جستجو در مقالات منتشر شده


41 نتیجه برای موش

محمد اکرمی، منوچهر میرشاهی، خسرو خواجه، حسین نادری منش،
دوره 64، شماره 5 - ( 5-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: پلاسمینوژن انسانی یک گلیکوپروتیین پلاسمایی است که به طور عمده در کبد سنتز می‌شود. فعال شدن پلاسمینوژن به پلاسمین، توسط فعال کننده‌های پلاسمینوژن یکی از رویدادهای کلیدی سامانه فیبرینولیتیک انسان است. در این مطالعه ما اثرات دو آنتی‌بادی منوکلونال ضد پلاسمینوژن انسانی، A1D12 و MC2B8 را بر فعال شدن گلو- پلاسمینوژن در حضور فعال کننده‌های نوع بافتی (t-PA) و نوع ادراری پلاسمینوژن (u-PA) و همچنین استرپتوکیناز بررسی نمودیم.
روش بررسی: تولید آنتی‌بادی‌های دو رگه به وسیله ادغام سلول‌های طحال موش BALB/C ایمونیزه شده با گلو- پلاسمینوژن انسانی با سلول‌های میلومای NS1، طبق روش Kohler و Milstein انجام شد. فعال شدن پلاسمینوژن با اندازه‌گیری تولید پلاسمین با استفاده از سوبسترای رنگزای S-2251 سنجش شد. پس از آن اثر آنتی‌بادی‌های منوکلونال، A1D12 و MC2B8، بر فعال شدن پلاسمینوژن در محلول ارزیابی گردید. سرعت‌های اولیه و شاخص‌های کینتیکی فعال شدن پلاسمینوژن در حضور آنتی‌بادی‌های منوکلونال نیز محاسبه گردید. اثر آنتی‌بادی منوکلونال MC2B8 بر سرعت هیدرولیز پلاسمین سنجش شد. همچنین اثر بخش F(ab&apos)2 آنتی‌بادی A1D12 بر فعال شدن پلاسمینوژن انسانی به وسیله u-PA با اثر آنتی‌بادی کامل بر این واکنش مقایسه شد.
یافته‌ها: آزمون ELISA نشان داد که آنتی‌بادی‌ها به خوبی با آنتی‌ژن واکنش پذیری دارند. آنتی‌بادی A1D12 سرعت ماکزیمم (Vmax) فعال شدن پلاسمینوژن به وسیله هر یک از سه فعال کننده را افزایش و آنتی‌بادی MC2B8 آن را کاهش داد. در تمامی واکنش‌های فعال شدن، مقدار Km فعال شدن پلاسمینوژن در حضور آنتی‌بادی A1D12 تغییر چندانی نکرد در حالی که آنتی‌بادی MC2B8 مقدار Km فعال شدن به وسیله u-PA، t-PA وابسته به منومر فیبرین و استرپتوکیناز را کاهش داد. آنتی‌بادی منوکلونال MC2B8 اثر قابل ملاحظه‌ای بر سرعت هیدرولیز سوبسترای سنتزی S-2251 توسط پلاسمین نداشت. سرعت فعال شدن پلاسمینوژن به وسیله u-PA در حضور غلظت‌های پایین‌تری از بخش F(ab)2 آنتی‌بادی A1D12 برابر با آنتی‌بادی کامل است.
نتیجه‌گیری: اتصال آنتی‌بادی A1D12 از ناحیه F(ab) خود به گلو- پلاسمینوژن، کارآیی کاتالیتیکی فعال شدن پلاسمینوژن به وسیله فعال کننده‌های پلاسمینوژن را افزایش می‌دهد. بنابراین به لحاظ کلینیکی به کارگیری آنتی‌بادی A1D12 برای درمان رویدادهای انسدادی عروق نظیر سکته قلبی، با انسانی نمودن بخش F(ab) آنتی‌بادی A1D12 ممکن است مفید باشد. الگوی مهاری آنتی‌بادی MC2B8، با اتصال احتمالی به جایگاه برش گلوتامین- پلاسمینوژن یا نزدیک آن، از نوع مهار آنزیمی چندگانه می‌باشد.


فریدون سرگلزائی اول،  محمد رضا عرب، شیراحمد سارانی، عظیم هدایت پور،
دوره 64، شماره 6 - ( 5-1385 )
چکیده

زمینه و هدف :این مطالعه به منظور بررسی و مطالعه روند استخوان سازی جدید پس از کاشت اکتاکلسیم فسفات(OCP) در محل ضایعات ایجاد شده بر روی استخوان تی بیا در موش صحرائی طراحی گردیده است.
روش بررسی: در این مطالعه از بیست و پنج سر موش صحرائی بالغ از جنس نر و از نژادSprague Dawley استفاده گردید. ضایعه ای به قطر سه میلیمتر بر روی انتهای فوقانی استخوان تیبیا و در استخوان هر دو سمت ایجاد گردید. در محل ضایعه ایجاد شده، در استخوان تیبیای سمت راست مقدار شش میلی گرم اکتاکلسیم فسفات تزریق گردید. ضایعه ایجاد شده در سمت چپ به عنوان کنترل استفاده شد. به منظور مطالعه روند استخوان سازی، نمونه برداری در طی روزهای هفتم، دهم، چهاردهم، بیست و یکم و بیست و هشتم پس از کاشت انجام گردید.
یافته‌ها: در گروه آزمایشی، در روز هفتم پس از کاشت روند ترمیم با ظهور جزایر غضروفی در نزدیکی حاشیه ضایعه و در بین قطعات OCP آغاز شد. این روند در روز دهم و چهاردهم ادامه پیدا کرد. در روز پایانی دوره مطالعه، ضمن افزایش بیشتر استخوان جدید ساخته شده و اتصال آن به استخوان میزبان، ضایعه ایجاد شده تقریباً بطور کامل بوسیله استخوان جدید ساخته شده پر شد. در این روز قسمت عمده ماده کاشت شده جذب و بوسیله استخوان جدید جایگزین شد. در گروه کنترل در روزهای قبل از چهاردهم، محل ضایعه بوسیله بافت همبند نسبتا متراکم اشغال شد. در این گروه استخوان سازی جدید در روز پایانی دوره مطالعه بصورت محدود و عمدتاً در حاشیه ضایعه مشاهده گردید.
نتیجه‌گیری: نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که OCP در صورت کاشت در محل ضایعات استخوانی ایجاد شده در استخوان های دراز، دارای قدرت القاء استخوان سازی و ترمیم محل ضایعه بوده و در نهایت جذب می گردد.

محسن وثوقی، حمیدرضا صادقی پور رودسری، محسن امینی، سیروس سیمی،
دوره 64، شماره 7 - ( 5-1385 )
چکیده

فعالیت ضد باروری مردانه گوسیپول (ماده فعال غوزه پنبه دانه)، ایده تکوین و عرضه دارو با فعالیت ضد باروری مردانه را مطرح نمود. در این مطالعه اثرات ضد باروری دو مشتق ایزوپروپیل و ایزوبوتیل دی هیدروپیریدین که از طرفی مشابه کلرامفنیکل و همچنین مشتقات دی هیدروپیریدینی است مورد بررسی و ارزیابی قرار دادیم.
روش بررسی: تجویز مشتقات ایزوبوتیل و ایزوپروپیل روزانه بصورت تزریق زیر جلدی به مقدار mg/kg/day10 به موشهای صحرایی نر انجام شد. بعد از 60 روز از اولین تزریق شاخص های باروری ارزیابی شد.
یافته‌ها: یافته ها با دو گروه کنترل و شاهد که به ترتیب سرم فیزیولوژی و پروپیلن گلیکول تزریقی دریافت کرده بودند مقایسه گردید. نتایج نشان داد که هر دو دارو اثرات مهاری بر سیستم تولید مثل موش صحرایی نردارند.
نتیجه‌گیری: اثر مهاری معنی دار مشتقات مورد نظر بر شاخص های فیزیولوژیک مؤید نظر قبلی ما در مورد مطلوب بودن فعالیت آنها جهت استفاده بعنوان ترکیب رهبر (lead compound) برای سنتز و تهیه ترکیبات جدیدتر با فعالیت ضد باروری مردانه می باشد.


مسعود سلیمانی، صمد ندری، رضا ایزدپناه،
دوره 66، شماره 4 - ( 4-1387 )
چکیده

 زمینه و هدف: از ویژگی‌های منحصر به‌فرد سلول‌های بنیادی مزانشیمی که از آن در جداسازی استفاده شده است توانایی چسبیدن به پلاستیک است. به‌کارگیری این ویژگی در جداسازی سلول‌های بنیادی مزانشیمی گونه‌های مختلف پستانداران به‌جز موش با موفقیت همراه بوده است. در مطالعه حاضر با بهینه‌سازی روش چسبیدن به سطح ظرف پلاستیکی‌، جمعیت هموژن سلول‌های بنیادی مزانشیمی از مغز استخوان موش جداسازی شد. اساس این روش بر تعویض مداوم محیط کشت بلافاصله پس از کشت سلول‌های مغز استخوان است.

روش بررسی: موش‌های نژاد Balb/c کشته شدند و مغز استخوان از فمور و تیبیا خارج و در ظرف شش خانه‌ای کشت گردید. سه ساعت پس از آغاز کشت محیط کشت رویی دور ریخته شد و محیط جدید اضافه گردید. تعویض محیط کشت در هر هشت ساعت و در فاصله زمانی 72 ساعت ادامه داشت. این کشت تا زمان پرشدن نسبی ظرف توسط سلول‌های فیبروبلاستی نگهداری شد و پس از آن پاساژ اول انجام گرفت. این سلول‌ها برای مطالعات بیشتر مورد بررسی قرار گرفتند. به‌منظور اثبات ماهیت مزانشیمی، سلول‌ها به دودمان‌های مزانشیمی تمایز داده شدند. در ضمن سلول مورد نظر از نظر کلونوژنیک بودن و آنتی‌ژن‌های سطح سلول مورد ارزیابی قرار گرفتند.

یافته‌ها: در این مطالعه دو هفته پس از کشت اولیه، جمعیت خالص از سلول‌های شبه فیبروبلاستی به‌دست آمد. این سلول‌ها که در آن‌ها مارکرهای سطحی CD90, Sca-l, CD44 بیان داشت، به آسانی به استخوان و چربی تمایز یافتند.


شمیله فولاددل، علی محمدی کرکانی، محمود قاضی خوانساری، ابراهیم عزیزی،
دوره 66، شماره 7 - ( 7-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: پاراکوات به‌عنوان علف‌کش به‌دلیل خصوصیات منحصر به فرد دارای مصرف و تولید قابل توجه در سراسر جهان می‌باشد. تحقیقات نشان داده که فیبروز ریوی حاصل از پاراکوات توسط برخی مواد نظیر کاپتو پریل قابل جلوگیری یا تاخیر می‌باشد. لذا در این تحقیق نقش کاپتوپریل بر بیان ژن و پروتئین p53 و Bcl-2 در نمونه‌های بافتی ریه موش صحرایی که در تماس با پاراکوات قرار گرفته‌اند مورد ارزیابی قرار گرفت.

روش بررسی: اثر محافظتی کاپتوپریل در اثرات سمی پاراکوات بر بیان ژن و پروتئین p53 وBcl-2 در نمونه‌های بافت ریه موش‌های صحرایی به‌روش ایمونوهیستوشیمی و RT-PCR مورد ارزیابی قرار گرفت. 

یافته‌ها: داده‌های حاصل از آزمایشات نشان‌دهنده عدم بیان متفاوت پروتئین و mRNA مربوط به p53 در نمونه‌های مورد آزمایش (به‌غیر از مورد mRNA مربوط به کاپتوپریل تنها) بود. اما پروتئین Bcl-2 در نمونه‌های تحت تماس با پاراکوات، پیش‌درمان و پس‌درمان با کاپتوپریل نسبت به کاپتوپریل تنها و کنترل بدون درمان افزایش نشان می‌دهد. 

نتیجه‌گیری: در مجموع نتایج نشان می‌دهد که پاراکوات باعث صدمه قابل توجه به DNA سلول‌های ریوی در هیچ مورد نشده و لذا میزان بیان پروتئین p53 تغییر چندانی پیدا نکرده است. ولی پاراکوات توانسته است با ایجاد التهاب ریوی منجر به افزایش میزان پروتئین Bcl-2 بدون اثر بر میزان mRNA آن شود. ضمنا کاپتوپریل نتوانسته تاثیر چندانی بر روی اثرات پاراکوات در بیان p53 یا Bcl-2 در نمونه‌های بافتی مورد آزمایش از خود نشان دهد.


عابدین وکیلی،
دوره 66، شماره 8 - ( 8-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: دی‌متیل سولفوکساید اثرات بیولوژیکی مختلفی از جمله آنتی‌اکسیدانی، ضد التهابی، مهارکننده تجمع پلاکتی و اثر محافظتی در مقابل ایسکمی مغزی دارد. با این وجود اثرات آن بر آسیب‌های مغزی و اختلالات نورولوژیک حرکتی در ایسکمی مغزی موضعی موقتی کاملا روشن نیست.

روش بررسی: تعداد 36 سر موش صحرائی نر نژاد Sprague-Dawley با محدوده وزنی ٣٠٠ تا ٣٥٠ گرم به گروه کنترل و درمان با دی‌متیل سولفوکساید تقسیم شدند. ایسکمی مغزی موضعی-موقتی با مسدود کردن شریان میانی مغز به مدت 90 دقیقه و سپس برقراری مجدد جریان خون به مدت 23 ساعت ایجاد می‌شد. سالین به‌عنوان حلال دارو (11=n) و دی‌متیل سولفوکساید2% با دوزهای ml/kg 01/0 (n=11)، ml/kg 1/0 (7n و ml/kg 2/0 (n=7)، 30 دقیقه قبل از ایسکمی تزریق می‌شدند. 24 ساعت بعد از ایسکمی، نمره اختلالات نورولوژیکی حرکتی تعیین و سپس حجم ضایعات مغزی کورتکس، استرایتوم با استفاده از رنگ‌آمیزی تری‌فنیل تترازولیوم ارزیابی می‌شد.

یافته‌ها: تجویز داخل صفاقی دی‌متیل سولفوکساید در دوزهای 1/0 و ml/kg 2/0 ضایعات کورتکس و استرایتوم را به‌طور معنی‌داری در مقایسه با گروه کنترل کاهش داد (001/0p<)، در حالی‌که دوز ml/kg 01/0 تغییری در ضایعات مغزی ایجاد نکرد (225/0=p). دی‌متیل سولفوکساید فقط در دوز ml/kg 2/0 به‌طور معنی‌داری اختلالات نورولوژیکی حرکتی را کاهش داد (001/0 

نتیجه‌گیری: یافته‌های این مطالعه نشان داد دی‌متیل سولفوکساید یک اثر محافظتی قوی در مقابل ایسکمی مغزی موضعی- موقتی در موش صحرایی دارد. دی‌متیل سولفوکساید ممکن است یک کاندید برای درمان ضایعات مغزی در مرحله حاد ایسکمی مغزی موضعی باشد.


مسعود تقی‌زاده جاهد، سیدحسین جارالمسجد، صمد محمد نژاد، علی رضایی، عباس دل‌آذر،
دوره 66، شماره 9 - ( 9-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: بهبود زخم در برخی از بیماری‌ها و اختلالات مزمن یک چالش درمانی محسوب می‌شود. در این تحقیق اثرات ضدالتهابی و ترمیمی عصاره خشک اندام هوایی اکیناسه‌آ پورپورا در مقایسه با اکسیدروی بعد از ترومای جراحی پوست موش صحرایی بررسی شد.

روش بررسی: پس از القای بیهوشی در 60 موش صحرایی ماده، سالم با نژاد ویستار، چهار زخم دایره‌ای‌شکل تمام ضخامت به قطر mm7 در پشت هر کدام از آنها ایجاد شد و روند التیامی در سه گروه شامل اکیناسه‌آ پورپورا، اکسید روی و شاهد مورد مطالعه قرار گرفت. تجویز داروها و اندازه‌گیری زخم‌ها با آنالیز تصاویر دیجیتالی، روزی یک‌بار به‌مدت 21 روز صورت پذیرفت. جهت مطالعات میکروسکوپی از بافت مورد نظر در هر یک از روزهای 0، 3، 7، 14 و 21 نمونه‌برداری شد و نماهای ریزبینی با توجه به فاکتورهای هیستوپاتولوژیکی رتبه‌بندی شدند.

یافته‌ها: با تکیه بر یافته‌های مورفومتریک در روز 21 دوره تیمار، در گروه تیمار با عصاره اکیناسه‌آ پورپورا با متوسط اندازه زخم mm203/0±18/0، بیشترین و گروه شاهد با متوسط اندازه زخم mm221/0±81/2 کمترین میزان جمع‌شدگی زخم مشاهده شد. گروه عصاره در روز 7، 5/2 برابر و در روز 14، سه‌برابر بیشتر از گروه شاهد جمع‌شدگی زخم را نشان داد (01/0>p). براساس نتایج هیستوپاتولوژیکی، برآیند کلی التیام در گروه عصاره اکیناسه‌آ پورپورا بهتر از سایر گروه‌ها بود (01/0>p). 

نتیجه‌گیری: عصاره اکیناسه‌آ پورپورا با اثرات ضدالتهابی و ترمیمی در التیام زخم‌های جلدی تمام ضخامت از اکسیدروی مؤثرتر است.


عباسعلی وفایی، علی رشیدی‌پور،
دوره 67، شماره 4 - ( 4-1388 )
چکیده

800x600 زمینه و هدف: مطالعات قبلی نشان داده‌اند که وقایع استرس‌زا که با ترشح هورمون‌های گلوکوکورتیکوییدی از قشر غدد فوق‌کلیه همراهند و همچنین تزریق آگونیست گیرنده‌های گلوکوکورتیکوییدی احتمالا با اثر بر فرایند یادگیری و حافظه هیجانی، موجب تعدیل آن می‌شوند. هدف‌ این‌ تحقیق‌ تعیین اثرات استرس حاد و تزریق سیستمیک کورتیکوسترون به عنوان آگونیست گیرنده گلوکوکورتیکوییدی بر فاز اکتساب، تثبیت و به‌خاطرآوری اطلاعات ‌در موش‌ سفید بزرگ‌ آزمایشگاهی‌ (صحرایی) در مدل یادگیری احترازی غیرفعال بود.

روش بررسی: در این‌ مطالعه‌ تجربی از 180 سر موش نر نژاد ویستار (220 تا250 گرم)‌ استفاده‌ شد. ابتدا موش‌‌ها در دستگاه‌ احترازی‌ غیرفعال‌ آموزش‌ داده‌ شدند و 48 ساعت‌ بعد از آن ارزیابی به‌خاطرآوری‌ انجام‌ شد که‌ در طی‌ آن‌ مدت‌ زمانی‌ که‌ طول‌ می‌کشید تا حیوان‌ برای اولین بار وارد محفظه‌ تاریک‌ دستگاه‌ شود و کل مدت‌ زمانی‌ که در محفظه‌ روشن و تاریک ‌در طی‌ 10 دقیقه‌ ارزیابی سپری می‌‌نمود به‌ عنوان معیار میزان‌ حافظه‌ در نظر گرفته‌ شد و ثبت گردید. برای ارزیابی اکتساب، تثبیت و به‌خاطرآوری حافظه 30 دقیقه قبل و بلافاصله بعد از آموزش و 30 دقیقه قبل از تست به‌خاطرآوری کورتیکوسترون با دوزهای 5/0، یک و سه میلی‌گرم به ازاء هر کیلو وزن و به صورت داخل صفاقی ‌تزریق‌ شد. همچنین از استرس محدودکننده به مدت 10 دقیقه در زمان‌های مشابه در فازهای مختلف حافظه استفاده گردید و در انتها فعالیت حرکتی حیوانات مورد ارزیابی قرار گرفت.

یافته‌ها: نتایج‌ نشان‌ داد که‌ تزریق‌ کورتیکوسترون 30 دقیقه قبل از آموزش با دوز یک میلی‌گرم اکتساب و تزریق آن با دوز یک و سه میلی‌گرم تثبیت را به‌طور معنی‌داری تقویت نمود (05/0p<) و با همین دوزها به‌خاطرآوری را به‌طور معنی‌‌داری‌ مختل نمود‌ (05/0p<). استرس حاد همه فازها را دچار اختلال نمود. ضمنا تزریق کورتیکوسترون و استرس حاد تاثیر معنی‌داری بر فعالیت حرکتی حیوانات ندارد.

نتیجه‌گیری: که‌ گیرنده‌های گلوکوکورتیکوییدی بسته به میزان فعال شدن نقش‌ مهمی‌ در تعدیل‌ فازهای مختلف یادگیری (اکتساب، تثبیت و به‌خاطرآوری اطلاعات‌ تازه‌ آموخته ‌شده)‌ مربوط‌ به‌ حوادث‌ هیجانی‌ دارند و این اثرات در فازهای مختلف یادگیری متفاوت است.

Normal 0 false false false EN-GB X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4


مریم ابوطالبی چالشتری، علی رشیدی‌پور، عباسعلی وفایی،
دوره 67، شماره 7 - ( 7-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: شواهد نشان می‌دهد تزریق گلوکوکورتیکوییدها بعد از آموزش تثبیت انواع مختلف حافظه‌را افزایش می‌دهند. مکانیسم‌های اثر افزایشی آنها بر تثبیت حافظه روشن نیست. هدف مطالعه بررسی نقش گیرنده‌های NMDA و کانال‌های کلسیمی در اثرات کورتیکوسترون بر تثبیت حافظه است.

روش بررسی: ١66 سر موش سوری نر نژاد آلبینو با وزن میانگین ٣٠ گرم استفاده شد. موش‌ها در مدل یادگیری احترازی غیر فعال آموزش داده شدند (شوک 5/0 میلی‌آمپر برای مدت سه ثانیه). در آزمایش یک بلافاصله بعد از آموزش، کورتیکوسترون با دوزهای مختلف (3/0، یک و سه میلی‌گرم به‌ازای کیلوگرم) تزریق شد. در آزمایش دو و سه به‌ترتیب اثر موثرترین دوز کورتیکوستر-ون در حضور یا غیاب وراپامیل (یک آنتاگونیست کانال‌های‌کلسیمی با دوزهای 5/2، پنج و 20 میلی‌گرم به‌ازای کیلوگرم) یا MK 801 (یک آنتاگونیست گیرنده‌های NMDA با دوز 1/0 میلی‌گرم به‌ازای کیلوگرم) بررسی شد. در همه آزمایش‌ها، 48 ساعت بعد از آموزش، تست به‌خاطرآوری (مدت زمانی که طول می‌کشید که حیوان وارد بخش تاریک دستگاه شود) انجام شد.

یافته‌ها: کورتیکوسترون در دوز 3/0 میلی‌گرم به‌میزان معنی‌داری تثبیت حافظه را افزایش‌داد. وراپامیل در دوزهای ٥/٢ و پنج میلی‌گرم اثرات تقویتی کورتیکوسترون را بر تثبیت حافظه تضعیف نمود. تجویز MK 801 نیز به‌طور معنی‌داری اثرات کورتیکوسترون را بر تثبیت حافظه مهار می‌کند.

نتیجه‌گیری: حداقل بخشی از اثرات کورتیکوسترون بر تثبیت حافظه از طریق کانال‌های کلسیمی و گیرنده‌های NMDA اعمال می‌شود.


محمد مهدی سلطان‌دلال، محمد حسین یزدی، زهیر محمد حسن، مرضیه هولاکویی، ترانه پیمانه عابدی محتسب، فرزانه امین هراتی، سولماز آقا امیری، مهدی مهدوی،
دوره 67، شماره 11 - ( 11-1388 )
چکیده

800x600 زمینه و هدف: با توجه به خواص تنظیم‌کنندگی سیستم ایمنی پروبیوتیک‌ها و اثر تنظیمی آنها بر عملکردهای سیستم ایمنی هدف این مطالعه بررسی این خواص در موش‌های مبتلا به سرطان پستان است که روزانه به‌صورت خوراکی لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس دریافت می‌کنند.

روش بررسی: تعداد 30 سر موش ماده شش تا هشت هفته‌ای با وزن تقریبی 30-25 گرم در شرایط یکسان به‌طور تصادفی در دو گروه تقسیم شدند که هر گروه شامل 15 عدد موش بود. یکی از گروه‌ها به‌عنوان کنترل در نظر گرفته شد. موش‌های گروه اول به‌مدت دو هفته قبل از توموری شدن روزانه به‌میزان نیم میلی‌لیتر سوسپانسیون لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس (CFU/ml108´7/2) را دریافت کردند و بعد از توموری‌شدن هم با وقفه‌های سه‌روزه به‌صورت دوره‌های هفت‌روزه لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس را دریافت نمودند. گروه دوم (کنترل) در طول مطالعه با حجم یکسان و شرایط مساوی بافر فسفات نمکی (PBS) دریافت کردند. 

یافته‌ها: موش‌های دریافت‌کننده پروبیوتیک لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس دارای میزان IFnγ بیشتری در کشت سلول‌های طحالی خود در مقایسه با موش‌های کنترل بوده (005/0p<) و همچنین میزان IL4 نیز که به‌عنوان سایتوکایین ایمنی هومورال و مربوط به سلول‌های Th2 می‌باشد، در موش‌های گیرنده پروبیوتیک کمتر می‌باشد (347/0p=). "بقا" در موش‌های گیرنده پروبیوتیک به‌طور معنی‌داری در مقایسه با گروه کنترل افزایش داشت (001/0p<). نتیجه‌گیری: مصرف روزانه لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس به‌عنوان یک عامل تنظیم‌کننده و محرک سیستم ایمنی در کمک به درمان افراد مبتلا به سرطان که دچار ضعف سیستم ایمنی می‌شوند می‌تواند مفید باشد.

Normal 0 false false false EN-GB X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4


پریسا حسنین، سیامک شهیدی،
دوره 68، شماره 1 - ( 1-1389 )
چکیده

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 زمینه و هدف: اسید اسکوربیک، در چندین مدل تجربی سبب بهبود نواقص شناختی شده است. دیابت نیز موجب اختلالات یادگیری و حافظه‌ای می‌گردد. در این مطالعه به بررسی تجویز خوراکی اسید اسکوربیک (mg/kg100) به مدت 30 روز بر حافظه و یادگیری احترازی غیر فعال در موش‌های صحرایی کنترل و دیابتی می‌پردازیم.

روش بررسی: دیابت با تزریق داخل صفاقی استرپتوزوتوسین به حیوانات القاء شد. سه روز بعد، اگر گلوکز پلاسمای بیش از اندازه‌گیری می‌شد، دیابت تأیید می‌شد. درمان از شروع هیپرگلایسمی به‌مدت 30 روز ادامه یافت. یادگیری احترازی غیر فعال، در پایان درمان انجام شد و 24 ساعت بعد از آن، تست حافظه صورت گرفت. در پایان حیوانات وزن شده و نمونه‌های خون برای اندازه‌گیری گلوکز جمع‌آوری شد. 

یافته‌ها: دیابت سبب اختلال در فرایند حافظه و یادگیری احترازی غیر فعال در حیوانات گردید. درمان با اسید اسکوربیک، سبب بهبود یادگیری و حافظه در موش‌های کنترل گردید و نواقص یادگیری و حافظه‌ای را در موش‌های دیابتی اصلاح کرد. در حیوانات دیابتی تحت درمان، کاهش وزن و هیپرگلایسمی نسبت به موش‌های دیابتی درمان نشده کمتر بود. اثرات هیپوگلایسمیک و یا آنتی اکسیدانی اسید اسکوربیک، احتمالاً در نتایج به‌دست آمده بر روی یادگیری و حافظه در دیابت تأثیر داشته‌اند. 

نتیجه‌گیری: تجویز اسید اسکوربیک به‌مدت 30 روز از آغاز دیابت سبب حفاظت از اختلالات شناختی مرتبط با آن می‌شود. با انجام کارآزمایی‌های بالینی شاید بتوان از اسید اسکوربیک به‌عنوان یک مکمل همراه در بهبود اختلالات شناختی ناشی از دیابت استفاده کرد.


مهوش حصاری، کامران منصوری، علی مصطفایی، علی بیدمشکی پور،
دوره 68، شماره 3 - ( 3-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: آنزیم‌های پروتئولیتیک، خصوصاً کلاژنازها برای هضم ماتریکس خارج سلولی، جداسازی سلول‌ها و کشت اولیه مورد استفاده قرار می‌گیرند. با توجه به مشکلات تخلیص و مقدار کم کلاژنازها در منابع باکتریایی یا جانوری، یافتن منابع جدید و کم هزینه این آنزیم‌ها اهمیت دارد. به‌همین جهت در این مطالعه اکتینیدین که فراوان‌ترین پروتیین میوه کیوی است، تخلیص شد و مخلوط مناسبی از آن و تریپسین برای جداسازی سلول‌های اندوتلیال آئورت موش صحرایی به‌کار رفت.
روش بررسی:
سلول‌های اندوتلیال آئورت با استفاده از محلول هضمی شامل غلظت‌های متفاوت اکتینیدین (دو تا 16 میلی‌گرم در میلی‌لیتر) و تریپسین (3/0، 6/0، 2/1 و 4/2 میلی‌گرم در میلی‌لیتر) در زمان‌های مختلف (15 تا 90 دقیقه) جدا شدند و در محیط کشت DMEM کشت داده شدند. سلول‌های جداشده به‌واسطه خصوصیات مورفولوژیک و رنگ‌آمیزی ایمونوسیتوشیمی شناسایی شدند و درصد بقا به‌کمک آزمون تریپان بلو تخمین زده شد.
یافته‌ها: اکتینیدین در غلظت 10 میلی‌گرم در میلی‌لیتر به‌همراه تریپسین با غلظت 2/1 میلی‌گرم در میلی‌لیتر به‌مدت 60 دقیقه توانست سلول‌های اندوتلیال آئورت موش صحرایی را جدا کند. درصد بقای سلول‌های ذکر شده در این شرایط 90% تخمین زده شد. خصوصیات مورفولوژیک و ایمونوسیتوشیمی ماهیت سلول‌های جدا شده به‌عنوان سلول‌های اندوتلیال را تأیید نمود.
نتیجه‌گیری:
یافته‌ها نشان داد که مخلوط بهینه اکتینیدین و تریپسین اثرات سمی محسوسی بر سلول‌های جدا شده نداشته و گزینه‌ای مناسب و جدید برای جداسازی سلول‌های اندوتلیال آئورت موش صحرایی است.


بهارک اختر دانش، محمد‌حسین رادفر، فاطمه باقری،
دوره 68، شماره 8 - ( 8-1389 )
چکیده

  زمینه و هدف : نقش قابل توجه حیوانات آزمایشگاهی در پیشرفت علوم و تحقیقات باعث شده تا امروزه در سرتاسر جهان تلاش‌های وسیعی جهت دستیابی به روش‌های صحیح کنترل و ریشه‌کنی آلودگی‌های مختلف این حیوانات، از جمله آلودگی‌های انگلی صورت پذیرد. تحقیقات محدودی در مورد وضعیت آلودگی انگلی حیوانات آزمایشگاهی در ایران صورت پذیرفته، لذا این مطالعه با هدف بررسی انگل‌های خونی، جلدی و گوارشی حیوانات آزمایشگاهی نگهداری شده در شرایط متعارف انجام پذیرفت. روش بررسی: در یک مطالعه توصیفی- مقطعی،240 سر موش سوری و رت به صورت تصادفی از دو حیوان‌خانه مجزا در شهر کرمان انتخاب و نمونه‌های خون، تراشه‌های پوستی و محتویات دستگاه گوارش آنها از لحاظ حضور آلودگی انگلی مورد بررسی قرار گرفت. یافته‌ها: در حیوان‌خانه شماره 1، آلودگی به کک نوسوپسیلا فاسیتوس، سستود هایمنولپیس دیمینوتا و تک یاخته‌های انتاموباموریس و کریپتوسپوریدیم به ترتیب در 41/35%، 1/36%، 75/3% و 25/1% رت‌ها حضور داشت. هم‌چنین 58/4% از موش‌های سوری به انتاموباموریس آلوده بودند. در حیوان‌خانه شماره 2، آلودگی به انتاموباموریس به ترتیب در 5/2% و 2% رت‌ها و موش‌های سوری مشاهده شد. نتیجه‌گیری: با توجه به حضور آلودگی انگلی بدون علامت بالینی در حیوان‌خانه‌های واجد شرایط متعارف مورد بررسی، انجام اقداماتی چون نمونه‌گیری‌های تصادفی دوره‌ای و نظارت دقیق بر وضعیت بهداشتی محیط حیوان‌خانه و غذای مصرفی حیوانات از حیوانات آزمایشگاهی ضروری به نظر می‌رسد. پاک‌سازی حیوان‌خانه‌ها از آلودگی انگلی نه تنها تاثیر نامطلوب این آلودگی‌ها در روند تحقیق را برطرف می‌سازد بلکه با حذف خطر انتقال بیماری‌های مشترک، سلامتی محققین و کارکنان را فراهم می‌سازد.


مرضیه برزگر، سید‌علیرضا طلائی زواره، محمود سلامی،
دوره 68، شماره 10 - ( 10-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: شواهد متعددی نشان می‌دهد که مواجهه با استرس‌های محیطی مختلف در طی دوران بارداری بر رفتارهای فیزیولوژیک فرزندان موثر است. در این مطالعه تجربی اثر استرس صوتی در دوران بارداری، بر یادگیری تثبیت حافظه فضایی فرزندان نر موش‌های صحرایی در ماز آبی موریس و نیز میزان کورتیکوسترون سرم آن‌ها بررسی شده است.

روش ‌بررسی: فرزندان نر از مادرانی که دوره بارداری را به طور طبیعی گذراندند یا در هفته آخر بارداری در معرض استرس قرار داشتند، به چهار گروه 10 سری شامل یک گروه کنترل، و سه گروه که در هفته آخر جنینی روزانه 1، 2 و 4 ساعت در معرض استرس صوتی بودند، تقسیم شدند. یادگیری فضایی طی پنج شب و هر شب چهار مرحله آزمایش، توسط ماز آبی موریس سنجیده شد. در شب آخر میزان تثبیت حافظه فضایی نیز بررسی شد. مدت زمان سپری شده و مسافت پیموده شده در ربع‌های مورد نظر ماز تجزیه و تحلیل شد.

یافته‌ها: نتایج حاصل نشان داد که مواجهه روزانه به مدت دو و یا چهار ساعت در هفته آخر بارداری باعث ایجاد اختلال در روند یادگیری و نیز تثبیت حافظه فضایی فرزندان می‌شود (05/0p<). میزان کورتیکوسترون سرم این حیوانات نیز به وضوح افزایش یافته بود و با نتایج حاصل از مطالعات رفتاری همخوانی داشت. اعمال روزانه یک ساعت استرس تغییری در میزان کورتیکوسترون و رفتار فرزندان ایجاد نکرد.

نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های ما، مواجهه روزانه با استرس صوتی در هفته آخر بارداری، می‌تواند سبب افزایش کورتیکوسترون سرم و کاهش یادگیری و حافظه در فرزندان نر بالغ شود.


نسرین تک زارع، اعظم بختیاریان، اسماعیل سعیدی، وحید نیکوئی،
دوره 68، شماره 10 - ( 10-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: آلپرازولام جزو خانواده بنزودیازیین‌ها می‌باشد که امروزه مصرف آن در جامعه به‌خصوص خانم‌های باردار به صورت تصاعدی افزایش یافته است. با توجه به این‌که تحقیقات زیادی در مورد آثار تراتوژنیک این دارو در دوران ارگانوژنز انجام نگرفته است، هدف از این تحقیق، بررسی آثار تراتوژنیک آلپرازولام بر جنین موش صحرایی می‌باشد.

روش‌ بررسی: در این مطالعه تأثیر داروی آلپرازولام با دوزهای مختلف (mg/kg/day6 و 4 و 2 و0) بر روی چهار گروه جنین موش صحرایی پنج تا 17 روزه که هر گروه شامل پنج جنین موش ماده رت بودند، بررسی گردید. وزن موش‌ها حدوداً بین 250 تا 300 گرم و همگی بالغ (سه ماهه) و سالم بودند کلیه گروه‌ها بعد از بروز بارداری هر روزه دوزهای تعیین شده دارو را به صورت تزریقی تا روز پانزدهم دریافت کردند. پس از طی مراحل بارداری، جنین‌ها خارج شده و مورد مطالعه ماکروسکوپی (آنومالی‌های ظاهری) و میکروسکوپی قرار گرفتند.

یافته‌ها: نتایج حاصله از مطالعه نشان‌دهنده این نکته می‌باشد که با افزایش دوز آلپرازولام به‌خصوص mg/kg/day6 در میزان بروز آنومالی‌های ظاهری، چشم غیرطبیعی، شکاف کام و لب افزایش قابل ملاحظه‌ای دیده می‌شود. همچنین میانگین قد جنین‌ها با افزایش دوز دارو، کاهش یافته است. آنالیز آماری نشان داد که میزان اثرات تراتوژنیک آلپرازولام به صورت معنی‌داری در گروه چهارم (mg/kg/day6)، بالاتر از گروه‌های کنترل و آزمایش اول و دوم می‌باشد (001/0p=).

نتیجه‌گیری: نتایج به‌دست آمده از این مطالعه حاکی از تراتوژن بودن آلپرازولام در دوز بالا می‌باشد. توصیه می‌گردد که مادران باردار از مصرف بنزودیازیین‌ها در سه ماهه اول بارداری خودداری نمایند.


سید فخرالدین مصباح، عایشه بحری، الهه قاسمی، طاهره طلائی خوزانی، حسین میرخانی، محمد ابراهیم پارسان‍‍ژاد،
دوره 69، شماره 3 - ( 3-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: سندرم تخمدان پلی کیستیک (PCOS) علت اصلی ناباروری ناشی از فقدان تخمک‌گذاری می‌باشد. یکی از راه‌های درمان این سندرم استفاده از داروی متفورمین است. هدف اصلی این پژوهش ارزیابی تأثیر داروی متفورمین بر اندومتر رحم در حین لانه گزینی و تعداد جنین در موش صحرایی ماده دچار سندرم تخمدان پلی کیستیک می‌باشد.

روش بررسی: تعداد 40 سر موش صحرایی ماده بالغ از نژاد Sprague-Dawley به‌طور تصادفی انتخاب و به چهار گروه مساوی تقسیم شدند. گروه یک: کنترل، بدون دریافت هیچ دارویی، گروه دو: داروی متفورمین (mg/kg/day150) دریافت نمودند، گروه سه: با دریافت استرادیول والریت (mg/rat4)، PCOS در آن‌ها برانگیخته شد، گروه چهار: پس از برانگیختن PCOS، موش‌ها با متفورمین درمان شدند. وزن بدن، قند خون و هورمون‌های LH، FSH، تستوسترون، پروژسترون و استرادیول در خون موش‌ها اندازه‌گیری شدند. پس از جفت-‌گیری موش‌های هر گروه به‌طور تصادفی و مساوی به دو زیر گروه تقسیم شدند و زیر گروه‌ها 5 و 15 روز پس از جفت‌گیری به‌ترتیب برای بررسی واکنش‌های دسیدوا در رحم و شمارش جنین کشته شدند.

 یافته‌ها: قند خون و هورمون‌های LH، FSH، تستوسترون و استرادیول در موش‌های دچار PCOS افزایش معنی‌دار داشت. قند خون به‌صورت معنی‌دار در موش‌های دچار PCOS دریافت‌کننده متفورمین کاهش نشان داد (01/0P£)، در حالی که وزن و تعداد جنین افزایش نشان داد (01/0P£). وزن در موش‌های دچار PCOS نسبت به گروه کنترل افزایش داشت (01/0P£).

نتیجه‌گیری: متفورمین تأثیر معنی‌دار بر میزان گلوکز و هورمون‌های جنسی خون و هم‌چنین تعداد جنین در موش صحرایی مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک دارد.


عابدین وکیلی، محمد رضا عینعلی، احمد رضا بندگی،
دوره 69، شماره 7 - ( 7-1390 )
چکیده

800x600 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

زمینه و هدف: مطالعات متعدد نشان داده‌اند زعفران اثر محافظتی در مقابل آسیب اکسیداتیو در ایسکمی گلوبال مغزی دارد، اما اثر آن بر ادم مغزی و آسیب اکسیداتیو در ایسکمی مغزی موضعی کاملا مشخص نیست. این مطالعه با هدف بررسی اثر زعفران بر ادم مغزی، حجم ضایعات مغزی و میزان فعالیت آنزیم‌های آنتی اکسیدانت (آنزیم سوپر اکسید دیس‌موتاز و گلوتاتیون پراکسید) و غلظت مالون دی آلدیید در بافت ایسکمیک مغز در مدل تجربی سکته مغزی طراحی شد. 

روش بررسی: ایسکمی موضعی با مسدود کردن موقتی شریان میانی مغز برای مدت یک ساعت در موش صحرایی ایجاد شد. زعفران با دوز mg/kg ip100 در شروع ایسکمی به‌صورت داخل صفاقی تزریق و 24 ساعت بعد ادم و حجم آسیب مغزی اندازه‌گیری شد. غلظت مالون دی آلدیید و میزان فعالیت آنزیم سوپر اکسید دیس‌موتاز و گلوتاتیون پراکسید در بافت ایسکمیک مغز با استفاده از کیت مخصوص اندازه‌گیری شد.

یافته‌ها: زعفران حجم ضایعات مغزی را 77% (001/0P<) و ادم مغزی را 60% (001/0P<) در مقایسه با گروه شاهد کاهش داد. همین‌طور زعفران به‌طور معنی‌داری غلظت بافتی مالون دی آلدیید را کاهش داده (001/0‌P<) و میزان فعالیت آنزیم سوپر اکسید دیس‌موتاز (001/0‌P<) و گلوتاتیون پراکسید (‌001/0P<) در بافت ایسکمیک کورتکس مغز به‌طور معنی‌داری افزایش داد.

نتیجه‌گیری: زعفران اثرات محافظتی در مقابل آسیب اکسیداتیو ایسکمیک و ادم مغزی در مدل ایسکمی مغزی موضعی- موقتی در موش صحرایی دارد. این اثر احتمالا از طریق افزایش ظرفیت آنزیم‌های آنتی‌اکسیدان و کاهش تولید رادیکال‌های آزاد اعمال می‌شود. 


محمدنبی سربلوکی، علی محمد علیزاده، محمود خانیکی، صالح عزیزیان، محمدعلی محققی،
دوره 69، شماره 11 - ( 11-1390 )
چکیده

800x600 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 زمینه و هدف: سرطان یک فرایند چند مرحله‌ای است که دوره شروع آن طولانی بوده و در ادامه سریع و پیش‌رونده می‌باشد. مطالعات گذشته اثر آنتی توموری کورکومین و عملکرد آن بر سلول‌های توموری را تایید کرده‌اند. روش‌های مختلفی برای افزایش کارایی و اثربخشی کورکومین صورت گفته که یکی از آن‌ها، ساخت نانوذره دندروزوم توسط دکتر سربلوکی بوده است. مطالعه حاضر جهت بررسی اثر محافظتی ترکیب کورکومین- دندروزومی بر سرطان کولون در مدل حیوانی طراحی شده است.

روش بررسی: 40 سر موش صحرایی نژاد فیشر به سه گروه کنترل، کورکومین و کورکومین- دندروزوم تقسیم شدند. کلیه حیوانات داروی کارسینوژنیک آزوکسی متان (mg/kg s.c. 15) هفته‌ای یک‌بار و به‌مدت دو هفته دریافت کردند. حیوانات در گروه‌های کورکومین و کورکومین- دندروزوم از دو هفته قبل از تزریق آزوکسی متان تا 14 هفته بعد از آخرین تزریق آن، به‌ترتیب کورکومین 2/0% و ترکیب کورکومین- دندروزوم دریافت نمودند. در پایان مطالعه، کولون حیوانات خارج و تحت مطالعه هیستوپاتولوژی و ایمونوهیستوشیمی قرار گرفتند. 

یافته‌ها: میانگین تعداد ضایعات، نسبت هسته به سیتوپلاسم، عدم پولاریته هسته‌ای، کاهش سلول‌های گابلت و ناهنجاری ساختاری و نیز بیان بتا- کاتنین در گروه کنترل بالا بود اما در گروه‌های تیمار با کورکومین و ترکیب کورکومین- دندروزوم نسبت به گروه کنترل کم‌تر شد به‌طوری که به‌شکل معنی‌داری در گروه ترکیبی به‌شدت کاهش پیدا کرد (P<0/05).

نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان می‌دهد دندروزوم به‌عنوان یک نانوذره مناسب جهت افزایش کارایی کورکورمین در پیشگیری سرطان کولون می‌تواند به‌کار رود.


شادمهر میردار، آنا عرب، مهدی هدایتی، اکبر حاجی‌زاده،
دوره 69، شماره 12 - ( 12-1390 )
چکیده

زمینه و هدف : مسلم است که محیط رحم و دوره جنینی به طور عمیقی بر سلامتی و رشد پس از تولد اثر می‌گذارد و فعالیت HIF-1α در دوره زندگی جنینی و پس از تولد ضروری است. هدف این مطالعه بررسی تاثیر یک دوره تمرینات استقامتی شنا در دوران بارداری موش‌های نژاد ویستار بر سطوح فاکتور القایی هایپوکسی ( HIF-1α ) ریه‌ی نوزادان به عنوان عامل کلیدی تنظیم کننده اکسیژن آن‌ها بود. روش بررسی: تعداد 16 سر موش ماده‌ی نژاد ویستار و وزن تقریبی 200-180 گرم پس از دو هفته آشنایی با محیط جدید و استرس ناشی از آب و سپس بارداری به دو گروه شنا و کنترل تقسیم شدند. برنامه‌ تمرینی شنا از روز اول بارداری شروع و در طی سه هفته به‌مدت 60 دقیقه در روز ادامه پیدا کرد. نمونه‌گیری بافتی از ریه نوزادان موش‌ها دو روز پس از تولد انجام شد. غلظت HIF-1α ریه با استفاده از روش الایزا ( ELISA ) تعیین گردید. تجزیه و تحلیل آماری یافته‌ها با استفاده از test - I ndependent t در سطح معنی‌داری (05/0 ≥ P ) انجام شد. یافته‌ها: یافته‌های تمرین شنا موجب افزایش معنی‌دار (001/0 P< ) سطوح HIF-1α ریه نوزادان در مقایسه با گروه کنترل شد. علاوه براین افزایش غیر معنی‌داری در وزن و نیز وزن ریه نوزادان گروه تمرین شنا مشاهده شد. نتیجه‌گیری: یافته‌های پژوهش سطوح HIF-1α را برای رشد ریه جنین به عنوان عنصر ضروری پیشنهاد می‌کند. علاوه براین بررسی بیش‌تر سطوح HIF-1α پس از تولد و در شرایط تمرینی مختلف می‌تواند تحلیل مناسب‌تری را بر اساس یافته‌های این پژوهش در اختیار قرار دهد.


محمد مهدی سلطان‌دلال، سلیمان مکرری، محمد حسین یزدی، ترانه پیمانه عابدی محتسب، لیلا شیرازی، مهدی مهدوی،
دوره 70، شماره 1 - ( 1-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به اثرات ایمونومدولاتوری باکتری های خانواده لاکتوباسیلوس به عنوان پروبیوتیک، هدف بررسی ما اثر تجویز خوراکی لاکتوباسیلوس روتری روی سایتوتوکسیسیتی سلو لهای کشنده طبیعی و پاسخ تکثیری مبتلا به آدنوکارسینومای پستان بود. روش BALB/c لنفوسیت های اختصاصی تومور لاکتوباسیلوس روتری موش های بررسی: تعداد 30 سر موش ماده شش تا هشت هفت های با وزن تقریبی 17 تا 19 گرم به دو گروه 15 تایی تقسیم شدند یک گروه، لاکتوباسیلوس روتری در دوز 108 2/7 باکتری در نیم میلی لیتر بافر فسفات استریل دریافت × دریافت کردند. موش های گروه Phosphate Buffered Saline (PBS) نمودند. گروه کنترل بافر فسفات نمکی پروبیوتیک به مدت دو هفته قبل از توموری شدن، باکتری دریافت کردند. بعد از توموری شدن نیز 30 روز با وقفه های سه روزه به صورت دور ههای هفت روزه لاکتوباسیلوس روتری را دریافت نمودند. بررسی میزان سایتوتوکسیسیتی سلول های کشنده طبیعی و پاسخ تکثیری لنفوسی تهای اختصاصی تومور به ترتیب با تکنیک های بر طبق دستور العمل شرکت سازنده عمل گردید. یافت هها: Brdu (Roche, Germany) و LDH assa (Takara, Japan) نتایج مطالعه حاضر نشان داد که در مو شهای گروه دریافت کننده لاکتوباسیلوس روتری به عنوان ایمونومدولاتور، پاسخ تکثیری لنفوسی تها اختصاصی تومور و پاسخ سایتوتوکسیسیتی سلول های کشنده طبیعی و پاسخ ازدیاد اختلاف معنی داری داشت. نتیج هگیری: مصرف PBS حساسیت تاخیری نسبت به گروه کنترل دریافت کننده روزانه پروبیوتیک ها به عنوان یک عامل تنظی مکننده سیستم ایمنی در افراد مبتلا به سرطان م یتواند مفید باشد. ضمن این که در افراد سالم هم مصرف این پروبیوتیک می تواند با تقویت سیستم ایمنی باعث کارآمدی بیش تر آن در برابر ناهنجار یهای مختلف گردد.

صفحه 1 از 3    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb