21 نتیجه برای افسردگی
فرحناز خواجه نصیری،
دوره 58، شماره 1 - ( 1-1379 )
چکیده
در یک مطالعه توصیفی-تحلیلی (Cross-sectional)، شیوع افسردگی در 130 پرستار بیمارستان امام خمینی (ره) تهران از طریق آزمون 21 سوالی Beck مورد بررسی قرار گرفت. همچنین داده های لازم جهت بررسی ارتباط شیوع افسردگی و برخی متغیرهای مستقل از طریق مصاحبه جمع آوری شد. یافته های این بررسی نشان داد که میزان افسردگی 73.1% افراد مورد بررسی، ناچیز و یا خفیف، 21.5% متوسط و 5.4% شدید بود. در ضمن بین شیوع افسردگی با متغیرهای مستقل وضعیت تاهل (P<0.0001)، سطح تحصیلات (P<0.005)، میزان ساعات اضافه کاری (P<0.02) و فوت والدین قبل از 11 سالگی (P<0.001) ارتباط معنی داری وجود داشت.
افشان شرقی، بهروز نبئی، منوچهر پراک، علیرضا فرخی،
دوره 63، شماره 7 - ( 1-1384 )
چکیده
مقدمه: وجود فرزند بیمار یا معلول به عنوان یک عامل استرس زا در خانواده اثر مهمی در میزان افسردگی والدین نشان داده است. مادران قسمت عمده مراقبت ها و امور مربوط به کودک را انجام می دهند لذا استرس بیشتری را نسبت به پدران تحمل کرده و در بیشترین ریسک فشارهای روانی و افسردگی قرار دارند. در این مطالعه به بررسی تاثیر بیماریهای تالاسمی و بدخیمی های خونی فرزند در ابتلای مادران به افسردگی پرداخته ایم.
مواد و روش ها: این مطالعه توصیفی - تحلیلی از نوع مقطعی است. تعداد 294 نفر از مادران در سه گروه مادران کودکان مبتلا به تالاسمی، مادران کودکان مبتلا به بدخیمی های خونی و مادران گروه کنترل که جهت مداوای فرزندانشان در زمستان سال 82 به بیمارستان مرکز طبی کودکان مراجعه نموده بودند، بررسی گردیدند. برای سنجش میزان افسردگی از پرسشنامه یک استفاده شد.
یافته ها: در آنالیز رگرسیون لجستیک چند متغیره پس از adjust نمودن متغیرها در مدل رگرسیونی حاصله تنها متغیری که با نمره افسردگی مادر ارتباط معنی دار داشت، بیماری خونی فرزند بود که در مورد تالاسمی OR=2.17 با حدود اطمینان 95%،6/1 تا 0/4 و P=0.015 و در مورد بدخیمی های خونی OR=2.71 با حدود اطمینان 95% ، 48/1 تا 99/4 بود (P=0.001).
نتیجه گیری و توصیه ها: ابتلا کودکان به بیماری تالاسمی و بدخیمی های خونی که از جمله بیماریهای مزمن یا کشنده می باشند برای مادران بعنوان عامل استرسزای مهمی در زندگی مطرح بوده و ریسک ابتلا به افسردگی را بالا می برد، لذا توصیه می شود در مراکز ارائه خدمات به این کودکان واحدهائی به منظور معاینه و مشاوره روانپزشکی جهت غربالگری و درمان زودهنگام مادران احداث گردد تا با مداوای افسردگی ایشان کیفیت زندگی بهبود یافته و از نتایج غیر انطباقی آتی پیشگیری شود.
اشرف تشکری، فریبا عربگل، لیلی پناغی، رزیتا داوری آشتیانی،
دوره 65، شماره 8 - ( 8-1386 )
چکیده
اختلالات افسردگی کودکان و نوجوانان مزمن و پرعارضه میباشند. در درمان دارویی افسردگی خصوصاً ضد افسردگیهای اختصاصی دستگاه نورآدرنرژیک در این طیف سنی مطالعات کمی صورت گرفته است. ربوکستین مهارکننده اختصاصی بازجذب نوراپینفرین بوده و در این مطالعه تأثیر ربوکستین در درمان افسردگی کودکان و نوجوانان بررسی شد.
روش بررسی: بیست دختر و پسر 17-7 ساله که طبق ملاکهای چهارمین راهنمای تشخیصی و آماری بیماریهای روانی اختلال افسردگی اساسی یا کج خلقی داشتند به صورت کارآزمایی بالینی قبل و بعد به مدت هشت هفته ربوکستین گرفتند. نمونهگیری به روش آسان و مصاحبه بالینی بر مبنای فهرست کیدی برای اختلالات عاطفی و اسکیزوفرنی کودکان سنین مدرسه (K-SADS) انجام گرفت. ربوکستین به میزان یک (میلیگرم در روز) شروع شده و حداکثر به شش میلیگرم در روز رسید. بیماران از لحاظ تغییر در علائم افسردگی با مقیاس افسردگی کودکان و تغییر در عملکرد کلی با مقیاس ارزیابی کلی کودکان ارزیابی و پرسشنامه عوارض دارویی نیز استفاده شد. دادهها با آمار توصیفی شامل فراوانی و درصد، میانگین و انحراف معیار و آمار تحلیلی شامل آزمون ANOVA با اندازههای تکراری تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: اگر چه نمره مقیاس افسردگی کودکان حدود 69/32% کاهش یافت ولی معنیدار نبود (39/0=p). زیر مقیاس عدم کارآیی کاهش معنیداری داشت (006/0=p). عملکرد کلی تغییر معنیداری نداشت (2/0p=). بیشتر عوارض خفیف تا متوسط بوده و گذرا بودند. شایعترین عوارض، کاهش اشتها و خوابآلودگی بود.
نتیجهگیری: ربوکستین در کودکان و نوجوانان افسرده نسبتاً خوب تحمل شده و احساس عدم کارآیی را در آنها بهبود میبخشد ولی همه علائم افسردگی را کم نمیکند. مطالعات دوسوکور، مقایسه با دارونما و گروه شاهد فعال و با حجم نمونه بزرگتر لازم است.
فاطمه رمضانزاده، احمدعلی نوربالا، حسین ملک افضلی، نسرین عابدینیا، عباس رحیمی فروشانی، مامک شریعت، بتول رشیدی، انسیه تهرانینژاد، فرناز سهرابوند، مریم باقری،
دوره 65، شماره 8 - ( 8-1386 )
چکیده
عدم باروری میتواند منجر به مشکلات روانی و تجربیات استرسزای هیجانی شود. هدف از این مطالعه تاثیر مداخلات روانپزشکی در میزان بروز حاملگی زوجین نابارور میباشد.
روش بررسی: این مطالعه یک کارآزمائی بالینی بوده، از بین 638 مراجعهکننده به مرکز تحقیقات بهداشت باروری ولیعصر(عج)، 140 زوج نابارور داوطلبانه انتخاب شده سپس بهصورت تصادفی 70 زوج در گروه مداخله و 70 زوج در گروه کنترل قرار گرفتند. گروه مداخله به مدت شش ماه با داروی فلوکستین mg 60-20 روزانه و درمانهای شناختی- رفتاری و روان درمانی حمایتی، تحت درمان قرار گرفتند. سپس میزان حاملگی کلینیکی در طی شش ماه پیگیری هر دو گروه با مشاهده کیسه حاملگی در سونوگرافی، شش هفته بعد ازLMP مقایسه شد. ابزارهای بهکار برده شده شامل آزمون افسردگی بک (BDI)، مقیاس درجهبندی سازگاری مجدد اجتماعی (هولمز- ریهی) و پرسشنامه دموگرافیک- اجتماعی بوده است.
یافتهها: نتایج بررسی نشان داد که 1/47% در گروه درمان و 1/7% در گروه کنترل حاملگی داشتهاند. شانس حاملگی در طبقه تحصیلی سیکل- دبیرستان (در گروه مردان)، طول مدت ازدواج و نازائی کمتر از پنج سال، استرس کمتر و ناباروری با علت نامشخص (Unexplained) بیشتر مشاهده گردید و این ارتباطات از لحاظ آماری معنیدار بود (001/0p<).
نتیجهگیری: با توجه به موثر بودن مداخلات روانی در بروز حاملگی که در این مطالعه اثر آن معنیدار بود باید توجه جدی به درمان این گروه بیماران صورت گیرد. بدون شک این امر منجر به سلامت روان و همچنین افزایش میزان باروری خواهد شد.
حسین کاویانی، حسین صیفوریان، ونداد شریفی، نرگس ابراهیمخانی،
دوره 67، شماره 5 - ( 5-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: جامعه پژوهشی روانشناسان و روانپزشکان ایران نیاز به ابزارهای سنجش معتبر و پایا دارد. هدف اصلی تحقیق حاضر هنجارسازی و اعتباریابی پرسشنامههای HADS در افراد افسرده و مضطرب در مقایسه با جمعیت بهنجار بود.
روش بررسی: 261 بیمار افسرده و مضطرب مراجعهکننده به بخش سرپایی بیمارستان روزبه و همچنین به
طور موازی 261 نفر از جمعیت عمومی (سالم) که از نظر جنسیت همتاسازی شده بودند، در مطالعه شرکت داشتند. برای دست یافتن به ضریب روایی Validity، میزان اضطراب و افسردگی بیماران پس از مصاحبه بالینی بر اساس فهرست وارسی دی.اس.ام چهار توسط روانپزشک یا روانشناس براساس یک مقیاس (10-1) درجهبندی کمی شد. ارزیابان نسبت به نمرات حاصل از مقیاسها بیخبر بودند. همچنین برای به دست آوردن یک معیار عینی و دخالت آن در ارزیابی روایی از دو آزمون موازی BDI و BAI استفاده گردید. افزون بر این، جهت سنجش پایایی آزمون- بازآزمون، 10% نمونه بالینی پس از سه روز بهطور تصادفی انتخاب شدند و مورد ارزیابی مجدد قرار گرفتند.
یافتهها: مقیاس HADS و زیرمقیاسهای اضطراب و افسردگی دارای روایی، پایایی و هماهنگی درونی مناسبی هستند. در این مطالعه چند نوع روایی (صوری، محتوا، همزمان مبتنی بر معیار بیرونی، همگرا و تمایزی) ارزیابی شد. نقاط برش زیرمقیاسها ارائه شدند.
نتیجهگیری: نتایج نشان میدهد که HADS دارای اعتبار لازم برای کاربرد در جمعیت بالینی ایرانی را دارا است. نقاط برش ارائهشده در این مطالعه برای HADS، BDI و BAI با نمونه ارائهشده توسط مؤلفان آنها تفاوتهایی دارد که توضیح آن به لحاظ فرهنگی در قسمت بحث آمده است.
سارا نیکسرشت، سحابه اعتباری، حمیدرضا صادقیپور رودسری، محمد رضا زریندست، مرتضی کریمیان، فاطمه نبویزاده،
دوره 68، شماره 5 - ( 5-1389 )
چکیده
800x600 زمینه و
هدف: افسردگی پس از زایمان یک اختلال خلقی است که اثرات زیان
باری بر نوزاد و روابط خانوادگی دارد. کاهش پروژسترون بهدنبال زایمان میتواند
علتی برای این نوع افسردگی باشد. این هورمون میتواند بر عملکرد نوروترانسمیترها
موثر باشد. روی و منیزیم از طریق مسیرهای نوروترانسمیتری اثرات خود را اعمال میکنند.
