جستجو در مقالات منتشر شده


33 نتیجه برای استخوان

محمود جبل عاملی، ابراهیم عامری،
دوره 56، شماره 4 - ( 4-1377 )
چکیده

در یک مطالعه گذشته نگر، 192 بیمار با سل استخوان و مفاصل که از سال 1350 لغایت 1374 به بیمارستان شفا یحیائیان مراجعه و مداوا شده اند و تشخیص آنان با کشت یا پاتولوژی تایید گردیده بود، مورد بررسی قرار گرفتند. 45/3% بیماران مونث بودند. میانگین سنی، 27/5 سال و اغلب بیماران به ترتیب در دهه دوم، اول و سوم قرار داشتند. شایعترین محل ابتلا، ستون فقرات با 40/88% و سپس مفاصل زانو، هیپ و آرنج بودند. در ستون فقرات، ناحیه پشتی بیشترین میزان درگیری را داشت. T11 شایعترین مهره گرفتار بود. استئومیلیت بدون آرتریت در 5 بیمار مشاهده گردید. میانگین سدیمانتاسیون در اولین مراجعه 48 بود و تست مانتو در 23% موارد منفی گزارش شده بود. در رادیوگرافی ریتین در 48/6% علایمی دال بر ضایعه حاد یا قدیمی وجود داشت.


فرهاد تفقدی،
دوره 57، شماره 3 - ( 3-1378 )
چکیده

جهت تعیین سن استخوانی، معمولا از اطلس مشهور Greulich and Pyle استفاده می شود، هرچند که بررسی یک ناحیه نمی تواند بیانگر چگونگی رشد سایر استخوانها باشد و بهتر است از مراکز استخوانی سایر اعضا نیز کمک گرفت. بخاطر سادگی کار و میزان مقدار کم تابش اشعه، استفاده از اطلس دست عملا بطور گسترده ای بین پزشکان پذیرفته شده است، ولی متاسفانه بطور مطلوب از آن استفاده نمی شود. در اغلب موارد، درخواست پرتونگاری محدود به مچ دست است که باعث حذف قسمت های مهمتر یعنی بندها و متاکارپها می شود. هنگام تفسیر نیز اکثرا تفاوت های طبیعی (Normal variation) در نظر گرفته نمی شود. اطلس دست در تعیین سن استخوانی نوزادان کاربردی نداشته و باید از مراکز دیگری نظیر زانو، کف پا، سر بازو و دندانها استفاده نمود. در نوزادان بیشترین کاربرد سن استخوانی، بررسی هیپوتیروئیدی است. البته در موارد نوزادان مبتلا به دیسترس تنفسی و نوزادان کم وزن نیز می تواند در تشخیص علت بیماری کمک کننده باشد. انتخاب ناحیه پرتونگاری بستگی به سن جنینی نوزاد (gestational age) و بیماری مورد نظر دارد. در پایان مقاله بمنظور دسترسی سریع به منابع مختلف، بطوری که در برگیرنده و رعایت نکات مهم نیز باشد، جدول خلاصه شده ای در دو صفحه جهت تعیین سن استخوان ارائه خواهد گردید.


آزاده شادمهر، علی استکی، غلامرضا علیایی، فیروز مددی، گیتی ترکمان، شهره جلایی،
دوره 63، شماره 12 - ( 1-1384 )
چکیده

مقدمه: میزان ترمیم شکستگی استخوان به عواملی هم چون سن، شرایط هورمونی، نوع صدمه و به ویژه محیط مکانیکی اطراف آن بستگی دارد. مطالعات متعددی اثر کرنش های مکانیکی متناوب کنترل شده بر بهبود فرآیند ترمیم استخوان را نشان داده اند، اما هنوز پارامترهای بهینه این تحریکات مشخص نشده اند. هدف از این مطالعه نشان دادن اثر تحریکات مکانیکی تعریف شده در منطقه شکستگی، در جهت افزایش ترمیم استخوان می باشد.
مواد و روشها: 16 خرگوش بالغ به طور تصادفی در 4 گروه 4 تایی قرار داده شدند. هر یک از خرگوشها تحت استئوتومی مید دیافیز تیبیا قرار گرفته که توسط یک فیکساتور خارجی سفت با پهنای شکاف استئوتومی به میزان 2 میلیمتر ثابت شدند. نیمی از حیوانات یک هفته پس از عمل به طور روزانه تحت تحریکات مکانیکی (جابجایی فشاری 5/0 میلیمتر، فرکانس 1 هرتز، 15 دقیقه در روز) قرار گرفتند. حیوانات در هفته دوم و سوم پس از عمل کشته شدند و استخوان تیبیای هر یک تحت بررسی رادیوگرافی و تست خمش سه نقطه ای استخوان قرار گرفت.
یافته ها: در پایان هفته دوم و سوم پس از عمل مشاهده شد کمیت و کیفیت تشکیل کال، نیروی حداکثر برای شکست و انرژی جذب شده در گروه های آزمایش نسبت به گروه های کنترل بیشتر شده و تفاوت معناداری را نشان می دهد.
نتیجه گیری و توصیه ها: این مطالعه نشان داد که استفاده از فیکساتور سفت و محکم به همراه تحریکات مکانیکی با مشخصه های فوق به بهبود فر آیند ترمیم کمک می نماید این تغییرات در کمیت و کیفیت کال تشکیل شده و نیز نتایج حاصل از تست خمش استخوان مشاهده شد. 


محمود فرزان، سید محمد جواد مرتضوی، رامین اسپندار،
دوره 64، شماره 2 - ( 2-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: استئوبلاستوم یکی از نادرترین تومورهای اولیه استخوان می باشد. اگرچه درگیری استخوان‌های کوچک دست و پا برابر آمارهای موجود سومین محل از نظر شیوع برای این تومور می‌باشد. گزارشات موجود در مقالات انگلیسی زبان در خصوص درگیری دست توسط این تومور بسیار نادر و کم می باشد.
روش بررسی: علائم بالینی مبتلایان به استئوبلاستوم غیراختصاصی می‌باشد، دردهای شدید شبانه که با مصرف داروها حاوی سالیسیلات بهبود یابند در این بیماران کمتر گزارش شده و دردهای این بیماران غالباً دائمی و نامشخص می‌باشند و عمدتاً بیمار قادر به لوکالیزاسیون دقیق محل درد نمی‌باشد و غالباً این بیماران از ماهها قبل از مراجعات پزشکی از درد شکایت داشته‌اند و لذا سیر بالینی طولانی مدتی دارند. تورم در استئوبلاستوم دست یافته ثابتی می‌باشد بطوریکه در تمام بیماران ما دیده شده و وجود داشته است. علائم رادیوگرافیک در درگیری دست توسط استئوبلاستوم تشخیصی نمی‌باشند و لذا قبل از عمل جراحی و پاسخ نسجی نمونه گرفته شده در حین جراحی، تشخیص نوع تومور بر مبنای یافته‌های رادیوگرافیک و بالینی بسیار مشکل است بطوریکه در تمام بیماران ما، استئوبلاستوما به عنوان اولین تشخیص قبل از عمل جراحی مطرح نبوده است.
یافته‌ها: از نظر آسیب شناسی، استئوبلاستوم شامل یک استرومای بافت همبندی همراه با عروق فراوان می‌باشد که در آن نسوج استئوئیدی و استخوانی اولیه woven به طور فعال دیده می‌شوند. درمان به مرحله (stage) بیماری و محل آن بستگی دارد. در مراحل 1 و 2 بیماری کورتاژ و گرافت استخوانی کافی است. در حالیکه در مرحله 3 بیماری برای جلوگیری از عود بیماری برداشتن وسیع ضایعه ( wide resection ) الزامی است.
نتیجه‌گیری: مهمترین تشخیص افتراقی این تومور بخصوص در دست استئوسارکوم می‌باشد که در صورت خطای تشخیصی می‌تواند منجر به انجام اعمال جراحی نامناسب در بیمار گردد.


فریدون سرگلزائی اول،  محمد رضا عرب، شیراحمد سارانی، عظیم هدایت پور،
دوره 64، شماره 6 - ( 5-1385 )
چکیده

زمینه و هدف :این مطالعه به منظور بررسی و مطالعه روند استخوان سازی جدید پس از کاشت اکتاکلسیم فسفات(OCP) در محل ضایعات ایجاد شده بر روی استخوان تی بیا در موش صحرائی طراحی گردیده است.
روش بررسی: در این مطالعه از بیست و پنج سر موش صحرائی بالغ از جنس نر و از نژادSprague Dawley استفاده گردید. ضایعه ای به قطر سه میلیمتر بر روی انتهای فوقانی استخوان تیبیا و در استخوان هر دو سمت ایجاد گردید. در محل ضایعه ایجاد شده، در استخوان تیبیای سمت راست مقدار شش میلی گرم اکتاکلسیم فسفات تزریق گردید. ضایعه ایجاد شده در سمت چپ به عنوان کنترل استفاده شد. به منظور مطالعه روند استخوان سازی، نمونه برداری در طی روزهای هفتم، دهم، چهاردهم، بیست و یکم و بیست و هشتم پس از کاشت انجام گردید.
یافته‌ها: در گروه آزمایشی، در روز هفتم پس از کاشت روند ترمیم با ظهور جزایر غضروفی در نزدیکی حاشیه ضایعه و در بین قطعات OCP آغاز شد. این روند در روز دهم و چهاردهم ادامه پیدا کرد. در روز پایانی دوره مطالعه، ضمن افزایش بیشتر استخوان جدید ساخته شده و اتصال آن به استخوان میزبان، ضایعه ایجاد شده تقریباً بطور کامل بوسیله استخوان جدید ساخته شده پر شد. در این روز قسمت عمده ماده کاشت شده جذب و بوسیله استخوان جدید جایگزین شد. در گروه کنترل در روزهای قبل از چهاردهم، محل ضایعه بوسیله بافت همبند نسبتا متراکم اشغال شد. در این گروه استخوان سازی جدید در روز پایانی دوره مطالعه بصورت محدود و عمدتاً در حاشیه ضایعه مشاهده گردید.
نتیجه‌گیری: نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که OCP در صورت کاشت در محل ضایعات استخوانی ایجاد شده در استخوان های دراز، دارای قدرت القاء استخوان سازی و ترمیم محل ضایعه بوده و در نهایت جذب می گردد.

جواد پرویزی،
دوره 64، شماره 8 - ( 5-1385 )
چکیده

بیماری پاژه یک اختلال غیر متابولیک مزمن استخوانی است که با افزایش جذب استخوانی،تشکیل استخوان و بازآرایی استخوان مشخص می شود. این فرآیند نامتعادل می تواند منجر به تغییرشکل های استخوانی، ضعف ساختمانی و تغییر بیومکانیک مفصل شود که بازسازی جراحی را مشکل می سازد. درمان جراحی موفق عوارض ارتوپدی شدید کیفیت زندگی این بیماران را بهبود بخشیده است. راه حل های جراحی شامل استئوتومی برای تصحیح دفورمیتی استخوان های بلند وآرتروپلاستی برای تصحیح بیومکانیک تغییر یافته مفصل م یباشد. خطر عوارض جراحی همچون خونریزی و تشکیل استخوان هتروتوپیک در این بیماران بیشتر می باشد. موضوعات مرتبط با درمان جراحی بیماران پاژه از قبیل تشخیص قبل از عمل، اشکالات و معضلات تکنیکی جراحی و راهکارهای بهبود نتایج بلند مدت جراحی در این مقاله بحث شده است.


محمدرضا گیتی، صادق صابری، محمود معتمدی،
دوره 65، شماره 1 - ( 12-1386 )
چکیده

کیست ساده استخوان یک ضایعه خوش‌خیم است که به‌طور شایع در سن قبل از بلوغ در انتهای فوقانی استخوان بازو دیده می‌شود و جدی‌ترین عارضه آن شکستگی‌های مکرر می‌باشد. درمان مطلوب کیست ساده استخوان ایجاد ثبات و جلوگیری از شکستگی در محل ضایعه، کاهش عود و کمک به بهبود ضایعه و برگرداندن سریع‌تر بیمار به زندگی معمولی با کمترین عارضه است.
روش بررسی: این پژوهش به‌شیوه توصیفی و case series در بیمارستان امام خمینی طی سالهای 84-1379 انجام شد. برای 24 بیمار با سن متوسط 14 سال و پنج ماه (6 تا 39 سال) با کیست ساده استخوان بازو، میله‌های قابل انعطاف از ناحیه خارجی تحتانی بازو داخل کانال استخوان گذاشته شد و با عبور از کیست در ناحیه سر استخوان بازو ثابت شد. نتیجه درمان بر اساس معیارهای capanna در رادیوگرافی ساده ارزیابی شد.
یافته‌ها: متوسط مدت پیگیری 31 ماه (بین 9 تا 51 ماه) برای 23 مورد از بیماران بود و یک بیمار هم به‌دلیل کوتاه بودن مدت پیگیری از مطالعه خارج شد، بهبودی کیست در 3/91% بیماران دیده شد به‌طوری که در 2/56% به‌صورت کامل و در 1/26% با بجای ماندن حفره‌ای کوچک با ضخامت کافی کورتکس استخوان بود. در یک مورد (3/4 درصد) عدم پاسخ به درمان با باقی ماندن کیست و در یک مورد هم (3/4درصد) عود کیست به‌دنبال درمان دیده شد.
نتیجه‌گیری: استفاده از میله‌های قابل انعطاف یک روش درمانی موثر با میزان عارضه و عود پایین کیست ساده استخوان بازو می‌باشد که علاوه بر رفع پاتوژنز، اصلی امکان راه اندازی زود‌هنگام و برگشت سریع‌تر بیمار به زندگی معمولی را فراهم می‌سازد و به‌طور موثری از شکستگی‌های مکرر جلوگیری می‌کند.


علی اصفهانی، مسعود ایروانی، محسن خوش نیت، زهره قریشی، احمد رضا شمشیری، زهرا مقدم، محمد جهانی، اردشیر قوام زاده،
دوره 65، شماره 5 - ( 5-1386 )
چکیده

پیوند مغز استخوان (BMT) درمان بسیاری از بیماریهای بدخیم و غیر‌بدخیم است و عوارض دراز مدت آن مثل استئوپوروز باید در نظر گرفته شود. هدف از این مطالعه بررسی کاهش تراکم استخوان بعد از BMT در بیماران مبتلا به لوسمی یا لنفوم است.

روش بررسی: در این مطالعه همگروهی آینده‌نگر، 63 بیمار که به‌دلیل لوسمی حاد و مزمن و لنفوم تحت پیوند مغز استخوان قرار می‌گرفتند وارد مطالعه و در پایان تعداد 28 نفر بررسی شدند. چگالی معدنی استخوان (BMD) قبل از پیوند، شش و 12 ماه پس از آن اندازه‌گیری شد. استئوکلسین و آلکالین فسفاتاز و تلوپیتید C - ترمینال کلاژن نوع  و غلظت سرمی کلسیم، فسفر، ویتامین D، PTH و هورمونهای جنسی نیز به همین ترتیب بررسی شدند.

یافته‌ها: BMD در گردن فمور از 13/0 ± 01/1 گرم بر سانتی‌متر مربع در زمان پیوند به 13/0 ± 96/0 گرم بر سانتی‌متر مربع در ماه ششم رسید که با 001/0>P افت معنی‌دار داشت. سطح آلکالن فسفاتاز در ماه دوازدهم به‌طور معنی‌داری بیشتر بود (007/0P=). در خصوص استئوکلسین، اختلاف مشاهده شده در دوره‌های زمانی مختلف از نظر آماری معنی‌دار نبود (15/0=P). نوسانات افزایشی متوسط ICTP معنی‌دار شده است (04/0=P). سطح کلسیم در ماه ششم و سطح فسفر در ماه دوازدهم با 002/0=p و 04/0=p افزایش معنی‌دار داشت. سطح ویتامین D و پاراتورمون از ماه ششم تا ماه دوازدهم با 04/0P= و 01/0= P به‌طور معنی‌داری کاهش داشت. کاهش استروژن در خانم‌ها در ماه ششم از نظر آماری معنی‌دار بود (01/0=P) و در سایر شرایط، نوسانات آن از نظر آماری معنی‌دار نبود. به‌طور کلی تغییرات تستوسترون نیز در مردان از نظر آماری معنی‌دار نبود.

نتیجه‌گیری: خطر تحلیل استخوان در هر دو نوع پیوند اتولوگ و آلوژن در ناحیه گردن استخوان ران بیشتر از مهره‌های کمری است و این امر، در شش ماه نخست پس از پیوند رخ می‌دهد. راهکارهای پیشگیری و درمان باید مورد توجه قرار گیرند.


محمد اسماعیل دارابی،  سیدمحمد میراسکندری،  مصطفی صادقی،
دوره 65، شماره 6 - ( 6-1386 )
چکیده

اقدامات تهاجمی نظیر آسپیراسیون مکرر مغز استخوان در کودکان مبتلا به بدخیمی‌های خونی دردناک بوده و به همین دلیل این اقدامات می‌توانند باعث اضطراب فراوان در این گروه از کودکان و والدین آنها شوند. هدف از این مطالعه مقایسه اثربخشی و بی‌خطر بودن دو ترکیب دارویی میدازولام-کتامین و پروپوفول- آلفنتانیل برای ایجاد آرام‌بخشی و بی‌دردی در ضمن انجام آسپیراسیون مغز استخوان در کودکان می‌باشد.

روش بررسی: 50 کودک 2 تا 12 ساله با ASA III کاندید آسپیراسیون مغز استخوان در این مطالعه وارد شدند. بیماران به صورت تصادفی در دو گروه قرار گرفته و برای آنها با استفاده از ترکیب میدازولام- کتامین و یا پروپوفول - آلفنتانیل آرام‌بخشی و بی‌دردی در اطاق عمل ایجاد شد. زمان شروع آرام‌بخشی، سطح آرام‌بخشی و مدت زمان ریکاوری بیماران در دو گروه ثبت شد.

یافته‌ها: دو گروه از نظر سن، جنس، وزن و مدت زمان انجام آسپیراسیون مغز استخوان اختلاف آماری نداشتند. با توجه به نمره اصلاح شده رامسی، همه بیماران در دو گروه درمانی در طی انجام آسپیراسیون مغز استخوان آرام‌بخشی قابل قبولی داشتند. زمان شروع آرام‌بخشی و مدت زمان ریکاوری بیماران در گروه پروپوفول- آلفنتانیل نسبت به گروه میدازولام- کتامین به طور معنی‌داری کمتر بود. (001/0p<) در گروه کتامین- میدازولام بدنبال القاء آرام‌بخشی، افزایش فشارخون سیستولیک و تعداد ضربان قلب و در گروه پروپوفول- آلفنتاتیل کاهش این دو متغیر نسبت به مقادیر پایه مشاهده شد.

نتیجه‌گیری: هر دو ترکیب پروپوفول- آلفنتانیل و میدازولام- کتامین به صورت موثر و بی‌خطری برای ایجاد آرام‌بخشی و بی‌دردی در کودکان در ضمن انجام آسپیراسیون مغز استخوان قابل استفاده هستند.


مسعود سلیمانی، صمد ندری، رضا ایزدپناه،
دوره 66، شماره 4 - ( 4-1387 )
چکیده

 زمینه و هدف: از ویژگی‌های منحصر به‌فرد سلول‌های بنیادی مزانشیمی که از آن در جداسازی استفاده شده است توانایی چسبیدن به پلاستیک است. به‌کارگیری این ویژگی در جداسازی سلول‌های بنیادی مزانشیمی گونه‌های مختلف پستانداران به‌جز موش با موفقیت همراه بوده است. در مطالعه حاضر با بهینه‌سازی روش چسبیدن به سطح ظرف پلاستیکی‌، جمعیت هموژن سلول‌های بنیادی مزانشیمی از مغز استخوان موش جداسازی شد. اساس این روش بر تعویض مداوم محیط کشت بلافاصله پس از کشت سلول‌های مغز استخوان است.

روش بررسی: موش‌های نژاد Balb/c کشته شدند و مغز استخوان از فمور و تیبیا خارج و در ظرف شش خانه‌ای کشت گردید. سه ساعت پس از آغاز کشت محیط کشت رویی دور ریخته شد و محیط جدید اضافه گردید. تعویض محیط کشت در هر هشت ساعت و در فاصله زمانی 72 ساعت ادامه داشت. این کشت تا زمان پرشدن نسبی ظرف توسط سلول‌های فیبروبلاستی نگهداری شد و پس از آن پاساژ اول انجام گرفت. این سلول‌ها برای مطالعات بیشتر مورد بررسی قرار گرفتند. به‌منظور اثبات ماهیت مزانشیمی، سلول‌ها به دودمان‌های مزانشیمی تمایز داده شدند. در ضمن سلول مورد نظر از نظر کلونوژنیک بودن و آنتی‌ژن‌های سطح سلول مورد ارزیابی قرار گرفتند.

یافته‌ها: در این مطالعه دو هفته پس از کشت اولیه، جمعیت خالص از سلول‌های شبه فیبروبلاستی به‌دست آمد. این سلول‌ها که در آن‌ها مارکرهای سطحی CD90, Sca-l, CD44 بیان داشت، به آسانی به استخوان و چربی تمایز یافتند.


مهدی مقتدایی، سیروس ملک‌پور، حسین فراهینی، ابوالفضل خسروی،
دوره 66، شماره 10 - ( 10-1387 )
چکیده

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 زمینه و هدف: عفونت و شل شدن محل پین در کشش خارجی یکی از معضلات ارتوپدی محسوب می‌شود و روش‌هایی که به‌طور معمول به منظور درمان این دو عارضه به‌کار می‌روند پر هزینه و گاهی همراه با عوارض جانبی هستند. هدف از انجام این مطالعه بررسی تاثیر استفاده از محافظ گچی در شل‌شدگی و عفونت محل پین پروگزیمال تیبیا می‌باشد.

روش‌بررسی: در یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده، 60 بیمار مراجعه‌کننده به بیمارستان دانشگاه علوم پزشکی ایران بیمارستان رسول‌اکرم (ص) در سال‌های 84-1383 که نیاز به حداقل یک ماه پین پروگزیمال تی‌بیا داشتند مورد مطالعه قرار گرفتند. در تمام بیماران تا 24 ساعت آنتی‌بیوتیک خوراکی تجویز گردید. بیماران بر اساس به کارگیری و عدم به‌کارگیری محافظ گچی به‌صورت تصادفی به دو گروه با محافظ گچی (30=n) و بدون محافظ گچی (30=n) تقسیم شدند. میزان عفونت و شل‌شدگی پین پس از یک‌ماه در دو گروه مورد مقایسه قرار گرفت.

یافته‌ها: در گروه فاقد محافظ گچی عفونت در 7/26% بیماران مشاهده شد و این مقدار در گروه واجد محافظ 3/13% بود که اختلاف معنی‌داری نداشتند به‌علاوه اگرچه میزان شل‌شدگی در گروه فاقد محافظ گچی از گروه دارای آن بیشتر بود اما این اختلاف نیز از لحاظ آماری معنی‌دار نبود. (20% در برابر 10%، 47/0=p).

نتیجه‌گیری: استفاده یا عدم استفاده از محافظ گچی تاثیری در میزان عفونت و شل شدگی پین کار گذاشته شده در استخوان تیبیا ندارد. در حالی که رعایت تکنیک صحیح گذاشتن پین، شامل عدم ایجاد آسیب حرارتی و هماتوم موضعی اهمیت فراوانی دارد.


سید محمد رضا مرتضوی‌زاده، محمد باقر اولیاء، گلبرگ مهرپور،
دوره 67، شماره 1 - ( 1-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: سندروم دیستروفی سمپاتیکی واکنشی (RSDS) بیماری با علت نامشخص است که با درد ، تورم، محدودیت حرکت، تغییرات پوستی و وازوموتور و کاهش بافت استخوانی استخوان به صورت موضعی در انتهای اندام مشخص می شود. فاکتورهای خطر متعددی برای این بیماری مطرح شده که یکی از آنها داروها می باشند. در بین داروهای ایجاد کننده این بیماری می توان به سیکلوسپورین اشاره کرد.
معرفی بیمار: آقای 33 ساله با سابقه لوکمی لنفوبلاستیک حاد (ALL) به دنبال پیوند مغز استخوان، دچار GVHD شده و سپس تحت درمان با سیکلوسپورین قرار می گیرد و دو ماه پس از مصرف دارو با درد و تورم دیستال هر چهار اندام مراجعه می کند. تست های آزمایشگاهی به غیر از تست های عملکرد کبدی نرمال بودند. با شک بالینی به سندروم دیستروفی سمپاتیکی واکنشی از بیمار اسکن سه فازی رادیونوکلئیدی به عمل آمد که در فاز تاخیری افزایش جذب را در نواحی زانو، ساق، پاها و دست ها در مرحله عروقی و استخوانی نشان داد. بر اساس یافته های بالینی و اسکن تشخیص RSDS گذاشته شد.
نتیجه گیری: با توجه به این گزارش و گزارشات مشابه به نظر می رسد که سیکلوسپورین را می توان به عنوان یکی از علل سندروم دیستروفی سمپاتیکی واکنشی در نظر گرفت.


محمدرضا فره‌وش، روح‌اله یگانه، بنیامین فره‌وش، محسن شیدائیان، مازیار معصومی،
دوره 67، شماره 3 - ( 3-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: در ایران تروما دومین علت مرگ و میر بعد از حوادث قلبی و عروقی است. شکستگی‌های اوربیت در مقایسه با سایر شکستگی‌های صورت با عوارض شدیدتری همراه است.
روش بررسی
: مطالعه حاضر از گروه مطالعات توصیفی است که به‌صورت مقطعی (Cross sectional) بر روی 92 بیمار با شکستگی اوربیت در یکی از مراکز آموزشی دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شده است. نمونه‌گیری در مراجعه‌کنندگان با شکستگی اوربیت که طی ده سال به این مرکز مراجعه کرده بودند انتخاب گردیدند. با جمع‌آوری اطلاعات بیماران از پرونده بیمارستانی در SPSS ویراست 5/11 پردازش و با استفاده از آمار توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها
: از بین 92 بیمار با شکستگی اوربیت 74 نفر مرد و 18 نفر زن بودند. میانگین سنی بیماران 30 سال بود. شایع‌ترین مکانیسم ترومای اوربیت تصادف با اتومبیل و موتور سیکلت در 38 بیمار بود. 46 نفر در سمت چپ و 44 نفر در سمت راست شکستگی داشتند. شکستگی Blow out از بقیه شایع‌تر بروز کرده بود (1/52% موارد). از شکستگی‌های Blow out نوع ناخالص از نوع خالص شایع‌تر بود. تکنیک جراحی که جهت فیکساسیون بعد از جای‌اندازی استفاده شد استئوسنتز با مینی پلیت (Mini Plate) بود که در 53 بیمار استفاده شد.
 نتیجه‌گیری: شکستگی‌های صورت را نباید به‌عنوان یک آسیب محدود نگریست بلکه به‌عنوان سطح بیرون زده یک کوه یخی است که قسمت عمده آن مخفی است و آن قسمت مخفی وجود صدمات همراه با این شکستگی‌هاست. تشخیص به‌موقع و درمان صحیح و زودرس رل اساسی در جلوگیری از بروز عوارض چشمی و بدشکلی‌های بعد از شکستگی‌های اوربیت ایفا می‌کند.


باقر لاریجانی، اشرف علی مددی،
دوره 68، شماره 9 - ( 9-1389 )
چکیده

استئوپروز بیماری است که با کاهش توده استخوانی و از بین رفتن ساختار آن مشخص م یشود. درمان ایده آل در این بیماران بر کاهش ریسک بروز شکستگی و در عین حال طبیعی نمودن توده و ساختار استخوانی استوار م یباشد. (rhPTH [1- و آنالوگ اصلی آن تریپاراتید (هورمون پاراتیرویید نوترکیب انسانی) ([ 34 (PTH) هورمون پاراتیرویید کلاس جدیدی از داروهای آنابولیک هستند که با توجه به اثرات بالقوه شان در تسریع ترمیم شکستگی ها با افزایش تشکیل استخوان برای درمان استئوپروز شدید به کار برده م یشوند. این مطالعه مروری سعی م یشود تاریخچه، انواع، اثرات آنابولیک و کاتابولیک، عوارض، موارد مصرف و منع مصرف این هورمون را مورد بررسی قرار دهد.
زرین کیهانی دوست، حشمت مویری، ناهید خسروشاهی، رسول ملاطفی،
دوره 68، شماره 10 - ( 10-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: صرع از بیماری‌های شایع اعصاب اطفال است. داروهای ضد تشنج متعددی برای جلوگیری از صرع در اطفال استفاده می‌شود، مصرف این داروها ممکن است عوارضی از جمله اختلال متابولیسم استخوان و ویتامین D داشته باشد. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر داروهای ضد تشنج بر متابولیسم ویتامین D در کودکان مبتلا به صرع می‌باشد.

روش ‌بررسی: مطالعه به روش آینده‌نگر و به‌صورت مقطعی انجام شد. در یک دوره یک ماهه، 89 کودک مبتلا به صرع مراجعه‌کننده به بیمارستان امام‌خمینی و بهرامی، که حداقل شش ماه مصرف داروی ضد تشنج داشته‌اند و فاقد بیماری‌های زمینه‌ای بودند وارد مطالعه شدند. کلسیم، فسفر و آلکالن فسفاتاز سرم و 25- هیدوکسی ویتامین D اندازه‌گیری شدند. اطلاعات مربوط به سن، جنس، نوع دارو، پلی یا مونوتراپی، مقاومت به درمان و مصرف پروفیلاکتیک ویتامین D از پرونده بیماران استخراج شد.

یافته‌ها: تعداد 49 پسر و 40 دختر وارد مطالعه شدند، متوسط سن بیماران 1/2±8/7 سال بود، میانگین مدت تحت درمان نیز 4/0±3/2 سال بود. 70 نفر تحت مونوتراپی و 19 نفر تحت پلی‌تراپی بودند. سطح کلسیم و فسفات سرم بیماران در حد نرمال بود. آلکالن فسفاتاز حدود 43% بیماران افزایش دو برابری و بیشتر را نشان می‌داد. 42% بیماران ما دچار کمبود ویتامین D بودند. 32% بیماران ما تحت درمان پروفیلاکتیک با ویتامین D به میزان 400-200 واحد در روز بودند، میانگین ویتامین D این بیماران ng/ml1/6±7/23 بود که در مقایسه با سایر بیماران ng/ml07/2±2/13 تفاوت معنی‌دار (04/0p=) بود. 

نتیجه‌گیری: اندازه‌گیری دوره‌ای سطح 25- هیدروکسی ویتامین D در کودکان مبتلا به صرع تحت درمان با داروهای ضد تشنج توصیه می‌شود. همچنین با توجه به تفاوت چشمگیر و معنی‌دار، مصرف پروفیلاکتیک ویتامین D در بیماران تحت درمان داروهای ضد تشنج قابل پیشنهاد و بررسی است.


محمد سعید احراری خوافی، سارنگ سروری، منوچهر نخجوانی، پژمان مرتضوی، علیرضا وجهی، علیرضا باهنر،
دوره 69، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: اثرات هورمون رشد بر دانسیته استخوانی در افراد بالغ سالم بحث‌برانگیز است. این مطالعه اثرات هورمون رشد را بر دانسیته استخوانی در شرایط کنترل‌شده در خرگوش بالغ سالم گزارش می‌دهد.

روش بررسی: 20 خرگوش سفید نیوزیلندی سالم بالغ از هر دو جنس انتخاب شدند. خرگوش‌ها به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش هورمون رشد و گروه کنترل نرمال‌سالین برای مدت سه ماه دریافت کردند. دانسیته استخوان‌های ران و بازو در اپی‌فیز بالایی، وسط شفت و اپی‌فیز پایینی به‌وسیله رادیوگرافی همراه با گوه پله‌ای آلومینیومی و نرم‌افزار مناسب اندازه‌گیری شد. اندازه‌گیری‌ها پنج مرحله انجام شد، مرحله اول قبل و چهار مرحله بعد از تجویز هورمون رشد با فواصل سه هفته. 

یافته‌ها: متوسط غلظت سرمی فاکتور رشد شبه انسولین تیپ یک (IGF-I) در گروه آزمایش بعد از تجویز هورمون رشد به‌طور معنی‌داری افزایش یافت (05/0P<). دانسیته استخوانی در گروه آزمایش در همه نواحی به‌جز اپی‌فیز پایینی ران افزایش یافت، اما این افزایش تنها در ناحیه میانی شفت استخوان ران نسبت به‌گروه کنترل تفاوت معنی‌داری نشان داد (05/0P<). در مرحله دوم در همه نواحی به‌جز اپی‌فیز پایینی ران دانسیته کمی کاهش یافت، ولی در مراحل بعدی افزایش دانسیته دیده شد. 

نتیجه‌گیری: هورمون رشد دانسیته استخوانی (عمدتا استخوان کورتیکال) را در خرگوش بالغ افزایش می‌دهد. به‌علت شباهت اثرات ایجاد شده توسط هورمون رشد در خرگوش و انسان یافته‌های این مطالعه پیشنهاد می‌کند که خرگوش می‌تواند مدل مناسبی برای بررسی اثرات هورمون رشد بر استخوان در آکرومگالی، کمبود هورمون رشد و در انسان سالم بالغ باشد.


محمد حسن کاسب، سید شاهین میرکریمی، صادق صابری،
دوره 69، شماره 10 - ( 10-1390 )
چکیده

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 زمینه و هدف: درد قدامی زانو یکی از شایع‌ترین علل مراجعه افراد به درمانگاه‌های ارتوپدی می‌باشد که در مرحله اول با روش‌های غیرجراحی درمان می‌شود و اکثر بیماران به این روش‌ها پاسخ مثبت می‌دهند اما تعداد کمی از این بیماران به دلیل عدم جواب به درمان غیرجراحی نیازمند روش‌های جراحی می‌باشند که هدف این مطالعه، بررسی میزان تأثیر روش جراحی کاهش فشار استخوان از طریق مته‌کاری استخوان کشکک (Intraosseous drilling and decompression) در درمان مبتلایان به درد مزمن قدامی زانو در مراجعه‌کنندگان به درمانگاه ارتوپدی بیمارستان امام‌خمینی (ره) تهران در سال‌های 1388 و 1389 بود.

روش بررسی: این مطالعه از نوع Case-series می‌باشد که در آن 10 بیمار مبتلا به درد مزمن قدامی زانو که به درمانگاه ارتوپدی بیمارستان امام‌خمینی (ره) تهران در سال‌های 1388 و 1389 مراجعه نموده بودند و معیارهای خروج را نداشتند، وارد مطالعه شدند.

یافته‌ها: میانگین شدت درد قبل از مداخله در بیماران، 2/8 با انحراف‌معیار 78/0 بود و میانگین شدت درد بعد از مداخله، 5/2 با انحراف‌معیار 26/1 بود و به طور میانگین 7/5 واحد کاهش در شدت درد در بیماران مشاهده گردید و اختلاف آماری معنی‌داری بین شدت درد قبل و بعد از مداخله وجود داشت (0001/0P<).

نتیجه‌گیری: در مجموع بر اساس نتایج به دست آمده در این مطالعه چنین استنباط می‌شود که کاهش فشار استخوان از طریق مته‌کاری استخوان کشکک (Intraosseous drilling and decompression) در درمان مبتلایان به درد مزمن قدامی زانو روشی موثر و کم عارضه در درمان درد مزمن قدامی زانو محسوب می‌گردد.


غفور موسوی، داریوش مهاجری، علی رضایی، محمدرضا ولیلو، آرمان علی محمدی،
دوره 70، شماره 2 - ( 2-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: ترمیم استخوان، یکی از مسایل چالش‌برانگیز جراحان از زمان‌های دور بوده است. داروهای استاتینی به عنوان پایین آورنده کلسترول خون دارای اثرات مفید در ترمیم استخوان می‌باشند. هدف این مطالعه ارزیابی تاثیر آتورواستاتین بر روند استخوان‌سازی در نقیصه تجربی ایجاد شده در استخوان متراکم فمور موش صحرایی می‌باشد.
روش بررسی: این مطالعه تجربی آزمایشگاهی بر روی 30 سر موش صحرایی نر نژاد SD انجام شد. موش‌ها به صورت تصادفی به سه گروه (آزمایش و شاهد) تقسیم شدند. پس از القای بیهوشی، سوراخی به قطر دو میلی‌متر در عرض استخوان ران ایجاد شد. گروه شاهد یک میلی‌لیتر سرم فیزیولوژی و گروه‌های آزمایش یک و دو به ترتیب 10 و 20 میلی‌گرم به ازای کیلوگرم آتورواستاتین به صورت خوراکی دریافت نمودند. 45 روز بعد، موش‌ها آسان کشی شده و مقاطع هیستوپاتولوژیک از محل نقیصه تهیه و مورد ارزیابی هیستوپاتولوژی و هیستومورفومتری قرار گرفت.
یافته‌ها: در گروه شاهد محل نقیصه توسط استخوان نابالغ به همراه فضاهایی از مغز استخوان پر شده بود و استخوان‌سازی ضعیفی در محل نقیصه قابل مشاهده بود. در گروه‌های آزمایش، مقادیر فراوان استئوبلاست به همراه تعداد زیادی ترابکول‌های استخوانی جوان قابل مشاهده بود که سازمان یافته به نظر می‌رسیدند. نتایج ارزیابی هیستومورفومتری نشان داد که آتورواستاتین دارای تاثیر معنی‌داری در التیام استخوان در گروه‌های مورد آزمایش دوم و سوم نسبت به گروه شاهد می‌باشد (0001/0P<)، ارزیابی نتایج به دست آمده نشان می‌دهد که آتورواستاتین با دوز بالا در گروه سوم دارای تاثیر معنی‌داری نسبت به گروه دوم می‌باشد (0001/0P<).
نتیجه‌گیری:
 
نتایج نشان می‌دهد که آتورواستاتین قادر به تحریک استخوان‌سازی در موش صحرایی می‌باشد


نوشین بیات، مجید شهرتی، امین صبوری، زهرا عباسی، غلامحسین علیشیری، بیتا نجفیان،
دوره 70، شماره 4 - ( 4-1391 )
چکیده

زمینه و هد ف: گزینه های درمانی متعددی از جمله کلس ی تونین برای بیماران مبتلا به کاهش تراکم استخوان پیشنهاد یکی از مارکرهای جدید روند جذب استخوانی می باشد. هدف C–telopeptide of Type I Collagen (CTX) . شده است از این مطالعه بررسی اثرات اسپری بینی کلس ی تونین در زنان یائسه با کاهش تراکم استخوان با ارزیابی مارکر جذب بوده است. CTX استخوانی روش بررس ی: این مطالعه به صورت کارآزما یی بالینی تک گروهی بر روی 105 خانم یائسه مبتلا به استئوپنی CTX . 1- انحراف معیار انجام گرفت / مراجعه کننده به درمانگاه بیمارستان بقی ه الله (عج) دارای تراکم استخوانی ک م تر از 5 و سایر مارکرهای آزمایشگاه ی قبل و شش ماه بعد از درمان روزانه با اسپری بینی کلس ی تونین ( 200 واحد ) و قرص 400 واحد) ارزیابی شد و مقایسه شد. ) D 1000 ) و ویتامین mg) کلسیم 3/10±2/ سرمی به صورت معن ی داری از 03 CTX یافت هها: در نهایت 52 بیمار در مطالعه باقی ماندند که در ایشان مارکر در صورتی که سطح سرمی کلسیم، آمینوترا نسفرازهای کبدی، (P<0/ 2 پیکومول بر لیتر تغییر یافت ( 001 /61±1/ به 82 .(P>0/ پاراتورمون و آلکالین فسفاتاز کاهش داشته ولی این کاهش از لحاظ آماری معن یدار نمی باشد ( 05 CTX نتیج هگیری: به نظر می رسد اسپری بینی کلس ی تونین از طریق جلوگیری از جذب نسج استخوانی که توسط مارکر نمایان می شود، علاوه بر جلوگیری از پیشرفت بیماری، در درمان بیماران مبتلا به کاهش تراکم استخوان م یتواند موثر باشد هر چند مطالعه ها با حجم نمونه بی شتر و همراه گروه کنترل ضروری به نظر می رسد.
مهرداد آقایی، سیما صدیقی، ناصر بهنام‌پور، شرابه هزارخوانی، محسن جام شیر، آیلی آق، مهدیه شجاع،
دوره 70، شماره 7 - ( 7-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: یائسگی و بیماری آرتریت روماتویید، از عوامل تاثیرگذار در کاهش دانسیته استخوانی می‌باشند، این مطالعه با هدف بررسی شیوع پوکی استخوان و ارتباط آن با برخی عوامل در زنان یائسه مبتلا به آرتریت روماتویید انجام شد.
روش بررسی: مطالعه توصیفی- تحلیلی حاضر، در سال 1388، بر روی کلیه زنان یائسه مبتلا به آرتریت روماتویید بیمارستان آموزشی درمانی پنج آذر شهرستان گرگان انجام شد. اطلاعات لازم به‌وسیله پرسش‌نامه از پرونده‌های بیماران استخراج گردید.
یافته‌ها: در مجموع 98 زن یائسه مبتلا به آرتریت روماتویید مورد بررسی قرار گرفتند. متوسط مدت زمان یائسگی و متوسط مدت بیماری به‌ترتیب 39/9 و 13/5 سال بود. شیوع کلی استئوپروز 3/13% گزارش شد. سن، مدت یائسگی و مدت بیماری با تراکم استخوان رابطه معنی‌داری داشتند (05/0P<).
نتیجه‌گیری: مطالعه حاضر شیوع به‌نسبت بالای پوکی استخوان در مهره‌های کمری بیماران یائسه مبتلا به آرتریت روماتویید را تایید می‌کند.



صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb