12 نتیجه برای نوزاد نارس
عبداله عرب محمدحسینی،
دوره 56، شماره 5 - ( 4-1377 )
چکیده
خونریزی داخل بطنی از علل مهم مرگ و میر نوزادان نارس می باشد و عوامل متعددی در ایجاد آن دخالت دارند. یکی از عوامل مورد بحث در مقالات مختلف نقش زایمان طبیعی در ایجاد آن می باشد که این فاکتور در مطالعات مختلف ثابت نشده است. با توجه به افزایش روزافزون سزارین در ایران و بسیاری از کشورهای دیگر بر آن شدیم که در یک مطالعه آینده نگر تاثیر سزارین و زایمان طبیعی را در بروز خونریزی داخل بطنی در نوزادان نارس بررسی نماییم. در این مطالعه 122 نوزاد نارس با سن داخل رحمی کمتر از 24 هفته که در طی مدت سه سال در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان بیمارستان حضرت علی اصغر (ع) بستری شدند مورد بررسی قرار گرفتند. از 47 نوزاد متولد شده با زایمان طبیعی 15 نوزاد (31/1 درصد) و از 71 نوزاد متولد شده با سزارین 23 نوزاد (32/4 درصد) دچار خونریزی داخل بطنی شدند که اختلاف معنی داری بین این دو دسته مشاهده نگردید. بنابراین زایمان به روش سزارین تاثیر در پیشگیری از خونریزی داخل بطنی نداشته و نمی تواند دلیلی برای انجام سزارین باشد.
رضا سعیدی، عبدالکریم حامدی، محبوبه غلامی رباطسنگی، علی جوادی، شیما دین پرور،
دوره 68، شماره 11 - ( 11-1389 )
چکیده
زمینه و
هدف: بهکارگیری انواع سورفاکتانت طبیعی و مصنوعی در درمان سندرم
دیسترس تنفسی، بهعنوان درمان نجاتبخش، پذیرفته شده است. هدف این مطالعه، مقایسه
اثرات براکتانت (سوروانتا) و پروکتانتآلفا (کوروسورف) در کاهش مرگ و میر و عوارض
این داروها در نوزادان نارس و مبتلا به سندرم زجر تنفسی میباشد.
روش بررسی: این مطالعه، کارآزمایی بالینی
دو گروهه میباشد که در آن، اطلاعات 104 نوزاد مبتلا به سندرم دیسترس تنفسی تحت
درمان با سوروانتا و کوروسورف در بخش نوزادان بیمارستان قائم مشهد جمعآوری میشد.
حجم نمونه با اطمینان 95% و توان آزمون 80%، 30 نفر در گروه کوروسورف و 74 نفر در
گروه سوروانتا محاسبه شد. سطح معنیدار در تمام موارد کمتر از 05/0 در نظر گرفته
شد.
یافتهها: تفاوت معنیداری
در سن حاملگی (7/0p=) و وزن تولد (3/0p=)
در دو گروه وجود نداشت. میزان بروز خونریزی داخل بطنهای مغزی درجه IV و III،
در گروه کوروسورف 3/13% و در گروه سوروانتا 5/13% (76/0p=)، پنوموتوراکس در گروه کوروسورف
3/28% و در گروه سوروانتا 20% (63/0p=)،
مرگ در روز 28 تولد در گروه کوروسورف 6/26% و در گروه سوروانتا 28% (5/0p=)، انتروکولیت نکروزان در گروه کوروسورف 10%
و در گروه سوروانتا 2/8% (01/0p=)،
محاسبه شد. همچنین تفاوت معنیداری در بروز خونریزی داخل بطنهای مغزی (7/0p=)، بازماندن مجرای شریان (63/0p=)، پنوموتوراکس (6/0p=)
انتروکولیت نکروزان (2/0p=) و مرگ و میر در دو گروه (5/0p=) مشاهده نشد.
نتیجهگیری: استفاده از دو داروی سوروانتا و کوروسورف در
نوزادان نارس مبتلا به بیماری غشاء هیالن (RDS)،
تاثیر یکسانی دارد.
حجت ا... جعفری فشارکی، فاطمهالسادات نیری، پروین اکبری اسبق، الهه امینی، مجتبی صداقت،
دوره 70، شماره 8 - ( 8-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: در حال حاضر بهطور عمده از ایبوپروفن برای بستن مجرای شریانی باز (PDA) استفاده میشود ولی، مطالعات اندکی در پیدا کردن دوزهای مؤثرتری از ایبوپروفن انجام شده است. به همین دلیل بر آن شدیم تا با انجام یک مطالعه مداخلهای با مقایسه دوز معمول ایبوپروفن با دوز جدیدی از آن، به دوز موثرتری دست پیدا کنیم.
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی شاهددار تصادفی شده، 60 نوزاد مبتلا به PDA تأیید شده با اکوکاردیوگرافی از طریق تصادفیسازی در دو گروه 30 نفری تقسیم و بررسی شدند. به یک گروهmg/kg 10 ایبوپروفن به عنوان دوز اولیه در روز اول و دو دوز mg/kg5 در دو روز متوالی و به گروه دیگر دوزmg/kg 15 به عنوان دوز اولیه در روز اول و دو دوزmg/kg 5/7 در دو روز متوالی تجویز گردید و میزان بسته شدن PDA و عوارض درمانی در دو گروه مقایسه شد.
یافتهها: 30 نفر (100 درصد) از نوزادان در گروه 15 میلیگرم و 23 نفر (7/76 درصد) در گروه 10 میلیگرم دارای پاسخ درمانی بودند و نیاز به انجام مداخله جراحی پیدا ننمودند که اختلاف آماری معنیداری را بین دو گروه نشان میداد (011/0P=) و بیشترین پاسخ به درمان در دو گروه مورد بررسی بعد از 24 ساعت از تجویز دوز اول دارو بود.
نتیجهگیری: استفاده از دوز بالاتر ایبوپروفن اثربخشی موثرتری در درمان باز ماندن مجرای شریانی در نوزادان دارد و سبب کاهش معنیداری در میزان فراوانی موارد نیازمند جراحی میشود، ولی عوارض دارویی چندانی را در قیاس با دوز معمول این دارو ایجاد نمینماید.
فرین سلیمانی، فرزانه ظاهری، فاطمه عبدی،
دوره 71، شماره 9 - ( 9-1392 )
چکیده
کموزنی نوزاد بههنگام تولد و تولد پیشاز موعد، یکیاز مهمترین علل مرگومیر در جهان بوده و از مشکلات بهداشتی عمده محسوب میگردد. آمار جهانی بیانگر افزایش تولد نوزاد کموزن در کشورهای در حال توسعه است. کودکان کموزن در معرض مشکلاتی مانند نقایص حسی- عصبی اصلی، فلج مغزی، تاخیر شناختی و تکلم، نقایص عصبی- حرکتی و بینایی، کمشنوایی، ناهنجاریهای رفتاری، روانی- اجتماعی و اختلال در عملکرد مدرسه قرار دارند. از علل عمده عوارض نوزادی و شیرخواری در اختلالات تکامل بعدی میتوان بیماریهای مرتبط با تولد زودهنگام و وزن کم حین تولد را نام برد. تولد با وزن کمتر از 2500 گرم، شاخص عمده عوارض دوره نوزادی و شیرخواری است و بهطور قابلتوجهی به ناتوانی دوران کودکی منجر میگردد. مطالعات مختلف حاکی از آن است که کودکان کموزن دو تا سه برابر بیشاز سایر کودکان از ناتوانی و مشکلات جسمی، روانی و اجتماعی کوتاهمدت و درازمدت رنج میبرند. در سن مدرسه این شیرخواران رشد فیزیکی و عملکرد شناختی و بازدهی کمتر داشته و بهنظر میرسد این عوارض تا دوران بلوغ ادامه یابد. علیرغم افزایش میزان بقا و وجود کاهش موربیدیته در نوزادان کموزن، بار اقتصادی و اجتماعی همراه با مشکلات عصبی- تکاملی این نوزادان، از دیگر اثرات آسیبزای تولد نوزادان کموزن میباشد. اکثر ک ودکان با وزن کم هنگام تولد از چندمعلولیتی رنج میبرند، لذا اکثریت آنها نیاز به مراقبتهای ویژه و مستمر دارند و در راستای نیاز به کاهش مرگومیر نوزادان، نیاز به کاهش عوارض در نوزادان کموزن و نارس باید مدنظر سیاستگذاران سیستم بهداشتی درمانی قرار گیرد. در مطالعهی مروری حاضر به بررسی مطالعات صورت گرفته در زمینهی پیامد تکاملی نوزادان نارس و ک موزن مبتنی بر شواهد موجود پرداخته شده است.
موسی احمد پور کچو، یدالله زاهد پاشا، سید احمد رسولینژاد، محمود حاجی احمدی، پریسا پورداد،
دوره 72، شماره 6 - ( 6-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: چندین فاکتور خطر در رابطه با بروز رتینوپاتی نارسی (ROP) در نوزادان با وزن تولد کم دخالت دارند ولی به رابطه آن با نمره (CRIB) Clinical Risk Index for Babies کمتر پرداخته شده، از این روی این مطالعه جهت بررسی ارتباط بین شاخص CRIB با وقوع رتینوپاتی نارسی در نوزادان نارس طراحی گردید.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی تمام نوزادان بستری شده با وزن تولد کمتر از 1500 گرم و سن حاملگی کمتر از 28 هفته و نوزادانی که سن حاملگی 34-29 هفته با وزن تولد 2000-1500 گرم دارند به شرط داشتن سیرکلینیکی ناپایدار، وارد مطالعه شدند. معاینه چشم پزشکی توسط رتینولوژیست که بیخبر از نمره CRIB بوده انجام و طبقهبندی ROP براساس طبقهبندی بینالمللی آن انجام شد. نمره CRIB هر نوزاد در 12 ساعت اول بستری محاسبه و با بروز یا عدم بروز ROP و همچنین با شدت آن مقایسه گردید و P کمتر از 05/0 معنادار تلقی گردید.
یافتهها: از 256 نوزاد نارس بستری، 70% (180 نوزاد) مبتلا به درجاتی از ROP شدند که در 88/68% (124 نوزاد) سیر پسرفت (بهبودی) داشتند ولی در 11/31% (56 نوزاد) نیاز به درمان برای ROP پیدا کردند. در جمعیت نوزادان نیازمند به درمان 75% (42 نوزاد) با تزریق Avastin و 25% (14 نوزاد) با Laser درمان شدند. میانگین نمره CRIB در گروه با 74/2±79/4 ROP و در گروه بدون 00/2±78/3 ROP بود (004/0=P) ولی رابطه نمره CRIB با شدت ROP رابطه معناداری نبود (152/0=P).
نتیجهگیری: شاخص CRIB قادر است در نوزادان نارس بروز ROP را پیشبینی کند اما نمیتواند شدت، پیشرفت و یا پسرفت آن را پیشگویی نماید.
پروین اکبری اسبق، محمدرضا زرکش، فیروزه نیلی، فاطمه سادات نیری، اعظم توفیقی نعیم،
دوره 73، شماره 2 - ( 2-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: مجرای شریانی در اکثر نوزادان ترم در روز اول زندگی بهصورت عملکردی بسته میشود و مجرای شریانی باز (Patent Ductus Arteriosus, PDA) بهصورت دایمی غیرطبیعی است. در 60-30% نوزادان با وزن بسیار کم این مجرا باز میماند. این مطالعه با هدف بررسی میزان اثربخشی تجویز پیشگیرانه استامینوفن در بستن مجرای شریانی نوزادان نارس انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی بر روی 32 نوزادان نارس با سن بارداری ≥ 32 هفته و وزن تولد ≥ gr 1500، بستری در بخش مراقبت ویژه نوزادان بیمارستان ولیعصر (عج) مجتمع بیمارستانی امام خمینی (ره) شهر تهران از فروردین ماه تا اسفند ماه سال 1391 انجام گرفت. نوزادان بهطور تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. در گروه اول در 24 ساعت اول تولد قطره استامینوفن شروع و بهمدت 48 ساعت تجویزشد، 36-24 ساعت پس از آخرین دوز، و گروه دوم بدون مداخله در 5-4 روزگی اکوکاردیوگرافی شدند.
یافتهها: شانزده نفر در گروه دریافتکننده استامینوفن و 16 نفر در گروه شاهد بودند. 20 بیمار پسر و 12 بیمار دختر بودند. از نظر مشخصات جمعیتی هر دو گروه همگن بودند. در گروه مورد در 12 نفر مجرای شریانی بسته و در چهار نفر باز بود، در گروه شاهد در هشت نفر مجرای شریانی بسته و در هشت نفر باز بود (273/0=P). اثر استامینوفن بر باز یا بسته بودن مجرای شریانی بررسی گردید (30/0=P).
نتیجهگیری: بین دو گروه دریافتکننده استامینوفن و گروه شاهد موارد مجرای شریانی بسته معنادار نبود. هر چند اختلاف عددی مهم به نظر میرسد اما با توجه به حجم کم نمونه، نتوانستیم نشان دهیم که این اختلاف معنادار است. شاید در مطالعات گستردهتر بتوان اثربخشی استامینوفن را نشان داد.
لیلا ولیزاده، گلنار قهرمانی، منیژه مصطفی قرهباغی، محمد اصغری جعفرآبادی،
دوره 75، شماره 8 - ( 8-1396 )
چکیده
زمینه و هدف: ریفلاکس گاستروازوفاژیال امری شایع در بین نوزادان نارس هست که افزایش آن باعث مشکلاتی مانند کاهش میزان وزنگیری و افزایش طول مدت بستری میگردد. وضعیتدهی بدنی روش مناسبی برای کاهش ریفلاکس میباشد. اما در این زمینه مطالعات کافی در دسترس نیست. هدف از پژوهش حاضر بررسی و مقایسه تاثیر وضعیتهای بدنی بر میزان بروز ریفلاکس پس از تغذیه در نوزادان نارس بستری میباشد.
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی که از دی تا اسفند ماه سال ۱۳۹۳ در بیمارستان الزهرای تبریز انجام پذیرفت ۳۲ نوزاد نارس بستری در بخش نوزادان با سن ۳۶-۳۳ هفته حاملگی انتخاب شدند. هر نوزاد به مدت چهار روز در مطالعه حضور داشت که در هر روز پس از هر دوره تغذیه و حدود دو ساعت تا شروع دوره تغذیه بعدی در طی یک دوره ۱۲ ساعته (هشت صبح تا هشت عصر) بهصورت تصادفی و غیرتکرار شونده و با استفاده از بلوکهای تصادفی در یکی از وضعیتهای لترال جنینی، لترال آزاد، سوپاین جنینی و سوپاین آزاد قرار گرفت و سپس میزان بروز ریفلاکس اندازهگیری شد.
یافتهها: با توجه به نتایج آماری، وضعیت لترال جنینی از نظر بروز ریفلاکس اختلاف معناداری با سایر وضعیتها داشت (۰/۰۰۱>P). تعداد دفعات ریفلاکس در وضعیتهایی که حالت جنینی داشت کمتر از وضعیتهای بود که حالت آزاد داشت ولی در این رابطه اختلاف آماری معناداری مشاهده نگردید، همچنین تعداد دفعات ریفلاکس در وضعیتهایی که پوزیشن لترال داشتند بهطور معناداری کمتر از وضعیتهایی با پوزیشن سوپاین بود (۰/۰۴=P).
نتیجهگیری: بر اساس نتایج بهدست آمده حالت بدنی جنینی و پوزیشن لترال باعث کاهش تعداد دفعات بروز ریفلاکس در نوزادان نارس بستری میگردد.
محسن حقشناس مجاوری، زهرا اکبریان راد، زینب شفیعپور، سمیه علیزاده رکنی، فاطمه ولیزاده،
دوره 75، شماره 11 - ( 11-1396 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از اثرات مهم مراقبت مادرانه آغوشی در نوزادان نارس بهبود در روند وزنگیری آنها است. هدف از انجام این مطالعه بررسی میزان حداقل زمان موثر مراقبت کانگرویی در وزنگیری نوزادان خیلی کموزن بود.
روش بررسی: نوزادان نارس با وزن کمتر از g ۱۵۰۰ پس از برطرف شدن بیماری و مشکلات اولیه، قطع مایع وریدی و تغذیه کامل رودهای وارد مطالعه شدند. مراقبت کانگرویی بر حسب تمایل و توانایی هر مادر در بخش مراقبت ویژه در کنار تخت نوزاد انجام میشد. نمونهگیری بهصورت تمامشماری و در دسترس بوده است. متوسط افزایش وزن روزانه در طول دوره انجام مراقبت کانگرویی محاسبه گردید و با وزنگیری قابل انتظار برای همان نوزاد بهمیزان gr/kg/d ۱۵ مقایسه شد. این مقایسه بهتفکیک در سه گروه زمانی (متوسط انجام مراقبت آغوشی روزانه کمتر از ۳۰ دقیقه، ۶۰-۳۰ دقیقه و بیش از ۶۰ دقیقه) در روز انجام شد.
یافتهها: در ۸۷ نوزادی که مراقبت کانگرویی هفت تا ۴۰ روز انجام شده بود متوسط افزایش وزن روزانه gr/kg/d ۱۵/۵۵±۲۶/۶۹ بوده است که ۱۹ مورد کمتر از ۳۰ دقیقه، ۵۴ مورد ۶۰-۳۰ دقیقه و ۱۴ مورد بیش از ۶۰ دقیقه روزانه مراقبت کانگرویی شدند. متوسط افزایش وزن در طول دوره نسبت بهمیزان مورد انتظار در این سه گروه بهترتیب g ۱۲۶/۲۹±۴۰۲/۶۳ در مقابل ۷۴/۲۰±۱۶۷/۲۱ (۰/۰۰۱P<) و g ۱۸۲/۶۰±۳۳۸/۷۹ در مقابل ۶۶/۹۸±۲۲۰/۳۶ (۰/۰۰۱P<) و g ۲۳۶/۰۲±۳۵۲/۱۴ در مقابل ۱۱۲/۲۳±۲۵۹/۹۶ (۰/۰۹P=) بود.
نتیجهگیری: براساس یافتههای این مطالعه مراقبت آغوشی حتی کمتر از یک ساعت میتواند در وزنگیری نوزاد نارس موثر باشد.
پروانه صادقی مقدم، الهام فراست، حسین حیدری، زهرا موحدی، محمد آقاعلی،
دوره 77، شماره 2 - ( 2-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: با افزایش تعداد نوزادان نارس در کشور، نگرانیهایی در مورد عوارض مختص این گروه از نوزادان به وجود آمده است. از اینرو این پژوهش در جهت ارزیابی اثربخشی فلوکونازول وریدی بر میزان ابتلا به عفونت قارچی و دیگر عوارض مرتبط در نوزادان نارس زیر g ۱۲۰۰ بستری در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان انجام شد.
روش بررسی: مطالعه به روش کارآزمایی میدانی انجام شد. مداخله شامل تزریق وریدی فلوکونازول در نوزادان با وزن تولد کمتر از g ۱۲۰۰ بستری در بیمارستان ایزدی قم بود. مداخله از تاریخ شهریور ۱۳۹۵ در تمام جمعیت مورد مطالعه انجام شده است. گروه کنترل بهصورت گذشتهنگر و از نوزادان بستری در بیمارستان ایزدی قم که پیش از شروع مداخله بستری بودند گرفته شد. پیامدهای مورد نظر (مانند نیاز به تزریق آمفوتریسین، مرگ، سپسیس و مدت زمان بستری) بین دو گروه با کنترل متغیرهای زمینهای مقایسه شد.
یافتهها: پس از انجام مداخله از بین پیامدهای مورد بررسی، ابتلا به عفونت قارچی (از ۶۵ به ۴۸/۳%) و نیاز به تزریق آمفوتریسین (از ۲۷/۱ به ۵%) بهطور معناداری کاهش پیدا کرد. میزان مرگ نیز پس از انجام مداخله از ۴۰ به ۲۸/۳% کاهش پیدا کرد اما این کاهش از نظر آماری معنادار نبود.
نتیجهگیری: مطالعه حاضر نشان داد تجویز فلوکونازول وریدی میتواند باعث کاهش عفونت در نوزادان با وزن کمتر از g ۱۲۰۰ بستری در بخش مراقبتهای ویژه شود، ولی این مطالعه نتوانست تاثیر فلوکونازول بر کاهش مرگ، پنوموتوراکس، آپنه و نیاز به حمایت تنفسی را نشان دهد.
سمیرا مهرعلیزاده، مجید میرمحمدخانی، آیلین کلانترزاده،
دوره 77، شماره 8 - ( 8-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: مجرای شریانی باز یک یافتهی شایع در نوزادان نارس است که میتواند باعث ایجاد عوارض خطیری مانند خونریزی داخل مغزی، انتروکولیت نکروزان و دیسپلازی ریوی شود. هدف از انجام این مطالعه، مقایسهی اثربخشی ایبوپروفن خوراکی و استامینوفن داخل وریدی در بستهشدن مجرای سرخرگی بازماندهی نوزادان نارس بود.
روش بررسی: در این مطالعهی تحلیلی- مقطعی که در بیمارستان امیرالمومنین (ع) سمنان از اردیبهشت ۱۳۹۱ تا دی ۱۳۹۵ انجام شد، تمامی نوزادان نارس مبتلا به مجرای سرخرگی بازمانده که تحت درمان با یکی از دو داروی استامینوفن تزریقی و ایبوپروفن خوراکی قرار گرفته بودند، به روش تمامشماری انتخاب شدند. یافتههای اکوکاردیوگرافی قلب و نیز عوارض ناشی از این دو دارو پیش و پس از انجام درمان در دو گروه مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: ۲۴ نوزاد (۶۲/۵%) با سن حاملگی ۳/۴۳±۳۱/۴۶ هفته مورد بررسی قرارگرفتند. هیچیک از خصوصیات مربوط به اکوکاردیوگرافی در دو گروه درمان در زمانهای پیش و پس از درمان و نیز عوارض ناشی از داروها، تفاوت معناداری با هم نداشت. متوسط تعداد دورههای درمانی در نوزادان تحت درمان با ایبوپروفن خوراکی (۰/۲۵±۱/۰۶)، تفاوت معناداری با نوزادان تحت درمان با استامینوفن وریدی (۰/۴۶±۱/۲۵) نداشت (۰/۱۹۰=P). وضعیت بستهشدن مجرای سرخرگی بازمانده در دو گروه درمان در پایان دورهی اول (۰/۱۱۲=P) و دوم درمانی (۰/۳۸۶=P)، تفاوت معناداری با هم نداشت.
نتیجهگیری: اثربخشی ایبوپروفن خوراکی و استامینوفن داخل وریدی در بسته شدن مجرای سرخرگی بازمانده یکسان بوده و میزان بروز عوارض ناشی از دارو نیز در دو گروه تفاوتی نداشت.
فاطمه نسیمی، حسین زراعتی، جواد شاهینفر، محمدرضا صفدری، علی اسماعیلی، مریم قربانزاده،
دوره 78، شماره 2 - ( 2-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: نوزادان نارس در حین مراقبت و درمان تحت رویههای استرسزای زیادی قرار میگیرند که سبب تغییرات فیزیولوژیک در آنها میگردد. تحریک چندحسی یک طبقهبندی گسترده از مداخلاتی است که در راستای بهبود پیامدهای تکاملی و فیزیولوژیک نوزادان نارس بستری در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان طراحی شدهاند تا استرسها را در محیط بخش مراقبت ویژه نوزادان به حداقل برسانند. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر تحریک چندحسی بر معیارهای فیزیولوژیک نوزادان نارس انجام شد.
روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی دوسوکور که از اردیبهشت تا آذر ۱۳۹۵ در بخش مراقبت ویژه نوزادان بیمارستان شهید مطهری شهرستان جهرم انجام شد، تعداد ۸۰ نوزاد نارس با سن حاملگی ۳۴ تا ۳۶ هفته بهصورت تصادفی در دو گروه تحریک چندحسی و کنترل قرار گرفتند. گروه مداخله، برنامه تحریک چندحسی را یک نوبت بهمدت ۶۰ دقیقه و در گروه کنترل فقط مراقبتهای معمول بخش را دریافت کردند. ابزار گردآوری دادهها شامل پرسشنامه و چک لیست معیارهای فیزیولوژیک نوزادان بود.
یافتهها: آزمونهای آماری نشان داد که در مرحله حین مداخله (نیم ساعت اول و دوم) یک روند رو به کاهش در میانگین تمامی شاخصهای فیزیولوژیک وجود داشت (۰/۰۰۱>P)، ولی این تغییرات در گروه کنترل معنادار نبوده است. همچنین آزمون آنالیز واریانس با اندازههای تکراری نشان داد که تفاوت معناداری بین تغییرات متغیرهای فیزیولوژیک در بین دو گروه در مراحل مختلف ارزیابی وجود داشت (۰/۰۰۱>P).
نتیجهگیری: تحریک چندحسی منجر به کاهش تعداد ضربان قلب و تنفس و ثبات فشار خون نوزادان نارس شد.
سیده زهره جلالی، صدرالدین مهدیپور، رضا شرفی، فریبرز ترکیپور، آفاق حسنزاده راد، بابک مقتدر، مرجانه زرکش،
دوره 79، شماره 10 - ( 10-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از مهمترین مشکلات بالینی در نوزادان نارس و با وزن خیلی پایین این است که چه حجم شیری برای نوزاد شروع شده و به چه اندازهای افزایش یابد. هدف از این مطالعه تعیین و مقایسه پیامدهای تغذیه رودهای با سرعت پیشرفت سریع و آهسته در نوزادان نارس بستری در بیمارستان الزهرای رشت میباشد.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع کارآزمایی بالینی است که در آن 62 نوزاد نارس با سن کمتر از 35 هفته و وزن 1000 تا g 2000 بهطور تصادفی ساده در دو گروه مداخله و غیرمداخله در بیمارستان الزهرای رشت از اردیبهشت 1394 تا اردیبهشت 1395 تقسیم شدند. مداخله شامل تغذیه نوزادان با شیر مادر یا فرمولا با سرعت پیشرفت سریع (cc/kg/day 30) میباشد که با روش مرسوم یعنی تغذیه با سرعت پیشرفت آهسته (cc/kg/day 20) مقایسه شده است. تحلیل دادهها با استفاده از SPSS software, version 22 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA) انجام شد.
یافتهها: در بررسی 31 نوزاد در هر گروه، نوزادانی که در گروه مداخله بودند زودتر به به حجم شیر کامل (cc/kg/day 150) دست یافتند (34/1±06/6 روز در مقابل 39/2±45/9 روز)، سریعتر به وزن تولد برگشتند (57/3±89/9 روز در مقابل 46/6±9/12 روز)، زمان کمتری نیازمند مایعات وریدی بودند (61/1±10/5 روز در مقابل 81/3±86/8 روز) و مدت زمان کوتاهتری در بیمارستان بستری بودند (03/4±97/9 روز در مقابل 13/9±87/16 روز).
نتیجهگیری: مطالعه ما نشان داد که تغذیه با سرعت رودهای پیشرفته (cc/kg/day 30) باعث کم شدن زمان باز بودن راه وریدی، مدت بستری در بیمارستان و ترخیص زودتر از بیمارستان میشود و در عین حال با عارضه جدی نیز همراه نمیباشد.