از طرفی کمبود تیامین نیز در مدلهای حیوانی منجر به افسردگی میشود. هدف این مطالعه
ارزیابی اثرات روی، منیزیم و تیامین بر افسردگی پس از زایمان و بررسی
دخالت مسیر نیتررژیک میباشد.
روش بررسی: در این مطالعه 110 سر موش
سوری ماده در پنج گروه مورد بررسی قرار گرفتند، افسردگی پس از زایمان با تزریق
هورمون پروژسترون مدلسازی شد، ترکیبات کلراید روی، کلراید منیزیم و تیامین نیمساعت
پیش از ارزیابی سیستم حرکتی و تست شنای
اجباری به
موشها تزریق شدند و برای بررسی نقش سیستم نیتررژیک از L-arginine و L-NAME استفاده شد.
یافتهها: تمام گروههای
درمانی زمان بیحرکتی کمتری از گروه کنترل داشتند (٠٥/٠p<). تجویز ترکیبی روی، منیزیم و تیامین موجب بیشترین کاهش در
مدت زمان بیحرکتی شد. تجویز L-NAME
در گروه روی، منیزیم و تیامین باعث کاهش مدت زمان بیحرکتی شد (٠٥/٠p<) در حالیکه تجویز L-arginine در همان گروه باعث افزایش مدت زمان بیحرکتی
شد (٠٥/٠p<).
نتیجهگیری: روی، منیزیم و تیامین میتوانند از طریق سیستم نیتررژیک در
بهبود علایم افسردگی موثر باشند. این عناصر میتوانند بهعنوان یک مادۀ مکمل،
جایگزین مناسبی برای داروهای ضد افسردگی در دورۀ پس از زایمان باشند.
Normal
0
شکوفه رادفر، سیده طاهره جزایری، حمید حقانی، مهدی حبیبی، سمیه السادات انوری،
دوره 69، شماره 12 - ( 12-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : اختلال استرس بعد از حادثه ( PTSD ) یک اختلال اضطرابی است که با ایجاد علایم بعد از مواجهه با حوادث تروماتیک زندگی رخ میدهد. شیوع آن در تمام جنبههای زندگی یک فرد در امریکا 8% برآورد شده است. مشکلات شناختی همراه با PTSD شامل ضعف تمرکز و اختلال حافظه میباشد. با توجه به نقش مهم حافظه در سطح عملکرد این مطالعه قصد دارد تا وضعیت حافظه را بررسی نماید. روش بررسی: در مجموع 100 بیمار مرد در دو گروه جانبازان مبتلا به PTSD توام با افسردگی (50 n= ) و بیماران افسرده غیر جانباز (50 n= ) بر اساس ملاکهای DSM-IV بررسی شدند. این بیماران از لحاظ شدت افسردگی، جنس، سن، سطح تحصیلات، وضعیت تأهل با یکدیگر همسان شدند. پرسشنامههای دموگرافیک، میسیسیپی، چک لیست اختلال استرس بعد از حادثه (PCL) ، افسردگی بک و حافظه وکسلر توسط یک روانشناس تکمیل شد. یافتهها: بین شدت علایم PTSD ، مدت ابتلا به آن و تاثیرشان بر حافظه ارتباط معنیداری وجود نداشت (05/0 P> ). فقط بین اطلاعات شخصی و عمومی با تجربه مجدد خاطرات همبستگی منفی وجود داشت (05/0 P< ). هر چه سن بالاتر از 45 سال، سطح تحصیلات پایینتر از دیپلم، افسردگی شدیدتر و مدت زمان حضور در جبهه بیشتر باشد تاثیر آن بر اختلالات حافظه نیز بیشتر خواهد بود. نتیجهگیری: یافتههای حاصل از این تحقیق نشان داد گرچه هر دو اختلال استرس بعد از حادثه و افسردگی بر حافظه موثر هستند، وضعیت حافظه در بیماران مبتلا به PTSD توام با افسردگی و بیماران افسرده مزمن تفاوتی ندارد.
عطا اله باقرزاده، فرشته آرینفر، محمد اربابی،
دوره 70، شماره 1 - ( 1-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: مطالعات انجام شده در خصوص بیماران دارای دفیبریلاتور داخل قلبی نشان داده که استفاده از
با بدتر شدن وضعیت سلامت روانی بیماران Implantable Cardioverter-Defibrillator (ICD) دفیبریلاتور داخل قلب
همراه بوده است. هدف این مطالعه بررسی مداخلات روا ندرمانی به صورت شناخ تدرمانی در کاهش میزان
به صورت تصادفی ICD است. روش بررسی: جمعیت بیماران دارای ICD اضطراب و افسردگی در بیماران دارای
مراقبت های مرسوم را دریافت می کردند و گروه ICD ساده به دو گروه طبقه بندی شدند: گروه شاهد که پس از تعبیه
و روش های شناختی مقابله با افکار Relaxation مورد که در سه جلسه به فواصل زمانی مشخص تحت آموزش
وضعیت روان بیماران قبل و پس از Beck منفی قرار می گرفتند. با استفاده از آزمون های اضطراب و افسردگی
مداخلات، ارزیابی شده و در دو گروه مقایسه م یگردید. هم چنین کیفیت زندگی قبل و بعد از مداخلات با آزمون
24/9±15/ در گروه مورد و شاهد ب هترتیب 5 Beck ارزیابی شد. یافت هها: قبل از مداخله امتیاز آزمون اضطراب SF-36
23 بوده است /9±14/ 15 و 2 /2±10/ 0) و شش ماه بعد در گروه مورد و شاهد ب هترتیب 9 / 24 بود ( 590 /2±15/ و 8
18/4±10/ 17 و 6 /7±9/ در گروه مورد و شاهد به ترتیب 8 Beck قبل از مداخله امتیاز آزمون افسردگی .(P=0/034)
.(P=0/ 17 بوده است ( 005 /9±10/ 13 و 1 /5±8/ 0) و شش ماه بعد در گروه مورد و شاهد به ترتیب 3 / بود ( 766
نتیج هگیری: با توجه به نتایج مطالعه ما ب هنظر می رسد که انجام مداخلات روا ندرمانی به صورت مداخلات شناختی-
شدت اضطراب و افسردگی را کاهش دهد. انجام مطالعات بیش تر در این ICD رفتاری می تواند در بیماران دارای
خصوص و با حجم نمونه بی شتر پیشنهاد می گردد.
نسرین تک زارع، وحید نیکویی، ستار استاد هادی، سید محمد علی نبوی، اعظم بختیاریان،
دوره 70، شماره 6 - ( 6-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: شیوع اختلالات وسواسی- جبری و افسردگی در دوران بارداری زیاد است و احتمال تجویز کلومیپرامین و مصرف همزمان داروها و مواد حاوی کافیین در این دوران وجود دارد. با توجه به اینکه تحقیقات کافی در مورد آثار تراتوژنیک کلومیپرامین و مصرف همزمان آن با کافیین در دوران ارگانوژنز انجام نگرفته است، هدف از این تحقیق، بررسی آثار تراتوژنیک کلومیپرامین، کافیین و مصرف همزمان آنها بر جنین موش صحرایی میباشد.
روش بررسی: در این مطالعه 42 موش صحرایی باردار، دوزهای تعیین شده داروها را روزانه به صورت تزریقی از روز هشتم تا پانزدهم بارداری دریافت کردند. در روز هفدهم بارداری، جنینها خارج شده و مورد مطالعه ماکروسکوپی و بررسی ناهنجاریهای ظاهری قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که با افزایش دوز کافیین و مصرف همزمان کافیین و کلومیپرامین، افزایش قابل ملاحظهای در میزان مرگ و میر جنین، ناهنجاریهای ظاهری، چرخش غیرطبیعی، چروکیدگی پوست و خونریزی زیر پوستی دیده میشود. تجزیه آماری نشان داد که میزان اثرات تراتوژنیک کافیین در دوز بالا و تجویز هم زمان کلومیپرامین و کافیین به صورت معنیداری بیشتر از سایر گروهها میباشد (001/0P≤).
نتیجهگیری: نتایج بهدست آمده از این مطالعه حاکی از تراتوژن بودن کافیین در دوز بالا و مصرف همزمان کلومیپرامین و کافیین میباشد. توصیه میگردد که مادران باردار از مصرف بیرویه داروها و غذاهای کافییندار و مصرف همزمان آنها با کلومیپرامین در سه ماهه اول بارداری خودداری نمایند.
الهام هراتی، حمیدرضا صادقیپور رودسری، بهجت سیفی، محمد کمالینژاد، سارا نیک سرشت،
دوره 71، شماره 10 - ( 10-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: افسردگی پس از زایمان نوعی افسردگی ماژور است. استرس اکسیداتیو یکی از عوامل دخیل در پاتوفیزیولوژی افسردگی ماژور میباشد. بنابراین داروهایی که دارای عمل آنتیاکسیدانی میباشند، میتوانند بهعنوان هدف جالب توجهی برای درمان اختلالات افسردگی باشند. بابونه و سلنیوم منابع طبیعی آنتیاکسیدان هستند. هدف این مطالعه بررسی اثرات عصاره بابونه و سلنیوم بر افسردگی پس از زایمان و سیستم اکسیدان- آنتیاکسیدان میباشد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 70 سر موش سوری ماده بالغ در هفت گروه دهتایی مورد استفاده قرار گرفت. پس از مدلسازی افسردگی پس از زایمان با پروژسترون، در گروههای درمانی بسته به گروه مورد نظر، ترکیبات عصاره بابونه mg/kg 300، سلنیوم mg/kg 1/0 و ترکیب عصاره بابونه+ سلنیوم با دوزهای ذکر شده به صورت گاواژ و در گروه استاندارد ایمیپرامین mg/kg 15 داخل صفاقی، یک ساعت پیش از ارزیابی سیستم حرکتی و تست شنای اجباری (Forced swimming test) به موشها داده شدند. برای بررسی نقش سیستم اکسیدان- آنتیاکسیدان پلاسما، پارامترهای بالانس پرواکسیدان- آنتیاکسیدان (Prooxidant-antioxidant balance) و مالوندیآلدهید (Malondialdehyde) پلاسما اندازهگیری شدند.
یافتهها: تمام گروههای درمانی و گروه استاندارد زمان بیحرکتی کمتری از گروه کنترل داشتند (05/0>Р). تغییرات معناداری در پارامترهای استرس اکسیداتیو (PAB و MDA) در گروههای درمانی و گروه استاندارد نسبت به گروه کنترل مشاهده نشد. غلظت MDA در گروه پروژسترون Withdrawalنسبت به گروه سالین کمتر میباشد، ولی اختلاف و کاهش آن معنادار نمیباشد. در گروه ترکیب عصاره بابونه+ سلنیوم غلظت MDA پلاسما نسبت به گروه پروژسترون Withdrawal(گروه کنترل) افزایش یافته، اگرچه افزایش آن معنادار نمیباشد.
نتیجهگیری: بابونه و سلنیوم دارای اثرات ضدافسردگی در مدل تجربی افسردگی پس از زایمان القا شده با پروژسترون میباشند. به نظر میرسد این ترکیبات در این مدل تجربی افسردگی پس از زایمان از طریق اثر بر سیستم اکسیدان-آنتیاکسیدان در بهبود علایم افسردگی موثر نبوده و از طریق مسیر دیگری اثرات ضدافسردگی خود را اعمال کردهاند.
محسن سلیمانی، علی شکیب خانکندی، فرحناز قهرمانفرد، مجید میرمحمدخانی،
دوره 72، شماره 10 - ( 10-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: تهوع و استفراغ یکی از مشکلات مهم ناشی از شیمی درمانی است. هدف این مطالعه بررسی ارتباط اشباع اکسیژن خون شریانی و اضطراب بیماران با تهوع و استفراغ ناشی از شیمی درمانی بود.
روش بررسی: این مطالعه بهصورت توصیفی- تحلیلی از آخر شهریور 1392 تا اول اردیبهشت 1393 در بخش شیمی درمانی بیمارستان کوثر شهر سمنان انجام گردید. ابتدا اشباع اکسیژن خون شریانی 30 بیمار در سه نوبت (پیش، حین و پس از شیمی درمانی) ارزیابی شد سپس با استفاده از شاخص رودز (Rhodes Index) شدت تهوع و استفراغ بیماران در سه روز متوالی اندازهگیری و ارتباط آن با اشباع اکسیژن خون شریانی بررسی گردید. حین شیمی درمانی اضطراب و افسردگی بیماران نیز با استفاده از ابزار اضطراب و افسردگی بیمارستانی اندازهگیری شد.
یافتهها: در این مطالعه 30 بیمار بررسی شدند. بیشتر بیماران مورد مطالعه زن (66%) با میانگین سنی 9/11±07/55 سال بودند. شایعترین سرطان در بیماران، سرطان پستان (7/46%) بود. میانگین نمره تهوع و استفراغ بیماران در روز اول شیمی درمانی (5/5±27/3)، روز دوم (2/6±5/4) و روز سوم (7/8±2/7) بود. ضریب همبستگی پیرسون ارتباط معناداری بین اشباع اکسیژن خون شریانی با شدت تهوع و استفراغ بیماران در روزهای مختلف نشان نداد (05/0P>). اما بین شدت اضطراب با تهوع و استفراغ روز سوم ارتباط معناداری وجود داشت (03/0P=).
نتیجهگیری: در این مطالعه ارتباطی بین اشباع اکسیژن خون شریانی با تهوع و استفراغ مشاهده نشد، اما بین اضطراب با تهوع و استفراغ بیماران در روز سوم ارتباط وجود داشت. با توجه به افزایش شیوع تهوع و استفراغ بیماران در روز سوم بهتر است اشباع اکسیژن خون شریانی بیماران در روز سوم مورد بررسی قرار گیرد و ارتباط آن با شدت تهوع و استفراغ مورد بررسی قرار گیرد. مطالعات بیشتر در این خصوص ضروری بهنظر میرسد.
آرزو نهاوندی، فاطمه بختیارزاده، منصوره سلیمانی،
دوره 72، شماره 11 - ( 11-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: علیرغم مطالعات زیاد در رابطه با کاهش نوروژنز در ناحیه هیپوکامپ افراد افسرده، تاکنون مطالعهای در رابطه با تفاوت میزان این نورودژنریشن در هیپوکامپ راست و چپ انجام نشده است. این مطالعه با هدف مقایسه میزان نورودژنریشن در هیپوکامپ راست و چپ موش صحرایی نر نژاد Sprague-Dawley انجام گردید.
روش بررسی: این پژوهش تجربی بر روی20 سر موش نر نژاد اسپراگ خریداری شده از مرکز سرمسازی رازی واقع در حصارک کرج در مرکز تحقیقات سلولی مولکولی دانشگاه علوم پزشکی ایران از خرداد 1391 تا خرداد 1392 بهانجام رسیده است. نیمی از موشها تحت تاثیر استرس مزمن ملایم غیرقابل پیشبینی (UCMS) بهمدت 21 روز قرار گرفتند. سپس تست شنای اجباری (FST) انجام شد. یک هفته پس از آن پرفیوژن از طریق قلب جهت فیکس شدن مغز انجام شد. سپس مغز خارج شده، رنگآمیزی نیسل (Nissl staining) بر روی هیپوکامپ انجام شد.
یافتهها: افزایش رفتار بیحرکتی در گروه استرس s 8/68 در مقایسه با گروه کنترل s 1/15 مشاهده شد. رنگآمیزی نیسل نشاندهنده کاهش میانگین تعداد سلولهای سالم در گروه استرس برابر 78 نسبت به گروه کنترل برابر 110 بود. مقایسه میانگین تعداد سلولهای سالم هیپوکامپ راست و چپ نشاندهنده میانگین 166/49 سلول سالم در هیپوکامپ راست و 6/76 سلول سالم هیپوکامپ چپ میباشد.
نتیجهگیری: در واقع استرس مداوم ملایم مزمن منجر به بروز افسردگی گردید. این پژوهش نشان داد که هیپوکامپ راست نسبت به هیپوکامپ چپ حساسیت بیشتری به استرس دارد. پس عملکرد اصلی نیمکره راست که تطابق با محیط جدید است، بیشتر دچار آسیب میشود.
مینا رنجبران، حمیدرضا صادقیپور رودسری، سارا نیکسرشت، سحابه اعتباری،
دوره 72، شماره 11 - ( 11-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: بهطور تقریبی 80-50% زنان، درجاتی از افسردگی پس از زایمان را تجربه میکنند. استرس اکسیداتیو در بسیاری از بیماریها از جمله افسردگی نقش دارد. سیستم اندوکانابینویید، سیستم تنظیمکننده عصبی است و بهنظر میرسد سطوح اندوکانابینوییدها در زنان افسرده کاهش مییابد. هدف مطالعه حاضر، ارزیابی فعالیت شاخصهای آنتیاکسیدانی و اندوکانابینوییدی در زنان مبتلا به افسردگی پس از زایمان بود.
روش بررسی: در یک بررسی مورد- شاهدی در مرکز بهداشتی درمانی 12 بهمن از اردیبهشت تا شهریور 1389، 130 نفر از زنان وارد مطالعه شدند. 6-4 هفته پس از زایمان، زنان بر مبنای امتیاز پرسشنامه افسردگی ادینبرگ بهطور مساوی به دو گروه نرمال و مبتلا به افسردگی پس از زایمان تقسیمبندی شدند. در این افراد سطوح سرمی مالوندیآلدهید (MDA)، ظرفیت تام آنتیاکسیدانی (TAC)، کاتالاز (CAT) گلبول قرمز، آناندامید (N-arachidonoylethanolamine, AEA) و 2-آراشیدونیلگلیسرول (2-AG) اندازهگیری شد.
یافتهها: براساس پرسشنامه ادینبرگ، شغل زنان (001/0P<)، شغل همسر (001/0P<)، رضایت از بارداری از سوی همسر (05/0P<) و مدت زمان ازدواج (05/0P<) با افسردگی پس از زایمان ارتباط معنادار نشان داد. در سطوح سرمی MDA و CAT در گلبول قرمز بین دو گروه اختلاف معنادار مشاهده نگردید. TAC در بیماران مبتلا به افسردگی پس از زایمان بهطور معناداری کاهش یافت (05/0P<). سطوح سرمی AEA و 2-AG در بیماران افسرده نسبت به افراد نرمال کاهش معنادار نشان داد (01/0P<).
نتیجهگیری: شغل زنان، شغل همسران، رضایت از بارداری از سوی همسر و طول زندگی مشترک با افسردگی پس از زایمان ارتباط دارد. با مشاهده کاهش سطوح TAC، AEA و 2-AG، بهنظر میرسد که سیستمهای آنتیاکسیدانی و غلظت اندوکانابینوییدها هر دو در بروز افسردگی پس از زایمان نقش دارند.
حمید فرهنگی، فاطمه محرری، لیدا جراحی، پریسا آرمانپور،
دوره 74، شماره 10 - ( 10-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: تشخیص و درمان سرطان در کودک تنش روانی ایجاد میکند که اغلب اثر منفی بر سلامت والدین دارد. این مطالعه با هدف تعیین سطح استرس و اضطراب و افسردگی والدین با کودک مبتلا به لوسمی انجام شد.
روش بررسی: پژوهش حاضر مطالعهای مقطعی بر روی والدین با کودک مبتلا به لوسمی مراجعهکننده به کلینیک بیمارستان دکتر شیخ مشهد در سال 94 بود که با روش نمونهگیری آسان انجام شد. گردآوری دادهها با پرسشنامه DASS-21 صورت گرفت.
یافتهها: مطالعه بر روی 48 والد انجام شد. نتایج پژوهش نشان داد در مطالعه حاضر 37% استرس، 79% اضطراب و 67% افسردگی داشتند. بین سطح درآمد والدین و اضطراب و بین سطح تحصیلات و افسردگی ارتباط معنادار وجود داشت، ولی بین سن و جنس با سه متغیر فوق ارتباطی یافت نشد.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که سطح استرس و افسردگی به ویژه اضطراب در بین والدین کودکان مبتلا به لوسمی قابل توجه میباشد.
قاسم صالحپور، عبدالعزیز افلاک سیر،
دوره 74، شماره 11 - ( 11-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: درد بدنی در مولتیپل اسکلروزیس پدیدهای شایع بوده که میتواند بهواسطه پارامترهای مختلف بالینی، روانشناختی و جمعیتشناختی ایجاد/تشدید یابد. ازاینرو پژوهش کنونی با هدف ارتباط پارامترهای بالینی، روانشناختی و جمعیتشناختی با درد بدنی بیماران مولتیپل اسکلروزیس انجام شد.
روش بررسی: در یک پژوهش مقطعی از ماههای تیر تا بهمن 1389 در انجمن مولتیپل اسکلروزیس استان گیلان و کلینیک تخصصی و فوق تخصصی امامرضا (ع) شهر رشت، 162 بیمار مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس توسط نمونهگیری پیاپی انتخاب و با استفاده از سیاهه متغیرهای بالینی و جمعیتشناختی، خرده مقیاس درد بدنی پرسشنامه زمینهیابی سلامت، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس و مقیاس شدت خستگی بههمراه ترازوی یکسان فنری عقربهای و مترنواری مورد بررسی قرار گرفتند.
یافتهها: بیماران با نمره سه و بالاتر در عود بهطور معناداری درد بدنی بیشتری را نسبت به بیماران با نمره 2-1 بار عود تجربه کردند (031/0P=). در این میان، تفاوت معناداری از نظر میزان درد بدنی در دیگر گروههای عود شناسایی نشد. همچنین تفاوت معناداری از نظر درد بدنی در گروههای مختلف بستری نیز مشاهده نشد. بااینحال، اضطراب و خستگی در مجموع توانستند 25% از واریانس مشترک درد بدنی را بهطور معناداری تبیین کنند (0009/0P≤).
نتیجهگیری: این پژوهش اثر عوامل روانشناختی و بالینی را در تشدید درد بدنی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس نشان داد. ازاینرو لازم است تا پزشکان در مواجهه با این بیماران، شناسایی این عوامل و ارتباط آنها را با افزایش درد بیماران توجه نمایند.
سحر فرزانه، فرزانه تفویضی،
دوره 76، شماره 3 - ( 3-1397 )
چکیده
افسردگی نوعی اختلال روانشناختی ناشی از استرس مداوم بوده و دارای شبکه ارتباطی گستردهای با سیستم گوارش از طریق "محور مغز-روده-میکروبیوتا" میباشد. افسردگی میتواند بهطور سیستماتیک بسیاری از ژنها و مولکولهای درگیر در پاتوژنز و سیگنالینگ بیماریهای گوارشی را فعال یا غیرفعال نماید. درحالیکه بیشتر داروهای ضد افسردگی با تغییر فعالیت انتقالدهندههای عصبی موجب بهبود علایم آن میشوند. پژوهشها در زمینه پروبیوتیکها، آنها را بهعنوان اهداف بالقوه جهت درمان بیماریهای ناشی از استرس مداوم مانند افسردگی معرفی نموده است. روانپزشکی تغذیه، شاخهای از روانپزشکی است که رابطه میان الگوهای غذایی و اختلالات روانی را بررسی میکند. شواهدی در مورد اثرات پروبیوتیکها در درمان علایم بیماری افسردگی موجود است. اما به دلیل حجم پایین نمونهها، محدودیت استفاده از سویههای مختلف باکتریها و روشهای محدود مطالعاتی و آزمایشگاهی اظهار نظر قطعی در مورد این نتایج دشوار است و برای تعیین دوز موثر پروبیوتیکها برای درمان افسردگی، انجام مطالعات بالینی بیشتر ضروری است. در این مطالعه مجموعهای از مقالات مروری و پژوهشی گردآوری شده تا سال ۲۰۱۷ که اثرات پروبیوتیکها را در درمان بیماریهای گوارشی، عصبی و افسردگی بررسی نمودهاند از پایگاههای اینترنتی معتبر جستجو و وارد مطالعه شدند. هدف از این مطالعه، مرور شواهد بالینی و پژوهشی مرتبط با اثر پروبیوتیکها در درمان علایم بیماری افسردگی میباشد. بیشتر مطالعات نتایج مثبتی درباره استفاده از پروبیوتیکها همچون بهبود خلق و خو و بهبود علایم افسردگی و استرس همچون بیخوابی گزارش کردهاند. مشخص شده است که اثرات درمانی پروبیوتیکها از طریق مسیر سیگنالینگ محور سیستم عصبی مرکزی و گوارش میباشد. بهنظر میرسد میتوان با انجام مطالعات بیشتر از پروبیوتیکها بهعنوان مکمل غذایی جایگزین داروهای شیمیایی استفاده نمود.
جلالالدین میرزای رزاز، زهرا محبی، مجید حاجی فرجی، آناهیتا هوشیارراد، حسن عینی-زیناب، مژگان آگاه هریس،
دوره 76، شماره 10 - ( 10-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: براساس مطالعات پیشین، استرس بر رفتار غذایی تاثیرگذار و با انتخاب غذاهای ناسالم مرتبط است. همچنین استرس، اضطراب و افسردگی میتواند منجر به بیشخواری و افزایش وزن شود. هدف مطالعه حاضر، بررسی ارتباط بین افسردگی، اضطراب و استرس با رفتار غذایی در دانشآموزان دختر دبیرستانی است.
روش بررسی: مطالعه مقطعی از فروردین تا دی ۱۳۹۵ روی دانشآموزان دختر دبیرستانی شهر تهران با تایید و حمایت دانشکده علوم تغذیه و صنایع غذایی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی انجام شد. ۴۰۰ نمونه به روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند. پس از گرفتن رضایت و ثبت دادههای اقتصادی-اجتماعی، دادههای مرتبط با استرس، اضطراب و افسردگی توسط پرسشنامه کوتاه شده (DASS-21) گردآوری شد. جهت بررسی رفتار غذایی از پرسشنامه بسامد خوراک ۱۶۸ سوالی (FFQ) استفاده شد. برای ارزیابی ارتباط بین رفتار غذایی با استرس، اضطراب و افسردگی، Chi-square test و مدل برازش لجستیک به کار برده شد.
یافتهها: براساس نتایج مقاله حاضر، ۴۹/۸% دانشآموزان مورد مطالعه، سطوحی از استرس داشتند، ۵۶/۳% آنها از اضطراب رنج میبردند و ۵۵/۳% دارای سطوحی از افسردگی بودند. مصرف نمک در دانشآموزان دارای استرس، افسردگی و اضطراب، نسبت به دانشآموزان عادی بالاتر بود (۰/۰۰۶، ۰/۰۲، ۰/۰۱P=). مصرف غذای فوری در افراد دارای اضطراب بالا بود (۰/۰۷P=). اشخاص افسرده، بهندرت آبمیوه طبیعی میخوردند (۰/۰۳P=) و دانشآموزان پراسترس، خیلی کم از آبمیوههای طبیعی (۰/۰۰۶=P) و میوه (۰/۰۲P=) استفاده میکردند.
نتیجهگیری: دانشآموزانی که سطوحی از استرس، افسردگی و اضطراب داشتند، نسبت به دانشآموزان معمولی دارای عادات غذایی نامطلوبی بودند و این اختلالات میتواند رفتار غذایی را به سمت مصرف بیشتر غذاهای ناسالم گرایش دهد.
الهام صفاریه، سیده ریحانه یوسفی شارمی، ستاره نصیری، شهرزاد آقاعمو، عباس زیاری،
دوره 78، شماره 8 - ( 8-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: ناباروری استرسهای گوناگونی بههمراه دارد. اختلالات روحی و روانی مثل افسردگی و اضطراب در بین افراد نازا از اهمیت بالایی برخوردار میباشد و در روند شکست یا موفقیت درمان نازایی تاثیرگذار میباشند. در این اختلالات علل مختلفی مثل تحصیلات، سن و مدت نازایی میتواند دخیل باشد.
روش بررسی: این مطالعه از فروردین تا دیماه 1396 در بیمارستان امیرالمومنین سمنان وابسته به دانشگاه علوم پزشکی سمنان انجام گردید. هدف بررسی افسردگی و اضطراب در زوجین مراجعهکننده به بخش نازایی این مرکز درمانی بود. در این پژوهش مقطعی-تحلیلی، 60 زوج نازا که 30 زوج علت نازایی مردانه و 30 زوج علت نازایی زنانه داشتند مورد مطالعه قرار گرفتند و از پرسشنامهی افسردگی بک و پرسشنامه اضطراب اسپیلبرگر استفاده شد.
یافتهها: در این مطالعه 15% زنان و 3/13% مردان دچار افسردگی بالینی بودند. در مردان اضطراب شدید و بسیار شدید 7/36% و 6/61% و در زنان 30% و 3/53% برآورد شد. زنانی که خود علت نازایی بودند، بهوضوح در زمینه اضطراب مشکل بیشتری داشتند. مدت نازایی با افسردگی در زنان ارتباط معناداری داشته و تحصیلات افراد با افسردگی و اضطراب مردان و زنان ارتباط معناداری نداشت.
نتیجهگیری: مطالعه حاضر نشان داد درجه افسردگی در نیمی از زنان و حدود یک سوم از مردان نابارور بیشتر از زنان و مردان سالم بود که یکی از علتهای آن میتواند مشکلات و فشار خانواده برای باردار شدن آنها باشد که این بار روانی ناباروری میتواند سراسر زندگی زوج نابارور را تحت تاثیر قرار دهد.
سمانه جهانآبادی، سمیرا دبستانی تفتی،
دوره 80، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: پیوگلیتازون آگونیست انتخابی رسپور PPAR-γ میباشد که در درمان دیابت نوع 2 تجویز میشود و میتواند خاصیت ضدافسردگی نیز داشته باشد. نیتریک اکسـاید بهعنوان نورومدولاتور در فرآیندهای گستردهای در مغز همانند یادگیری حافظه و نوروژنز و بیماری آلزایمر، پارکینسون و افسردگی نقش دارد. میزان شیوع افسردگی در زنان با بالا رفتن سن بهعلت کمبود استروژن افزایش یافته و این افراد بیشتر در معـرض افسـردگی، تحریـکپذیری و بد خلقی قرار میگیرند.از اینرو در ایـن مطالعـه اثر ضدافسردگی داروی پیوگلیتازون و تداخل آن با سیستم ﻧﻴﺘﺮرژﻳﻚ (Nitrergic system) در موشهای سوری ماده اواریکتومی (Ovariectomy) شده بررسی میشود.
روش بررسی: این مطالعه تجربی از فروردین 1398 تا دی 1398 در گروه فارماکولوژی و سمشناسی دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد بر روی موشهای سوری نژاد NMRI انجام شد. پـس از انجـام اواریکتومی، در هر گروه تاثیر دوزهای مختلف پیوگلیتازون (10، 20 و 40 mg/kg)، پیوگلیتازون بههمراه ال–ارژنین و پیوگـلیتازون بههـمراه L-NAME به کمک تستهای رفتاری تسـتشـناسی اجبـاری (FST)، تسـت دم معلـق (TST) و تست جعبه باز (OFT) مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: اواریکتومی کردن موشهای ماده باعث بروز رفتارهای شبهافسردگی در آنها میشود که با افزایش زمان بیحرکتی درFST و TST و عدم تغییر در فعالیت لوکوموتور در OFT مشخص شد. پیوگلیتازون (mg/kg 40) موجب کاهش زمان بیتحرکی در موشهای اواریکتومی شده در تستهای رفتـاری شد. همچنین تجویز توام L-NAME بههمراه دوز غیر موثر پیوگلیتازون سبب معکوس شدن افسردگی در موشهای سوری میشود و تجویز ال-آرژنین اثر ضدافسردگی پیوگلیتازون را مهار کرد.
نتیجهگیری: داروی پیوگلیتازون میتواند موجب بـروز اثرات ضدافسردگی در موشهای سوری اوارکتومی گردد و بخشی از ایـن اثـرات توسط سیستم نیتررژیک اعمال میشود.
سمیه نظری، راحله رفایی، حامد قزوینی، المیرا بیرامی، سارا چاوشینژاد، سیده معصومه سیدحسینی تمیجانی،
دوره 80، شماره 4 - ( 4-1401 )
چکیده
عصب واگ طولانیترین عصب مغزی و جزء اصلی سیستم پاراسمپاتیک است که سیستم عصبی مرکزی را به سیستمهای قلبی- عروقی، گوارشی، ایمنی و اندوکرین مرتبط کرده و با کنترل این سیستمها در هموستاز بدن نقش دارد. تحریک عصب واگ (VNS) مرتبط به هر تکنیکی است که عصب واگ را از طریق تحریک الکتریکی تحریک میکند. تکنیک تحریک عصب واگ، درمان تایید شده توسط FDA برای درمان صرع راجعه، افسردگی مقاوم به دارو و میگرن میباشد. اگرچه VNS از طریق شاخه گردنی و گوشی عصب واگ در بیماریهای دیگری مانند وزوز گوش و بیماری آلزایمر هم بررسی شده است. امروزه دو روش برای تحریک عصب واگ وجود دارد. الف) تحریک تهاجمی عصب واگ که نیاز به جراحی داشته و طی آن یک دستگاه تولید کننده ایمپالس در جدار قدامی قفسه سینه کاشته و توسط یک سیم به کاف الکترود که به دور عصب گردنی واگ پیچیده شده، مرتبط میگردد. ب) تحریک غیرتهاجمی تحت جلدی عصب واگ که با عوارض جانبی کمی همراه است. نتایج مطالعه با استفاده از جستجوی پیشرفته در پایگاههای اطلاعاتی Scientific Information Database (SID) Google Scholar, PubMed, Scopus در بازه زمانی 1390 تا 1400 گردآوری گردید. از 671 مقاله بهدست آمده، پس از ارزیابی، 53 مقاله وارد مطالعه شدند. جستجوی موضوعی نیز با استفاده از MeSH انجام شد. مطالعات نشان دادهاند که VNS با تغییر فعالیت عصبی مراکز تنظیم خلق مرتبط است، اما مکانیسم دقیق اثر VNS بر نتایج بالینی هنوز ناشناخته است. هدف این مطالعه مرور اثرات VNS در درمان اختلالات روانپزشکی و نورولوژیک و همچنین بحث در خصوص فرضیات مربوط به مکانیسمهای درمانی آن است.