42 نتیجه برای نارس
فیروزه نیلی،
دوره 55، شماره 5 - ( 2-1376 )
چکیده
به منظور تعیین رابطه شدت و زمان بروز اکلامپسی و پره اکلامپسی و عوامل مساعد کننده آن با شدت عوارض نوزادی، 102 زن بهمراه نوزادانشان بطور گذشته نگر مورد بررسی قرار گرفتند. عوامل مستعد کننده بیماری مانند اول زائی، فشارخون مزمن، ناهنجاری رحمی، حاملگی چند قلویی و سوابق ارثی بارز نبودند. اما چندزایی در اکثریت زنان وجود داشت که با توجه به وضعیت فرهنگی و اقتصادی این زنان، نقش احتمالی تغذیه در رابطه با کمبود مصرف کلسیم به عنوان عامل مستعد کننده مطرح می گردد. بین شدت و شیوع عوارض نوزادی با شدت بیماری مادر رابطه ای بدست نیامد. نوزادان مادرانی که علائمشان در سه ماهه دوم ظاهر شده بود، بیشترین عوارض را داشتند. بنابراین می توان زمان شروع بیماری مادر را به عنوان عامل خطرزا در نوزادان در نظر گرفت. بیماری زایی در حدود نیمی از نوزادان احتمالا در ارتباط با مراقبت ناکافی حین حاملگی بود.
شیوا صیرفیان، بهار باستانی،
دوره 56، شماره 4 - ( 4-1377 )
چکیده
برخی از بیماران بستری در بخش مراقبت ویژه یا ICU که دچار نارسایی حاد کلیه شده اند نیاز به دیالیز می یابند. انجام همودیالیز به روش مرسوم و متناوب، خطر افت فشارخون و عدم دفع کافی مایعات و توکسین ها را از بدن دارد. دیالیز صفاقی نیز خطر پریتونیت دارد و اثر بخشی آن کمتر از همودیالیز است. به همین دلایل و نبودن بخش دیالیز در بیمارستان الزهرای اصفهان، از روش همودیالیز مداوم بصورت ورید به ورید یا CVVHD) Continuous Venovenous Hemodialysis) برای نخستین بار در کشورمان در مورد 3 بیمار ICU استفاده شد. روش و مواد: با استفاده از مامبران پلی سولفان، پمپ خون و محلول دیالیز صفاقی و یک پرستار ثابت، بیماران بین 24-12 ساعت همودیالیز شدند. نتایج: 1) کلیرانس اوره بین 18-50 ml/min بود. 2) میزان اولترافیلتراسیون بین 1000-160 میلی لیتر در ساعت بود. 3) با دیالیز، خونریزی متوقف شده اختلال انعقادی و اکسیژناسیون بهبود یافت. 4) همه بیماران دچار هایپرگلیسمی و هایپوترمی شدند. 5) هر 3 بیمار (2 نفر به علت سپتی سمی و 1 نفر به علت هیپوتانسیون) فوت نمودند. نتیجه گیری: روش CVVHD با وسایل ابتدایی موجود جایگزین مناسب همودیالیز و دیالیز صفاقی و قادر به دفع زیادتر مایعات و توکسینها خواهد بود.
عبداله عرب محمدحسینی،
دوره 56، شماره 5 - ( 4-1377 )
چکیده
خونریزی داخل بطنی از علل مهم مرگ و میر نوزادان نارس می باشد و عوامل متعددی در ایجاد آن دخالت دارند. یکی از عوامل مورد بحث در مقالات مختلف نقش زایمان طبیعی در ایجاد آن می باشد که این فاکتور در مطالعات مختلف ثابت نشده است. با توجه به افزایش روزافزون سزارین در ایران و بسیاری از کشورهای دیگر بر آن شدیم که در یک مطالعه آینده نگر تاثیر سزارین و زایمان طبیعی را در بروز خونریزی داخل بطنی در نوزادان نارس بررسی نماییم. در این مطالعه 122 نوزاد نارس با سن داخل رحمی کمتر از 24 هفته که در طی مدت سه سال در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان بیمارستان حضرت علی اصغر (ع) بستری شدند مورد بررسی قرار گرفتند. از 47 نوزاد متولد شده با زایمان طبیعی 15 نوزاد (31/1 درصد) و از 71 نوزاد متولد شده با سزارین 23 نوزاد (32/4 درصد) دچار خونریزی داخل بطنی شدند که اختلاف معنی داری بین این دو دسته مشاهده نگردید. بنابراین زایمان به روش سزارین تاثیر در پیشگیری از خونریزی داخل بطنی نداشته و نمی تواند دلیلی برای انجام سزارین باشد.
سیدطاهر اصفهانی، عباس مدنی، مریم تشویقی، نعمت اله عطایی، پروین محسنی،
دوره 57، شماره 4 - ( 4-1378 )
چکیده
دویست کودک مبتلا به نارسایی پیشرفته کلیه که بین سالهای 1369 الی 1376 به بخش دیالیز بیمارستان مرکز طبی کودکان تهران مراجعه کرده بودند، از نظر علل پیدایش نارسایی کلیه تحت بررسی قرار گرفتند. سن این کودکان 14-1 سال و میانگین آن 8/14 سال بود. تفاوت عمده ای از نظر شیوع نارسایی بین دو جنس مذکر و مونث نبود. پیلونفریتها و آنومالیهای انسدادی دستگاه ادراری در بیماران ما (35/5 درصد)، شایعترین علت نارسایی کلیه را تشکیل می دادند، سپس بیماریهای گلومرولی با 22/5 درصد و بیماریهای ارثی با 13/5 درصد قرار داشتند. با توجه به اینکه نارسایی حاصل از غالب موارد پیلونفریتها و آنومالیهای انسدادی، با تشخیص و درمان به موقع و صحیح قابل پیشگیری است و همینطور در بسیاری موارد، با راهنمایی والدین می توان از تولد کودک مبتلا به بیماریهای ارثی پیشگیری کرد، می توان نتیجه گرفت که تقریبا نیمی از موارد نارسایی کلیه کودکان قابل پیشگیری می باشد.
حسین خلیلی، سیمین دشتی، پدرام احمد پور، ملوک حاجی بابایی، فرشته عبدالهی،
دوره 64، شماره 4 - ( 4-1385 )
چکیده
زمینه و هدف: خارش یکی از مشکلات شایع بیماران با نارسایی پیشرفته کلیه است. 35-25% بیماران قبل از دیالیز و 80-60% بیماران دیالیزی از خارش شکایت دارند. پاتوفیزیولوژی خارش در این بیماران ناشناخته بوده و علل متفاوتی از جمله آزاد شدن هیستامین از ماست سلها و بازوفیلها، پوست اورمیک (پوست خشک و آتروفی شده )، پرولیفراسیون ماست سلهای پوستی، آتروفی سلولهای چربیساز و تعریقی پوست، اختلالات الکترولیتی و تجمع اسیدهای صفراوی مطرح میباشد. از آنجا که هیستامین واسطه اصلی در خارش میباشد ، هدف از انجام این مطالعه بررسی نقش آنتیهیستامینها در کنترل خارش بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه میباشد.
روش بررسی: این مطالعه از نوع Before and After Study بوده که در یک دوره یک ساله در بخش دیالیز بیمارستان امام خمینی تهران انجام شد. 30 بیمار واجد شرایط وارد مطالعه شدند. بیماران ابتدا دو هفته تحت درمان با هیدروکسیزین mg 25 سه بار در روز قرار گرفته و بعد از یک هفته قطع دارو، درمان دو هفتهای با کتوتیفن دو بار در روزBD شروع گردید. سپس بعد از قطع یک هفتهای دارو، درمان دو هفتهای کلرفنیرامین mg 4 سه بار در روز شروع گردید. شدت خارش بیماران قبل و بعد از هر دوره درمانی با استفاده از جدول PSS (Pruritus Severity Score) ارزیابی گردید.
یافتهها: متوسط کاهش شدت خارش در درمان با هیدروکسیزین، کلرفنیرامین و کتوتیفن به ترتیب 33% ، 20% و 5/4% بود که کاهش شدت خارش در مورد داروهای هیدروکسیزین وکلرفینرامین معنیدار بوده (001/0p<) ولی در مورد کتوتیفن معنیدار نبود.
نتیجهگیری: هیدروکسیزین و کلر فنیرامین داروهای مؤثر در کنترل خارش بیماران کلیوی بوده و نسبت به کتوتیفن مؤثرترند.
محمد یوسف اعرابی مقدم، سید محمود معراجی، حجت مرتضائیان،
دوره 65، شماره 4 - ( 4-1386 )
چکیده
تترالوژی فالوت شایعترین آنومالی سیانوتیک مادرزادی قلبی است. پیشرفتهای اخیر در شناسایی و درمان این بیماران سبب شده است که تعداد زیادی از این بیماران به سنین بلوغ برسند. عملکرد سیستولی و دیاستولی هر دو بطن در تعدادی از بیماران حتی در صورت عمل جراحی ترمیمی کامل بیماران تترالوژی فالوت با پچ ترانس آنولار مختل میگردد. هدف این مطالعه بررسی عملکرد مرکب و همزمان دیاستولی و سیستولی هر دو بطن با استفاده از اندکس نمایه قلبی به روش داپلر اکوکاردیوگرافی یا Tei Index است.که مرکب از زمانهای ایزوولومیک دیاستولی و زمان جهش بطنی است و یک نمایه از عملکرد کلی بطنی است که به روش داپلر اکوکاردیوگرافی محاسبه میشود.
روش بررسی: جمعیت مورد مطالعه 68 بیمار (36 نفر مذکر و 32 نفر مونث) با متوسط سنی 4± 5/7 سال است که سابقه قبلی ترمیم جراحی تترالوژی فالوت با پچ ترانس آنولار دارند. این بیماران به طور تصادفی انتخاب و به روش داپلر اکوکاردیوگرافی بررسی شدند.
یافتهها :57 بیمار یعنی 84% بیماران مبتلا به نارسایی خفیف و متوسط دریچه ریوی و11 بیمار یعنی 16% بیماران مبتلا به نارسایی شدید دریچه ریوی بودند. اندکس نمایه بطنی در بطن راست به طور مشخصی در بیماران با نارسایی شدید ریوی (18/0±54/0)در مقایسه با بیماران با نارسایی خفیف و متوسط( 11/0±24/0) افزایش یافته است. (با 01/0P<) اندکس نمایه بطن چپ نیز در بیماران با نارسایی شدید دریچه ریوی (22/0±46/0) در مقایسه با بیماران با نارسایی خفیف تا متوسط دریچه ریوی افزایش یافته است. (14/0±32/0 با 05/0P< ).
نتیجهگیری: نارسایی دریچه ریوی یک عارضه شایع و جدی پس از ترمیم تترالوژی فالوت با پچ ترانس آنولار است.
محمد رضا خاجوی، مهدی صابری، رضا شریعت محرری، مجتبی مجتهد زاده، اتابک نجفی،
دوره 66، شماره 5 - ( 5-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: آسیب حاد ریوی یک ضایعه پاتولوژیک ریوی است که بهدنبال عفونت، تروما، سوختگی و سپسیس بروز میکند. مدیاتورهای شیمیایی که بهدنبال آسیبهای بافتی رها میشوند موجب صدمه بافتی، اختلال ارگانها و نارساییتنفسی میشوند. درمانهای متعددی شامل NAC، ویتامین E، دفروکسامین و آلوپورینول جهت کنترل و کاهش مدیاتورهای التهابی استفاده میشود که اثراتآنها تا حدودی در کنترل و بهبود علایمبیماری و کاهشسطح فاکتورهای التهابی ثابت شده است. NAC بهعنوان آنتیاکسیدان عمل میکند. سیستئین سنتز گلوتاتیون کاهشیافته را افزایش میدهد و موجب افزایش مقدار اکسیژن شریانی میشود. روش بررسی: در این مطالعه Open Label Analytical Clinical Trial که بر روی 50 بیمار در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان سینا انجام گرفت تاثیر NAC بر پارامترهای تهویه، اکسیژناسیون و بهبود وضعیت ریوی ارزیابی گردید. بیماران بهطور تصادفی به دو گروه 25 نفری مورد و شاهد تقسیم شدند. در گروه مورد mg/kg150 NAC در ml100 نرمال سالین طی 20 دقیقه سپس mg/kg50 در ml100 نرمال سالین طی چهار ساعت انفوزیون گردید و سپس روزانه بهمدت سه روز mg/kg50 ادامه داده شد، در هر دو گروه شاخصهای تهویه و اکسیژناسیون و همودینامیک هر شش ساعت بررسی گردید. یافتهها: بیماران دو گروه از نظر دموگرافیک با یکدیگر اختلاف معنیداری نداشتند میانگین SpO2 و شاخصهای ABG، CX Ray و میزان مرگ و میر بیماران تفاوت معنیداری با هم نداشتند و بهترین بهبودی در بیماران ترومایی و جوان دیده شد. نتیجهگیری: در صورت تشخیص سریع آسیب حاد ریوی و شروع به موقع اقدامات درمانی درصد زیادی از بیماران بهبود خواهند یافت و NAC تاثیر چندانی در بهبودی مبتلایان ALI/ARDS در این مطالعه نداشت.
رضا حکمت، محمد جواد مجاهدی، حسن احمد نیا،
دوره 66، شماره 7 - ( 7-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: ارجحیت نوع دیالیز خونی یا صفاقی یکی از موضوعات مهم مورد بحث در نفرولوژی است. در این تحقیق ما بعضی خصوصیات اپیدمیولوژیک بیماران همودیالیزی را با بیماران دیالیز صفاقی مقایسه کردهایم.
روش بررسی: نتایج پروتکول تحقیقاتی پژوهشی "بررسی مشخصات اپیدمیولوژییک بیماران نارسایی مزمن کلیه منجر به دیالیز در استان خراسان" برای دستیابی به هر تفاوت آماری مشخص و معنیدار بین بیماران دیالیز صفاقی و همودیالیزها، استفاده شد.
یافتهها: تعداد بیماران تحت دیالیز مزمن در این تحقیق 836 نفر بوده است که 802 بیمار (9/95%) تحت همودیالیز مزمن و 34 نفر (1/4%) تحت دیالیزصفاقی قرار داشتند. در بررسی علل نارساییکلیه منجربه دیالیز از 757 مورد بیمار همودیالیزی که شایعترین علت فشارخون 244 مورد (2/32%) بوده و پساز آن دیابتقندی 169 مورد (3/22%)، علل ناشناخته 148 مورد (6/19%)) بوده است. شایعترین علت دیالیز در مورد دیالیز صفاقی گلومرولونفریت مزمن 11 مورد (4/32%) و پساز آن دیابت 9 مورد (5/26%) و در مرتبه سوم پساز آن علل ناشناخته چهار مورد (8/11%) میباشد. مقادیر متوسط هموگلوبین، کراتینین، کلسیم و فسفر برای بیماران همودیالیزی بهترتیب mg/dl 42/11، mg/dl 5/8، mg/dl 93/8، mg/dl 03/6 بود. در حالیکه متوسط هموگلوبین، کراتینین، کلسیم و فسفر در بیماران دیالیز صفاقی بهترتیب برابر بود با mg/dl 2/11، mg/dl 52/8، mg/dl 41/9، mg/dl 40/5. در مقایسه متوسط سن، توزیع جنس، بیماران دیالیز صفاقی و همودیالیزیها تفاوت آماری مشاهده نشد (05/0>p)
نتیجهگیری: تفاوت مشخص و معنیدار آماری بین میزان متوسط هموگلوبین، کراتینین، کلسیم و فسفر بیماران، همچنین متوسط سن و توزیع از نظر جنس و میزان شیوع HCV آنتیبادی و HbsAg در بین بیماران همودیالیزی و دیالیز صفاقی مشاهده نشد.
شهرزاد شهیدی، فرزانه اشرفی، نسترن ایزدی، هایده عدیلی پور،
دوره 66، شماره 8 - ( 8-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: گزش حشرات میتواند سبب واکنشهای موضعی یا سیستمیک شود. رابدومیولیز میتواند موجب نارسائی حاد کلیه در 7-5% موارد شود. گزش زنبور عسل یک علت نادر رابدومیولیز است، که بهدنبال 50 گزش یا بیشتر میتواند رخ دهد. گزش بیش از 250 زنبور عسل قادر به ایجاد مرگ در انسان میباشد.
معرفی بیمار: در این مقاله ما دو مورد گزش متعدد زنبور عسل (>2000) را که با وجود بروز رابدومیولیز و همولیز و نارسائی حاد کلیه کاملاً بهبود یافتند و دو مورد دیگر را که با گزش بیش از 500 بار بدون بروز هیچگونه عارضهای بهبود یافتند، گزارش مینماییم.
مریم کشاورز، غلامرضا بابائی، جان دایتر،
دوره 67، شماره 5 - ( 5-1388 )
چکیده
800x600
زمینه و هدف: در بعضی مطالعات، اجرای ده روز لمس درمانی، وزن نوزادان نارس را افزایش داده است. تحقیقات اخیر اجرای پنج روز تحریک حرکتی لمس را در وزنگیری نوزادان نارس موثر میداند.
روش بررسی: تعداد 51 نوزاد نارس که در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان به بخش مراقبتهای بینابینی نوزادان بیمارستان فاطمیه شاهرود منتقل شده و شرایط ورود به مطالعه را داشتند بهطور تصادفی در دو گروه لمس درمانی و کنترل (بهترتیب 24 و 27 نوزاد) قرار گرفتند. لمس درمانی با فشار متوسط بهمدت پنج روز سهبار در روز، هر بار20 دقیقه، در وضعیت قرارگیری نوزاد در پهلوی راست و چپ و تکنیک حرکتی با استفاده از فلکسیون و اکستانسیون اندامها اجرا گردید. نوزادان از نظر تغییر در پارامترهای فیزیولوژیک و وزنگیری در طی پنج روز اجرای لمسدرمانی در بیمارستان مقایسه شدند.
یافتهها: پنج روز لمسدرمانی، وزن نوزادان گروهتجربی را بهطور معنیداری افزایش داد (1/43 در مقابل 4/5 گرم، 018/0p=). دو گروه از نظر مشخصات نوزادی، از جمله میانگین وزن نوزاد قبل از مطالعه، روزهای فتوتراپی، دریافت آنتیبیوتیک و میزان تغذیه دریافتی همچنین میانگین درجهحرارت و درصد اشباع اکسیژن تفاوت معنیداری نداشتند. هرچند میانگین تعداد تنفس (9/32 در مقابل 5/32، 047/0p=) و تعداد ضربان قلب (148 در مقابل 7/145، 001/0p<) در گروه تجربی افزایش معنیدار داشت، اما این افزایش در حدود فیزیولوژیک بود، به طوریکه هیچیک از نمونهها در ضمن اجرای لمسدرمانی شرایط خروج از مطالعه را نداشتند.
نتیجهگیری: روش تحریک حرکتی لمس ضمن نداشتن تاثیر منفی بر پارامترهای فیزیولوژیک، تاثیر مثبتی بر وزنگیری نوزادان نارس داشت، لذا اجرای روش موثر و بدون هزینه لمس و ماساژ درمانی میتواند در برنامههای مراقبتی کشور قرار گیرد.
Normal 0 false false false EN-GB X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4
800x600
رضا نفیسی مقدم، احمد شجری، پگاه روزبه،
دوره 68، شماره 1 - ( 1-1389 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
EN-US
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
زمینه
و هدف: حوادث عروقی مغز بهعنوان گروه مهمی از طیف عوارض نارس
بودن نوزاد (کمتر از 37 هفته) مطرح میباشد. خونریزی داخل بطنی و هیدروسفالی شایعترین
فرم این حوادث بهشمار میآیند. بیشترین خطر برای نوزادان نارس کمتر از 28 هفته
حاملگی و یا وزن کمتر از 1000 گرم است که
شیوع ICH در آنها 30%
است. با غربالگری و پایش نوزادان نارس و محصولات زایمانهای
طولکشیده و پر استرس توسط اولتراسونوگرافی Real-time میتوان این ضایعات را تشخیص داده و درمان
کرد و بر عوارض و پیشآگهی تاثیر مثبت گذاشت. این مطالعه بهمنظور بررسی یافتههای
سونوگرافیک مغز در 60 نوزاد نارس متولد شده در بیمارستانهای شهر یزد انجام شده
است.
روش
بررسی: این مطالعه از نوع توصیفی بوده که بهروش مقطعی انجام
شده است. جامعه مورد بررسی تمامی نوزادانی بودند کهطبق تعریف نارسبودن (سن کمتر
یا مساوی 37 هفته) در بیمارستانهای شهر یزد از دیماه 84 لغایت تیرماه 85 بهدنیا آمدند.
یافتهها: در پایان بررسی در مجموع 52 نوزاد (67/86%) از نمونههای
ما نوزادان با وزن هنگام تولد کمتر از 2500 گرم (LBW) بودند. از 52 بیمار دچار LBW، پنج نوزاد (6/9%) دچار خونریزی
داخل بطنی (IVH) و پنج نوزاد (6/9%) دچار
هیدروسفالی و یک نوزاد (9/1%) دچار هالوپروزنسفالی
بود و هشت بیمار دارای وزن نرمال هیچ یافته غیر طبیعی در سونوگرافی خود نداشتند.
نتیجهگیری: برای
جلوگیری از حوادث عروقی مغز در مرحله اول باید از زایمان سخت و تولد نوزاد نارس
جلوگیری کرد. در نوزادان نارس یافتههای سونوگرافی مغز ارتباط قوی با وزن نوزاد
دارد.
رضا سعیدی، عبدالکریم حامدی، محبوبه غلامی رباطسنگی، علی جوادی، شیما دین پرور،
دوره 68، شماره 11 - ( 11-1389 )
چکیده
زمینه و
هدف: بهکارگیری انواع سورفاکتانت طبیعی و مصنوعی در درمان سندرم
دیسترس تنفسی، بهعنوان درمان نجاتبخش، پذیرفته شده است. هدف این مطالعه، مقایسه
اثرات براکتانت (سوروانتا) و پروکتانتآلفا (کوروسورف) در کاهش مرگ و میر و عوارض
این داروها در نوزادان نارس و مبتلا به سندرم زجر تنفسی میباشد.
روش بررسی: این مطالعه، کارآزمایی بالینی
دو گروهه میباشد که در آن، اطلاعات 104 نوزاد مبتلا به سندرم دیسترس تنفسی تحت
درمان با سوروانتا و کوروسورف در بخش نوزادان بیمارستان قائم مشهد جمعآوری میشد.
حجم نمونه با اطمینان 95% و توان آزمون 80%، 30 نفر در گروه کوروسورف و 74 نفر در
گروه سوروانتا محاسبه شد. سطح معنیدار در تمام موارد کمتر از 05/0 در نظر گرفته
شد.
یافتهها: تفاوت معنیداری
در سن حاملگی (7/0p=) و وزن تولد (3/0p=)
در دو گروه وجود نداشت. میزان بروز خونریزی داخل بطنهای مغزی درجه IV و III،
در گروه کوروسورف 3/13% و در گروه سوروانتا 5/13% (76/0p=)، پنوموتوراکس در گروه کوروسورف
3/28% و در گروه سوروانتا 20% (63/0p=)،
مرگ در روز 28 تولد در گروه کوروسورف 6/26% و در گروه سوروانتا 28% (5/0p=)، انتروکولیت نکروزان در گروه کوروسورف 10%
و در گروه سوروانتا 2/8% (01/0p=)،
محاسبه شد. همچنین تفاوت معنیداری در بروز خونریزی داخل بطنهای مغزی (7/0p=)، بازماندن مجرای شریان (63/0p=)، پنوموتوراکس (6/0p=)
انتروکولیت نکروزان (2/0p=) و مرگ و میر در دو گروه (5/0p=) مشاهده نشد.
نتیجهگیری: استفاده از دو داروی سوروانتا و کوروسورف در
نوزادان نارس مبتلا به بیماری غشاء هیالن (RDS)،
تاثیر یکسانی دارد.
اصغر آقا محمدی، مجید محمودی، نیما رضایی، زهرا صفری، داریوش حیدر نسب، کوروس دیو سالار، محمد علی محققی،
دوره 69، شماره 2 - ( 2-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه بیش از سایرین در معرض خطر ابتلا به عفونت با باکتریهای کپسولدار میباشند. هدف از انجام این مطالعه ارزیابی اثر واکسن پلیساکارید پنوموکوکال در این بیماران میباشد.
روش بررسی: به 66 فرد بیمار مبتلا به نارسایی مزمن کلیه، قبل از جراحی پیوند کلیه و 40 نفر از افراد سالم، واکسن پنوموکوک تزریق گردید. نمونههای خون وریدی قبل از واکسیناسیون و چهار هفته بعد از واکسیناسیون گرفته شد. میزان رقت آنتیبادیهای اختصاصی با استفاده از تکنیک الایزا اندازهگیری گردید.
یافتهها: از گروه بیماران، 14 نفر (21%) پاسخ ایمنی ضعیفی به واکسن نشان دادند (گروه یک)، در حالی که پاسخ ایمنی برای 52 نفر از بیماران (79%) نرمال بود (گروه دو). رقت ایمونوگلوبولین G (IgG) ضد پنوموکوک پس از واکسیناسیون در گروه یک به میزان معنیداری کمتر از گروه دو بود (01/0P= برای IgG، 02/0P= برای IgG2). همینطور نسبت افزایش رقت IgG ضد پنوموکوک نیز در گروه یک به میزان معنیداری کمتر از گروه دو و یا گروه افراد سالم بود (به ترتیب 001/0P= و 005/0P=). با پیگیری بیماران دو گروه، 18 ماه بعد از عمل پیوند، بیماران گروه یک بیشتر از بیماران گروه دو به عفونتهای پنوموکوکی مبتلا شدند (007/0P=).
نتیجهگیری: بخش قابل توجهی از بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیوی، پاسخ ایمنی مناسب نسبت به واکسن نشان نمیدهند و در معرض ابتلا به عفونتهای پنوموکوکی میباشند.
عطاءاله باقرزاده، تاج بانو توکلی، مریم مشکانی فراهانی،
دوره 69، شماره 5 - ( 5-1390 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
EN-US
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
زمینه و
هدف: همزمانسازی
قلبی Cardiac
Resynchronization Therapy (CRT) درمانی ثابت شده در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی است. هدف از این مطالعه
بررسی اثرات کوتاهمدت همزمانسازی قلبی بر شدت نارسایی میترال Mitral Regurgitation (MR) بود.
روش بررسی: در این مطالعه بهطور مقطعی در یک
شیوه دوسوکور (Double-blind) از بیماران کاندیدای ضربانساز سه حفرهای طی سالهای 88-1387
بیمارستان امامخمینی (ره) با ms120QRS>، 35EF< و ریتم سینوسی اکوکاردیوگرافی
انجام گرفت و یافتههای اکوکاردیوگرافی و شدت MR
قبل و در فاز حاد بعد از نصب ضربانساز مقایسه شد.
یافتهها: از مجموع 26 بیمار (17
مرد و 9 زن) با میانگین 57 سال سن قبل از CRT
از لحاظ شدت MR 14% شدید بوده که بعد از CRT به 11% رسید. کسر جهشی بطن چپ (LVEF) بیماران از 04/18 در قبل از CRT به 42/24 بعد از CRT
افزایش و دیامتر پایان سیستولیک بطن چپ (LVESD) در قبل از CRT
از 14/6 به 98/5 کاهش و دیامتر پایان دیاستولیک بطن چپ (LVEDD) از هفت به 8/6 کاهش پیدا کرد (05/0P<).
نتیجهگیری: شدت
MR بعد از CRT
بهطور معنیداری بهتر شد و LVESD و LVEDD بعد از CRT کاهش و کسر جهشی بطن چپ بهطور معنیداری افزایش پیدا نمود.
همزمانی در انقباض عضلات پاپیلری بطن، افزایش فشار ترانس میترال با قدرت بسته شدن
دریچه، کاهش حجم رگورژیتاسیون با کم کردن MR
در فاز اولیه سیستول و کاهش حجم پایان دیاستولی همگی از عواملی هستند که میتوانند
توجیهکننده کاهش MR باشند.
حجت ا... جعفری فشارکی، فاطمهالسادات نیری، پروین اکبری اسبق، الهه امینی، مجتبی صداقت،
دوره 70، شماره 8 - ( 8-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: در حال حاضر بهطور عمده از ایبوپروفن برای بستن مجرای شریانی باز (PDA) استفاده میشود ولی، مطالعات اندکی در پیدا کردن دوزهای مؤثرتری از ایبوپروفن انجام شده است. به همین دلیل بر آن شدیم تا با انجام یک مطالعه مداخلهای با مقایسه دوز معمول ایبوپروفن با دوز جدیدی از آن، به دوز موثرتری دست پیدا کنیم.
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی شاهددار تصادفی شده، 60 نوزاد مبتلا به PDA تأیید شده با اکوکاردیوگرافی از طریق تصادفیسازی در دو گروه 30 نفری تقسیم و بررسی شدند. به یک گروهmg/kg 10 ایبوپروفن به عنوان دوز اولیه در روز اول و دو دوز mg/kg5 در دو روز متوالی و به گروه دیگر دوزmg/kg 15 به عنوان دوز اولیه در روز اول و دو دوزmg/kg 5/7 در دو روز متوالی تجویز گردید و میزان بسته شدن PDA و عوارض درمانی در دو گروه مقایسه شد.
یافتهها: 30 نفر (100 درصد) از نوزادان در گروه 15 میلیگرم و 23 نفر (7/76 درصد) در گروه 10 میلیگرم دارای پاسخ درمانی بودند و نیاز به انجام مداخله جراحی پیدا ننمودند که اختلاف آماری معنیداری را بین دو گروه نشان میداد (011/0P=) و بیشترین پاسخ به درمان در دو گروه مورد بررسی بعد از 24 ساعت از تجویز دوز اول دارو بود.
نتیجهگیری: استفاده از دوز بالاتر ایبوپروفن اثربخشی موثرتری در درمان باز ماندن مجرای شریانی در نوزادان دارد و سبب کاهش معنیداری در میزان فراوانی موارد نیازمند جراحی میشود، ولی عوارض دارویی چندانی را در قیاس با دوز معمول این دارو ایجاد نمینماید.
اتابک نجفی، محمدرضا خاجوی، پژمان پورفخر، فرهاد اعتضادی،
دوره 71، شماره 6 - ( 6-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: پیوند کلیه یک روش درمانی ارجح در بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه میباشد. بیماران نارسایی مزمن کلیه بیماریهای همراه زیادی مانند بیماریهای قلبی- عروقی دارند. یک بیهوشی مناسب جهت جراحی پیوند کلیه، نیاز به حداقل مسمومیت برای کلیه پیوندی، حفظ فشارخون و حجم داخل عروقی مناسب جهت حفظ عملکرد کلیه و بیدردی کافی را دارد. هدف این مطالعه بررسی و پیشرفت تجربه بیحسی نخاعی در جراحی پیوند کلیه بود.
روش بررسی: تعداد 60 بیمار کاندید جراحی پیوند کلیه در طی یک دوره دو ساله که رضایت به بیحسی نخاعی داده بودند وارد مطالعه شدند. در این مطالعه تغییرات همودینامیک ضمن عمل، طول مدت جراحی، مقدار مایع مصرفی، برونده ادراری، گازهای خونی، شدت درد در ریکاوری و عوارض ضمن عمل و بعد از عمل ثبت شد.
یافتهها: بیحسی نخاعی در تمامی بیماران رضایتبخش بود، بهجز در پنج بیمار که بهدلیل طولانیشدن عمل جراحی جهت ادامه عمل نیاز به بیهوشی عمومی یافتند. تغییرات همودینامیک واضح و شدیدی ضمن عمل رخ نداد. متوسط فشارخون شریانی ضمن عمل mmhg 12±98 بود. متوسط طول مدت جراحی min 22±170 دقیقه بود. متوسط مایع مصرفی ml/kg 2/7±15/65 بود. اسیدوزیس واضح در انتهای عمل مشاهده نشد (03/0±38/7PH=). در ضمن متوسط شدت درد بیماران در ریکاوری 2±4 بود و تعداد کمی (هشت نفر) از بیماران از تحریک مثانه ناشی از سونداژ شکایت داشتند.
نتیجهگیری: در بیماران کاندید پیوند کلیه چنانچه بیماران خوب انتخاب شوند بیحسی نخاعی یک روش موضعی موفق میباشد. موفقیت این تکنیک بستگی به مانیتورینگ دقیق ضمن عمل، حفظ حجم داخل عروقی در بالاترین حد ممکن و همودینامیک در بهترین حد لازم میباشد.
حمیدرضا فتحی، فرید فریدونی،
دوره 71، شماره 7 - ( 7-1392 )
چکیده
زمینه و هدف : پلاسمای غنی از پلاکت مشتق اتولوگ خون است که بهتازگی اهمیت استفاده بالینی از آن در جراحی پلاستیک مورد توجه قرار گرفته است. در این مطالعه نتایج درمانی تزریق توام پلاسمای غنی از پلاکت و چربی در بیماران مبتلا به نارسایی ولوفارنژیال ارزیابی شد.
روش بررسی: در این مطالعه آیندهنگر، در 15 بیمار (9 نفر پسر و شش نفر دختر) در گروه سنی 20-15 سال مبتلا به شکاف کام و نارسایی ولوفارنژیال خفیف/ متوسط، تزریق ترکیب یک میلیلیتر Platelet-Rich Plasma (PRP) و چهار میلیلیتر چربی تحت سدیشن در دیواره خلفی حلق در محاذات ولوم روی فاشیای پرهورتبرال انجام شد. قبلاز تزریق، شش هفته و شش ماه پساز تزریق با اندوسکوپی نازال صدای بیمار ضبط شد و پاتولوژی گفتاری بیمار توسط گفتار درمان تعیین شد.
یافتهها: جابهجایی ولار شش هفته پساز تزریق افزایش معناداری را نشان داد (049/0 P= ). سایز Gap شش هفته پساز تزریق در 60% بیماران ناپدید شد (019/0 P= ). شش ماه پساز تزریق میزان جابهجایی دیوارههای طرفی فارنژیال در 3/73% موارد افزایش معناداری را نشان داد (04/0 P= ). در ارزیابی آئرودینامیک، عبور هوا از بینی هنگام تکرار کلمات کاهش معناداری را داشت (05/0 P< ). همچنین ارزیابی گفتار درمانی بهبود معناداری را در کیفیت تکلم بیماران نشان داد (05/0 P< ).
نتیجهگیری: بهنظر میرسد، تزریق توام پلاسمای غنی از پلاکت و چربی منجر به بهبود رزونانس صوتی و کاهش عبور هوا از بینی در موارد درمان شده میشود که میتوان آنرا جایگزین پروسیجرهای ماژور مانند ولوفارنژیوپلاستی در درمان نارسایی ولوفارنژیال خفیف/ متوسط نمود.
فرین سلیمانی، فرزانه ظاهری، فاطمه عبدی،
دوره 71، شماره 9 - ( 9-1392 )
چکیده
کموزنی نوزاد بههنگام تولد و تولد پیشاز موعد، یکیاز مهمترین علل مرگومیر در جهان بوده و از مشکلات بهداشتی عمده محسوب میگردد. آمار جهانی بیانگر افزایش تولد نوزاد کموزن در کشورهای در حال توسعه است. کودکان کموزن در معرض مشکلاتی مانند نقایص حسی- عصبی اصلی، فلج مغزی، تاخیر شناختی و تکلم، نقایص عصبی- حرکتی و بینایی، کمشنوایی، ناهنجاریهای رفتاری، روانی- اجتماعی و اختلال در عملکرد مدرسه قرار دارند. از علل عمده عوارض نوزادی و شیرخواری در اختلالات تکامل بعدی میتوان بیماریهای مرتبط با تولد زودهنگام و وزن کم حین تولد را نام برد. تولد با وزن کمتر از 2500 گرم، شاخص عمده عوارض دوره نوزادی و شیرخواری است و بهطور قابلتوجهی به ناتوانی دوران کودکی منجر میگردد. مطالعات مختلف حاکی از آن است که کودکان کموزن دو تا سه برابر بیشاز سایر کودکان از ناتوانی و مشکلات جسمی، روانی و اجتماعی کوتاهمدت و درازمدت رنج میبرند. در سن مدرسه این شیرخواران رشد فیزیکی و عملکرد شناختی و بازدهی کمتر داشته و بهنظر میرسد این عوارض تا دوران بلوغ ادامه یابد. علیرغم افزایش میزان بقا و وجود کاهش موربیدیته در نوزادان کموزن، بار اقتصادی و اجتماعی همراه با مشکلات عصبی- تکاملی این نوزادان، از دیگر اثرات آسیبزای تولد نوزادان کموزن میباشد. اکثر ک ودکان با وزن کم هنگام تولد از چندمعلولیتی رنج میبرند، لذا اکثریت آنها نیاز به مراقبتهای ویژه و مستمر دارند و در راستای نیاز به کاهش مرگومیر نوزادان، نیاز به کاهش عوارض در نوزادان کموزن و نارس باید مدنظر سیاستگذاران سیستم بهداشتی درمانی قرار گیرد. در مطالعهی مروری حاضر به بررسی مطالعات صورت گرفته در زمینهی پیامد تکاملی نوزادان نارس و ک موزن مبتنی بر شواهد موجود پرداخته شده است.
امیرفرهنگ زندپارسا، سودابه نجاتی، علیرضا استقامتی،
دوره 71، شماره 9 - ( 9-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: بررسیهای اخیر در زمینه بیومارکرهای شاخص نارسایی قلبی محققین را با ترکیبات جدیدتری نظیر محصولات نهایی Glycation پیشرفته تحت عنوان Advanced Glycation End-products (AGEs) آشنا نموده است. هرچند اطلاعات موجود گویای نقش آنها در نارسایی مزمن قلبی میباشد ولی در خصوص مکانیسم پاتوژنتیک آنها اطلاعات زیادی در دست نمیباشد. لذا هدف از مطالعه حاضر یافتن رابطه بین این بیومارکرها (AGEs) با شدت نارسایی قلبی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی مزمن بود.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی، 85 بیمار مبتلا به نارسایی مزمن قلبی مورد بررسی قرار گرفتند. از بیماران بهطور همزمان نمونه خون جهت اندازهگیری AGEs و بررسی اکوکاردیوگرافی جهت تعیین کسر جهشی بطن چپ انجام شد. رابطه میان سطح خونی AGEs با شدت نارسایی قلبی بررسی گردید.
یافتهها: از 85 بیمار، 48 (5/56%) بیمار مذکر بودند و میانگین سنی بیماران 4/13±8/55 بود. در کل همبستگی معناداری میان AGEs با کسر جهشی بطن چپ (LVEF) مشاهده شد (269/0 :ضریب همبستگی، 013/0P=). مقدار AGEs در بیماران دچار نارسایی ایسکمیک قلبی µg/ml 8/9±8/16 و در بیماران دچار نارسایی غیرایسکمیک قلبی µg/ml3/7±6/11 بوده که هرچند تفاوت از نظر آماری قابلملاحظه نبود ولی تمایل بهنفع افزایش بیشتر در بیماران مبتلا به نارسایی ایسکمیک قلبی بود (141/0P=).
نتیجهگیری: محصولات نهایی Glycation پیشرفته (AGEs) میتوانند در تشخیص، پیشآگهی و ارزیابی شدت نارسایی قلبی مزمن مورد استفاده قرار گیرد. با توجه به یافتههای ما (بالاتر بودن سطح آن در نارسایی قلبی ایسکمیک)، ممکن است در آینده بتوان از آن در تشخیص افتراقی انواع نارساییهای قلبی استفاده جست.
رقیه برجی، سید محمدرضا خاتمی، محمدرضا عباسی، علی پاشا میثمی، خسرو برخورداری، فرح ایت ا... اصفهانی، مینا پاشنگ، لاله قدیریان،
دوره 71، شماره 12 - ( 12-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: مرگ و میر بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه پس از عمل بایپس کرونر بیش از افراد با عملکرد کلیه طبیعی است. این مطالعه با هدف بررسی اثر دیالیز پیشگیرانه بر روی کاهش مرگ و میر بیماران با نارسایی کلیه غیردیالیزی پس از عمل جراحی بایپس عروق کرونر Coronary Artery Bypass Graft (CABG) انجام گردید.
روش بررسی: در این مطالعه 50 نفر از بیماران مبتلا به نارسایی کلیه غیردیالیزی که نیاز به CABG داشتند، به روش آسان انتخاب شده و بر اساس روش بلوکبندی تصادفی وارد یکی از دو گروه دیالیز پیشگیرانه و بدون دیالیز شدند. معیارهای خروج شامل سن زیر 18 سال و CABG بار دوم بود. پس از عمل میزان مرگ و میر و بروز عوارض مختلف در دو گروه مقایسه گردید. P کمتر از 05/0 از نظر آماری معنادار در نظر گرفته شد.
یافتهها: میانگین سن افراد 9/9±3/65 بود. زنان 16% (هشت نفر) و مردان 84% (42 نفر) بیماران را تشکیل میدادند. مشخصات اولیه مانند سن، جنس در دو گروه مشابه بود (بهترتیب 06/0=P و 1=P). مقایسه بین گروه مداخله و گروه کنترل از نظر میزان مرگ و میر (14/0=P)، نارسایی حاد کلیه (4/0=P) و حوادث عروقی مغزی (1=P) در دو گروه تفاوت معناداری نشان نداد.
نتیجهگیری: بر اساس نتایج بهدست آمده از مطالعه حاضر، دیالیز پیشگیرانه قبل از جراحی بایپس قلب در بیماران مبتلا به نارسایی کلیه غیردیالیزی به جز عوارض ریوی، اثری بر کاهش عوارض و مرگ و میر پس از عمل ندارد.