13 نتیجه برای سلول بنیادی
محمدرضا نوری دلویی، احسان الوندی،
دوره 64، شماره 6 - ( 5-1385 )
چکیده
ریزRNA ها دسته ای از مولکول های کوچک از جنس RNA می باشند که از روی آنها پروتئینی ساخته نمی شود. طولی در حدود 23-21 نوکلئوتید دارند و تا کنون بیش از 1600 نمونه از آنها در گیاهان و جانوران و حتی چند نمونه در ویروس ها شناسایی شده اند و به عنوان بازدارنده، نقش مهمی را در تنظیم بیان ژن ها ایفا می کنند. این RNA ها با اثر بر mRNA هدف، چه با قطع آن و چه از طریق مهار ماشین ترجمه، از تولید پروتئین ممانعت به عمل می آورند. با این که این موضوع به مدت طولانی از دید پژوهشگران پنهان مانده بود، مطالعات انجام شده در پنج سال اخیر کمک شایانی به شناسایی گونه های مختلف و نیز نحوه عملکرد آنها داشته است. در این مقاله مروری، با استفاده از ده ها منبع معتبر و روزآمد، مطالبی پیرامون تاریخچه، سازوکار مولکولی تولید و ژن های بیان کننده ریزRNA و نیز چگونگی پردازش آنها در انسان، جانوران و گیاهان ارائه شده است. به علاوه، پیرامون نامگذاری، تنوع عملکردی و به ویژه رابطه آنها در بروز بیماری ها (به طور مشخص سرطان) و شباهت ها و تفاوت های آنها با siRNA ها، جدیدترین اطلاعات جاری مورد تاکید قرار گرفته است. در انتها چشم انداز این مولکول های راهبردی، فوق العاده جالب و شگفت انگیز، مورد توجه قرار گرفته است.
ندا خانلرخانی، محمدعلی اطلسی، ایرج راگردی کاشانی، همایون نادریان، علیاکبر طاهریان، حسین نیکزاد،
دوره 69، شماره 2 - ( 2-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: سلولهای بنیادی برگرفته از بافت چربی قابلیت تزاید زیادی داشته و به ردههای مختلف سلولی همچون آدیپوسیت، استئوبلاست، کندروسیت و میوسیت تمایز داده شدهاند. با توجه به نقش پروژسترون در میلینسازی سیستم اعصاب محیطی، ما در این مطالعه بر آن شدیم تا تاثیر آن را بر روی بیان ژنهای P0, S100, Krox20 در سلولهای بنیادی برگرفته از بافت چربی در شرایط آزمایشگاهی مورد بررسی قرار دهیم.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی سلولهای بنیادی مزانشیمی گرفته شده از بافت چربی ناحیه اینگوینال موش صحرایی بالغ، جهت تایید با فلوسیتومتری مورد بررسی قرار گرفتند. سپس سلولهای بنیادی مزانشیمی ابتدا تحت تاثیر بتا مرکاپتواتانول و سپس رتینوییک اسید قرار گرفتند و در ادامه سلولهای حاصله در چهار گروه مختلف شامل دو گروه کنترل مثبت و منفی حاوی فاکتورهای رشد بدون پروژسترون و دو گروه آزمایش حاوی فاکتورهای رشد و پروژسترون تقسیم شدند. بیان مارکرهای سلول شوان شامل S100, P0, Krox20 در با استفاده از واکنش زنجیره پلیمراز معکوس نیمه کمی semi-quantitative PCR بررسی گردیدند.
یافتهها: سلولهای بنیادی مزانشیمی برگرفته از بافت چربی آنتیژنهای سطحی CD90 ،CD73 و CD31 را بیان نمودند. در گروههای چهارگانه، ژنهای S100, P0, Krox20 در گروههای حاوی پروژسترون بیان شدند. نسبت بیان ژنهای S100 و Krox-20 در گروههای حاوی پروژسترون نسبت به گروه کنترل مثبت بدون پروژسترون کمتر بود (0001/0P<).
نتیجهگیری: پروژسترون به عنوان یک عامل القایی میتواند سبب بیان ژنهای S100, P0, Krox20 در سلولهای بنیادی چربی شود.
صنمبر صدیقی، احد خوشزبان، امیرحسین توکلی، رامین خطیب سمنانی، زهرا سبحانی، نیر داداشپور مجیدآباد،
دوره 72، شماره 1 - ( 1-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: فنآوری بافت چربی بهدلیل فراوانی و دسترسی آسان طی روند لیپوساکشن، منبع ایدهآلی برای تهیه سلولهای بنیادی مزانشیمی و تهیه داربستهای طبیعی فراهم میآورد که موجب ترمیم و بازسازی مناسب بافت صدمه دیده نسج نرم میشوند. هدف این مطالعه جداسازی و تکثیر و شناسایی سلولهای بنیادی از بافت چربی انسانی است.
روش بررسی: برای انجام این تحقیق نمونه بافت استریل چربی از نواحی شکم و پهلوی بیماران جوان تهیه شد. با کمک آنزیم کلاژناز و سانتریفوژ مکرر، سلولهای بنیادی بافت چربی جداسازی و کشت داده شد. تکثیر و چسبندگی سلولها در کشت دوبعدی، شمارش سلولی با لام نئوبار انجام شد. سپس ماهیت سلولهای بنیادی بافت چربی با بهکارگیری روش فلوسایتومتری و بررسی مشخصات سطحی سلولها و همچنین القای تمایز سلولها به بافت استخوان و غضروف انجام شد.
یافتهها: ماهیت مزانشیم بودن سلولها، براساس بیان شاخصهای CD90, CD105, CD166 و عدم بیان شاخصهای رده خونساز نظیر CD34, CD31, CD45 بهوسیله تکنیک فلوسایتومتری تایید شد. رنگآمیزیهای هیستولوژیکی اختصاصی الیزارین رد و تولوییدن بلو بهترتیب تمایز سلولهای بنیادی کاشته شده روی داربست را به سلول استئوسیت و غضروف تایید نمود.
نتیجهگیری: هر چند در این تحقیق به مقایسه قدرت تکثیری و تمایزی این سلولها در محیط داخل بدن پرداخته نشد، اما با توجه به نتایج ریختشناسی، مطالعات فلوسایتومتری و تستهای تمایزی بهدستآمده میتوان چنین نتیجهگیری کرد که جداسازی سلول بنیادی بافت چربی بهروش بهکار رفته در این مطالعه موفقیتآمیز بوده است و این سلولها قابلیت استفاده در ترمیم بافتی را بهروش پیوند خودی و یا غیرخودی خواهند داشت.
محمد جواد فاطمی، امیر اسدالله خواجه رحیمی، بابک نیکومرام، مریم سخایی، شبنم مصطفوینیا، امیر آتشی، میر سپهر پدرام، حمیدرضا آقایان، شیرین عراقی، مجید سلطانی، مجید مصاحبی محمدی،
دوره 72، شماره 6 - ( 6-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: سلولهای بنیادی در درمان طیف وسیعی از بیماریها کاربرد دارند و از بافتهای مختلف بدن قابل جداسازی هستند. این سلولها به دو روش ترشح سایتوکینها و فاکتورهای رشد و نیز افتراق سلولی به درمان بیماریها کمک میکنند. زخمهای سوختگی یکی از مشکلات جراحی ترمیمی میباشند و ممکن است سلولهای بنیادی بتوانند به ترمیم سریعتر این زخمها کمک نمایند.
روش بررسی: پژوهش حاضر از نوع مطالعه تجربی بوده و از دی ماه 1391 تا اردیبهشت 1392 در مرکز تحقیقات سوختگی دانشگاه علوم پزشکی ایران انجام گردید. در این مطالعه 30 رت بهطور تصادفی به سه گروه تقسیم شدند. چربی اینگوینال یک گروه ده تایی برای تهیه سلول بنیادی اتولوگ مورد استفاده قرار گرفت. از آمنیون آسلولار بهعنوان اسکافولد برای انتقال سلول بنیادی استفاده شد. در هر 30 رت یک زخم سوختگی ایجاد شد. پس از 24 ساعت زخم اکسیزیون و در گروه اول پانسمان معمولی و در گروه دوم آمنیون آسلولار و در گروه سوم که پیشتر چربی آنها برداشته شده بود آمنیون آسلولار با سلول بنیادی برای پوشش زخم استفاده شد. سرعت ترمیم زخم و مشخصات پاتولوژی در سه گروه با هم مقایسه گردید.
یافتهها: میانگین سطح تحت بررسی پس از استفاده از سلول بنیادی در طی 15 روز،cm2 53/4 با انحرافمعیار 23/2± و حداقل و حداکثر سطح بهترتیب cm2 82/0 و cm2 5/10 بوده است. میانگین سطح تحت بررسی پس از استفاده از آمنیون آسلولار در طی 15 روز،cm2 31/10 با انحرافمعیار 52/4± و حداقل و حداکثر سطح بهترتیب cm2 57/3 و cm2 9/21 بود (شکل 5). میانگین سطح تحت بررسی پس از استفاده از پماد سیلور در طی 15 روز،cm2 06/9 با انحرافمعیار 37/1± و حداقل و حداکثر سطح بهترتیب cm2 5/5 و cm2 33/12 بوده است. میانگین سطح زخم در گروه آمنیون آسلولار دارای سلول بنیادی از هر دو گروه دیگر در روزهای سوم تا 15 بعد از جراحی بهطور معنادار کوچکتر بود (01/0P<). همچنین فیبروپلازی و واسکولاریزاسیون در زخمهای دارای سلول بنیادی بهطور معنادار بهتر از دو گروه دیگر بود (001/0P<)
نتیجهگیری: آمنیون آسلولار بهعنوان یک اسکافولد مناسب به همراه سلول بنیادی با منشاء چربی میتواند به ترمیم زودتر زخم سوختگی منجر شود.
رضا حبیبیان، نوروز دلیرژ، امیر عباس فرشید،
دوره 73، شماره 5 - ( 5-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: آسم آلرژیک یک بیماری التهابی سیستم تنفسی میباشد. تجویز گلوکوکورتیکواستروییدها جهت کاهش علایم این بیماری رایج میباشد. هدف از این پژوهش ارزیابی اثر تجویز سلولهای بنیادی مزانشیمی مغز استخوان بر روی مکانسیمهای اصلی ایجاد التهاب در مدل آسم آلرژیک موش بود.
روش بررسی: این پژوهش مدل حیوانی، بر روی موشهای سوری نژاد خالص خریداریشده از انستیتو پاستور ایران و در پژوهشکده زیست فناوری دانشگاه ارومیه از مرداد 1393 تا اسفند 1393 بهانجام رسید. جهت ایجاد آسم آلرژیک، حساسسازی در موشها توسط تجویز آلبومین سفیده تخممرغ انجام شد. سلولهای بنیادی از مغز استخوان موشها جداسازی شد. برای برداشت نمونه موشها کشته شده و نمونه خون، مایع شستشوی ریه و طحال دریافت گردید.
یافتهها: تجویز سلولهای بنیادی مزانشیمی موجب کاهش تعداد کل سلولها از 7/22±6/176 به 6/3±2/44 (019/0P=) و ائوزینوفیلهای مایع شستشوی ریه از 3/18±2/132 به 2/4±9/43 (033/0P=) گردید و سبب کاهش IgE از 1/46±4/374 به 5/21±2/130 (002/0P=) شد. با تجویز سلولهای بنیادی مزانشیمی سایتوکینهای سلول Th2 (IL-4 از 2/6±3/65 به 9/2±4/31 (004/0P=) و IL-5 از 8/21±6/129 به 7/4±6/48 (005/0P=) کاهش یافته، سایتوکین سلول Treg (TGF-β از 5/3±8/30 به 9/7±4/80 (008/0P=) افزایش داشته و سایتوکین سلول Th1 (IFN-γ از 6/33±9/384 به 3/54±2/539 (039/0P=) افزایش نشان داد.
نتیجهگیری: تجویز سلولهای بنیادی مزانشیمی تاثیر مهارکنندگی بر التهاب ناشی از آسم آلرژیک در مدل موش داشته و میتواند بهعنوان یک راهکار درمانی موثر در درمان آسم آلرژیک بررسی شود.
علی حسینی برشنه، دانش سلطانی، رضا رودبارانی، محمد حسین مدرسی،
دوره 74، شماره 2 - ( 2-1395 )
چکیده
سلولهای بنیادین رده سلولی تمایز نیافته و پرتوان هستند که از بافتهای مختلفی منشاء گرفتهاند و دارای سه ویژگی منحصر به فرد میباشند، اولین ویژگی آنها قابلیت تکثیر میباشد. دومین ویژگی آنها، ماهیت عدم تمایز یافتگی است و سومین ویژگی قدرت تمایز آن به سولهای بافتهای مختلف میباشد. به همین دلیل اهمیت بسیار فوقالعادهای در پیشگیری و درمان بیماریهای انسانی دارند. مهمترین نوع سلولهای بنیادین شامل سلولهای بنیادین جنینی، سلولهای بنیادین بالغین، سلولهای بنیادین القایی و سلولهای بنیادین بندناف میباشند. با فراهم آوردن محیط کشت حاوی فاکتورهای رشد مورد نظر، میتوان مسیر تمایز سلولهای بنیادین را جهتدهی و سلولهای دلخواه را از آنها برگرفت. از مهمترین کاربرد سلولهای بنیادین میتوان به ترمیم بافتهای آسیب دیده قلب، ترمیم بافت استخوانی، درمان سرطان، درمان بیماریها و ضایعات عصبی و نخاعی، ترمیم سوختگی و ضایعات بافتی، درمان دیابت، درمان ناباروری واختلالات اسپرماتوژنز و دیگر موارد اشاره کرد. همچنین یکی دیگر از کاربردهای سلولهای بنیادین در حیطه ژن درمانی میباشد. امروزه کاربرد این روش در علم پزشکی نوین در درمان بسیاری از بیماریها از پیشرفتهای چشمگیری برخوردار است. در این مطالعه مروری، به معرفی انواع سلولهای بنیادین و ویژگی آنها، منشاء سلولهای بنیادین، چگونگی استخراج، نگهداری و تمایز هدفمند آنها به بافتهای مورد نظر و همچنین کاربردهای بالینی حال حاضر این سلولها و قابلیتهای درمانی آنها پرداخته میشود.
سعید خدایاری، حمید خدایاری، علی محمد علیزاده،
دوره 74، شماره 4 - ( 4-1395 )
چکیده
فرضیه بر این است که از دست دادن سلولهای میوکارد قلب برگشتناپذیر باشد. مطالعات متعدد روی سلولهای بنیادی رویکردی مناسب و قابل قبول جهت برطرف نمودن آسیبهای قلبی پیش روی ما قرار داده است. سلولهای بنیادی جمعیتی از سلولها با توان بالقوه در خودنوزایی و تمایز به انواع سلولها میباشند که نقش مهمی در اندامزایی و تکوین جنین میتوانند ایفا کنند. تاکنون هفت نوع از سلول بنیادی قلبی با فنوتیپهای مولکولی و پتانسیل تمایز متفاوت کشف و مورد مطالعه قرار گرفته است. افزایش میزان تکثیر و تمایز این سلولها در نواحی ایسکمی قلبی عامل مهمی در ترمیم و بهبود آسیب قلبی میباشد. این عملکرد سلولهای بنیادی درونزاد قلبی میتواند تحت کنترل عوامل متعددی مانند فاکتورهای پاراکرینی و اتوکراینی، ماتریکس خارج سلولی و عوامل ژنتیکی قرار گیرد. در مجموع به خوبی مشخص شده است که فاکتورهای مذکور عملکرد قابل قبولی در افزایش بازده درمان ضایعات قلبی میتوانند داشته باشند. مشاهده شده عملکرد سایتوکینها و فاکتورهای رشد در افزایش توان تکثیر و مهاجرت سلولهای بنیادی درونزاد قلبی نقش مهمی را ایفا میکند که بهرهگیری از این فاکتورها در کنار سلولهای بنیادی قلبی به منظور افزایش بازده ترمیم آسیبهای قلبی از جمله روشهای کارآمدی میباشد. بنابراین در مطالعه مروری حاضر به بررسی انواع سلولهای بنیادی قلبی و فنوتیپ مولکولی آنها، زیستشناسی سلولهای بنیادی قلبی و توان این سلولها بهمنظور درمان آسیبهای قلبی پرداخته شد. درک درست مکانیزمهای مولکولی و مسیرهای پیام رسانی دخیل در عملکرد سلولهای بنیادی قلبی، رویکرد مناسبی را به منظور توسعه و ارایهی روش درمانی ضایعات قلبی با استفاده از سلولهای بنیادی قلبی فراهم میکند.
محمدرضا عبادی، محمد جواد فاطمی، فرهاد حافظی، میترا نیازی، محمدعلی فاطمی،
دوره 74، شماره 7 - ( 7-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: استفاده از گرافت غضروفی خردشده در سالهای اخیر در جراحی رینوپلاستی مورد توجه جراحان پلاستیک قرار گرفته است، با این حال امکان جذب غضروفها در درازمدت بهطور معمول وجود دارد. هدف این مطالعه بررسی تاثیر سلولهای بنیادی برگفته از چربی بر بقای گرافتهای غضروفی خردشده بود.
روش بررسی: در پژوهش کنونی که یک مطالعه مداخلهای بود و در سال 1393 در آزمایشگاه حیوانات بیمارستان حضرت فاطمه (س) انجام شد، 10 خرگوش سفید نیوزلندی، با میانگین وزن 2000 تا g 2500 انتخاب شده و سلولهای بنیادی از بافت چربی سطح داخلی کشاله ران هر یک از خرگوشها تهیه شد. گرافتهای غضروفی خردشده آغشته و غیرآغشته به سلولهای بنیادی اتولوگ بهترتیب در پاکتهای زیرجلدی طرفین خط وسط پشتی هر یک از خرگوشها قرار داده شد و وزن آنها پیش از ایمپلنتیشن و پس از اکسپلنتیشن اندازهگیری و ثبت شد. بررسیهای مربوط به کندروسیتهای زنده، 10 هفته پس از ایمپلنتیشن انجام شد.
یافتهها: میانگین تفاضل وزن غضروفهای خردشده بین دو گروه (سمت مداخله و سمت کنترل) با یکدیگر متفاوت بود، بهطوری که این میانگین در سمت مداخله بهطور معناداری بیشتر از سمت کنترل بود (021/0P=). میانگین تعداد کندروسیتهای زنده در سمت مداخله بهطور معناداری بالاتر از سمت کنترل بود (001/0P<).
نتیجهگیری: این یافتهها از نقش سلولهای بنیادی برگرفته از چربی بر افزایش بقای گرافتهای غضروفی خردشده حمایت میکند، اگرچه مکانیسم واقعی آن تعریف نشده است.
مریم عطایی، عاطفه سلوک، فاطمه باقری، احسان سیدجعفری،
دوره 75، شماره 4 - ( 4-1396 )
چکیده
افزایش میانگین سنی جامعه و فعالیتهای ورزشی که سیستم اسکلتی-عضلانی درگیر میشود و نیز تنوع بیمارانی که با این آسیبها دست و پنجه نرم میکنند، هزینههای زیادی به جامعه تحمیل مینماید. گرفتهای استخوانی یک استاندارد برای درمان یا جایگزینی بافت آسیب دیده هستند. اتوگرفتها رایجترین گرفتها هستند اما مشکلاتی چون درد، عفونت، ایجاد جای زخم و آسیب به محل دهنده دارند. آلوگرفتها یک روش جایگزینند اما آنها نیز خطر انتقال عوامل عفونی و رد ایمنی را به همراه دارند. بنابراین، جراحان و پژوهشگران بهدنبال روشهای درمانی جدید برای بهبود ترمیم استخوانند. در سالهای اخیر مهندسی بافت و استفاده از سلولهای بنیادی بهعنوان یک روش امیدبخش پدیدار شده است. سه بخش اصلی مهندسی بافت، داربست، سلول و فاکتورهای رشد هستند که ترکیب آنها منجر به شکلگیری سازههای مهندسی بافت میشود که باعث ترمیم و بازسازی بافتها میشود. استفاده از داربستهایی با ویژگیهای مناسب میتواند در جهت بهبود عملکرد یا حتی بازسازی بافت آسیب دیده موثر باشد. زیستمواد مورد استفاده در ساخت داربستها میتوانند مواد طبیعی یا سنتزی زیستتخریبپذیر یا زیستتخریبناپذیر باشند. پلیمرها عمده مواد مورد استفاده در مهندسی بافت هستند. فاکتورهای رشد گروهی از پروتیینها هستند که موجب تکثیر و تمایز سلولی میشوند. دو منبع اصلی سلولی، سلولهای بافت مورد نظر و سلولهای بنیادی هستند اما بهعلت تکثیر پایین و محدودیت دسترسی به سلولهای بافت، استفاده از سلولهای بنیادی پیشنهاد مناسبتری است. ترکیب سلولهای بنیادی مزانشیمی حاصل از مغز استخوان، بافت چربی و بندناف، با داربستها و فاکتورهای رشد مناسب، میتواند روش کارآمدی در درمان آسیبهای اسکلتی باشد. در این مطالعه مروری، به بررسی استفاده از سلولهای بنیادی مزانشیمی در ترمیم استخوان، غضروف، منیسک، رباط، تاندون و ستون فقرات آسیب دیده پرداخته شده است.
روژین همتی، مریم ناصرالاسلامی، ناهید ابوطالب، ندا موسوی نیری،
دوره 79، شماره 5 - ( 5-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: نارسایی قلبی یکی از شایعترین اختلالات قلبی عروقی است و امروزه از سلولهای بنیادی در درمان این بیماری استفاده میشود. با توجه به اینکه سایتوکاینهای پیشالتهابی در پیشرفت بیماریهای قلبی عروقی، نقش مهمی دارند هدف از این مطالعه بررسی تزریق وریدی سلولهای بنیادی مزانشیمی غشای آمنیوتیک انسانی بر میزان اینترلوکین 4 و 12 در سرم موشهای صحرایی نر در مدل نارسایی قلبی رت های نر بود.
روش بررسی: این یک مطالعه تجربی است که از مهر ماه 1397 تا اردیبهشت ماه ۱۳۹۸ در مرکز تحقیقات فیزیولوژی دانشگاه علوم پزشکی ایران انجام شد. در این پژوهش 28 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (gr 180-200) بهطور تصادفی به چهار گروه تقسیم شدند: گروه کنترل، گروه مبتلا به نارسایی قلبی، گروه نارسایی قلبی دریافتکننده محیط کشت و گروه نارسایی قلبی دریافتکننده سلول از طریق تزریق ورید. پس از 30 روز اکوکاردیوگرافی انجام شد و سپس میزان سرمی اینترلوکین ۴ و اینترلوکین ۱۲ در این گروهها توسط تست الایزا اندازهگیری شد.
یافتهها: نتایج مطالعه نشان داد که تزریق وریدی سلولهای بنیادی به رتهای نر مبتلا به نارسایی قلبی باعث بهبود پارامترهای اکوکاردیوگرافی EFو FS در گروه تزریق سلول نسبت به گروه نارسایی قلبی شد. همچنین میزان سیتوکاینهای التهابی اینترلوکین 4 و اینترلوکین 12 به میزان قابل توجهی در گروه تزریق سلول در مقایسه با گروه رتهای مبتلا به نارسایی قلبی کم شد (05/0P<).
نتیجهگیری: با توجه به بهبود پارامترهای قلبی و کاهش سیتوکینهای التهابی بهنظر میرسد سلولهای بنیادی غشای آمنیوتیک انسانی با کاهش التهاب نقش مهمی در بهبود نارسایی قلبی دارد.
بهاره حسنی کارمزدی، علیرضا مردمی، سعید عابدیان کناری،
دوره 79، شماره 8 - ( 8-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: سلولهای بنیادی مزانشیمی از جمله سلولهای استرومایی غیرخونساز میباشند که با فعالیت تعدیلکنندگی سیستم ایمنی در درمان بسیاری از بیماریهای مزمن و خودایمن کاربرد دارند. با توجه به محدودیتهای استفاده از سلولهای بنیادی مزانشیمی اتولوگ، استفاده از سلولهای بنیادی آلوژن رویکرد درمانی امیدبخشی در درمان بیماریهای ایمونولوژیک میباشد. هدف از این مطالعه، بررسی توانایی سلول بنیادی مزانشیمی آلوژن در القا PD-L1 در سطح لنفوسیتهای آلوژن و ارزیابی تولرژنیسیته سلولهای حاصل میباشد.
روش بررسی: این مطالعه از بهمن 1397 تا آذر 1399 در گروه ایمونولوژی دانشگاه علوم پزشکی مازندران انجام شد. سلولهای بنیادی مزانشیمی جداشده مغز استخوانهای ران و درشت نی موش C57 را با سلولهای طحالی آلوژن مجاور کرده و پس از 72 ساعت میزان بیان PD-L1 را در سطح لنفوسیتهای طحالی با استفاده از فلوسایتومتری سنجیدیم. همچنین میزان سایتوکینهای IFN-γ و IL-10 در سوپرناتانت کشت سلولی اندازهگیری شد. سپس سلولهای مزبور را بهعنوان محرک در واکنش لنفوسیتی مختلط با سلولهای طحالی موش C57 مواجه کرده و میزان تکثیر توسط تست CFSE ارزیابی گردید.
یافتهها: میزان لنفوسیتهای PD-L1+ پس از مجاورت با سلولهای بنیادی مزانشیمی آلوژن به شکل قابلتوجهی افزایش یافت. مقدار سایتوکینهای IFN-γ و IL-10 در سوپرناتانت نیز افزایش معناداری داشت. سلولهای مذکور در واکنش لنفوسیتی مختلط موجب کاهش تکثیر سلولهای طحالی آلوژن به نسبت گروه کنترل گردیدند.
نتیجهگیری: سلولهای بنیادی مزانشیمی آلوژن با القا مولکول PD-L1 در سطح لنفوسیتها، موجب شکلگیری سلولهای تولرژنیکی میشوند که میتواند موجب کاهش پاسخهای آلوژنیک گردد.
صدیقه صفری، اکرم عیدی، مهرناز مهربانی، محمدجواد فاطمی، علیمحمد شریفی،
دوره 81، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: استئوآرتریت یک بیماری دژنراتیو مفصلی و شایعترین نوع آرتریت است که سبب درد، ناتوانی و اختلال در عملکرد بیماران میشود. قند خون بالا به واسطه استرس اکسیداتیو و افزایش میزان گونههای فعال اکسیژن و ایجاد واسطههای التهابی برغضروف تاثیر میگذارد. از آنجایی که درمانهای دارویی برای استئوآرتریت کوتاه مدت و غیرموثر هستند، نیاز به درمانهای جدید جهت درمان استئوآرتریت وجود دارد. استفاده از محلول رویی سلولهای بنیادی مزانشیمی یا سیکریتا که حاوی محصولات ترشحی ازقبیل فاکتورهای رشد و سیتوکینها است بهعنوان یک جایگزین مناسب جهت درمان استئوآرتریت درنظر گرفته شود. هدف از این مطالعه اثرات سیکریتا براسترس اکسیداتیو القا شده توسط غلظت بالای گلوکز در کندروسیتهای انسانی C28I2 میباشد.
روش بررسی: تحقیق حاضر بهصورت تجربی از اردیبهشت ۱۳۹7 تا شهریور 1399 در گروه فارماکولوژی دانشگاه علوم پزشکی ایران انجام شد. اثر سیکریتا و غلظت بالای گلوکز بر میزان بقای سلولهای غضروفی C28I2 توسط آزمون WST1 بررسی گردید. سپس تاثیر سیکریتا بر بیان mRNA، کاتالاز (CAT)، سوپراکسید دیسموتاز I (SOD1) و گلوتاتیون اس ترانسفرازها I (GSTP1) در گروههای درمانی و غیردرمانی مقایسه شدند.
یافتهها: پیشدرمانی کندروسیتهای انسانی C28I2 با سیکریتا سبب افزایش بیان ژنهای CAT، SOD1 و GSTP1 در سلولهای مجاورت داده شده با غلظت گلوکز بالا نسبت به گروه درماننشده میشود.
نتیجهگیری: سیکریتا میتواند در سلولهای غضروفی تحریکشده توسط غلظت بالای گلوکز، استرس اکسیداتیو را ازطریق افزایش ظرفیت آنتیاکسیدانی کاهش دهد و چون استرس اکسیداتیو از مکانیسمهای اصلی آسیب غضروف میباشند، سیکریتا میتواند در جلوگیری از پیشرفت استئوآرتریت مفید باشد.
سید خلیل پستهای، مهدیه قیاثی، سید حسن امامی رضوی،
دوره 81، شماره 7 - ( 7-1402 )
چکیده
اگزوزومها نشات گرفته از MSCs مشتق از بافتهای مختلف، نویدبخش درمانهای بدون سلول برای ترمیم آسیبهای وارده به بافتها میباشند. وزیکولهای خارجسلولی نقشهای کلیدی در زیستشناسی سلولی ایفا میکنند و ممکن است تشخیصها و درمانهای بالینی جدیدی ارایه دهند. آنها به سیگنالدهی بینسلولی کمک و هموستاز بافت را حفظ میکنند. بیوژنز اگزوزومها در سیستم اندوزومی شروع میشود. محققان 9769 پروتیین، 2838 miRNA، 3408 mRNA و 1116 لیپید که در محموله اگزوزومی وجود دارد را شناسایی کردهاند. این بسته به منشا EV، وضعیت فیزیولوژیکی و پاتولوژیکی آن و حتی محل دقیق رهاسازی سلولی متفاوت است. جداسازی اگزوزومها از سلولها، بافتها و مایعات بدن از الگوی متفاوتی پیروی میکنند. فناوریهای پیشرفته در پزشکی بازساختی، سبب شده است که محققین از اگزوزومهای جدا شده از MSCs با توانایی بازسازی بالا در بیماریها استفاده نمایند. محموله اگزوزومی نقشی کلیدی در تشخیص و درمان با کنترل فرایند بیماری بازی میکنند. این مطالعه با جمعآوری دادهها از منابع معتبر علمی از شهریور 1401 تا مرداد 1402 در پژوهشکده علوم اعصاب، مرکز تحقیقات ضایعات مغزی و نخاعی دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شده است. مطالعات مختلف در شرایط آزمایشگاهی ایمنی اثربخشی و پتانسیل درمانی اگزوزومها در سرطانها، نورودژنراتیو، قلبی-عروقی و بیماریهای ارتوپدی را نشان دادهاند. این مقاله نقش درمانی و پتانسیل اگزوزومهای مشتق از MSCs و همچنین تمهیدات لازم به جهت فرآوری آنها را بیان میکند.