جستجو در مقالات منتشر شده


15 نتیجه برای آلفا

رویا کیانی شیرازی، سیروس زینلی، مرتضی کریمی پور، بهناز زربخش، رضا علی بخشی،
دوره 64، شماره 2 - ( 2-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: آلفاتالاسمی شایع‌ترین اختلال توارثی سنتز هموگلوبین در دنیا می‌باشد. آلفاتالاسمی عمدتاً حاصل حذف یک یا هردو ژن آلفا موجود در کروموزوم 16 می‌باشد. حاملین اشکال حذفی آلفاتالاسمی- -/αα) یا (-α/αα , -α/-α از نظر بالینی طبیعی بوده ولی کم خونی هیپوکروم، میکروسیتیک دارند. هتروزیگوت‌های مرکب (- - /-α) کم‌خونی نسبتاً شدیدی دارند و بیماری HbH نامیده می‌شود. جنین‌هایی که هیچ ژن آلفایی به ارث نمی‌برند (--/--) (سندرم هیدروپس فتالیس) در دوران جنینی یا مدت کوتاهی بعد از تولد می‌میرند. بیش از 95% آلفاتالاسمی‌های شناخته شده حذف یک یا هر دو ژن آلفاگلوبین موجود بر روی کروموزوم 16 را دارند.
روش بررسی: آزمایش بر روی 114 فرد ایرانی با MCV و MCH پایین و HbA2 نرمال که به درمان آهن هم پاسخی ندادند از طرف مراکز بهداشتی کشور به انستیتو پاستور ایران ارجاع داده شده بودند، انجام گرفت. DNA ژنومی از سلول‌های سفید خونی به روش Salting Out تخلیص گردید. در این تحقیق در یک لوله منفرد Multiplex-PCR برای هفت حذف (-- SEA, --THAI, --FIL , -α20.5, --MED, -α4.2, -α3.7) آلفاتالاسمی انجام گردید.
یافته‌ها: DNA حاملین آلفاتالاسمی برای وجود انواع متفاوت جهش‌های ژن آلفاگلوبین مورد آزمایش قرارگرفتند. جهش‌های ژنی (حذفها) در تعدادی از نمونه‌های مورد مطالعه شناسایی گردیدند. این حذف‌ها شامل: حذف‌های تک ژن -α3.7 و -α4.2 و حذف‌های دو ژنی مدیترانه‌ای --MED و -α20.5 بودند.
نتیجه‌گیری: حذف -α3.7 شایع‌ترین حذف ژن آلفاگلوبین در نمونه‌های مورد مطالعه می‌باشد. Multiplex-PCR روشی ساده‌، سریع و حساس برای تعیین حذف‌های ژن آلفاگلوبین می‌باشد.


شهلا انصاری، پروانه وثوق، علی تبرکی،
دوره 64، شماره 11 - ( 7-1385 )
چکیده

ژرم سل تومور تقریبا˝ 3% تمام بدخیمی‌های کودکان را تشکیل می‌دهد. در حدود 20% بیماران مبتلا هنوز به درمان مقاوم هستند.
روش بررسی: این مطالعه‌ به روش cross-sectional بر روی 57 بیمار مبتلا به ژرم سل تومور در بیمارستان حضرت علی‌اصغر در سال‌های 1383-1369 انجام گرفت. هدف از این مطالعه بدست آوردن اطلاعات مربوط به نوع پاتولوژی و نوع درمان بیماران بود. اطلاعات بدست آمده به‌وسیله نرم افزار Spss ویراست دهم تجزیه و تحلیل شد، پرسشنامه‌ای از نظر سن، شیوع بیماری، نوع پاتولوژی، علائم بیماری و عوارض و پاسخ به درمان و موارد بهبود کامل جمع‌آوری شد.
یافته‌ها: از تعداد 57 بیمار 27 نفر دختر (46%) و 30 نفر پسر (54%) بودند. متوسط سن بیماران 1/0±9/4 سال (حداکثر 14 سال و حداقل یک ماه) بود. محل اولیه تومور در 33 نفر (8/57%) در ناحیه ساکروکوکسیژال و در 24 نفر (9/39%) در گونادها (بیضه و تخمدان) بود. یولک ساک تومور در 35 نفر (4/61%)، دیس ژرمینوما هفت نفر (2/12%)، تراتومای بدخیم هشت نفر (14%) و آمبریونال سارکوما در شش نفر (5/10%) گزارش گردید. علائم بالینی شامل توده ناحیه باسن، 18 نفر (5/31%)، توده شکمی، ده نفر (5/17%) و درد‌های شکمی، شش نفر (5/10%) بود. بیماران با رژیم درمانی (Cisplatin, Vinblastin, Bleomycin) CVB درمان شدند، متوسط مدت پیگیری بیماران 4/48 ماه بود (بیشترین 84 ماه و کمترین 12ماه). 17 (5/31%) بیمار بهبود کامل یافتند. 40 نفر (70%) از بیماران عود داشتند که از 9 نفر (7/15%) آنها اطلاعی در دست نبوده و 30 بیمار (6/52%) در قید حیات نیستند. بقاء پنج ساله این بیماران 62% بود.
نتیجه‌گیری: محل تومور اولیه اکستراگونادال بخصوص ساکروکوکسیژال، سطح AFP بیش ازng/dl 10، سن شش ماه به بالا و متاستاز پیش‌آگهی بدتری دارند.


سعید چنگیزی آشتیانی، سیدمصطفی شیدموسوی، سامان حسینخانی، مهدی شیرازی،
دوره 67، شماره 10 - ( 10-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: انسداد میزنای سبب استرس اکسیداتیو، تضعیف متابولیسم انرژی و نقص دفع اسید در کلیه می‌گردد. هدف این مطالعه بررسی اثرات ال- کارنیتین به‌عنوان کوفاکتور تسهیل‌کننده اکسیداسیون اسیدهای چرب در میتوکندری و نیز زداینده رادیکال‌های آزاد و همچنین آلفاتوکوفرول به‌عنوان قویترین آنتی‌‌اکسیدان بر روی این اختلالات کلیوی در ساعات اولیه بعد از رفع انسداد حاد یک‌طرفه میزنای می‌باشد. روش بررسی: میزنای چپ تحت بیهوشی در 60 رت‌ مسدود ال- کارنیتین، آلفاتوکوفرول یا حامل‌شان (نرمال سالین و روغن زیتون) در چهار گروه مختلف به‌صورت داخل صفاقی (i.p) تزریق شد. هر رت مجدداً بیهوش و کانول‌گذاری گردید و انسداد میزنای دقیقاً 24 ساعت بعد از القای انسداد یک‌طرفه میزنای باز شد. طی یک دوره 30 دقیقه کلیرانس جمع‌آوری جداگانه ادرار از دو کلیه صورت گرفت. نمونه‌های جمع‌آوری شده ادرار و خون شریانی به سنجشگرهای خودکار داده شدند، و سطوح مالون دی‌آلدئید (MDA)، ATP و ADP در کلیه‌ها اندازه‌گیری گردیدند. گروه‌های شاهد و کنترل نیز وجود داشتند (10-8n= در هر گروه). یافته‌ها: در کلیه پس انسدادی گروه‌های دریافت‌کننده حامل نسبت به کلیه معادل در گروه شاهد، مقادیر MDA (001/0p<)، ADP (01/0p<)، pH (001/0p<) ادراری و دفع مطلق (05/0p<) و نسبی بی‌کربنات (01/0p<) افزایش، ATP، ATP/ADP (هر دو 001/0p<) و PCO2 (01/0p<) ادراری کاهش نشان دادند. آلفاتوکوفرول توانست سطح MDA را به‌حد طبیعی بازگرداند اما تاثیری بر مقادیر تغییر یافته شاخص‌های متابولیسم انرژی و دفع اسید- باز نداشت، در حالی‌که ال- کارنیتین همه آنها به‌جز افت PCO2 ادراری را بهبود بخشید. نتیجه‌گیری: دفع بی‌کربنات افزایش یافته در کلیه پس انسدادی به‌علت نقص ترشح اسید در مجاری جمع‌کننده می‌باشد و به متابولیسم انرژی تضعیف شده و استرس اکسیداتیو کلیوی ناشی از انسداد میزنای مرتبط نمی‌باشد.
سپیده مرادخانی، محمدمهدی محمدی، حمید دانشور، نسرین بازرگان هرندی، محمدرضا بانشی،
دوره 70، شماره 10 - ( 10-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: درماتیت آتوپیک یکی از رایج‌ترین بیماری‌های پوستی مزمن، التهابی و خارش‌دار بین اطفال می‌باشد. تاثیر قطعی مواد موجود در شیر مادر در پیش‌گیری از انواع بیماری‌های التهابی (هم‌چون درماتیت آتوپیک) مورد بحث است. هدف از این مطالعه، اندازه‌گیری غلظت سایتوکین‌های اینترفرون- گاما، فاکتور نکروز تومور- آلفا، اینترلوکین- 13 و اینترلوکین- 4 در شیر مادر و رابطه‌ی آن‌ها با درماتیت آتوپیک در شیرخواران بود.
روش بررسی: نمونه‌های مورد از شیر مادران دارای شیرخوار مبتلا به درماتیت آتوپیک انتخاب گردیدند. هم‌زمان با آن نمونه‌های کنترل از شیر مادران دارای شیرخوار غیر مبتلا به درماتیت آتوپیک (یا هرگونه بیماری آلرژیک دیگر) انتخاب شدند. غلظت سایتوکین‌های التهابی و ضدالتهابی ذکر شده موجود در شیر مادر با تکنیک الایزا اندازه‌گیری شد. اطلاعات دموگرافیک با استفاده از یک فرم جمع‌آوری اطلاعات اخذ گردید. هم‌چنین، شدت بیماری بر اساس شاخص (SCORAD) Scoring Atopic Dermatitis تعیین شد. ارتباط متغیرها نیز مورد آنالیز قرار گرفت.
یافته‌ها: بر اساس نتایج آزمون Unpaired t-test، غلظت سایتوکین‌های IFN-γ و IL-13 به‌طور معنی‌داری در گروه مورد افزایش داشت (به ترتیب 04/0P= و 02/0P=). اما، در آزمون رگرسیون لجستیک، تنها اثر IFN-γ، روی افزایش شانس ابتلا به بیماری در گروه مورد، از نظر آماری معنی‌دار شد (02/0P=).
نتیجه‌گیری: غلظت سایتوکین‌های IFN-γ،IL-13  و IL-4 در شیر مادران دارای شیر‌خوار مبتلا به درماتیت آتوپیک افزایش می‌یابد و در مقابل، غلظت سایتوکین TNF-α در شیر مادران دو گروه یکسان است. البته، شانس ابتلا به درماتیت آتوپیک، با افزایش 10 واحد در غلظت IFN-γ (برحسب pg/mL)، به‌میزان 49% افزایش می‌یابد.


عباسعلی گائینی، ندا خالدی، رعنا فیاض میلانی، علی‌اصغر رواسی، گلنوش صدق‌روحی، وحید عربکری،
دوره 71، شماره 1 - ( 1-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: آلفا اکتینین‌ها در خط z عضله اسکلتی پستانداران و دارای دو نوع آلفا اکتینین دو و سه می‌باشند و پژوهش‌های اندکی درباره تاثیر تمرین بر بیان ژن آلفا اکتینین‌ها انجام شده است. این پژوهش تاثیر هشت هفته تمرین مقاومتی فزاینده را بر وزن، تغییرات بیان ژن آلفا اکتینین سه و ترکیب تار عضله تا کننده دراز انگشت شست پا بررسی کرده است.
روش بررسی: 45 سر موش صحرایی ماده سه‌ماهه نژاد اسپراگ (وزن اولیه 9±25/169) به گروه‌های کنترل (18 موش)، تمرین (22 موش) و آزمایشی (پنج موش) تقسیم شدند. تمرین مقاومتی شامل بالا رفتن از نردبان همراه با وزنه‌های متصل به دم موش بود و وزنه‌های حمل شده در هشت هفته تمرین به‌تدریج افزایش می‌یافت. سنجش بیان ژن آلفا اکتنین سه با روش کمی واکنش زنجیره پلیمراز و تعیین ترکیب تار با روش رنگ‌آمیزی ایمونو بافت شیمی انجام شد.
یافته‌ها: در این مطالعه، وزن عضله افزایش معنی‌داری بین گروه تمرینی و کنترل داشت (01/0P=). تفاوت میانگین بیان ژن بین گروه‌های تمرین و کنترل از نظر آماری معنی‌دار نبود (852/0P=). هم‌چنین، نتایج نشان داد ارتباط معنی‌داری بین بیان ژن و تغییرات نوع تار IIX وجود ندارد (70/0, P= 012/0r=).
نتیجه‌گیری: علی‌رغم تاثیر تمرین مقاومتی بر افزایش پروتیین‌های سارکومری، نتایج این پژوهش نشان داد تمرین مقاومتی تاثیری بر مقادیر آلفا اکتینین سه ندارد. گرچه آلفا اکتینین‌ها نقش مهمی در تولید و گسترش نیرو در سارکومر دارند، اما در پاسخ به تمرین مقاومتی تغییر معنی‌داری نشان ندادند.


بختیار ترتیبیان، روناک پارسه، بهروز بقایی،
دوره 71، شماره 6 - ( 6-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر روغن زیتون بر اینترلوکین 6 و عامل نکروز توموری- آلفا و هورمون کورتیزول در دختران فعال، تحت تاثیر یک جلسه فعالیت ورزشی وامانده‌ساز بود.
روش بررسی: از بین داوطلبان، 24 آزمودنی در تحقیق شرکت داده شدند. سپس به دو گروه یک هفته تغذیه با مکمل (12 نفر) و گروه کنترل (12 نفر) تقسیم شدند و در چهار مرحله: پایه، قبل و بلافاصله بعد از تمرین و یک ساعت بعد از تمرین ورزشی (ریکاوری)، نمونه خونی گرفته شد.
یافته‌ها: سطح کورتیزول و IL-6 و TNF-α در تمامی مراحل بعد از فعالیت در هر دو گروه افزایش معنی‌داری یافت (05/0P≤). لیکن سطح این شاخص‌ها در گروه مکمل کم‌تر بود، با این حال فقط سطح TNF-α و IL-6 بین دو گروه تفاوت معنی‌داری داشت (05/0P≤).
نتیجه‌گیری: روغن زیتون مانع از افزایش شاخص‌های التهابی در دختران فعال در حین تمرینات ورزشی وامانده‌ساز می‌شود.


فرهاد دریانوش، حسین جعفری، اسکندر رحیمی، داوود مهربانی، فیروز سلطانی،
دوره 71، شماره 9 - ( 9-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: آدیپوکین‌ها پپتیدهایی هستند که بر متابولیسم انرژی کل بدن تاثیر می‌گذارند. دانش ما درباره تغییرات ویسفاتین، IL-6 و TNF-α به‌دنبال یک فعالیت ورزشی تناوبی شدید اندک است.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، 45 سر موش ماده نژاد اسپراگوداولی به‌طور تصادفی به سه گروه مساوی پیش‌آزمون، کنترل و تمرینی تقسیم شدند. برنامه تمرینی تناوبی شامل دویدن بر روی تردمیل، به‌صورت سه جلسه   در هفته به‌مدت هشت هفته انجام گرفت. نمونه‌های خونی گرفته شد و تست‌های الایزا و تحلیل واریانس صورت گرفت.
یافته‌ها: تمرینات تناوبی شدید باعث کاهش معناداری در سطوح پلاسمایی ویسفاتین (036/0P=)، IL-6 (009/0P=) و TNF-α (022/0P=) در بین گروه‌ها گردید. همبستگی معناداری بین تغییرات ویسفاتین و TNF-α (062/0P=)، ویسفاتین و IL-6 (103/0P=) و TNF-α و IL-6 (385/0P=) مشاهده نشد.
نتیجه‌گیری: احتمالا تغییرات TNF-α و IL-6 با شدت و مدت فعالیت در ارتباط است و عواملی به‌جز کاهش وزن، در کاهش ویسفاتین پلاسما موثر هستند. از این رو کاهش این آدیپوکین‌ها می‌تواند باعث کاهش بیماری‌های متابولیکی شود.


ریحانه اسدی، پریسا محمدی‌نژاد، فاطمه داوری تنها، مهدی صفرپور، احمد ابراهیمی،
دوره 72، شماره 12 - ( 12-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به اهمیت ویژه مسیرهای هورمونی به ویژه استروژن و نقش آن در ابتلا به بیماری اندومتریوز، به‌نظر می‌رسد هرگونه تغییر در ژن‌ها و جایگاه‌های ژنی مرتبط با این مسیرهای هورمونی می‌تواند دارای اهمیت به‌سزایی در ایجاد، شناسایی و تشخیص زودرس اندومتریوز باشند. از این رو مطالعه حاضر به بررسی اهمیت پلی‌مورفیسم rs9340799 ژن ESR1 به‌عنوان یکی از مهمترین ژن‌های شناخته شده مرتبط با ترشح استروژن در جمعیت زنان ایرانی و ارتباط آن با اندومتریوز پرداخته است. روش بررسی: مطالعه مورد- شاهدی حاضر از دی ماه 1391 تا شهریور 1392 بر روی 100 بیمار مبتلا به اندومتریوز و 100 فرد سالم در بیمارستان جامع زنان محب یاس تهران انجام گرفت. پس از استخراج DNA از لکوسیت‌های خون محیطی به روش نمک اشباع شده و کیفیت سنجی آن، پلی‌مورفیسم rs9340799 به‌روش Amplification refractory mutation system- polymerase chain reaction (ARMS-PCR) تعیین ژنوتیپ شد. سپس آنالیز وابستگی فراوانی آلل‎ها و ژنوتیپ‎ها با بیماری در مقایسه با کنترل با استفاده از نرم‌افزار PLINK انجام شد. یافته‌ها: بر مبنای نتایج به‌دست آمده ژنوتیپ AG شایعترین ژنوتیپ در گروه بیماران (52%) و گروه شاهد (48%) بود، اگرچه شایعترین آلل در گروه بیماران آلل A (57%) و در گروه شاهد آلل G (52%) بود. از سوی دیگر یافته‌های به‌دست آمده نشان‌دهنده عدم وجود اختلاف معنادار در فراوانی آللی و ژنوتیپی در دو گروه بیماران و گروه شاهد بود (به‌ترتیب 07/0 P= و 17/0P=). نتیجه‌گیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که پلی‌مورفیسم (rs9340799) ژن ESR1 با خطر ابتلا به اندومتریوز در جمعیت ایران مرتبط نمی‌باشد. اگرچه انجام مطالعات بیشتر با حجم نمونه بالاتر در سایر جمعیت‌ها و قومیت‌ها به منظور تایید نتایج حاصل در این پژوهش ضروری است.
ابوالفضل عباس‌زاده، طیبه محزونی، سید ابوالحسن امامی، حسین اکبری، محمدجواد فاطمی، محسن صابری، توران باقری، میترا نیازی، شیرین عراقی،
دوره 73، شماره 9 - ( 9-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: گشنیز با نام علمی Coriandrum Sativum از قدیمی‌ترین گیاهان دارویی شناخته شده است، که در مطالعات مختلف به اثرات ضد التهابی و ضد میکروبی و ضد قارچی روغن آن اشاره شده است، هدف از این مطالعه بررسی تاثیر روغن گشنیز در ترمیم زخم سوختگی درجه دو سطحی می‌باشد.

روش بررسی: در این مطالعه تجربی که در آزمایشگاه حیوانات مرکز آموزشی درمانی حضرت فاطمه (س) تهران در مهر و آبان 1392 انجام شد، در قسمت خلف 48 رت نر بالغ نژاد Sprague-Dawley به وزن تقریبی g 300-250 سوختگی درجه دو سطحی به ابعاد cm 4×2 ایجاد گردید و سپس در محل سوختگی گروه یک تا چهار به‌ترتیب از کرم سیلور سولفادیازین، پماد آلفا، کرم گشنیز و گاز وازلین (کنترل) برای پانسمان به‌صورت روزانه تا بهبود کامل استفاده شد و روند بهبودی زخم با عکس‌برداری به‌صورت هر سه روز یک‌بار با ImageJ, ver. 1.45, (NIH, Maryland, USA) پایش شد. در روز 10 و 17 جهت بررسی میزان کلاژن و سلول‌های التهابی نمونه از زخم سوختگی برای پاتولوژی فرستاده شد.

یافته‌ها: میانگین سطح زخم‌ها در چهار گروه در اولین مرتبه عکس‌برداری (روز سه) اختلاف آماری معناداری نداشت (135/0P=) و برای بررسی روند بهبودی از تفاضل میانگین سطوح زخم‌ها در گروه‌های چهارگانه در روزهای بعد نسبت به روز سه استفاده شد. سرعت بهبود زخم‌ها در گروه‌های گشنیز و آلفا از روز 14 به بعد بهتر از دو گروه دیگر بود و اختلاف آماری معنادار وجود داشت (001/0P<).

نتیجه‌گیری: به‌نظر می‌رسد در بهبود زخم حاصل از سوختگی، اثر پماد گشنیز بهتر از گروه کنترل و سیلور سولفادیازین و مشابه پماد آلفا می‌باشد.


آتوسا باقری بهزاد، برزین باقری بهزاد، حسن نیرومند، مهبد ابراهیمی، غلامرضا پورمند، فیروزه اکبری اسبق،
دوره 73، شماره 9 - ( 9-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: ناباروری به‌صورت عدم وقوع حاملگی به‌دنبال یک‌سال نزدیکی جنسی محافظت‌نشده تعریف می‌شود. واریکوسل شایع‌ترین علت ناباروری قابل اصلاح با جراحی در مردان می‌باشد. هدف از پژوهش کنونی بررسی تأثیر هورمون نوترکیب محرک فولیکول بر پارامترهای مایع منی پس از واریکوسلکتومی در مردان نابارور بود.

روش بررسی: مطالعه کنونی به‌صورت کارآزمایی بالینی تصادفی در 96 نفر از مردان نابارور مراجعه‌کننده به بیمارستان جامع زنان محب یاس شهر تهران از ابتدای مهر 1393 تا پایان شهریور 1394 انجام گرفت. معیار ورود شامل واریکوسلکتومی برای واریکوسل ایدیوپاتیک و یک‌طرفه بود. حساسیت به ترکیب دارویی معیار خروج از مطالعه بود. این افراد به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول تحت درمان با هورمون نوترکیب محرک فولیکول (Recombinant follicular Stimulating Hormone, rFSH) قرار گرفت و گروه دوم دارونما (سرم نمکی) دریافت کردند. پس از سه ماه میزان بهبود پارامترهای مختلف مایع منی شامل تحرک، مورفولوژی، تعداد اسپرم و نیز میزان عوارض درمانی در دو گروه بررسی و مقایسه شد.

یافته‌ها: 96 بیمار در دو گروه 48 نفری وارد مطالعه شدند. میزان بهبودی در مورفولوژی و نیز تحرک اسپرم‌ها در گروه دارو به‌میزان معناداری بیش از گروه دارونما بود (0001/0P=)؛ اما میزان تغییر در تعداد اسپرم‌ها پس از درمان در دو گروه تفاوت آماری معناداری نداشت (495/0P=).

نتیجه‌گیری: در مجموع بر اساس نتایج به‌دست‌آمده در این بررسی، می‌توان نتیجه گرفت که هورمون نوترکیب محرک فولیکول بر بهبود پارامترهای مایع منی پس از واریکوسلکتومی در مردان نابارور نسبت به گروه کنترل مؤثرتر است و تأثیر عمده آن بر مورفولوژی و تحرک اسپرم‌ها می‌باشد.


فریده ظفری زنگنه، انسیه تهرانی‌نژاد، محمد مهدی نقی‌زاده، مرضیه محبّی،
دوره 73، شماره 10 - ( 10-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: سندرم تخمدان پلی‌کیستیک یک سندرم شایع و پیچیده در زنان است. شواهد حاصل از مطالعات روی زنان و روی موش‌های مدلسازی شده نشان می‌دهد که تعادل تنظیمی سیستم عصبی سمپاتیک در تخمدان به‌هم خورده و پرکار شده است (بیش‌فعالی). هدف از انجام این مطالعه کاهش فارماکولوژیک این بیش‌فعالی بود.   

روش بررسی: این مطالعه کارآزمایی بالینی در مرکز ناباروری ولی‌عصر (عج) دانشگاه علوم پزشکی تهران از سال 1391 تا 1394 انجام شد. در مجموع 61 نفر در سه گروه: یک گروه شاهد و دو گروه مطالعه در سنین 40-20 سال و شاخص توده بدنی زیر kg/m2 28 با تشخیص سندرم تخمدان پلی‌کیستیک و نداشتن علایم ابتلا به سایر بیماری‌ها وارد مطالعه شدند. بیماران شامل دو گروه مطالعه (39 نفر) و یک گروه شاهد (22 نفر) بودند که در درمان فارماکولوژیک شرکت نمودند. اثرات مهار کننده‌های آلفا2 سیستم سمپاتیک (کلونیدین و یوهیمبین) پیش و پس از دارو درمانی بر متغیرهای سرمی هورمون‌های کورتیزول، آدرنالین، نورآدرنالین، بتااندورفین، انسولین و هورمون‌های جنسی محرک فولیکول و لوتئینی و استرادیول به روش الایزا بررسی گردید.

یافته‌ها: کلونیدین به‌عنوان داروی ضد آدرنرژیک مرکزی باعث 1/59% بارداری در گروه مطالعه شد که در مقایسه با یوهیمبین درصد بالایی را در میزان بارداری دارد (۰۰1/0P<). یوهیمبین به‌عنوان آنتاگونیست یا مهارکننده آلفا2 رشد فولیکولی را در تخمدان این بیماران افزایش داد و موجب 8/11% بارداری شد، که نسبت به کلونیدین رشد فولیکولی بالاتری را داشته است (۰1/0P<).

نتیجه‌گیری: افزایش میزان حاملگی و افزایش رشد فولیکولی، نشان‌دهنده نقش استراتژیک سیستم عصبی سمپاتیک در پاتولوژی این بیماری است و سیستم عصبی سمپاتیک می‌تواند هدف بیولوژیک- فارماکوژیک جدید در درمان تخمدان پلی‌کیستیک باشد.


داود فرج‌زاده، صدیقه کریمی‌قریق، سیاوش دستمالچی،
دوره 75، شماره 3 - ( 3-1396 )
چکیده

فاکتور نکروزدهنده‌ی تومور-آلفا (TNF-α) یک سایتوکین پیش‌التهابی است که در انواع مختلفی از سلول‌های خون‌ساز و غیرخون‌ساز و بدخیم تولید می‌شود که این سلول‌ها به‌طور عمده شامل ماکروفاژها، لنفوسیت‌های T، لنفوسیت‌های B، سلول‌های کشنده طبیعی، نوتروفیل‌ها، آستروسیت‌ها، سلول‌های اندوتلیال، سلول‌های ماهیچه‌ی صاف می‌باشند ولی به‌طور عمده توسط ماکروفاژهای فعال‌شده تولید می‌شوند. به‌طور کلی، TNF-α سیستم‌های کنترلی درگیر در تکثیر سلولی، تمایززایی، التهاب، مرگ و تنظیم ایمنی را فعال می‌کند. اگرچه سطح طبیعی TNF-α برای تنظیم پاسخ‌های ایمنی بسیار مهم است، اما تداوم واکنش ایمنی که در اثر تولید نابه‌جا و بیش از حد آن ایجاد می‌شود می‌تواند سبب بعضی از بیماری‌های التهابی یا خودایمنی شود. بنابراین خنثی‌سازی آن و یا بلوکه‌کردن گیرنده‌های آن با استفاده از مهارکننده‌های آن می‌تواند یک استراتژی درمانی موثر در کنترل و درمان چنین بیماری‌هایی باشد. برای مهار TNF-α از چندین روش استفاده می‌شود، از جمله تولید آنتی‌بادی‌های کایمریک و یا به‌طور کامل انسانی، گیرنده‌های آن که محلول در خون هستند، مولکول‌های کوچک ضد TNF-α که باعث مسدود شدن مسیرهای بیوسنتز mRNA‌های سنتز‌کننده‌ی آن می‌شوند و یا مانع از پیام‌رسانی می‌شوند که در تولید آن درگیر است، همچنین می‌توانند ترجمه mRNA مولکول TNF-α یا پردازش پس از ترجمه‌ی آن را مهار کنند و یا مانع از برهمکنش آن با گیرنده آن شوند. بنابراین هدف قراردادن TNF-α با استفاده از مهارکننده‌های آن می‌تواند یک استراتژی درمانی موثر در کنترل و درمان چنین بیماری‌هایی باشد. در این مطالعه مروری، ساختار و ویژگی فاکتور نکروزدهنده‌ی تومور-آلفا و گیرنده‌های مرتبط با آن، نحوه سیگنالینگ آن در ارتباط با بیماری‌های مختلف و نیز راهکارهای مهار آن مورد بررسی قرار گرفته است.  


رحیمه موسوی، پروانه نظرعلی، فهیمه کاظمی،
دوره 77، شماره 11 - ( 11-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: تمرینات تی‌آر‌ایکس (TRX) روش تمرینی جدیدی است که اثرات مفیدی بر بهبود تعادل و قدرت دارد. بااین‌حال، نقش این نوع تمرینات بر فاکتورهای مربوط به عملکرد و بیوژنز میتوکندری درک نشده است. بنابراین، هدف از پژوهش کنونی، تعیین تأثیر هشت هفته تمرینات تی‌آر‌ایکس بر سطوح سرمی PGC-1α و سیترات سنتاز در زنان دارای اضافه وزن بود.
روش بررسی: پژوهش کنونی از نوع تجربی بود و از خرداد تا دی ۱۳۹۷ در باشگاه بانوان شهید غفاری در تهران تحت نظارت دانشگاه الزهرا (س) انجام شد. بدین‌منظور ۳۰ زن دارای اضافه وزن به دو گروه کنترل (۱۴ نفر) و تمرین تی‌آر‌ایکس (۱۶ نفر) تقسیم شدند. پروتکل تمرینی تی‌آر‌ایکس به‌مدت هشت هفته و سه جلسه در هفته اجرا شد که شامل شش حرکت اصلی بود که به‌مدت ۶۰ دقیقه در هر جلسه انجام شد. خون‌گیری در دو مرحله پیش‌آزمون و ۴۸ ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی برای اندازه‌گیری سطوح سرمیPeroxisome proliferator-activated receptor-γ coactivator ۱α (PGC-1α) و سیترات سنتاز انجام شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که تمرینات تی‌آر‌ایکس تغییر معناداری در وزن بدن و شاخص توده بدن نسبت به گروه کنترل ایجاد نمی‌کند. همچنین، تمرینات تی‌آر‌ایکس موجب افزایش معنادار سطوح سرمی PGC-1α و سیترات سنتاز نسبت به پیش‌آزمون و نسبت به گروه کنترل شد.
نتیجه‌گیری: یافته‌های پژوهش کنونی نشان داد که هشت هفته تمرینات تی‌آر‌ایکس توانست سطوح سرمی PGC-۱α و سیترات سنتاز را در زنان دارای اضافه وزن افزایش دهد.

سعیده ابراهیمی، سعید کلانتری، سهیل رحمانی‌ فرد، میترا کهندل، زهرا امیری، یوسف علی محمدی، سارا مینائیان،
دوره 80، شماره 2 - ( 2-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: علیرغم پیشرفت‌های بسیار، درمان کامل بیماری ایدز با چالش‌هایی ازجمله مقاومت ویروسی و درمان ناموفق دارویی مواجه گردیده است. هدف این مطالعه بررسی تفاوت در پروفایل سایتوکینی در بیماران با درمان موفق و بیماران با درمان ناموفق جهت فهم بهتر سازوکار شکست درمان دارویی می‌باشد.
روش بررسی: 69 بیمار مبتلا به ویروس نقص ایمنی انسانی که از مهر 1397 تا اسفند 1399 به مرکز بهداشت غرب تهران جهت درمان مراجعه کردند، در این مطالعه وارد گردیدند. تعداد سلول‌های CD4+ و همچنین بار ویروسی خونی بیماران به‌ترتیب با روشهای فلوسایتومتری و واکنش زنجیره‌ای پلیمراز بی‌درنگ کمی (RT-qPCR) اندازه‌گیری گردید و براساس آن بیماران به دو گروه درمان موفق (36 نفر) و درمان ناموفق (33 نفر) تقسیم شدند. سپس سطح سرمی سایتوکینهای فاکتور نکروزدهنده تومور آلفا (TNF-α) و اینترلوکین-10 (IL-10) در آنان توسط روش الایزا اندازه‌گیری شد. 
یافته‌ها: نتایج آزمایشات نشاندهنده این بود که سطح فاکتور نکروز دهنده تومور-آلفا (TNF-α) در بیماران گروه درمان ناموفق به‌صورت قابل‌توجهی از بیماران گروه درمان موفق بالاتر بود (pg/ml 17/10±43/10 در مقابل  pg/ml 25/5±37/5، 01/0P=) در سطح سرمی اینترلوکین-10 (IL-10) بین دو گروه مورد مطالعه تفاوتی مشاهده نگردید. همچنین مدل‌های رگرسیون خطی نشان داد که در بیماران با درمان ناموفق، رژیم درمانی مهارکننده‌های ترانس کریپتاز معکوس غیرنوکلئوزیدی (NNRTI)، بر میزان سطح سرمی IL-10 تاثیرگذار می‌باشد (ضریب رگرسیون 88/10 (45/20-32/1 CI:)، 03/0P=).
نتیجه‌گیری: یافته‌های این مطالعه نقش بالقوه TNF-α را به‌عنوان فاکتور پیش‌التهابی در پیشرفت بیماری ایدز یا شکست درمان نشان می‌دهد. از این رو، مطالعات بیشتر در آینده جهت شفاف‌سازی این رابطه می‌تواند کمک بسزایی در پیشرفت دانش درمانی در مقابله با بیماری ایدز باشد.

مریم مختاری، سید رضا عطارزاده حسینی، ناهید بیژه، محمد مسافری ضیاءالدینی،
دوره 81، شماره 12 - ( 12-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: بیماری کبد چرب شایعترین علت بیماری‌های مزمن کبدی در جهان است که می‌تواند باعث بروز بیماری‌های قلبی- عروقی شود، از این‌رو این پژوهش با هدف بررسی تاثیر یک دوره تمرین تناوبی شدید و تزریق هورمون رشد بر PGC1α میتوکندریایی قلبی و برخی شاخصهای استرس اکسیداتیو موشهای سوری مبتلا به آسیب کبدی، انجام پذیرفت.
روش بررسی: پژوهش حاضر از نوع بنیادی و به‌روش تجربی-آزمایش بنیان است. شروع پژوهش تا جمع‌آوری داده‌ها، از شهریور ۱۴۰۱ تا اسفند ۱۴۰۱ در آزمایشگاه تخصصی تربیت بدنی دانشگاه فردسی مشهد به طول انجامید. تعداد 21 سر موش به‌صورت تصادفی به سه گروه هفت‌تایی، کنترل (c)، تمرین (HIIT) و تمرین+ هورمون رشد    (H-GH) تقسیم شدند. تمرین تناوبی شدید و تزریق هورمون رشد طبق پروتکل انجام گرفت. شاخص‌هایی نظیر PGC1a،SOD ، MDA، مقاومت به انسولین، نسبت ALT/AST و LDL/HDL مورد ارزیابی قرار گرفت. جهت ارزیابی داده‌ها از آزمون آماری تحلیل واریانس و آزمون تعقیبی توکی (Tukey post hoc) استفاده شد.
یافته‌ها: مقادیر PGC1a و SOD در هر دو گروه در مقایسه با گروه کنترل افزایش معناداری داشت. اما مقادیر MDA در هر دو گروه در مقایسه با گروه کنترل کاهش معناداری داشت. کاهش مقاومت به انسولین تنها در گروه HIIT نسبت به گروه کنترل معنادار بود. نسبت ALT/AST در هر دو گروه در مقایسه با گروه کنترل کاهش معناداری داشت. نسب LDL/HDL (Lipid profile ratio) تنها در گروه HIIT کاهش معنادار داشت.
نتیجه‌گیری: تمرین تناوبی شدید توانست پاسخ بهینهتری در مقایسه با پپتید GH در بهبود شاخصهای مرتبط با NAFLD ایجاد کند. تزریق این هورمون به تنهایی ممکن است تبعات نامطلوبی بر برخی شاخص‌های این ناهنجاری داشته باشد.

 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb