جستجو در مقالات منتشر شده


6 نتیجه برای ضربان قلب

فرحناز ترکستانی، نفیسه ظفرقندی، شهرزاد هداوند، فرید زائری، مهدیه بزرگ قمی،
دوره 66، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده

تعداد گلبول قرمز هسته‌دار nRBC در خون بند ناف، در اثر هیپوکسی افزایش پیدا می‌کند. از آنجایی‌که هدف ثبت الگوی ضربان قلب جنین، تشخیص زودرس هیپوکسی می‌باشد، بر آن شدیم ارتباط بین الگوی غیرطبیعی ضربان قلب جنین و تعداد nRBC را بررسی کنیم.

روش بررسی: این تحقیق بر روی خانم‌های حاملۀ ترم که از تیر ماه 1384 تا تیر ماه 1385 در بیمارستان حضرت زینب (س) زایمان داشتند، انجام شد. تعداد nRBC در نوزادان با الگوی غیر طبیعی ضربان قلب جنین با نوزادانی که الگوی ضربان قلب طبیعی داشتند، مقایسه شدند.

یافته‌ها: تحقیق روی 130 مادر و نوزاد شامل 65 مورد با دیسترس جنینی و 65 مورد سالم انجام گرفت. میزان nRBC در گروه با دیسترس، 57/845/9 و در گروه سالم 98/717/9 به ازای 100 عدد گلبول سفید خون بود که بین دو گروه اختلاف معنی‏داری وجود نداشت (89/0=p). میانگین فاصله زمانی میان تشخیص زجر جنین تا تولد نوزاد 77/02/1 ساعت بود. بین تعداد nRBC ها با آپگار دقایق اول و پنجم، هموگلوبین، وضعیت نوزاد در 24 ساعت اول تولد، تعداد حاملگی- تعداد زایمان و وزن نوزاد، ارتباط معنی‌داری وجود نداشت.

نتیجه‌گیری: در صورتی جنین در مدت کوتاهی پس از تشخیص دیسترس متولد شود و عامل زمینه‌ای برای هیپوکسی وجود نداشته باشد، میزان nRBC بند ناف افزایش پیدا نمی‌کند. احتمالا از روی تعداد nRBC، می‌توان شدت و طول مدت هیپوکسی را حدس زد.


وحید نیکویی، حمیدرضا پازکی طرودی، ستار استاد هادی، آناهیتا رحمنی، اعظم بختیاریان،
دوره 70، شماره 8 - ( 8-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: پذیرفته شده است که بازکننده‌های انتخابی کانال‌های پتاسیم وابسته به آدنوزین تری‌فسفات (KATP) نقش موثری در درمان بعضی از بیماری‌های قلبی- عروقی دارند. هدف از انجام این مطالعه بررسی اثر داروی دیازوکساید به عنوان یک بازکننده قوی کانال‌های پتاسیم وابسته به ATP بر دهلیز مجزای موش صحرایی و حصول دستاوردهایی کاربردی‌تر و دقیق‌تر از دیازوکساید در زمینه درمان بیماری‌های قلبی- عروقی به ویژه بیماری‌های مرتبط با دهلیز از جمله آریتمی دهلیزی بود.
روش بررسی: در این مطالعه از 48 سر موش صحرایی نر از نژاد ویستار (Wistar) استفاده گردید. پس از بیهوش کردن حیوانات، دهلیز را جدا کرده و با ثبت توسط دستگاه فیزیوگراف، اثر مستقیم داروی دیازوکساید بر ضربان و قدرت انقباضی دهلیز مجزای موش صحرایی را در زمان‌های پنج، 10، 15 و 20 دقیقه بعد از اضافه کردن دیازوکساید با غلظت‌های µg/ml100-2 مورد بررسی قرار دادیم.
یافته‌ها: دیازوکساید در غلظت‌های µg/ml100-2 منجر به کاهش ضربان انقباضی دهلیز از هفت تا 49 درصد (وابسته به غلظت دارو) گردید (001/0≥P)، درحالی که این تغییرات کاهشی برای نیروی انقباضی از 5/1 تا 67 درصد (وابسته به غلظت دارو) بود (001/0≥P).
نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که دیازوکساید بر عملکرد قلبی اثر وابسته به غلظت مستقیمی دارد و منجر به کاهش ضربان و نیروی انقباضی قلب می‌گردد. به نظر می‌رسد این اثر در زمینه فعال کردن کانال‌های پتاسیم وابسته به ATP میتوکندریایی و یا سارکولمایی باشد. هم‌چنین ممکن است این دارو اثرات ضد آریتمی داشته باشد.


مریم امیرعضدی، فرهاد دریانوش، محمد‌علی بابایی بیگی، مریم کوشکی جهرمی، امین مهرابی،
دوره 71، شماره 3 - ( 3-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: هورمون پپتید گشاد‌کننده روده‌ای (Vasoactive Intestinal Peptide, VIP)، نقش مهمی در تعدیل جریان خون کرونری ایفا می‌کند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر هشت هفته فعالیت هوازی با شدت کم بر سطوح پلاسمایی هورمون VIP، فشارخون و ضربان قلب افراد غیرورزشکار سالم و مبتلا به بیماری کرونری (CAD) است.
روش بررسی: در این پژوهش 15 زن و 15 مرد سالم و 15 زن و 15 مرد بیمار مبتلا به CAD، به‌عنوان گروه کنترل و گروه آزمایش به‌طور تصادفی انتخاب شدند. آزمودنی‌ها سه جلسه در هفته با شدت ثابت 10±100 ضربه در دقیقه به‌مدت هشت هفته به‌فعالیت هوازی پرداختند. برای بررسی تغییرات هورمون VIP، از تمامی آزمودنی‌ها در سه نوبت (قبل، بلافاصله و 24 ساعت پس از هشت هفته)، نمونه‌ی خونی گرفته شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که در چهار گروه تفاوت معنی‌داری بین میزان VIP پلاسمای قبل، بلافاصله و 24 ساعت بعد از هشت هفته تمرین مشاهده نشد. از طرف دیگر فشارخون سیستولیک سه نوبت چهار گروه (01/0P=) و فشارخون دیاستولیک سه نوبت، در مردان بیمار و زنان سالم (03/0P=) معنی‌دار بود، اما در فشارخون دیاستولیک سه نوبت دو گروه دیگر تفاوت معنی‌داری مشاهده نشد. تفاوت معنی‌داری بین ضربان قلب سه نوبت سه گروه وجود داشت (002/0P=)؛ اما تفاوتی در مردان سالم مشاهده نشد.
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج فوق به‌نظر می‌رسد باید مدت و شدت هر جلسه تمرینی مورد‌توجه قرار گیرد تا به آستانه تحریک VIP برسد، شاید باعث ایجاد تغییرات قابل‌ملاحظه‌ای در سطوح VIP گردد.

اعظم بختیاریان، ستار استادهادی، معصومه جرجانی، سپیده هاشم‌پور، شهربانو عریان، وحید نیکویی،
دوره 71، شماره 12 - ( 12-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: داروهای مسدودکننده کانال کلسیم به وفور برای درمان بیماری‌های مختلف قلبی- عروقی از جمله افزایش فشارخون، آنژین و آریتمی مورد مصرف قرار می‌گیرند، بنابراین بررسی اثرات قلبی- عروقی مشتقات این داروها دارای اهمیت است. هدف از انجام مطالعه حاضر بررسی اثرات مرکزی مشتقات دی‌هیدروپیریدینی سنتز شده بر فشارخون و ضربان قلب موش صحرایی و مقایسه این اثرات با داروی نیفدیپین بود. روش بررسی: 64 عدد موش صحرایی نر پس از بیهوش کردن و کانول‌گذاری داخل بطنی با استفاده از روش استریوتاکسی، به هشت گروه تقسیم شدند. گروه اول حلال DMSO (دی‌متیل سولفوکساید) به‌عنوان کنترل و گروه‌های دوم تا پنجم داروی نیفدیپین به ترتیب با دوزهای 80، 160، 240 و µg 300 به ازای هر موش صحرایی دریافت کردند. سه گروه دیگر مشتقات A، Bو C را با دوز µg 240 به ازای هر موش صحرایی دریافت نمودند. در زمان‌های 15 تا 60 دقیقه پس از تزریق داخل بطنی، فشارخون سیستولیک و ضربان قلب اندازه‌گیری شد. یافته‌ها: اثر مهاری مشتق B بر روی فشارخون سیستولیک در زمان‌های 15 و 30 دقیقه پس از تزریق در دوز 240 میکروگرم/ رت قوی‌تر از نیفدیپین بود (001/0>P)، در حالی که مشتقات A و C اثر کم‌تری نسبت به نیفدیپین نشان دادند. هم‌چنین اثر مهاری مشتق B بر ضربان قلب در زمان‌های 15 تا 60 دقیقه پس از تزریق در دوز فوق، نسبت به نیفدیپین بیش‌تر بود (05/0>P). نتیجه‌گیری: مشتقات جدید دی‌هیدروپیریدینی می‌توانند اثر مهاری قوی‌تر و پایدارتری بر فشارخون و ضربان قلب داشته باشند که بخشی از اثرات آن‌ها احتمالا به دلیل اثر مستقیم مهاری بر نورون‌های مغزی می‌باشد.
فاطمه نسیمی، حسین زراعتی، جواد شاهین‌فر، محمدرضا صفدری، علی اسماعیلی، مریم قربان‌زاده،
دوره 78، شماره 2 - ( 2-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: نوزادان نارس در حین مراقبت و درمان تحت رویه‌های استرس‌زای زیادی قرار می‌گیرند که سبب تغییرات فیزیولوژیک در آن‌ها می‌گردد. تحریک چندحسی یک طبقه‌بندی گسترده از مداخلاتی است که در راستای بهبود پیامد‌های تکاملی و فیزیولوژیک نوزادان نارس بستری در بخش مراقبت‌های ویژه نوزادان طراحی شده‌اند تا استرس‌ها را در محیط بخش مراقبت ویژه نوزادان به حداقل برسانند. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر تحریک چندحسی بر معیارهای فیزیولوژیک نوزادان نارس انجام شد.
روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی دوسوکور که از اردیبهشت‌ تا آذر ۱۳۹۵ در بخش مراقبت ویژه نوزادان بیمارستان شهید مطهری شهرستان جهرم انجام شد، تعداد ۸۰ نوزاد نارس با سن حاملگی ۳۴ تا ۳۶ هفته به‌صورت تصادفی در دو گروه تحریک چندحسی و کنترل قرار گرفتند. گروه مداخله، برنامه تحریک چندحسی را یک نوبت به‌مدت ۶۰ دقیقه و در گروه کنترل فقط مراقبت‌های معمول بخش را دریافت کردند. ابزار گردآوری داده‌ها شامل پرسشنامه و چک لیست معیارهای فیزیولوژیک نوزادان بود.
یافته‌ها: آزمون‌های آماری نشان‌ داد که در مرحله حین مداخله (نیم ساعت اول و دوم) یک روند رو به کاهش در میانگین تمامی شاخص‌های فیزیولوژیک وجود داشت (۰/۰۰۱>P)، ولی این تغییرات در گروه کنترل معنا‌دار نبوده است. همچنین آزمون آنالیز واریانس با اندازه‌های تکراری نشان داد که تفاوت معنا‌داری بین تغییرات متغیرهای فیزیولوژیک در بین دو گروه در مراحل مختلف ارزیابی وجود داشت (۰/۰۰۱>P).
نتیجه‌گیری: تحریک چندحسی منجر به کاهش تعداد ضربان قلب و تنفس و ثبات فشار خون نوزادان نارس شد.

کیهان مصطفوی، فریبا قربانی، مجتبی مخبر دزفولی، مهدیه حضرتی، احسان علی‌بیگی، نفسیه محمدی‌زاده،
دوره 80، شماره 8 - ( 8-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: مسائل اخلاقی پیوند اعضا به‌تازگی به کرات مورد بررسی قرار گرفته است. با توجه به آمار بالای مرگ‌ومیر بیماران در لیست انتظار پیوند، از مهمترین چالش‌های اخلاقی پیوند اعضا، کمبود ارگان‌های پیوندی و روش‌های حل این معضل می‌باشد.  
روش بررسی: در این پژوهش به صورت مرور مقالات به بررسی ملاحظات اخلاقی مورد نیاز در استفاده از موارد مرگ قلبی جهت تامین عضو در ایران پرداخته شده است.
یافته‌ها: بسیاری از اقدامات انجام شده جهت افرایش تعداد ارگان‌های فراهم‌آوری شده از موارد مرگ مغزی در دنیا هنوز نتوانسته فاصله میان عرضه و تقاضا را در پیوند اعضا کمتر نماید. از این‌رو از سال‌های 1980 برنامه پیوند اعضا از مرگ قلبی (Non-heart-beating donor) دهندگان با ایست قلبی برگشت‌ناپذیر در دنیا مجدداً مورد بازنگری و استفاده قرار گرفت. براساس دسته‌بندی ماستریت(Maastricht classification) ، دهندگان ایست قلبی در دو دسته کلی کنترل نشده و کنترل شده جای می‌گیرند. گروه اهدای عضو ایتالیا تیپ شش یا دهندگان با جریان خون غیرطبیعی که روی  Extracorporeal membrane oxygenation (ECMO)هستند را اخیراً معرفی کرده است .در خصوص فراهم‌آوری اعضا از اهداکنندگان بدون ضربان قلب، ملاحظات اخلاقی زیادی وجود دارد که هم شامل دهنده و هم شامل گیرنده پیوند می‌باشد، از این‌رو با توجه به اینکه شرایط بالینی دهنده مرگ مغزی در بعضی مواقع بسیار ناپایدار است، پیش از اهدای عضو ممکن است قلب دچار ایست شود. در این موارد امکان برداشت عضو پس از بروز وضعیت مرگ قلبی در دهنده‌ای که مرگ مغزی بوده، وجود دارد.
نتیجه‌گیری: لازم است ملاحظات اخلاقی لازم در خصوص اهدای عضو از موارد مرگ قلبی تدوین و قوانین لازم تصویب گردد.       

 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb