جستجو در مقالات منتشر شده


12 نتیجه برای عضله

سعید طالبیان، غلامرضا علیائی، حسین باقری، محمد اکبری، محمدرضا هادیان،
دوره 63، شماره 12 - ( 1-1384 )
چکیده

مقدمه: فعالیت روزانه دارای انقباضات عضلانی دینامیک است که سبب تولید سیگنالهای میوالکتریک غیر ساکن در ثبت الکترومیوگرافی می شود. زمانی که نیروی عضلانی تغییر می کند، تغییراتی در تعداد واحد حرکتی، مناطق عصبی، اندازه و انواع واحدهای حرکتی بوجود می آید. این عوامل روی شکل موج پتانسیل عمل واحد حرکتی (MUAP) تاثیر می گذارند. لذا در ارزیابی الکترومیوگرافی تفاوتهای بارزی را بوجود می آورند. هدف این تحقیق بررسی توانایی شاخصهای طیف فرکانس در اندازه گیری تغییرات متعاقب نیرو است.
مواد و روشها: بیست فرد سالم در این تحقیق شرکت کردند و از عضله دو سر بازویی آنان در دو زاویه 45 و 90 درجه مفصل آرنج ثبت الکترومیوگرافی طی سه انقباض ایزومتریک حداکثر در برابر دینامومتر به مدت 10 ثانیه با استراحت 2 دقیقه ای بین انقباضات بعمل آمد. فرکانسهای میانه و میانگین فعالیت عضلانی و تخمین قدرت به همراه گشتاور تولید شده محاسبه و مورد بررسی قرار گرفتند.
یافته ها: فرکانس میانه و میانگین در زاویه 45 درجه نسبت به 90 درجه کاهش می یابد (P<0.05). همچنین تفاوت معنی داری بین گشتاور تولید شده در دو زاویه وجود دارد بطوریکه در زاویه 45 درجه گشتاور بیشتری نسبت به 90 درجه بوجود می آید (P<0.05). در زاویه 90 درجه همبستگی منفی بین گشتاور تولید شده و فرکانس های میانگین و میانه وجود دارد (r=-0.69, P=0.03), (r=-0.77, P=0.01)
نتیجه گیری و توصیه ها: وضعیت هندسی عضله تاثیر عمده ای بر گشتاور و شاخصهای طیف فرکانس در انقباض حداکثر دارد. بدنبال تغییرات طول و زاویه مفصل، میانگین و میانه طیف فرکانس تغییر یافته و لذا این دو متغیر تخمین مناسبی از رفتار عضله را فراهم می سازد.


بهنوش وثاقی قراملکی، منصور کشاورز، شهریار غریب‌زاده، حمیدرضا مروی، جواد مصیب‌نژاد، اسماعیل ابراهیمی تکامجانی،
دوره 66، شماره 6 - ( 6-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: شکل کلی آسیب عضلانی ناشی از انقباضات اکسنتریک، درد عضلانی با تاخیر Delayed-Onset Muscle Soreness (DOMS) و کاهش قدرت عضلانی طولانی مدت است. گرم کردن غیرفعال در کاهش آسیب‌های عضلانی موثر است. به‌علت تداخل اثر عوامل مختلف در موجود کامل، از عضله اسکلتی گاستروکنمیوس داخلی ایزوله پرفیوز شده جهت مطالعه اثر مستقیم دما بر کاهش قدرت متعاقب تمرینات اکسنتریک استفاده نمودیم.

روش بررسی: پس از لوله‌گذاری در شریان رانی و جداسازی عضله گاستروکنمیوس داخلی، کل اندام تحتانی چپ به داخل محفظه‌ای با دمای oC35 انتقال داده شد. دمای محفظه قبل یا در حین انقباض اکسنتریک به 31oC و 39 رسانده شد و مقدار کاهش قدرت ایزومتریک متعاقب پانزده انقباض اکسنتریک اندازه‌گیری گردید و با دمای oC35 مقایسه شد (9-7=n).

یافته‌ها: کاهش در حداکثر قدرت ایزومتریک به‌عنوان شاخصی جهت تعیین آسیب ایجاد شده توسط انقباضات اکسنتریک استفاده می‌شود. در این تحقیق اعمال 15 انقباض اکسنتریک سبب کاهش شدیدی در مقدار حداکثر قدرت ایزومتریک در تمام گروه‌ها گردید.     (01/0oC و 39، در حین یا قبل از انقباض، با دمای 35oC وجود نداشت.

نتیجه‌گیری: به‌طور کلی نتایج تحقیق حاضر نشان‌دهنده عدم تاثیر تغییر دمای عضله قبل یا در حین انقباضات بر مقدار کاهش قدرت عضلانی متعاقب تمرینات اکسنتریک است.


محمدرضا گیتی، امیررضا فرهود،
دوره 68، شماره 2 - ( 2-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: پارگی عضله پکتورالیس ماژور یک آسیب بسیار نادر و اغلب ورزشی است که امروزه در کشور ما بیشتر از قبل دیده می‌شود این مسأله می‌تواند به دلیل رواج یافتن ورزش‌های مختلف مانند بدنسازی و وزنه‌برداری (خصوصاً پرس‌سینه) و پرداختن افراد غیرحرفه‌ای به‌صورت حرفه‌ای و بدون آمادگی کافی و همچنین بدون دریافت آموزش و رعایت احتیاطات لازم به این ورزش‌ها باشد. در این مقاله سعی شده است تا مروری بر جنبه‌های مختلف این آسیب از جمله آناتومی پیچیده عضله پکتورالیس ماژور، اپیدمیولوژی، مکانیسم، تظاهرات بالینی، روش‌های تصویربرداری کمک‌کننده، اندیکاسیون‌های جراحی و تکنیک درمان پارگی این عضله صورت گیرد. آناتومی پیچیده و ویژه عضله پکتورالیس ماژور، مخصوصاً در محل اتصال آن به استخوان بازو، می‌تواند در آسیب پذیری آن در انقباض اکسنتریک و ناگهانی (به‌عنوان شایع‌ترین مکانیسم پارگی) نقش عمده‌ای داشته باشد. از سوی دیگر اعاده این آناتومی در هنگام ترمیم جراحی، در ایجاد دوباره عملکرد طبیعی عضله مهم به نظر می‌رسد.


زهرا فروهش تهرانی، علیرضا پایکاری، علی ملایری،
دوره 68، شماره 9 - ( 9-1389 )
چکیده

800x600 زمینه و هدف: تومورهای عضله صاف رحم به سه گروه لیومیوم، لیومیوسارکوم و تومورهای عضله صاف با پتانسیل نامشخص بدخیمی تقسیم می‌شوند. لیومیوم و لیومیوسارکوم تومورهای جداگانه‌ای هستند و اعضای یک طیف بیولوژیک نمی‌باشند. تومورهای عضله صاف با پتانسیل نامشخص بدخیمی از لحاظ هیستوپاتولوژیک دسته‌ای از تومورها را شامل می‌شوند که به‌طور مشخص در دو دسته دیگر قرار نمی‌گیرند که این مشکل بزرگی در نحوه برخورد و درمان این گروه ایجاد می‌کند. لذا معرفی روش‌هایی که بتواند معیارهای بهتری تعریف کرده و مواردی را که در گروه سوم قرار می‌گیرند کاهش دهد، ارزشمند است. p16 یک مهارکننده تقسیم سلولی است که اختلال در عملکرد آن در پاتوژنز برخی‌از بدخیمی‌ها ثابت شده‌است. در این مطالعه بروز این مارکر در سه گروه مذکور بررسی شد.

روش بررسی: بلوک‌های پارافینی 62 مورد میومتر طبیعی (6/45%)، 62 مورد لیومیوم (6/45%) و 12 مورد لیومیوسارکوم (8/8%) برای مارکر ایمونوهیستوشیمی p16 رنگ‌آمیزی شده و بررسی شدند.

یافته‌ها: تمامی 62 مورد بافت‌طبیعی میومتر برای‌مارکر p16 منفی‌شدند، این‌مارکر در تعداد کمی‌از لیومیوم‌ها (چهار از 62 مورد) تنها به‌صورت موضعی‌و ضعیف مثبت شد ولی در لیومیوسارکوم‌ها، p16 همواره به‌شکل شدید مثبت بود (در دو مورد به‌صورت نیمه منتشر و در 10 مورد باقی‌مانده به‌صورت منتشر).

نتیجه‌گیری: اگر ایمونوراکتیویتی برای مارکر p16 به‌صورت شدید و در بیشتر از موضعی مثبت در نظر گرفته شود، لیومیوسارکوم برای p16 مثبت ولی لیومیوم و بافت طبیعی میومتر منفی است و این می‌تواند به‌عنوان راهنمای خوبی برای دسته‌بندی تومورهای عضله صاف رحم به‌کار رود.

Normal 0 false false false EN-GB X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4


پروین باستانی، سکینه حاج ابراهیمی، فریبا قادری، زهرا وکیل آزاد، مرتضی قوجازاده،
دوره 74، شماره 7 - ( 7-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: آمیزش دردناک (Dyspareunia) نوعی درد در ناحیه تناسلی است که از عوامل مهم اختلال عملکرد جنسی می‌باشد. بنابراین هدف این مطالعه بررسی تاثیر درمان‌های فیزیکی کف لگن بر عملکرد جنسی و قدرت و تحمل عضلات کف لگن در زنان مبتلا بود.

روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی بدون گروه شاهد که در مرکز آموزشی درمانی الزهرا (س) دانشگاه علوم پزشکی تبریز از فروردین 1394 تا اسفند 1394 انجام گرفت، 32 زن 50-20 ساله و فعال از نظر جنسی با شکایت آمیزش دردناک پیش از شروع مداخله، از نظر سلامت ژنیتال و قدرت و تحمل عضلات کف لگن معاینه شدند و پس از اطمینان از سلامت روانی، به‌مدت 10 جلسه طی سه ماه تحت درمان قرار گرفتند. در نهایت بیماران از نظر تغییر وضعیت عملکرد جنسی با پرسشنامه معیار عملکرد جنسی زنان، بهبودی علایم، قدرت و تحمل عضلات کف لگن در دو مرحله پیش و پس از مداخله مورد ارزیابی قرار گرفت.

یافته‌ها: در 32 بیمار با میانگین سنی 24/1±38 سال، نمره شاخص میل جنسی پیش از مداخله، 1/0+29/2، پس از مداخله، 1/0+25/3 با 001/0P< بود. نمره شاخص تهییج جنسی پیش از مداخله، 14/0+57/2، پس از مداخله، 13/0+59/3 با 001/0P< بود. نمره شاخص رطوبت مهبلی پیش از مداخله، 13/0+00/3، پس از مداخله، 1/0+67/3 با 001/0P< بود. نمره شاخص اوج لذت جنسی پیش از مداخله، 15/0+88/2، پس از مداخله، 1/0+59/3 با 001/0P< بود. نمره شاخص رضایتمندی پیش از مداخله، 2/0+98/2، پس از مداخله، 13/0+02/4 با 001/0P< بود. نمره شاخص درد پیش از مداخله، 15/0+46/2، پس از مداخله، 15/0+52/3 با 001/0P< بود. نمره شاخص قدرت عضلات کف لگن پیش از مداخله، 11/0+65/1، پس از مداخله، 11/0+09/4 با 001/0P< بود. نمره شاخص تحمل عضلات کف لگن پیش از مداخله، 22/0+56/2، پس از مداخله، 14/0+62/9 با 001/0P< بود.

نتیجه‌گیری: درمان‌های فیزیکی کف لگن تاثیر معناداری در زنان مبتلا به آمیزش دردناک داشتند. شدت آمیزش دردناک، قدرت و تحمل عضلات کف لگن پس از مداخله فیزیوتراپی بهبودی آشکاری از نظر بالینی داشت.


راحله درستی، مهری قاسمی، خسرو خادمی کلانتری، علیرضا اکبرزاده باغبان،
دوره 75، شماره 7 - ( 7-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: سندرم درد پاتلوفمورال شایعترین علت درد جلوی زانو و اطراف پاتلا می‌باشد. با وجود شیوع زیاد این سندرم، عوامل زمینه‌ساز آن به‌خوبی شناخته نشده‌اند. اختلالات کنترل عصبی-عضلانی مجموعه کمری-لگنی و مفصل ران منجر به بی‌ثباتی و آسیب زنجیره حرکتی می‌شود. هدف مطالعه‌ی حاضر مقایسه‌ی فعالیت الکترومیوگرافی عضلات مرکزی و اطراف زانو در بیماران با افراد سالم حین راه رفتن می‌باشد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی-تحلیلی از نوع مورد-شاهدی است که به مدت ۱۰ ماه (اردیبهشت تا اسفند ۱۳۹۵) در دانشکده توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی انجام شد. شرکت‌کنندگان ۱۷ نفر (۱۰ زن، ۷ مرد) مبتلا به سندرم درد پاتلوفمورال و ۱۸ نفر (۱۰ زن، هشت مرد) سالم بودند که به روش نمونه‌گیری غیرتصادفی ساده و در دسترس در مطالعه شرکت کردند. در دو گروه، فعالیت الکتریکی عضلات واستوس‌مدیالیس، اداکتورلانگوس، گلوتئوس‌ماگزیموس، اینترنال‌ابلیک و ترنسورس‌ابدومینوس، اکسترنال‌ابلیک و مولتی‌فیدوس حین راه رفتن ثبت شد. زمان شروع و پایان فعالیت، مدت زمان و شدت فعالیت عضلات فوق بین دوگروه مقایسه شد.
یافته‌ها: مدت زمان فعالیت الکتریکی عضله گلوتئوس‌ماگزیموس (۰/۰۳=P) و شدت فعالیت آن (۰/۰۳۵=P)، زمان پایان فعالیت الکتریکی عضله اینترنال‌ابلیک (۰/۰۴=P) و عضله ترنسورس‌ابدومینوس (۰/۰۴=P) حین راه رفتن، بین دو گروه تفاوت آماری معناداری داشت. فعالیت الکتریکی عضلات اکسترنال‌ابلیک، مولتی‌فیدوس، اداکتور‌لونگوس و واستوس‌مدیالیس، بین دو گروه تفاوت آماری معنادار نداشت (۰/۰۵<P).
نتیجه‌گیری: به‌نظر می‌رسد فعالیت الکترومیوگرافی برخی از عضلات مرکزی در افراد مبتلا به سندرم درد پاتلوفمورال در مقایسه با افراد سالم متفاوت است. در حالی‌که فعالیت الکترومیوگرافی برخی از عضلات اطراف زانو در افراد مبتلا با افراد سالم تفاوتی ندارد.

 

محسن شیخ‌حسن، مهدیه غیاثی،
دوره 75، شماره 9 - ( 9-1396 )
چکیده

سلول‌های بنیادی، سلول‌های بیولوژیکی منحصر به فردی هستند که می‌توانند به سلول‌های تخصصی متفاوتی تمایز یابند. در پستانداران، دو نوع گسترده از سلول‌های بنیادی وجود دارد: سلول‌های بنیادی جنینی که از توده سلولی داخل بلاستوسیست جدا می‌شوند و سلول‌های بنیادی بالغ که در بافت‌های مختلف یافت می‌شوند. سلول‌های بنیادی مزانشیمی (Mesenchymal stem cells, MSC)، سلول‌های چند توانی هستند که به‌عنوان یکی از مهمترین سلول‌های بنیادی بالغ از آن‌ها یاد می‌شود. به‌دلیل ظرفیت تکثیری بسیار بالا و توانایی خودنوزایی مناسبی که این سلول‌ها دارند، منبع قدرتمند و امیدوارکننده‌ای را جهت استفاده در زمینه طب ترمیمی ایجاد نموده‌اند. همچنین، سلول‌های بنیادی مزانشیمی می‌توانند به چندین رده سلولی مانند استئوبلاست‌ها (سلول‌های استخوانی)، کندروسیت‌ها (سلول‌های غضروفی)، آدیپوسیت‌ها (سلول‌های چربی) و میوسیت‌ها (سلول‌های عضلانی) تمایز یابند. از آنجایی که سلول‌های بنیادی مزانشیمی به‌عنوان یک منبع جذاب جهت پیوند اتولوگ در زمینه طب ترمیمی محسوب می‌گردند، بررسی چرخه‌های سیگنال‌دهنده سلولی- مولکولی که در تمایز این سلول‌ها موثر بوده و همچنین تغییرات مولکولی ایجاد شده حین تمایز آن‌ها و در نتیجه درک نقش سایتوکین، کموکین و فاکتورهای نسخه‌برداری بر روی تمایز این سلول‌ها پراهمیت می‌باشد. تمایز سلول‌های بنیادی مزانشیمی به رده مزانشیمی به‌صورت ژنتیکی مورد دستکاری واقع شده و توسط فاکتورهای نسخه‌برداری خاصی که با رده‌های سلولی ویژه در ارتباط هستند، تحریک می‌شود. مطالعات اخیر به بررسی نقش عوامل نسخه‌برداری شامل Runx2، Sox9، PPARγ، MyoD، GATA9 و GATA6 در تمایز MSC پرداخته‌اند.

راضیه نظری، مهری قاسمی، فریده دهقان منشادی، علیرضا اکبرزاده باغبان،
دوره 75، شماره 9 - ( 9-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: از سونوگرافی برای ارزیابی مورفولوژی عضله (طول، عمق، سطح مقطع، حجم و زاویه‌ی پر شکل عضله) استفاده می‌شود. عضله‌ی سوپرااسپیناتوس متداول‌ترین عضله‌ی درگیر در بین عضلات روتاتور‌‌کاف است. تاکنون هیچ مطالعه‌ سونوگرافی‌ برای بررسی پایایی اندازه‌گیری ضخامت عضله‌ی سوپرااسپیناتوس در وضعیت تست‌های Empty can (EC)، Hug up (HU)، Full can (FC) انجام نشده است. هدف این مطالعه بررسی پایایی درون‌آزمونگر برای اندازه‌گیری ضخامت سوپرااسپیناتوس در وضعیت‌ تست‌های گفته‌شده بود.
روش بررسی: این مطالعه از نوع توصیفی-تحلیلی بود که به‌مدت چهار هفته (بهمن تا اسفند ۱۳۹۵) روی ۱۰ زن سالم (۲/۷۶ ± ۲۲/۱۰ سال) بدون پاتولوژی تاندونی انجام شد. ضخامت عضله‌ی سوپرااسپیناتوس در وضعیت استراحت و وضعیت‌های انقباضی (وضعیت تست EC: شانه در ۹۰ درجه الویشن در صفحه‌ی اسکپشن و شست رو به زمین، وضعیت تست FC: شانه در ۹۰ درجه الویشن در صفحه‌ی اسکپشن و شست رو به سقف، وضعیت تست HU: آرنج خم و کف دست روی شانه‌ی سمت مقابل با وزنه‌ی مچی kg ۰/۵) توسط یک آزمونگر و در یک روز انجام شد.
یافته‌ها: تمام مقادیر ضریب پایایی برای اندازه‌گیری ضخامت اولتراسونیک عضله‌ی سوپرااسپیناتوس بیش از ۰/۹۰ به‌دست آمد. مقدار ضریب پایایی برای وضعیت استراحت ۰/۹۰ (فاصله اطمینان ۹۵%: ۰/۹۷-۰/۶۵)، وضعیت تست‌های EC، FC و HU به‌ترتیب ۰/۹۶ (فاصله اطمینان ۹۵%: ۰/۹۹-۰/۸۷)، ۰/۹۷ (فاصله اطمینان ۹۵%: ۰/۹۹-۰/۹۰) و ۰/۹۶ (فاصله اطمینان ۹۵%: ۰/۹۹-۰/۸۶) بود.
نتیجه‌گیری: اندازه‌گیری ضخامت اولتراسونیک سوپرااسپیناتوس در وضعیت‌های استراحت و تست‌های EC، FC و HU روشی پایا است و می‌تواند تغییرات ضخامت سوپرااسپیناتوس را بین تست‌ها‌ی فوق‌ مقایسه کند.

طیبه میرهاشمی، مهری قاسمی، فریده دهقان منشادی، علیرضا اکبرزاده باغبان، علی محمد فیضی، علیرضا صباغیان،
دوره 76، شماره 5 - ( 5-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: یک راه ارزیابی تغییرات عضلانی، تعیین ضخامت اولتراسونیک عضلات است. لازمه‌ی استفاده از این روش وجود تکرارپذیری بالا برای آن می‌باشد. تاکنون مطالعه‌ای به بررسی تکرارپذیری ضخامت اولتراسونیک عضلات درگیر در شانه منجمد نپرداخته است. این مطالعه به‌منظور بررسی تکرارپذیری اولتراسونیک ضخامت عضلات درگیر در زنان مبتلا به سندرم شانه منجمد و زنان سالم انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه‌ به‌صورت آزمون-بازآزمون به مدت چهار ماه (خرداد تا مهر ۱۳۹۶) روی ۱۰ زن مبتلا به شانه منجمد (۹/۴۱±۵۱/۶ سال) و ۱۰ زن سالم (۸/۲۲±۳۵/۵ سال) انجام شد. بیماران شامل مراجعه‌کنندگان به چند کلینیک و بیمارستان در شهر تهران و افراد سالم شامل کارکنان و دانشجویان دانشکده توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی بودند که به‌صورت غیرتصادفی ساده در دسترس در مطالعه شرکت کردند. ضخامت اولتراسونیک عضلات تراپزیوس فوقانی، سوپرااسپیناتوس و دلتویید در وضعیت استراحت توسط یک آزمونگر با فاصله‌ی ۴۸ ساعت اندازه‌گیری شد. سونوگرافی با پروب خطی ۷/۵ مگاهرتز در حالت استراحت انجام و ضخامت عضلات بر حسب میلی‌متر به دست آمد.
یافته‌ها: در افراد بیمار و سالم به‌ترتیب ضریب پایایی درون ‌آزمونگر در اندازه‌گیری ضخامت اولتراسونیک تراپزیوس فوقانی (۰/۸۱ و ۰/۸۱)، سوپرااسپیناتوس (۰/۹۰ و ۰/۹۲) و دلتویید میانی (۰/۹۳ و ۰/۹۶) به‌دست آمد. ضریب پایایی ضخامت اولتراسونیک سوپرااسپیناتوس و دلتویید میانی در افراد سالم بیش‌تر از بیماران بود.
نتیجه‌گیری: می‌توان گفت سونوگرافی روش مناسبی برای بررسی ضخامت عضلات فوق در بیماران مبتلا به شانه منجمد و افراد سالم می‌باشد.

مجید قلی‌پور، مستانه سیف‌آبادی، محمدرضا اسد،
دوره 77، شماره 11 - ( 11-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: توده عضله اسکلتی عامل مهمی برای حرکت جهت رفع نیازهای روزمره به‌ویژه در شرایط پاتولوژیک و کهولت است. هدف پژوهش کنونی، مقایسه تغییرات بیان ژن‌های درگیر در مسیرهای سیگنالینگ سنتز و تجزیه پروتیین عضله ناشی از انجام دو پروتکل تمرین ورزشی بود.
روش بررسی: رت‌های هشت هفته‌ای به‌طور تصادفی به دو گروه تمرینی مقاومتی و استقامتی و یک گروه کنترل تقسیم شدند و از مرداد تا مهر ۱۳۹۷ به‌مدت هشت هفته، پنج جلسه در هفته، در محل آزمایشگاه حیوانات دانشگاه تهران روی نوارگردان دویدند. ۴۸ ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، عضله نعلی جدا و جهت تجزیه و تحلیل با روش مولکولی واکنش زنجیره‌ای پلی‌مراز- رونوشت معکوس (RT-PCR) و وسترن بلات، در دمای ۸۰- نگهداری شد.
یافته‌ها: نسبت به گروه کنترل، بیان ژن mTORC1 تنها در گروه مقاومتی به‌طور معناداری افزایش یافت (۰/۰۲۲P=)، در‌حالی‌که هر دو پروتکل تمرینی استقامتی و مقاومتی باعث افزایش معنادار Rps6kb1 شدند (به‌ترتیب ۰/۰۰۱P< و ۰/۰۰۱P=). در مسیر تجزیه پروتیین، اگرچه بیان ژن FOXO3a تغییر معناداری نداشت (۰/۴۶۳P=)، بیان ژن eIF4Ebp1 توسط هر دو پروتکل تمرینی استقامتی و مقاومتی مهار شد (به‌ترتیب ۰/۰۰۱P< و ۰/۰۰۱P=). این نتایج، توسط تجزیه و تحلیل وسترن بلات تأیید شد.
نتیجه‌گیری: نتایج نشان داد پروتکل‌های ورزشی پژوهش کنونی اثرات کمابیش یکسانی بر تغییرات بیان ژن‌های درگیر در مسیرهای سنتز و تجزیه پروتیین عضله اسکلتی دارند. بنابراین، می‌تواند جهت جلوگیری و یا کاهش آتروفی عضلانی در شرایط پاتولوژیک و سالمندی مورد توجه قرار گیرد.

حسین شیروانی، ابراهیم فصیحی رامندی،
دوره 80، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: دیابت نوع دو یک بیماری متابولیکی است و به‌سرعت در حال افزایش است. (GLUT4)  Glucose transporter type 4 و (RBP4) Retinol-binding protein 4 از عواملی هستند که در برداشت گلوکز نقش دارند. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر تمرین هوازی بر بیان ژن‌های RBP4 و GLUT4 عضله نعلی در رت‌های دیابتی به روش STZ بوده است.
روش بررسی: این پژوهش تجربی، مورخ اردیبهشت 1397 تا شهریور سال 1397 در دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله (عج) انجام شد. 48 رت به‌طور تصادفی به چهار گروه کنترل پایه، کنترل12 هفته‌ای، دیابت، و دیابت و تمرین تداومی متوسط تقسیم شدند. القای دیابت با تزریق استرپتوزوتوسین انجام گردید. پروتکل تمرینی شامل تمرینات هوازی به‌مدت 12 هفته‌ پنج جلسه‌ای بود. بیان ژن با روش Real time PCR اندازه‌گیری شد. تحلیل آماری با نرم‌افزار SPSS software, version 22 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA) و رسم نمودارها با نرم‌افزار GraphPad Prism version 8, (GraphPad Software, USA) انجام شد.
یافته‌ها: نتایج، افزایش چشمگیر RBP4 در گروه دیابت نسبت به سایر گروه‌ها را نشان داد. در مقایسه دو گروه دیابت و دیابت به‌ همراه تمرین تداومی، متوسط بیان ژن RBP4 در دیابتی‌های تمرینی کمتر بیان شده بود. در رابطه با GLUT4 بین گروه‌های دیابت و دیابت به‌همراه تمرین نسبت به‌هم تفاوت معناداری وجود داشت و همچنین میزان بیان ژن GLUT4 در گروه دیابت به‌همراه تمرین نسبت به‌ گروه‌های دیگر بیشتر بود.
نتیجه‌گیری: طبق پژوهش حاضر تاثیر تمرین تداومی با شدت متوسط بر بیان ژن‌های RBP4 و  GLUT4در عضله نعلی نشان داده شد که می‌تواند در برداشت گلوکز موثر باشد.

 

زینت آشناگر، محمدرضا هادیان، رحیمه محمودی،
دوره 81، شماره 9 - ( 9-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: پوسچر یا وضعیت پا به‌عنوان یکی از عوامل موثر بر راستای اندام تحتانی در نظر گرفته می‌شود. لذا انحرافات آن از حالت طبیعی می‌تواند در آسیب‌های اسکلتی–عضلانی اندام تحتانی و به‌ویژه مفصل زانو سهیم باشد. با‌توجه به ارتباط بین پوسچر پا و انحرافات مفصل زانو، هدف از این مطالعه بررسی و مقایسه زاویه پنیشن در عضلات اکستانسور زانو با استفاده از سونوگرافی اسکلتی-عضلانی در خانم‌های جوان با پوسچر پای پرونیت و پوسچر پای نرمال می‌باشد.
روش بررسی: این مطالعه مورد-شاهدی روی 31 نفر خانم جوان با پوسچر پای پرونیت (شاخص پوسچر پا بین  12-6) و 31 نفر خانم با پوسچر پای نرمال (شاخص پوسچر پا بین یک تا پنج) و (دامنه سنی 35-18 سال)، در آزمایشگاه بیومکانیک دانشکده توانبخشی تهران صورت گرفت. نمونه‌گیری به روش تصادفی غیر‌ساده و از بین دانشجویان خانم دانشگاه‌های علوم پزشکی سطح شهر تهران و در بازه‌ی مهر تا اسفند ۱۳۹۸ صورت گرفت. زاویه پنیشن عضلات وستوس مایل داخلی، وستوس داخلی و خارجی با استفاده از سونوگرافی اسکلتی-عضلانی اندازه‌گیری گردید.
یافته‌ها: نتایج این مطالعه نشان داد که زاویه پنیشن در عضلات وستوس مایل داخلی، وستوس داخلی و وستوس خارجی بین دو گروه خانم‌ها با پوسچر پای پرونیت و پای نرمال از لحاظ آماری تفاوت معنا‌داری ندارد (05/0P>).
نتیجه‌گیری: به‌نظر می‌رسد میزان زاویه پنیشن عضلات اکستانسور زانو که در حالت عدمتحمل وزن اندازه‌گیری شد، در خانم‌های جوان با پوسچر پای پرونیت پا با خانم‌ها با پوسچر پای نرمال تفاوتی ندارد.

 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb