزریق گاز CO2 مداخله انجام شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد میانگین شاخص کلی عملکرد جنسی و میانگین شاخص عملکرد جنسی بیماران در بعد فیزیکی و بعد مرتبط با شریک جنسی در گروه مداخله طی دو مرحله اندازه‌گیری تفاوت معناداری داشت ولی در گروه کنترل تفاوت معناداری مشاهده نشد. امتیاز کلی عملکرد ادراری، تعداد دفعات نشت ادرار و تاثیر نشت ادرار بر کیفیت زندگی زنان در هر دو گروه کنترل و مداخله بین سه مرحله اندازه‌گیری تفاوت معنادار داشته است درحالی‌که میزان نشت ادرار در گروه مداخله بین زمان‌ها اختلاف معنادار بود ولی در گروه کنترل تفاوتی مشاهده نشد.
نتیجه‌گیری: کربوکسی‌تراپی به‌عنوان یک گزینه درمانی ایمن و موثر می‌باشد و احتمالا با افزایش جلسات درمانی بتوان به نتایج بهتری دست پیدا کرد.

 
یونس سلیمانی، امیررضا جهانشاهی، داود خضرلو،
دوره 80، شماره 11 - ( 11-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: هنوز درک روشنی از الگوی آتروفی سابفیلدهای هایپوکامپ در بیماری آلزایمر و افتراق آن از اختلالات شناختی خفیف وجود ندارد. در این مطالعه مقطعی آتروفی سابفیلدهای هایپوکامپ در بیماران آلزایمر با بیماران مبتلا به اختلال شناختی اولیه (EMCI) و پایدار (LMCI) و همچنین گروه کنترل مقایسه شدند.
روش بررسی: مطالعه از نوع مقطعی بود که از شهریور 1400 تا 1401 در گروه رادیولوژی دانشکده پیراپزشکی تبریز انجام شد. تصاویر MRI مربوط به بیماران آلزایمر، بیمار EMCI، بیمار LMCI و گروه نرمال کنترل (NC) از پایگاه ADNI استخراج شد. با استفاده از ابزار بخشبندی هایپوکامپ در FreeSurfer Software, version 7, Harvard University, USA، سابفیلدهای مختلف هایپوکامپ جداسازی شدند. اختلاف حجم هرکدام از سابفیلدهای هایپوکامپ مابین گروه‌های شرکت‌کننده در مطالعه و همچنین اختلاف حجم دو به دو بین گروه‌ها با استفاده از Kruskal-Wallis H test و Post-hoc Dunn's test بررسی گردید (05/0P<).
یافته‌ها: بیشترین اختلاف معنادار مابین گروه‌های چهارگانه شرکت‌کننده در مطالعه مربوط به سابفیلدهای         Whole hippocampus، DG body، Subiculum body و Subiculum head بود (0001/0P<). هنگام بررسی دو به دو، بیشترین اختلاف معنادار مابین جفت‌گروه NC/AD و کمترین اختلاف معنادار مابین جفت‌گروه LMCI/AD و در سابفیلد Subiculum body مشاهده شد.
نتیجه‌گیری: در بیشتر سابفیلدهای هایپوکامپ اختلاف معناداری از آتروفی دیده می‌شود. چنین یافته‌هایی می‌تواند به‌عنوان راهنما برای مطالعات آینده به‌منظور بهبود عملکرد تشخیصی برای شناسایی افراد در معرض خطر بالای بیماری آلزایمر کمک‌کننده باشد.

 
یونس سلیمانی، امیررضا جهانشاهی، حامد رضایی‌جم، داود خضرلو،
دوره 80، شماره 12 - ( 12-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: رادیومیکس پتانسیل بالایی در زمینه تشخیص و پیش‌آگهی ضایعات کبدی در تصاویر اولتراسوند نشان داده است. علیرغم این، تغییرات پارامترهای تصویربرداری بر تکرارپذیری نتایج رادیومیکس اولتراسوند تأثیر می‌گذارد. هدف از مطالعه حاضر بررسی تکرارپذیری فیچرهای رادیومیکس استخراج شده از تصاویر بیماران مبتلا به کارسینوم سلول‌های کبدی تحت تغییرات پارامترهای اسکن اولتراسوند می‌باشد.
روش بررسی: مطالعه از نوع مقطعی بود که از مرداد 1399 تا مرداد 1400 در گروه رادیولوژی دانشکده پیراپزشکی تبریز انجام شد. تصاویر مربوط به 20 بیمار مبتلا به کارسینوم سلول‌های کبدی از پایگاه Cancer imaging archive به‌دست آمدند. این تصاویر تحت پارامترهای تصویربرداری مختلف اخذ شده بودند. مناطق ضایعه به شکل دستی ترسیم شدند. فیچرهای رادیومیکس شامل 24 فیچر GLCM و 16 فیچر GLRLM از تصاویر استخراج شدند. با استفاده از آزمون‌های آماری CV% و ICC تکرارپذیری فیچرهای رادیومیکس مورد بررسی قرار گرفت. مقادیر 90/0ICC و 20%CV< در این مطالعه به‌عنوان سطح تکرارپذیری در نظر گرفته شدند.
یافته‌ها: هشت مورد از فیچرها تکرارپذیری بالایی را در هردو آزمون CV% و ICC از خود نشان دادند. این فیچرها Joint entropy، Idmn، Imc2 ، Correlation ، MCC ، Sum entropy ، Gray level non uniformity normalized و Run entropy بودند. میانگین مقادیر ICC این فیچرها برابر با 977/0 به‌دست آمد.
نتیجه‌گیری: تغییرات پارامترهای تصویربرداری مستقیما بر تکرارپذیری نتایج رادیومیکس اولتراسوند تأثیر می‌گذارد. برخی از فیچرهای رادیومیکس تحت تغییرات شرایط تصویربرداری، همچنان پایداری و تکرارپذیری بالایی از خود نشان می‌دهند.

 

صدیقه صفری، اکرم عیدی، مهرناز مهربانی، محمدجواد فاطمی، علی‌محمد شریفی،
دوره 81، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: استئوآرتریت یک بیماری دژنراتیو مفصلی و شایعترین نوع آرتریت است که سبب درد، ناتوانی و اختلال در عملکرد بیماران می‌شود. قند خون بالا به واسطه‌ استرس اکسیداتیو و افزایش میزان گونه‌های فعال اکسیژن و ایجاد واسطه‌های التهابی برغضروف تاثیر می‌گذارد. از آنجایی که درمان‌های دارویی برای استئوآرتریت کوتاه مدت و غیرموثر هستند، نیاز به درمان‌های جدید جهت درمان استئوآرتریت وجود دارد. استفاده از محلول رویی سلول‌های بنیادی مزانشیمی یا سیکریتا که حاوی محصولات ترشحی ازقبیل فاکتورهای رشد و سیتوکین‌ها است به‌عنوان یک جایگزین مناسب جهت درمان استئوآرتریت درنظر گرفته شود. هدف از این مطالعه اثرات سیکریتا براسترس اکسیداتیو القا شده توسط غلظت بالای گلوکز در کندروسیت‌های انسانی C28I2 می‌باشد.
روش بررسی: تحقیق حاضر به‌صورت تجربی از اردیبهشت ۱۳۹7 تا شهریور 1399 در گروه فارماکولوژی دانشگاه علوم پزشکی ایران انجام شد. اثر سیکریتا و غلظت بالای گلوکز بر میزان بقای سلول‌های غضروفی C28I2 توسط آزمون WST1 بررسی گردید. سپس تاثیر سیکریتا بر بیان mRNA، کاتالاز (CAT)، سوپراکسید دیسموتاز I (SOD1) و گلوتاتیون اس ترانسفرازها I (GSTP1) در گروه‌های درمانی و غیردرمانی مقایسه شدند.
یافته‌ها: پیش‌درمانی کندروسیت‌های انسانی C28I2 با سیکریتا سبب افزایش بیان ژن‌های CAT، SOD1 و GSTP1 در سلول‌های مجاورت داده شده با غلظت گلوکز بالا نسبت به گروه درمان‌نشده می‌شود.
نتیجه‌گیری: سیکریتا می‌تواند در سلول‌های غضروفی تحریک‌شده توسط غلظت بالای گلوکز، استرس اکسیداتیو را ازطریق افزایش ظرفیت آنتی‌اکسیدانی کاهش دهد و چون استرس اکسیداتیو از مکانیسم‌های اصلی آسیب غضروف می‌باشند، سیکریتا می‌تواند در جلوگیری از پیشرفت استئوآرتریت مفید باشد.

 
زینب خزاعی‌شیر، کبری میرزاخانی، گلناز سادات احمدی‌نژاد، سیده فاطمه نادری، ناهید جهانی شوراب،
دوره 81، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: میزان تغذیه انحصاری با شیر مادر در ایران در سنین سه و شش ماهگی به‌ترتیب برابر با 44% و 27% برآورد شده است که همچنان با شاخص مطلوب سازمان جهانی بهداشت تا سال 2030 (70% در شش ماه اول) فاصله دارد. به‌همین‌منظور پایش مراکز مشاوره شیردهی که با هدف ارتقا شیردهی و حمایت مادرانی که دچار مشکلات شیردهی شده‌اند راه‌اندازی شده است.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی گذشته‌نگر می‌باشد و در آن کلیه مادران ارجاع‌شده حایز شرایط پژوهش به مرکز بهداشتی و درمانی شماره دو شهر مشهد در بازه زمانی فروردین تا اسفند 1399 موردبررسی قرار گرفتند. این مرکز بهداشت دارای دو کلینیک مشاوره شیردهی فعال می‌باشد و جمع‌آوری اطلاعات براساس مستندات ثبت شده در دفاتر و رایانه می‌باشد. بنابراین نمونه‌گیری سرشماری انجام شد. داده‌ها با استفاده از SPSS software, version 16 (SPSS Inc., Chicago, IL, USA) و در سطح معناداری کمتر از 05/0 آنالیز می‌گردند.
یافته‌ها: در 8/42% موارد مادران تغذیه توام شیرخشک با شیر مادر را پیش از مراجعه آغاز کرده بودند و در 1/28% هنگام مراجعه به کلینیک‌های مشاوره شیر، تغذیه نوزاد تنها شیرخشک گزارش گردید. پس از مشاوره‌های شیردهی و پیگیری‌های انجام شده در پایان شش ماهگی، میزان تغذیه انحصاری با شیر مادر در 1/34% (12% افزایش نسبت به بدو مراجعه) و تغذیه توام شیرخشک با شیر مادر به 8/27% (کاهش 22% نسبت به بدو مراجعه) و تغذیه با شیرخشک بهتنهایی به‌میزان 5/36% (افزایش4/8% نسبت به بدو مراجعه) محاسبه شد.
نتیجه‌گیری: نقش مثبت مرکز مشاوره شیر مادر در کاهش موارد تغذیه مصنوعی محرز است و توصیه میگردد که دستورالعمل مدون براساس چالش‌های موجود در شیردهی برای مشاوره شیر مادر در ماه اول پس از زایمان تهیه گردد.

 
طیبه لکزایی، نیلوفر خوشنام‌ راد، مریم عدالتی‌فرد، حمیدرضا ابطحی،
دوره 81، شماره 3 - ( 3-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: با وجود پیشرفت علم پزشکی و پیوند اعضا، پیوند ریه با عوارض و مرگ‌و‌میر قابل‌توجهی همراه است. در ایران، اولین مورد پیوند ریه در سال ۱۳۷۹ در بیمارستان امام خمینی تهران انجام شد. تاکنون بررسی جامعی از بیماران این مرکز صورت نگرفته است، هدف اصلی این پژوهش بررسی وضعیت پیوند ریه در این مرکز است.
روش بررسی: در این مطالعه طولی، بیماران پیوند در مرکز تحقیقات پیوند ریه بیمارستان امام خمینی تهران از فروردین 1379 تا اسفند 1401 موردبررسی قرار گرفتند. داده‌های دموگرافیک، بالینی، و اطلاعات مرتبط با وضعیت کنونی و پیگیری بیماران از پرونده‌ها ثبت و استخراج شد. آنالیز آماری مرتبط انجام شد.
یافته‌ها: در مدت مطالعه، تعداد 20 پیوند ریه در این مرکز انجام شده است. 20% از گیرندگان پیوند، زن و 80% مرد بوده‌اند. میانگین سن بیماران در زمان پیوند 4/11±3/39 سال بود. جوان‌ترین بیمار در زمان پیوند 22 ساله و مسن‌ترین بیمار 60 ساله بود. بقای یک ساله 70% گزارش شد. مقدار FEV1 میانگین بیماران در سال اول حدود 50% بود. اندیکاسیون پیوند در 70% از بیماران، بیماری بینابینی ریه بود. میانگین بقای بیماران پس از پیوند 6/4±75/5 سال و علت اصلی مورتالیتی، ابتلا به عفونت‌ها بوده است.
نتیجه‌گیری: وضعیت بقا و عوارض بیماران قابل‌مقایسه با گزارش‌های جهانی مراکز پیوند ریه است. باتوجه‌به توسعه پیوند ریه در جهان باید توجه بیشتری به کنترل عفونت، انتخاب صحیح بیماران و مراقبت‌های حول جراحی شود تا پیامدهای پیوند ریه بهبود یابد.

 

صفحه 20 از 21     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb