سردبیر محترم
ترامادول یک داروی مخدر مصنوعی با اثرات غیراوپیوییدی است که تمایل پایین به گیرندههای مواد مخدر دارد واز بازجذب نوراپی نفرین و سروتونین در سیناپسها جلوگیری میکند.1 همچنین ترامادول برای درمان دردهای حاد و مزمن استفاده میگردد.2 اگرچه این دارو جز داروهای معمول و روتین نمیباشد، ولی به آسانی و به صورت غیرقانونی در دسترس بوده و در برخی از افراد وابسته به مواد مخدر برای مواردی همچون خودزنی یا خودکشی استفاده میگردد. مطالعات پیشین بیانگر استفاده گسترده و سوء استفاده از ترامادول در ایران میباشند.1
در بیمارانی با یا بدون سابقه سوء مصرف مواد که با داروی ترامادول درمان شدهاند، عوارض جانبی فراوانی از جمله تهوع، یبوست، خواب آلودگی، ناراحتیهای تنفسی، رابدومیولیز، نارسایی حاد کلیه، تشنج مقاوم به درمان، وابستگی و سندرم قطع مصرف گزارش شده است.3 کلونیدین، یک آگونیست آلفا-2 آدرنرژیک و یک درمان غیراوپیوییدی بیخطر و موثر برای سندرم ترک مواد بوده که باعث کاهش فعالیت بیش از حد نورآدرنرژیک در مغز میگردد. سمزدایی با کلونیدین اجازه میدهد تا بیماران ازهر نوع ماده مخدر رها گردند، هر چند که ممکن است درمانهای نگهدارنده با نالترکسون و سایر گروههای درمانی در حفظ بیماران در دورههای محرومیت لازم باشد. مطالعات گذشته نشان میدهد که از یک سو، پس از ترک ترامادول علایم سندرم محرومیت از مواد ایجاد میگردد و از سوی دیگر، کلونیدین میتواند موجب کاهش علایم و نشانههای سندرم محرومیت از الکل و مواد مخدر گردد.4 بنابراین میتوان این فرضیه را مطرح نمود که کلونیدین بتواند در درمان سندرم محرومیت ناشی از ترامادول موثر باشد، از اینرو جهت تایید یا رد این فرضیه، به مطالعات گسترده و بیشتری نیاز است.
سردبیر محترم
بیماریهای مزمن و غیرواگیر اصلیترین عوامل مرگومیر و ناتوانی در دنیای امروز بهشمار میروند. این بیماریها دارای اهمیت بالایی بوده چرا که تاثیر عوامل مختلفی در آنها ایجاد بیماری را ممکن میسازد و اساسا بهخاطر ماهیت مزمن این بیماریها یک علت مشخص نمیتواند ایجادکننده بیماریهای غیرواگیر باشد.1 همواره یک سیاستگزار با این سوال مواجه است که چه میزان از بار بیماری و یا شیوع آن قابل پیشگیری است. برای بررسی این سوال همواره اپیدمیولوژیستها با مفهوم خطر قابل انتساب مواجه بودهاند، که دو بحث آن یعنی کسر منتسب به جمعیت (Population Attributable Fraction) و سهم تاثیر بالقوه یا تعمیمیافته (Potential Impact Fraction) در سالهای اخیر بیشتر مورد توجه پژوهشگران در کشور قرار گرفته است. در سال 1953، Levin برای اولینبار مفهوم جمله کسر منتسب به جمعیت را ارایه کرد. در واقع کسر منتسب جمعیتی شاخصی است بهمنظور برآورد خطر بیماریزایی یک عامل ایجادکننده بیماری. همانگونه که گفته شد، بحثی که مورد توجه سیاستگزاران سلامت است، کاهش شیوع یک عامل خطر به صفر است و در عمل دستیابی به شیوع صفر با مداخلههایی در جمعیت امکانپذیر نیست، بنابراین کسر منتسب به جمعیت بیان میکند که اگر اثر عامل علیتی مانند X در جمعیت حذف (فرض محاسبه کسر منتسب به جمعیت رساندن شیوع یک عامل خطر به صفر است) شود، چه مقدار از بار بیماری Y که عامل X یک عامل خطر اصلی در آن است در جمعیت کاهش خواهد یافت.2و3 سهم تاثیر بالقوه یا تعمیمیافته (PIF) در سال 1980 توسط Walter معرفی شد و در سال 1982، Morgenstern و Bursic این مفهوم را برای اندازهگیری جز منتسب به جمعیت گسترش دادند که بهطور کلی سهم تاثیر بالقوه (PIF) عبارت است از کاهش کسری از بیماری که در نتیجه تغییر در وضع کنونی عامل خطر حاصل میآید، بدینمعنی که اگر بتوانیم شیوع یک عامل خطر در حال حاضر را به سطحی که میخواهیم (سطحی که میتواند مورد نظر سیاستگزار و قابل اجرا باشد و نه کاهش به شیوع صفر تنها) کاهش دهیم شاهد چه میزان کاهش و یا اجتناب از خطر در بیماری خواهیم شد که عامل خطر در آن بیماری سهیم بوده است.4و5 بنابراین میتوان گفت تفاوتهای تفسیر آنها و جابهجا بهکار بردن این مفاهیم در مجلات علمی-پژوهشی کشور و نظر داوران در حوزه این مقالات بسیار عمیق میباشد که بهطور عموم مباحث را جابهجا بهکار برده و این ویژگی موجب رد یک مقاله میگردد، بنابراین داوران محترم مجلات علمی باید نظر تخصصی بیشتری در زمینه داوری مباحث گفتهشده داشته باشند تا تولید علم حاصل از این مقالات بسیار سودمند و راهنمای سیاستگزاران سلامت باشد.
صفحه 1 از 1 |
نشانی: بلوار کشاورز، خیابان قدس، خیابان ایتالیا، پلاک ۴۹، طبقه هفتم، مجله دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تلفکس ۳-۴۲۹۱۰۷۰۲
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0
Designed & Developed by : Yektaweb