جستجو در مقالات منتشر شده


4 نتیجه برای سنجش

مسعود محمدی،
دوره 75، شماره 6 - ( 6-1396 )
چکیده

سردبیر محترم
امروزه با توجه به پژوهش‌ها و مقالات زیادی که در علوم مختلف انجام می‌شود، به‌ویژه چاپ بیشتر این مقلات توسط پژوهشگران دانشگاه‌ها و اعضای هیات علمی آن، توجه به تاثیری که این مقالات بر رتبه‌بندی خود پژوهشگران و دانشگاه‌های آن‌ها گذاشته می‌شود، بسیار دارای اهمیت می‌باشد، چراکه از جمله ملاک‌های مهم رتبه‌بندی دانشگاه‌ها و مراکز علمی و همچنین پژوهشگران آن‌ها، تعداد تولیدات علمی نمایه شده در پایگاههای علمی معتبر دنیا و تعداد استناد به این تولیدات است. یکی از مهمترین روش‌های سنجش و ارزیابی پژوهشگران، بهره‌گیری از شیوه‌های مختلف علم‌سنجی با بررسی پایگاههای استنادی داده‌ها بوده که می‌توان شاخص بهبود یافته آن را در ابداع جورج ای هرش (J.E Hirsch) فیزیکدان و مدرس دانشگاه کالیفرنیا در سال ۲۰۰۵ دانست که به نوبه خود شاخص جدیدی برای سنجش کمی و کیفی برونداد‌های علمی می‌باشد و با نام شاخص هرش (H. Index) معروف است. شاخص هرش عبارت است از H تعداد مقالات یک نویسنده که حداقل H بار به هر کدام از آن‌ها استناد شده است. سه پایگاه اطلاعاتی معروف وجود دارد که شاخص H را محاسبه می‌کنند، پایگاه های Web of Knowledge و Scopus که نیاز به اشتراک دارند و Google Scholar که این کار را به‌صورت رایگان انجام می‌دهد. مهمترین ابزاری که به‌راحتی می‌تواند معیار هرش را برای هر پژوهشگری نشان دهد، استفاده از گوگل اسکولار (شرکت گوگل) می‌باشد. 
بر این اساس محاسبه شاخص هرش امکان دارد فرد ۱۰ مقاله داشته و یکی از مقالات او ۲۰ بار استناد خورده باشد، اما سایر مقالات فرد استنادی نخورده‌اند، حال بر اساس محاسبه گوگل اسکولار، شاخص هرش این فرد یک می‌شود، درحالی‌که میزان استناد به آن مقاله
بیشتر بوده و اهمیت و رجوع نویسندگان به آن را نشان می‌دهد. بحث دیگر این است که فردی ۱۰ مقاله دارد و در هشت مقاله نفر اول است و در دو مقاله دیگر در رتبه‌های بعدی قرار دارد، اما شاخص هرش هر استناد را برای تمامی افراد مشارکت کننده در مقاله یکسان در نظر می‌گیرد. مهمترین سوالی که در این شاخص ذهن هر پژوهشگر را به خود درگیر می‌کند این دو موضوع است که آیا این شاخص تفاوتی بین نویسندگان که به‌ترتیب در یک مقاله نوشته شده و میزان سهم آن‌ها از مقاله دارد؟ و آیا هر بار که مقاله استناد می‌خورد تاثیری در شاخص H برای نویسندگان دارد یا نه؟ رتبه‌بندی افراد و نوشتن اسامی آن‌ها نشان از میزان مشارکت آن‌هاست و لزوما برابری افراد در نوشتن مقاله را نشان نمی‌دهد، از اینرو تعیین سهمی یکسان از استناد برای آن‌ها به‌دور از عدالت می‌باشد، از این‌رو با توجه به آنچه گفته شد، جای دو معیار در این شاخص برای عادلانه کردن معیار موردنظر خالی است، ۱- ضریبی برای تعیین رتبه افراد در مقاله و سهم هر کدام در نوشتن و نهایی کردن آن، که می‌تواند برای مشارکت افراد در طرحی مطالعه، جمع‌آوری داده‌ها، تجزیه و تحلیل و تفسیر داده‌ها، تهیه پیش‌نویس مقاله، نظارت بر مطالعه که برای هر کدام بر اساس آنچه رتبه‌بندی افراد در مقاله دارد، تعیین شده و ضریبی در نظر گرفت. افزون بر آن برای هر باری که یک مقاله استناد می‌خورد نیز یک امتیاز یا ضریب اهمیت نیز لازم به‌نظر می‌رسد تا بتوان شاخص عادلانه‌تری را به‌دست آورد.

ساناز علیزاده، ناصر اقدمی، باقر سیدعلیپور، پروانه محمدی،
دوره 76، شماره 8 - ( 8-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: اپیتلیال‌زایی نقش مهمی در ترمیم زخم‌های پوستی ایفا می‌کند. تاخیر در اپیتلیال‌زایی مجدد منجر به ایجاد زخم مزمن می‌شود. روش‌های درمانی متعددی بر پایه پیوند وجود دارد که شامل محدودیت‌هایی مانند کمبود دهنده قابل دسترس، انتقال بیماری و رد پیوند می‌باشد. استفاده از نانوذرات مانند مس به دلیل هزینه پایین، نسبت سطح به حجم بالا، سطح کافی برای جذب و واکنش‌پذیری بالاتر نسبت به مواد بزرگتر مورد توجه قرار گرفته است. از آن‌جایی که اپیتلیال‌زایی شامل مهاجرت و تکثیر سلول‌های کراتینوسیت به جایگاه زخم می‌باشد، این پژوهش با هدف بررسی اثر نانوذره مس بر زندمانی و مهاجرت سلول کراتینوسیت انجام گرفت.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی که در پژوهشگاه رویان (شهر تهران) در مهر و آبان ۱۳۹۶ انجام شد، نانوذره مس با غلظت‌های (۱، ۱۰، µmol ۱۰۰) و اندازه‌های (۴۰ و nm ۸۰) را بر روی سلول‌های کراتینوسیت (که از ناحیه ختنه‌گاه نوزادان ۱۰ روز تا یک ماهه جمع‌آوری شد) اثر داده، سپس زندمانی سلول‌ها در بازه زمانی ۲۴، ۴۸ و ۷۲ ساعت با استفاده از تست MTS و مهاجرت سلولی با تست Scratch بررسی شد.
یافته‌ها: نانوذره مس در اندازه‌های ۴۰ و nm ۸۰ با غلظت‌های ۱، ۱۰، µmol ۱۰۰ پس از ۲۴ ساعت غیرتوکسیک بوده و سبب افزایش مهاجرت سلولی شد. همچنین پس از ۷۲ ساعت در اندازه nm ۸۰ و غلظت µmol ۱ سبب افزایش تکثیر سلول‌های کراتینوسیت شد.
نتیجه‌گیری: یافته‌های حاصل از این مطالعه نشان داد، نانوذره مس در غلظت µmol ۱ و اندازه nm ۸۰ سبب افزایش مهاجرت و تکثیر سلول‌های کراتینوسیت شده است. 

مرجان قربانی انارکولی، سارا دبیریان، حسن مولادوست، ادیب زنده دل، محمد هادی بهادری،
دوره 77، شماره 1 - ( 1-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: ارزیابی بقای سلولی در مطالعات دارویی و سرطان برای تعیین حساسیت سلولی مهم و تعیین‌کننده نتیجه درمان است. بنابراین روش‌های مختلفی استفاده می‌گردد که نقطه پایانی متفاوتی را ارزیابی می‌کنند. تعیین وجود همبستگی بین روش‌ها دارای اهمیت می‌باشد. در این مطالعه، حساسیت روش‌های رنگ‌سنجی ۳-(۴و۵-دی متیل تیازول-۲-ایل)-۲و۵-دی فنیل تترازولیوم برماید (MTT)، تریپان‌بلو و سنجش کلونوژنیک در تعیین بقای رده سلولی سرطان تیرویید آناپلاستیک ارزیابی گردید.
روش بررسی: مطالعه تجربی کنونی از مهر تا اسفند ۱۳۹۵ در مرکز تحقیقات سلولی و مولکولی دانشگاه علوم پزشکی گیلان انجام پذیرفت. رده سلولی سرطان تیرویید آناپلاستیک انسانی کشت شده در محیط Dulbecco;s modified Eagle;s medium (DMEM) حاوی ۱۰% Fetal bovine serum (FBS)، به‌مدت ۲۴ ساعت با ملاتونین تیمار گردید، سپس بقای سلولی توسط تست‌های MTT، تریپان‌بلو و سنجش کلونوژنیک بررسی و از راندمان کشت و درصد کسر بقا جهت رسم منحنی بقا در سنجش کلونوژنیک استفاده گردید.
یافته‌ها: غلظت ملاتونین در نقطه IC50 در روش‌های MTT، تریپان‌بلو و سنجش کلونوژنیک به‌ترتیب، شامل ۰/۱۱۷±۴/۷۹۴، 
۰/۸۹۴±۴/۳۷۵ و ۰/۳۲۶±۲/۲۴۶ میلی‌مولار بود که مقایسه مقادیر IC50 در آزمون MTT و تریپان‌بلو اختلاف معناداری را نشان نداده (۰/۶۴۴۶P=)، در‌حالی‌که بین MTT-سنجش کلونوژنیک (۰/۰۰۳۲P= تریپان‌بلو-سنجش کلونوژنیک (۰/۰۰۷۸P=) اختلاف معنادار بود. نتایج تحلیل رگرسیون بقای سلولی، نشان‌دهنده همبستگی خطی، مثبت و معنادار بین روش‌ها بوده که بین روش‌های MTT و تریپان‌بلو همبستگی بیشتر بود (۰/۹۹r=، ۰/۰۰۱P<).
نتیجه‌گیری: نتایج نشان دادند، هر سه روش برای تعیین سمیّت سلولی سرطان تیرویید آناپلاستیک مؤثر بوده و روش‌های MTT و تریپان‌بلو نسبت به سنجش کلونوژنیک، حساسیت بالاتری دارند.

ندا نگهبان جوزان، حسین کریمی مونقی، هورک پورزند، محمد خواجه‌دلویی،
دوره 81، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: با بررسی در نظام جامع ارزیابی پیشرفت تحصیلی دانشجویان پزشکی عمومی، غالبا اهداف حوزه شناختی و قالب ارزیابی تراکمی مورداستفاده بوده و آزمون‌ها کاربرد چندانی برای بازخورد به دانشجویان نداشته‌اند. هدف مطالعه، تدوین مدلی متناسب با سطوح هرم ارزیابی میلر در قالب‌های تکوینی-تراکمی می‌باشد.
روش بررسی: جستجو در پایگاه‌های داده، مجلات، کوریکولوم دانشگاه‌های معتبر دنیا و کنفرانس‌های کنفرانس‌های AMEE و همایش کشوری آموزش پزشکی، آغاز گردید. براساس الگوی تطبیقی Beredy، مدل سنجش تدوین شد. اعتباریابی مدل در جلسه گروه متمرکز صورت پذیرفت.
یافته‌ها: روی‌آوری به‌سوی قالب ارزیابی تکوینی و بهبود روش‌های سنتی در کنار روش‌های نوین بوده که در بررسی کوریکولوم دانشگاه‌های هاروارد، استنفورد و آکسفورد مشاهده گردید. درنهایت مدلی با اکثر نظرات موافق متخصصان تدوین شد. بیشترین اظهار‌نظر درباره سیاست‌های اجرایی دانشگاه‌ها بود.
نتیجه‌گیری: مدلی شامل روش‌های سنجش متناسب با سطوح هرم ارزیابی میلر در قالب‌های تکوینی-تراکمی تدوین شد. پیشنهاد می‌شود مدل توسط کارشناسان مربوطه بررسی و با احتساب شرایط اجرایی برای فرایند ارزیابی صحیح ابلاغ گردد.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb