جستجو در مقالات منتشر شده


11 نتیجه برای مولتیپل اسکلروزیس

سید مسعود نبوی، شهریار پورفرزام، حسن قاسمی،
دوره 64، شماره 7 - ( 5-1385 )
چکیده

این مطالعه، به منظور آگاهی یافتن از خصوصیات سیر بالینی و پیش آگهی مولتیپل اسکلروزیس (MS) و مشخص نمودن میزان پیشرفت آن و میزان توانایی و ناتوانی بیماران طراحی شد.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی تحلیلی، توصیفی در 203 بیمار مبتلا به MS قطعی (بر اساس معیارهای مک دونالد 2001) طراحی گردید و براساس تکمیل پرسشنامه ای مشتمل بر ثبت خصوصیات دموگرافیک، تاریخچه بیماری، وضعیت توانایی بیماران و معاینات ویژه بود.
یافته ها: میانگین سن بیماران مورد مطالعه 6/35 سال و 6/60 درصد آنها مونث بودند. میانگین طول دوره بیماری 3/8 سال و شروع بیماری در 8/70 درصد موارد تدریجی و بیشترین تظاهر شروع بیماری به صورت حسی- حرکتی بوده است. میانگین تعداد حملات در طول دوره بیماری 5/5 مرتبه و میانگین تعداد بستری شدن 15/2 مرتبه بود. سیر بالینی در 4/72 درصد از بیماران به صورت عود کننده - فروکش کننده (Relapsing Remitting) بوده و میانگین درجه ناتوانی بر حسب معیار EDSS (Expanded Disability Status Scale) در بیماران 2/5 ثبت شده است.
نتیجه گیری: سیر بالینی بیماران مورد مطالعه ما عمدتا عود کننده - فروکش کننده (Relapsing Remitting) بود(4/72 درصد). در میانگین هشت ساله طول مدت بیماری، میانگین درجه ناتوانی برحسب EDSS معادل پنج بود. با وجود میانگین نسبتا بالای طول دوره بیماری، اغلب بیماران قادر به انجام کارهای شخصی خود هستند.


سیداحمدرضا خاتون‌آبادی، حمدرضا هادیان، مجید غفارپور، کریما کهلویی، اکبر حسن‌زاده،
دوره 66، شماره 10 - ( 10-1387 )
چکیده

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 زمینه و هدف: نتایج مطالعات مختلف نشان داده است 45 تا 65 درصد بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس از انواع اختلالات شناختی رنج می‌برند. یکی از مؤلفه‌های شناختی، حافظه معنایی است که از عوامل ضروری در برقراری ارتباط مؤثر روزمره است. در تحقیق حاضر حافظه طبقه‌بندی معنایی برای بررسی سازماندهی معنایی در افراد سالم و بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس مورد مطالعه قرار گرفت.

روش بررسی: در این تحقیق تعداد 90 نفر داوطلب در دو گروه افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس و افراد سالم که از نظر سن و جنس و تحصیلات مطابقت داده شدند مورد مطالعه قرار گرفتند. متغیرهای مورد مطالعه شامل زمان و تعداد پاسخ صحیح به اسامی دو طبقه معنایی طبیعی (حیوانات، میوه‌ها) و مصنوعی (اشیاء) بود که در حین نمایش واژه اندازه‌گیری گردید.

یافته‌ها: نتایج نشان داد که بین افراد سالم و مبتلایان به مولتیپل اسکلروزیس در زمان و تعداد پاسخ‌های درست به طبقه‌های معنایی طبیعی و مصنوعی تفاوت معنی‌داری وجود دارد. به‌علاوه، در هر گروه بین زمان و تعداد پاسخ‌های درست به دو طبقه معنایی طبیعی و مصنوعی تفاوت معنی‌داری مشاهده شد.

نتیجه‌گیری: نتایج تحقیق حاضر نشان داد که سازماندهی طبقه‌بندی معنایی به‌صورت طبقه طبیعی (حیوانات، میوه‌ها) و طبقه مصنوعی (اشیاء) در گروه بیماران مولتیپل اسکلروزیس نیز حفظ می‌شود. با وجود این، پردازش مقوله‌های مختلف معنایی (طبیعی و مصنوعی) در بیماران مولتیپل اسکلروزیس و سالم متفاوت می‌باشد. آنالیز داده‌های این مطالعه شواهدی را ارایه می‌دهد که در بیماران مولتیپل اسکلروزیس پردازش حافظه معنایی از نظر زمان پاسخ‌دهی و تعداد پاسخ‌های درست با کندی قابل توجهی نسبت به افراد سالم صورت می‌گیرد.


محمدرضا نجفی، فرنوش سنبلستان، محمدرضا آقا قزوینی، سید علی سنبلستان،
دوره 68، شماره 12 - ( 12-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: تشخیص بیماری اسکلروز متعدد به عنوان یک بیماری شایع و عامل اصلی ناتوانی‌های ناشی از مشکلات عصبی در بالغین جوان، به خصوص در ابتدای سیر آن، به خاطر کمبود بیومارکر تشخیصی مناسب دشوار می‌باشد. ‌هدف از انجام این مطالعه بررسی سطح بیومارکر سیستاتین C در نمونه‌های سرم و ادرار بیماران مبتلا به اسکلروز متعدد و مقایسه آن‌ها با افراد سالم و همچنین بررسی ارتباط آن‌ها با مقیاس سنجش میزان ناتوانی Expanded Disability Status Scale (EDSS)‌ بیماران می‌باشد.

روش‌بررسی: 54 بیمار مبتلا به اسکلروز متعدد (11 مرد و 43 زن با میانگین سنی 37/8±18/32 سال) بر طبق معیارهای مک‌دونالد به عنوان گروه مورد و 24 نفر فرد سالم (هفت مرد و 17 زن با میانگین سنی 07/10±31/34 سال) به عنوان گروه شاهد وارد مطالعه گردیدند. نمونه‌های خون و ادرار به روش صحیح از هر دو گروه گرفته شد و سطح سیستاتین C در آن‌ها اندازه‌گیری گردید.

یافته‌ها: میانگین غلظت سرمی سیستاتین C (mg/lit) در گروه مورد و شاهد به ترتیب mg/lit01/0±90/0 و mg/lit02/0±89/0 بود (84/0p=). میانگین غلظت ادراری سیستاتین C به ترتیب mg/lit91/1±37/25 و mg/lit54/2±11/21 بود (18/0p=). غلظت سرمی و ادراری سیستاتین C در بیماران با 5/2≥EDSS به ترتیب mg/lit01/0±90/0 و mg/lit33/2±11/25 و در بیماران 5/2EDSS> به ترتیب 03/0±90/0 و 84/2±30/26 بود که بین غلظت‌های سرمی (80/0p=) و ادراری (74/0p=) با EDSS بیماران رابطه معنی‌داری وجود نداشت.

نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که سیستاتین C سرمی و ادراری نمی‌تواند به عنوان یک بیومارکر در تشخیص و از طرفی در تعیین شدت بیماری مفید باشد.


سید میثم ابطحی فروشانی، نوروز دلیرژ، رحیم حب نقی، قاسم مسیبی،
دوره 69، شماره 11 - ( 11-1390 )
چکیده

800x600 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 زمینه و هدف: تحقیقات اخیر نقش اساسی IL-17 را در پاتوژنز آنسفالومیلیت تجربی خودایمن (EAE) مشخص نموده است. هم‌چنین عملکرد سلول‌های FoxP3+Treg در مهار واکنش‌های خودالتهابی مورد توجه قرار گرفته است. با وجودی‌که مطالعات قبلی موید نقش تعدیل‌گر ایمنی آل-ترانس رتینوییک اسید (ATRA) بوده است، ولی این اثرات عمدتاً بر مبنای تغییر در نسبت سایتوکین‌های Th1/Th2 توجیه شده‌اند. در این مطالعه اثرات درمانی ATRA بر روند EAE و پاسخ‌های لنفوسیت‌های T کمکی ارزیابی شد.

روش بررسی: بیماری EAE با استفاده از پپتید MOG35-55 و ادجوانت کامل فروند در موش‌های ماده C57BL/6 القا شد. سپس موش‌ها در دو گروه هفت رأسی قرار گرفتند. درمان با ATRA μg500 به‌ازای هر راس؛ یک‌روز در میان از زمان بروز علایم درمانگاهی در گروه درمانی (روز 12) آغاز گشت. هم‌زمان، گروه کنترل تنها حلال دارو را دریافت نمودند. علایم تا زمان کشتار موش‌ها (روز 33) روزانه ثبت گردید. میزان تکثیر با آزمون MTT، میزان تولید سایتوکین‌ها با ELISA و فراوانی سلول‌های FoxP3+Treg با فلوسیتومتری در بین سلول‌های طحالی سنجیده شد. 

یافته‌ها: تجویز ATRA پس از بروز علایم به‌طور معنی‌داری موجب تخفیف بیماری گردید. به‌دنبال تحریک مجدد پادگنی در سلول‌های جداشده از طحال، کاهش معنی‌دار تولید سایتوکین‌های پیش‌التهابی IL-17 و IFN-γ هم‌زمان با کاهش تکثیر لنفوسیتی، مشاهده گردید. فراوانی سلول‌های FoxP3+Treg و یا سطح IL-10 تغییر معنی‌داری نیافت. با این وجود نسبت‌های IFN-γ: IL-10 و IL-17: IL-10 کاهش معنی‌داری یافت.

نتیجه‌گیری: تجویز ATRA بعد از بروز علایم بیماری، ضمن کاهش تکثیر لنفوسیت‌های خود واکنش‌گر و تغییر نسبت سایتوکین‌های تولیدی به نفع سایتوکین‌های ضد التهابی، موجب بهبود EAE می‌گردد.


رؤیا مهدوی، میترا جمالی، مهدی رستمی‌راد، امین صفا، عبدالله جعفرزاده، محسن ناصری،
دوره 74، شماره 6 - ( 6-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: مولتیپل اسکلروزیس نوعی اختلال التهابی مزمن در سیستم اعصاب مرکزی است که با تخریب غلاف میلین و آسیب نورون‌ها همراه می‌باشد. از طرفی سلول‌های T تنظیمی (Treg) نقش مهمی در کنترل خودایمنی و التهاب دارند. فاکتور نسخه‌برداری ژن Forkhead box p3 (FOXP3) اختصاصی سلول‌های T تنظیمی است که در تکامل و فعالیت مهاری این سلول‌ها، نقش حیاتی دارد. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط بین پلی‌مورفیسم ژن FOXP3 در ناحیه rs2232365 با استعداد ابتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس انجام شده است.

روش بررسی: در این مطالعه مورد-شاهدی که در فاصله زمانی دی ماه 1393 تا فروردین 1394در دانشگاه علوم پزشکی کرمان انجام گرفت، نمونه‌های خون از 90 نفر بیمار مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (بیماران بیمارستان افضلی پور کرمان) با الگوهای مختلف بیماری (46 مرد و 94 زن) و 90 فرد سالم (افراد مراجعه‌کننده به سازمان انتقال خون) به عنوان گروه کنترل که از نظر سن و جنس همسان شده بودند، جمع‌آوری گردید و سپس پلی‌مورفیسم تک نوکلئوتیدی r‏s2232365  از ژن FOXP3 با تکنیک Single Specific Primer-Polymerase Chain Reaction (SSP-PCR) شناسایی شد.

یافته‌ها: نتایج این مطالعه اختلاف معناداری بین فراوانی ژنوتایپ‌ها در دو گروه بیمار و سالم نشان داد، به‌طوری که فراوانی ژنوتایپ AA و AG در بیماران بیشتر از گروه کنترل می‌باشد (0016/0=P). همچنین فراوانی ژنوتایپ GG در افراد بیمار در مقایسه با گروه کنترل کمتر می‌باشد (0018/0=P) و فراوانی آلل A بیشتر از فراوانی آلل G در گروه بیماران در مقایسه با افراد گروه کنترل سالم می‌باشد (0018/0=P).

نتیجه‌گیری:  نتایج این مطالعه نشان داد که بین پلی‌مورفیسمrs2232365  در جمعیت مورد مطالعه و استعداد ابتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس ارتباط وجود دارد.


قاسم صالح‌پور، عبدالعزیز افلاک سیر،
دوره 74، شماره 11 - ( 11-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: درد بدنی در مولتیپل اسکلروزیس پدیده‌ای شایع بوده که می‌تواند به‌واسطه پارامترهای مختلف بالینی، روانشناختی و جمعیت‌شناختی ایجاد/تشدید یابد. از‌این‌رو پژوهش کنونی با هدف ارتباط پارامترهای بالینی، روانشناختی و جمعیت‌شناختی با درد بدنی بیماران مولتیپل اسکلروزیس انجام شد.

روش بررسی: در یک پژوهش مقطعی از ماه‌های تیر تا بهمن 1389 در انجمن مولتیپل اسکلروزیس استان گیلان و کلینیک تخصصی و فوق تخصصی امام‌رضا (ع) شهر رشت، 162 بیمار مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس توسط نمونه‌گیری پیاپی انتخاب‌ و با استفاده از سیاهه متغیرهای بالینی و جمعیت‌شناختی، خرده مقیاس درد بدنی پرسشنامه زمینه‌یابی سلامت، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس و مقیاس شدت خستگی به‌همراه ترازوی یکسان فنری عقربه‌ای و مترنواری مورد بررسی قرار گرفتند.

یافته‌ها: بیماران با نمره سه و بالاتر در عود به‌‌طور معنا‌داری درد بدنی بیشتری را نسبت ‌به بیماران با نمره 2-1 بار عود تجربه کردند (031/0P=). در این میان، تفاوت معناداری از نظر میزان درد بدنی در دیگر گروه‌های عود شناسایی نشد. همچنین تفاوت معناداری از نظر درد بدنی در گروه‌های مختلف بستری نیز مشاهده نشد. با‌این‌حال، اضطراب و خستگی در مجموع توانستند 25% از واریانس مشترک درد بدنی را به‌طور معناداری تبیین کنند (0009/0P≤).

نتیجه‌گیری: این پژوهش اثر عوامل روانشناختی و بالینی را در تشدید درد بدنی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس نشان داد. از‌این‌رو لازم است تا پزشکان در مواجهه با این بیماران، شناسایی این عوامل و ارتباط آن‌ها را با افزایش درد بیماران توجه نمایند.


زهرا رئیسی، پانته‌آ رمضان‌نژاد، مرضیه احمدزاده، شهرام ترحمی،
دوره 75، شماره 1 - ( 1-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: تکنیک‌های داده کاوی از معروف‌ترین روش‌ها به‌منظور استخراج دانش و داده‌های نهان و ارزشمند در حیطه پزشکی می‌باشند و از مهمترین دستاوردهای آن می‌توان به کمک‌رسانی در زمینه تشخیص نوع بیماری و یا انتخاب نوع درمان اشاره کرد. هدف از این مطالعه پرداختن به دو مسئله شناخت علایم بالینی تاثیرگذار بر روی بیماری اِسکلروزِ چندگانه (Multiple sclerosis, MS) و بررسی میزان تاثیرگذاری فاکتورهای مختلف در این بیماری و رابطه بین این فاکتورها با انواع دسته‌بندی موجود بیماری بود.

روش بررسی: داده‌ها مربوط به بیماران اِسکلروزِ چندگانه مربوط به استان چهارمحال و بختیاری بود. این مطالعه پژوهشی در آزمایشگاه دانشگاه صنعتی شیراز همراه با همکاری تیم پزشکی انجام شد.

یافته‌ها: در این مطالعه در بررسی مسئله اول مشخص شد که بیشترین علایم تاثیرگذار در این بیماری علایم بالینی- بینایی بود و در بررسی مسئله دوم نتایج حاصل‌شده نشان داد که نسبت ابتلا زنان به مردان چهار برابر می‌باشد. در واقع ۷۰% از افراد مبتلا، با تحصیلات بالاتر از دیپلم در دسته عود کننده- بهبود یابنده قرار گرفته‌اند و ۶۲/۵% از افراد در محدوده سنی ۲۰ تا ۴۰ سال هستند.

نتیجه‌گیری: وجود برخی از علایم MS در افراد، موقت و گذراست و در بسیاری از موارد توسط افراد نادیده گرفته می‌شود که در صورت آگاهی از چگونگی شیوع علایم بالینی، می‌تواند یک اخطار برای افراد پیش از شروع دوره بحرانی بیماری باشد که به‌نوبه خود می‌تواند موجب تشخیص سریع‌تر، درمان موثرتر و تا حدی جلوگیری از پیشرفت بیماری شود.


فاطمه خیاط سرکار، محمود شیرازی،
دوره 75، شماره 8 - ( 8-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: مولتیپل اسکلروزیس از شایعترین بیماری‌های مزمن سیستم عصبی مرکزی می‌باشد که فرد را با چالش‌های روان‌شناختی عمده‌ای روبه‌رو می‌کند. از این‌رو هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثربخشی رفتار درمانگری شناختی به شیوه گروهی بر استقامت ذهنی و امید به زندگی بیماران مولتیپل اسکلروزیس بود.
روش بررسی: روش پژوهش حاضر نیمه تجربی (Quasi-experimental study) با طرح پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود که از مهرماه تا آذرماه ۱۳۹۵ در مرکز انجمن ام‌اس شهر زاهدان انجام شد. نمونه شامل ۳۰ بیمار مبتلا به بیماری ام‌اس بود که به شیوه داوطلبانه انتخاب و به‌روش تصادفی به دو گروه (آزمایش و کنترل) تقسیم شدند. گروه آزمایش مداخله درمانی را در طی هشت جلسه هفتگی دریافت نمودند، ولی گروه کنترل هیچ نوع مداخله‌ای را دریافت نکردند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه امید به زندگی حلاجیان و پرسشنامه استقامت ذهنی (MTQ-48) بود.
یافته‌ها: برای همسانی گروه‌ها از نظر سن و تحصیلات به‌ترتیب از آزمون  t-test Student’ و Chi-square test استفاده شد که تفاوت معناداری در گروه آزمایش و کنترل مشاهده نشد. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد رفتار درمانگری شناختی به شیوه گروهی افزایش معناداری در امید به زندگی و استقامت ذهنی بیماران داشت. به‌صورتی که میانگین نمره استقامت ذهنی در گروه آزمایش پیش از درمان ۱/۰۵ و پس از درمان ۱/۲۴ و پیگیری ۱/۲۱ و میانگین نمره امید به زندگی در گروه آزمایش پیش از درمان ۴/۶۷ و پس از درمان ۷/۲۰ و پیگیری ۷/۰۱ با (۰/۰۰۱P<) به‌دست آمد.
نتیجه‌گیری: اجرای رفتار درمانگری شناختی به شکل گروهی در فرآیند درمان بیماران ام‌اس به افزایش استقامت ذهنی و امید به زندگی آن‌ها منجر شد.

 

امیرحسین هاشمیان، سارا منوچهری، داریوش افشاری، زهره منوچهری، نادر سالاری، سوده شهسواری،
دوره 77، شماره 1 - ( 1-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: مولتیپل اسکلروزیس (MS) یک بیماری التهابی تخریب‌کننده است که روش مهم تشخیص آن استفاده از دستگاه Magnetic resonance imaging (MRI) است، اما ازآنجاکه MRI از یک میدان مغناطیسی بسیار پرقدرت استفاده می‌کند، در صورت وجود اجسام فلزی در بدن بیماران باعث ایجاد اختلال در وضعیت سلامت بیمار، کارکرد دستگاه و نیز انحراف و تاری در تصاویر می‌شود. با توجه به چنین محدودیتی‌ در استفاده از دستگاه MRI نیاز به‌روش کمک غربالگری احساس می‌شود. بنابراین این مطالعه با هدف مقایسه دو مدل ماشین‌بردار پشتیبان (Support vector machine, SVM) و جنگل تصادفی (Random forest, RF) انجام شد.
روش بررسی: پژوهش کنونی تحلیلی و از نوع مدل‌سازی بود که از اردیبهشت ۱۳۹۶ تا شهریور ۱۳۹۷ در دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه انجام شد. روش پیشنهادی پژوهش بر روی مجموعه داده‌های بیماری MS که مشخصات آن‌ها در سیستم ثبت سلامت دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه ثبت گردیده، پیاده‌سازی شد. تعداد افراد مورد مطالعه ۳۱۷ نفر بودند (۱۸۸ نفر مبتلابه بیماری MS و ۱۲۸ نفر فاقد آن). به‌منظور برازش مدل SVM، از تابع کرنل شعاع مبنا (Radial basis function, RBF) که پارامترهای آن با الگوریتم ژنتیک (Genetic algorithm, GA) بهینه‌سازی شده‌اند، استفاده شد. سپس مدل SVM با استفاده از معیارهای صحت، حساسیت و ویژگی با مدل RF مقایسه گردید.
یافته‌ها: بر اساس نتایج، صحت، حساسیت و ویژگی مدل SVM به‌ترتیب ۰/۷۹، ۰/۸۰، ۰/۷۸ و برای مدل RF به‌ترتیب ۰/۷۶، ۰/۸۱، ۰/۷۰ به‌دست آمد.
نتیجه‌گیری: دو مدل عملکرد مناسبی داشتند، اما با توجه به صحت به‌عنوان یک معیار مهم برای مقایسه عملکرد مدل‌ها در این حوزه، می‌توان گفت مدل SVM کارایی بهتری نسبت به RF در تشخیص بیماری MS داشت.

رویا امیری‌نژاد، زینب شیروانی فارسانی، بهار نقوی گرگری،
دوره 78، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده

مولتیپل اسکلروزیس (MS)، بیماری عصبی مزمن و التهابی است که سیستم عصبی را گرفتار می‌کند. اتیولوژی آن ناشناخته است اما عوامل ژنتیکی و محیطی را در بیماری‌زایی آن دخیل می‌دانند. شواهدی در مورد نقش مکانیسم‌های اپی‌ژنتیکی در مولتیپل اسکلروزیس وجود دارد. کمبود ویتامین D، کشیدن سیگار و ویروس اپشتین بار سبب تغییرات اپی‌ژنتیکی می‌شوند. مطالعات متعددی، تنظیم نامناسب متیلاسیون را در ژن‌هایی نشان دادند که با واکنش‌های ایمنی غیرطبیعی و تغییرات بُعد ترجمه‌ای پروتیین‌های میلین در نمونه‌های مغز بیماران MS ارتباط دارد. همچنین پروفایل‌های غیرطبیعی microRNA در بافت‌های مغز و سلول‌های ایمنی خون محیطی حاصل از بیماران MS گزارش شده‌اند. در MS پیشرونده، افزایش استیلاسیون هیستون و سیترولینی‌شدن پروتیین بازی میلین ممکن است دوره بیماری را تشدید نمایند. فعال شدن سلول‌های T به‌واسطه Histone deacetylase (HDAC) ممکن است در بیماری‌زایی بیماری MS نقش داشته و شدت بیماری را افزایش دهد. همچنین می‌توان افزایش رونویس‌های HDAC را در هنگام فعال‌شدن سلول ایمنی مشاهده کرد. تمایز (Th1)  T helper type 1توسط HDACs انجام گرفته و مهار این آنزیم‌ها سبب کاهش تولید IFN-γ می‌گردد. بیان 364 miRNA در Peripheral blood mononuclear cell (PBMC) بیماران مبتلا در مراحل عود و خاموشی و افزایش تنظیم miR-18b و miR-599 در مرحله عود گزارش شده است. افزون‌براین، بیان miRNAs در آسترویت‌ها، میکروگلیا و سلول‌های CD8+ T نیز افزایش می‌یابد. نقش اپی‌ژنوم را از مطالعات اپیدمیولوژیکی تاثیر موقعیت جغرافیایی، ماه تولد، وضعیت تغذیه می‌توان استنباط کرد. باوجود پیشرفت‌های روزافزون، مکانیسم دقیق اپی‌ژنتیکی MS تاکنون به‌طور کامل شناسایی نشده است. 

آرش بستانی، هادی قره‌باغیان آذر، مهدی جعفری، مستانه بابایی گرمخانی،
دوره 80، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: خستگی یکی از ناتوان‌کننده‌ترین علایم در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (MS) می‌باشد که تاکنون درمان قطعی برای آن ثبت نشده است. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان با میدان مغناطیسی بر خستگی مبتلایان به MS انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه به‌صورت کارآزمایی بالینی تصادفی یک سوکور از فروردین سال 1398 تا شهریور سال1400 بر روی 46 بیمار مبتلا به MS انجام شد. بیماران به‌طور تصادفی به دو گروه مداخله مگنتوتراپی و گروه کنترل تقسیم شدند. مداخله به‌صورت میدان مغناطیس پالسی با فرکانس Hz 15 و شدت mT 5/4 انجام شد.
یافته‌ها: متوسط شدت خستگی در گروه مداخله از 91/4 به 27/4 و در گروه کنترل نیز از83/4 به 37/4 کاهش یافت که از نظر آماری معنادار بودند (به‌ترتیب 024/0P= و 028/0P=). اما اختلاف پاسخ دو گروه به درمان از نظر آماری معنادار نبود (382/0=P).
نتیجه‌گیری: با توجه به عدم اختلاف چشمگیر درکاهش خستگی، شدت خستگی، این روش درمانی برای درمان خستگی بیماران MS توصیه نمی‌شود.

 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb