54 نتیجه برای وزن
شیرین نیرومنش، سیمین تاج شریفی فر،
دوره 55، شماره 6 - ( 5-1376 )
چکیده
60 زن حامله در هفته های 14-6 حاملگی بر طبق معیارهای زیر انتخاب شدند: 1) وجود تهوع و استفراغ 2) نداشتن بیماریهایی که موجب تهوع و استفراغ می شود 3) حداقل در سه روز گذشته قبل از بستری شدن درمان دارویی نشده باشند 4) دچار تهدید به سقط نباشند و حاملگی مولار و دوقلو نداشته باشند. این افراد به طور تصادفی به دو گروه مساوی تقسیم شدند. میانگین سن مادران 25/16 سال (سال 37-16) بود که در دو گروه match بود. افراد مورد بررسی در هر دو گروه از نظر گراویدا، دفعات سقط، سن حاملگی، شدت تهوع و استفراغ، در بیرون یا داخل خانه بودن بیمار، شغل بیمار، میزان درآمد خانواده و میزان سواد بیمار و همسرش مشابه بودند. یک گروه از بیماران از تحریک نقطه Pe6 طب سوزنی بوسیله TENS در دو ساعت یکبار به مدت ده دقیقه در زمان بیداری استفاده کردند و گروه دیگر با همین الگو از دستگاه خاموش TENS به عنوان placebo استفاده کرد. هر دو گروه به مدت 48 ساعت در بیمارستان بستری شدند و میزان تهوع و استفراغشان توسط وضع اشتها، دفعات استفراغ، شدت تهوع و VAS در بدترین روز تهوع و استفراغ، 24 ساعت قبل از بستری شدن، 24 و 48 ساعت بعد از بستری شدن سنجیده شد. دو گروه از نظر دفعات استفراغ، VAS، وضع اشتها و شدت تهوع برای 24 ساعت قبل از بستری شدن و بدترین روز تهوع و استفراغ مشابه بودند. بعد از 24 و 48 ساعت استفاده از TENS و placebo اختلاف معنی داری وجود داشت (P=0.000). در گروه مورد 26 نفر (86/7%) از TENS رضایت داشتند و باعث بهبود علائمشان شده بود (در مقابل 23/3% گروه کنترل). 81/6%از بیماران مبتلا دارو مصرف کرده بودند که تنها 18/3% از آنها معتقد بودند که داروها باعث بهبود تهوع و استفراغ آنها شده است. بررسی میزان VAS در دو گروه severe و mild to moderate نشان داد که vas این دو گروه در روز اول و دوم بعد از بستری شدن تفاوت معنی داری ندارد. 15% از افراد گروه مورد دچار راش گذاری پوستی شدند، 5 مورد از بیماران در گروه مورد بیش از یک بار یستری شدند. از بین کسانی که تهوع و استفراغشان با TENS خوب شد، 5% آنها بعد از 2 بار استفاده از TENS علائمشان بهبود یافت و 47% از بیماران قبل از 24 ساعت پس از قطع TENS دچار عود علائم شدند. در یک مورد از مواردی که بیش از یک بار بستری شدند استفاده مجدد از TENS موجب بهبودی در تهوع و استفراغ وی نشد. 56/6% از بیماران پیشنهاد کردند که از TENS به طور دائم در منزل استفاده کنند و 45% از بیماران از طریق مطالعه اعلانهای تبلیغاتی جذب استفاده از TENS شدند.
منصور جمالی زواره ای، ناهید صدیقی، زهرا علیزاده، علی منتظری، صغری جاروندی، مریم انصاری،
دوره 57، شماره 3 - ( 3-1378 )
چکیده
آسپیراسیون سوزنی پستان FNA) Fine needle aspiration) یک روش ارزان در تشخیص بالینی توده های پستانی است که بطور متداول در کشورهای زیادی انجام می شود. این تکنیک تا حد زیادی به اپراتور آن وابسته است، در نتیجه در گزارشهای ارائه شده در این زمینه تفاوتهای زیادی وجود دارد. به منظور ارزیابی کارآیی FNA در این مرکز، 198 بیمار خانم که از شهریور 76 تا شهریور 77 بعلت توده پستان FNA شده بودند، وارد مطالعه شدند. این بیماران در گروه سنی 14 تا 86 سال بودند. نتایج امتحان سیتولوژیک که بصورت مثبت قطعی، مشکوک، منفی قطعی و نمونه ناکافی گزارش شده بود، در دو گروه مثبت و منفی طبقه بندی شدند. 50 نفر از این بیماران که بیوپسی شده بودند، مورد بررسی قرار گرفتند و نتیجه امتحان سیتولوژیک و پاتولوژیک آنان با یکدیگر مقایسه شد. بدین ترتیب حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت و ارزش اخباری منفی به ترتیب معادل مقادیر زیر بدست آمد: 93%، 73%، 65% و 95%. یک مورد منفی کاذب و 7 مورد مثبت کاذب وجود داشت. یک مورد منفی کاذب در تشخیص بافت شناسی، Infiltrative Ductal Carcinoma و بیش از نیمی از موارد مثبت کاذب، در تشخیص بافت شناسی، فیبروآدنوم بوده اند. از این 7 مورد مثبت کاذب سیتولوژی، 6 مورد از نظر کلینیکی خوش خیم بوده اند، بنابراین با مقایسه نتایج فوق با آمار مشابه خارجی، بنظر می رسد با بکارگیری این روش ساده و ارزان و تلفیق نتایج آن با نمای بالینی بیمار، بتوان در موارد زیادی خط مشی درمانی بیمار را مشخص نمود.
سیدمجتبی علوی نائینی، غلامرضا وقاری،
دوره 57، شماره 4 - ( 4-1378 )
چکیده
در این بررسی 670 دانش آموز به صورت تصادفی انتخاب شدند. میزان شروع گواتر در دانش آموزان ایلامی و ارکوازی بترتیب 46/3 درصد و 55/7 درصد می باشد. میزان شیوع گواتر در دختران بیشتر از پسران مشاهده گردید. آزمون Z اختلاف معنی داری را بین میزان شیوع گواتر در دانش آموزان دو شهر، دانش آموزان دختر دو شهر و بین دانش آموزان دختر و پسر شهر ارکواز نشان داد (P<0.05). دختران رشد جسمی بهتری نسبت به پسران دارند. اگر چه بین اندازه های قد و وزن و اندازه تیروئید وهمچنین بین اندازه های قد و وزن و وضعیت اجتماعی اقتصادی ارتباط معنی داری مشاهده نگردید، ولی رشد جسمی و شاخص های وضعیت اجتماعی اقتصادی در شهر ارکواز که شیوع گواتر بیشتری دارد پایین تر از شهر ایلام می باشد. ارتباط معنی داری بین اندازه غده تیروئید و میزان ید دفعی ادرار مشاهده نگردید. میزان ید آب آشامیدنی شهر ایلام و ارکواز بترتیب 3/2 و 0/65 میکروگرم در لیتر است. از مهمترین عوامل شیوع گواتر در این دو شهر می توان به پایین بودن ید آب آشامیدنی و سو تغذیه پروتئین-انرژی اشاره کرد. مطابق نتایج بررسی اگرچه میزان ید دفعی ادرار در حد طبیعی است ولی شیوع بالای گواتر به کمبود ید در گذشته برمی گردد.
سیدفرامرز کریمیان، الهام خیاط،
دوره 58، شماره 1 - ( 1-1379 )
چکیده
جهت بررسی رابطه بین مصرف قرص های ضد بارداری خوراکی و بروز سنگ کیسه صفراوی علامت دار، یک مطالعه مورد شاهد گذشته نگر ترتیب داده شد. روش کار، بررسی شیوع مصرف مدت و نوع قرص مصرف شده در دو گروه و سپس مقایسه آمارها بوده است. داوطلبان از بابت سایر عوامل موثر در سنگ کیسه صفرا شامل سن، اندکس قدی وزنی (BMI)، تعداد بارداری، سابقه خانوادگی سنگ کیسه صفرا، سابقه دیابت و سابقه افزایش چربی های خون نیز مورد بررسی قرار گرفتند. نمونه مورد مطالعه شامل 80 بیمار مبتلا به سنگ کیسه صفرای علامت دار بستری در بیمارستان بعنوان گروه مورد و 200 بیمار بستری در بیمارستان بدون سابقه سنگ کیسه صفرا بعنوان گروه شاهد می باشد. یافته های پژوهش با استفاده از تست های X² و T-student تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان دادند که شیوع مصرف قرص در گروه مورد، کمی بیشتر از گروه شاهد می باشد، ولی این اختلاف از لحاظ آماری معنی دار نیست. همینطور هیچ اختلاف آماری معنی داری بین دو گروه از بابت اندکس قدی-وزنی، سن، سابقه خانوادگی سنگ کیسه صفرا و سابقه بیماری قند بدست نیامد. بعلاوه اختلاف آماری معنی داری در مورد شیوع مصرف، مدت مصرف و نوع قرص مصرفی بین دو گروه بدست نیامد. دو گروه از نظر شیوع افزایش چربی خون با یکدیگر اختلاف آماری معنی داری داشتند. شیوع چربی خون بالا در گروه مورد افزایش نشان می داد (P<0.05). نهایتا ما هیچ ارتباطی بین شیوع مصرف، مدت مصرف و نوع قرص با بیماری سنگ کیسه صفرای علامت دار بدست نیاوردیم. بعلاوه هیچگونه تداخلی بین موارد فوق الذکر با فاکتورهای خطر در جهت ایجاد بیماری یافت نشد.
سیدمجتبی علوی نائینی، سیدابوالقاسم جزایری، ناهید مقدم بنائم، غلامعلی افروز، بهبودی،
دوره 58، شماره 1 - ( 1-1379 )
چکیده
تاثیر مصرف میان وعده غذایی در مدرسه بر توانایی یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان ابتدایی در منطقه 18 آموزش و پرورش مورد آزمایش قرار گرفت. در این رابطه تاثیر پایه تحصیلی، وضع تغذیه، عادات مصرف صبحانه و عادت مصرف میان وعده در مدرسه نیز بررسی شد. بدین منظور بعد از امتحانات ثلث اول سال تحصیلی 76-1375، 236 نفر از دانش آموزان پسر در 4 دبستان بطور تصادفی در دو گروه آزمایشی (119 نفر) و گروه شاهد (117 نفر) انتخاب شدند. بعد از انجام آزمون های روانشناختی به گروه آزمایشی یک میان وعده کم کالری از نوع غذاهای مخصوص برنامه تغذیه رایگان مدارس داده شد و گروه شاهد، برنامه معمولی خود را ادامه داد. بعد از 4 ماه مجددا آزمون های شناختی و امتحانات ثلث سوم برای هر دو گروه در شرایط یکسان و همزمان انجام شد. وضع تغذیه به روش تن سنجی، عادت خوردن صبحانه و میان وعده در مدرسه با بررسی عادات غذایی بوسیله پرسشنامه و مصاحبه، عملکردهای شناختی با سه آزمون ویژه عملکرد ذهنی و عملکرد تحصیلی نیز بوسیله امتحانات ثلث ارزیابی شدند. اطلاعات حاصل از اجرای تحقیق مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. یافته ها نشان دادند که میان وعده غذایی در مدرسه تاثیر مثبتی بر نمرات آزمون های شناختی داشت که در مورد حافظه کوتاه مدت، معنی دار بود (P<0.03). هرچند میانگین نمرات دروس اصلی و معدل دروس بعد از مداخله، در دانش آموزان گروه شاهد بالاتر از گروه آزمایشی بود، اما تفاوت معنی دار نبود. بنابراین می توان نتیجه گرفت که خوردن میان وعده در مدرسه چنانچه در طول سال تحصیلی و با مقدار انرژی بیشتر ادامه داشته باشد، احتمال پیشرفت تحصیلی و بهبود عملکردهای شناختی را افزایش خواهد داد.
پریچهر کیمیایی، آمنه شیرین ظفرقندی، نفیسه ظفرقندی، مهری صالحی،
دوره 63، شماره 7 - ( 1-1384 )
چکیده
مقدمه: اپیزیوتومی در همه زایمان ها نمی تواند سبب کوتاه شدن مرحله دوم زایمان به جلوگیری از آپگارپایین در نوزاد و کاهش تروما به پرینه شود. هدف این مطالعه بررسی اپیزیوتومی و عوارض آن و مقایسه با افراد کنترل می باشد.
مواد و روشها: این تحقیق در بیمارستان مهدیه در طی سالهای 79-78 به صورت Sequential randomized clinical trial بر روی 466 خانم تولی پار ترم و با نمایش اکسی پوت قدامی که وارد مرحله دوم زایمانی شده و به زمان مناسب برای انجام اپیزیوتومی رسیده بودند انجام گرفت. بیماران به طور تصادفی به دو گروه شاهد (اپیزیوتومی مدیولترال) 200 نفر و گروه آزمایشی (بدون انجام اپیزیوتومی) 266 نفر در زمان مناسب برای انجام اپیزیوتومی تقسیم شدند. مشخصات دموگرافیک، لیبر زایمان، لاسراسیون و نخ استفاده شده در دو گروه مقایسه و نتایج آزمون T- Test و Chi - square مقایسه شد.
یافته ها: طول مرحله دوم زایمان در گروه شاهد ( 7/13 36/27 دقیقه) بیشتر از گروه آزمایش ( 1/11 5/22 دقیقه ) بود ( 001/0P< ) ولی طول زمان مناسب برای اپیزیوتومی تا زایمان در گروه شاهد ( 5/3 78/4 دقیقه) کمتر از گروه آزمایش ( 4/3 9/5 دقیقه) بود ( 001/0P< ) ، در گروه شاهد اپیزیوتومی مدیوالترال معادل لاسراسیون درجه II در نظر گرفته شد که در تمام بیماران وجود داشت و 22 بیمار (11%) نیز لاسراسیون درجه I جدا از اپیزیوتومی داشتند. تعداد لاسراسیون در گروه آزمایش 96% 2/1 بود که در 64 نفر (24%) پرینه کاملاً سالم و 168 نفر (64%) لاسراسیون درجه I و 28 نفر (5/10%) لاسراسیون درجه 2 داشتند. آپگار کمتر از 7 در هیچ یک از نوزادان دیده نشد. وزن نوزادان که متغیر مداخله گر بود در گروه شاهد 4223248 گرم بیشتر از گروه آزمایش 376 3175 (05/0 P< ) بود به این علت دو گروه از نظر وزن نوزادان مشابه سازی شده و طول مرحله دوم و زمان مناسب برای زایمان مجدداً در گروه ها مقایسه شد. در وزن های کمتر از 3500 گرم طول مرحله دوم در هر گروه آزمایش و شاهد مشابه بود ولی انجام اپیزیوتومی باعث کاهش قابل توجه طول زمان مناسب برای اپیزیوتومی تا زایمان در گروه شاهد نسبت به آزمایش شد (05/0 P<) . این موضوع در وزن نوزاد بالای 3500 گرم صدق نمی کرد و طول مرحله دوم در این گروه وزنی در گروه شاهد بیشتر از گروه آزمایش (001/0P<) بود و انجام اپیزیوتومی باعث کوتاه شدن فاصله تا زایمان نمی شد.
نتیجه گیری و توصیه ها: عدم انجام اپیزیوتومی به طور روتین با شیوع بیشتر پرینه سالم همراه بود و باعث افزایش قابل توجه لاسراسیون وخیم پرینه نمی شود و اثری بر آپگار نوزاد ندارد. اپیزیوتومی در همه بیماران باعث افزایش ترومای نیازمند ترمیم در بیماران و افزایش خونریزی حین زایمان و هزینه شده و بهتر است استفاده از اپیزیوتومی در نمایش اکسی پوت قدامی محدود به موارد تشخیص زجر جنینی که نیازمند زایمان سریعتر نوزاد است گردد.
علی یعقوبی نوتاش، لعیت گرانپایه، علیرضا آشتیانی، غلامعباس عبادی،
دوره 63، شماره 7 - ( 1-1384 )
چکیده
مقدمه: از بین بردن مو جهت آماده سازی ناحیه عمل و میزان بروز عفونت زخم جراحی همواره مورد بحث بوده است. مطالعه حاضر به مقایسه میزان عفونت زخم بعد از عمل با دو روش تیغ زدن در شب قبل از عمل واستفاده از مو زن برقی در صبح روز عمل پرداخته است.
مواد و روش ها: در این مطالعه کارآزمایی بالینی، 200 بیمار مرد که جهت جراحی الکتیو از مرداد 1379 تا اردیبهشت 1380 به بیمارستان سینا مراجعه کردند مورد بررسی قرار گرفته و به دو گروه تقسیم شدند که در یک گروه از تیغ در شب قبل از عمل و در گروه دیگر از موزن برقی در صبح روز عمل استفاده شد و میزان بروز عفونت زخم بعد از عمل طی 15 روز پیگیری در آنها بررسی گردید.
یافته ها: میزان بروز عفونت زخم 5/5% بود (3 مورد در گروهی که موزن برقی و 8 مورد در گروهی که تیغ استفاده شده بود) و ریسک بروز عفونت در گروه اول 7/2 برابر گروه دوم بود (با حدود اطمینان 82/6 تا 04/1) .
نتیجه گیری و توصیه ها: میزان بروز عفونت زخم در گروهی که از مو زن برقی در صبح روز عمل استفاده شده بود نسبت به گروهی که در آنها از تیغ در شب قبل از عمل مصرف شده بود، کمتر بود. لذا استفاده از موزن برقی در صبح روز عمل جهت از بین بردن موهای ناحیه به جای استفاده از تیغ منطقی به نظر می رسد.
مهبد کاوه، فاطمه داوری تنها، مرجان پاشائی مقدم،
دوره 63، شماره 12 - ( 1-1384 )
چکیده
مقدمه: وجود بند ناف دور گردن پدیده شایعی است که ممکن است هنگام تولد دیده شود بطوری که عده ای آن را قسمتی از زندگی طبیعی داخل رحمی می دانند. البته همیشته این سوال مطرح بوده است که آیا این بند ناف دور گردن می تواند باعث دیسترس جنینی شود یا نه؟ هدف از این مطالعه پیدا کردن ارتباط بند ناف دور گردن و تعداد حلقه های آن با وزن جنینی است. یکی از علائم دیسترس طولانی مدت جنین کاهش وزن هنگام تولد می باشد وزن کم هنگام تولد می تواند بازده زندگی آینده فرد را کاهش داده و از کیفیت زندگی بکاهد پس این نوزادان باید شناسائی شده و مراقبت بهتر و بیشتری داشته باشند.
مواد و روشها: در این مطالعه cross sectional 252 نوزاد با بند ناف دور گردن در فاصله سالهای 1382-1381 در بیمارستان میرزاکوچک خان مورد بررسی قرار گرفتند که با توجه به متغیرهای مادری و جنینی مقایسه و طبقه بندی شدند. عوامل مادری مورد بررسی شامل سن، تعداد حاملگی، تعداد زایمان، وجود سابقه بند ناف دور گردن در زایمان قبلی، وزن هنگام تولد، داشتن اضافه وزن، دیابت و فشار خون مادر بود و عوامل نوزادی شامل سن حاملگی، جنس نوزاد، وزن هنگام تولد و تعداد حلقه بند ناف دور گردن است.
یافته ها: کمترین سن مادران 17 سال و بیشترین آن 43 سال بود. مادرانی که در زایمان اخیر نوزاد با بند ناف دور گردن داشتند پاریتی دو یا بیشتر بودند. تعداد حلقه 179(71%) مورد فقط یک دور حلقه دور گردن و 8/25% دو دور بند ناف دور گردن و 7 مورد سه حلقه و یک مورد 4 حلقه دور گردن داشت. از میان 252 مورد تولد 111(44%) نفر دختر و 141(56%) نفر پسر بودند. بیشترین سن حاملگی 42 هفته در 4/2% از نوزادان و کمترین سن حاملگی 30 هفته در 2/1% موارد بود. بیشترین جمعیت موالید در 39 هفته 8/21% و کمترین جمعیت در نوزادان 33-32 هفته 4/0% بود. 185(4/73%) مورد حاصل زایمان طبیعی و 67(6/26%) مورد حاصل سزارین بودند.
نتیجه گیری و توصیه ها: در این مطالعه مشاهده شد که اگر تعداد حلقه های بند ناف دور گردن زیاد باشد به صورت عکس باعث کاهش وزن جنین می شود. جنس نوزاد در این اتفاق تاثیری نداشت البته اندکی در بین پسران بیشتر بود ولی با توجه به اینکه نوزادان عمدتاً ترم بودند شانس وجود بند ناف دور گردن افزایش می یافت. ارتباط بدست آمده از نظر آماری معنی دار نبود که شاید علت آن مراقبت بهتر دوران بارداری در یک مرکز دانشگاهی باشد که در مرکز شهر قرار داشته و مورد توجه افراد نسبتاً آگاه به نظر می رسد.
احیاء گرشاسبی، نادر فلاح،
دوره 64، شماره 4 - ( 4-1385 )
چکیده
زمینه و هدف:هدف این مطالعه، بررسی رابطه بین مشخصات مادری با تکیه بر وضعیت هماتولوژیک و خطر زایمان زودرس و وزن کم زمان تولد نوزاد در زنان حامله میباشد.
روش بررسی: در یک مطالعه هم گروهی، مشخصات مادری 1500 زن باردار شامل سن، قد، وزن و شاخص توده بدنی و میزان هموگلوبین و هماتوکریت ثبت گردید. بیماران براساس شاخصهای اصلی سرنوشت حاملگی شامل سن حاملگی، زمان زایمان و وزن زمان تولد نوزاد پیگیری شدند. از روش آماری رگرسیون لجستیک برای تجزیه و تحلیل اطلاعات استفاده شد.
یافتهها: کمخونی شدید (هماتوکریت 25%)، باعث افزایش خطر زایمان زودرس (سن حاملگی زمان زایمان >37 هفته) با میزان خطر نسبی (Odds Ratio) 6/3 با فاصله اطمینان 95%؛ 7/8-5/1 و وزن کم زمان تولد (وزن کمتر از 2500 گرم) با میزان خطرنسبی 8/1 با فاصله اطمینان 95 ؛ 4-9/0 بود. مقادیر بالای هماتوکریت (هماتوکریت <40%) با افزایش خطر وزن کم زمان تولد و زایمان زودرس همراه نبود. زنان جوان کمتر از 19 سال با میزان خطر نسبی 2/2 با فاصله اطمینان 95% ؛ 1/4-2/1، زنان با قد کوتاه (کمتر از 145 سانتیمتر) با میزان خطرنسبی 4/4 با فاصله اطمینان 95% ؛ 9/8-1/2؛ زنان با شاخص توده بدنی کم (کمتر از 21کیلوگرم بر مترمربع) با میزان خطر نسبی 7/2 با فاصله اطمینان 95% ؛ 3/4-7/1 به طور مشخصی افزایش خطر زایمان تولد نوزاد با وزن کم را داشتند.
نتیجهگیری: کمخونی به ویژه در سه ماهه اول حاملگی به طور مشخصی با سرنوشت بد حاملگی همراه است. مادران با سن کم، قد کوتاه و شاخص توده بدنی پایین در خطر تولد نوزاد با وزن کم میباشند. اصلاح کمخونی و بهبود وضعیت تغذیهای و پیشگیری از حاملگی در سنین کمتر از 18 سال میتواند سلامت نوزادان این مادران را ارتقا دهد.
سید محمد میلانی،
دوره 65، شماره 2 - ( 12-1386 )
چکیده
این مطالعه به منظور بررسی تظاهرات بالینی و میزان مرگ و میر در نوزادان مبتلا به سپتیسمی انجام گرفت.
روش بررسی: در این مطالعه 104 نوزاد بستری در بیمارستان مرکز طبی کودکان (50 مونث و 54 مذکر) که از مهر ماه سال1373 لغایت شهریور 1374 با تشخیص سپتیسمی بستری و درمان شده بودند به صورت گذشتهنگر مورد بررسی قرار گرفت بر اساس زمان شروع بیماری نوزادان در دو گروه سپتیسمی زود هنگام (50 مورد) و دیر هنگام (54 مورد) مطالعه شدند.
یافتهها: 31 مورد (8/29%) اختلالات تنفسی،57 مورد اختلال در تغذیه، 42 مورد زردی، 25 مورد آپنه و 25 مورد هیپو رفلکسی یافت شد. 73 نوزاد (70%) وزن مساوی یا بالاتر از 500/2 گرم داشتند و در 31 (30%) نوزاد وزن زمان تولد کمتر از 500/2 گرم بود. کشت مایع نخاع در پنج مورد مثبت گزارش گردید. از کل 104 نوزاد مورد بررسی تعداد 31 شیرخوار (8/43%) دارای کشت خون مثبت بودند. در بین نوزادان مبتلا سپتی سمی زودرس 16 مورد (32%) در گروه با وزن پایین (LBW) Low Birth Weight قرار داشتند. از مجموع 104 بیمار مورد بررسی، در گروه مبتلا نوع زودرس و دیررس به ترتیب 13 مورد (26%) و 10 مورد (6/9%) مبتلا به مننژیت بودند. میزان مرگ و میر در بیماران مورد بررسی 30 % بود.
نتیجهگیری: به دلیل بالا بودن میزان مرگ و میر در نوزادان با وزن پائین پیشنهاد میشود که این گروه از نوزادان از نزدیک تحت مراقبت دقیق پزشکی قرار گرفته و نسبت به شروع آنتیبیوتیک مناسب برای آنها اقدام گردد.
نسرین نیرومند، فاطمه داوری تنها، مهبد کاوه،
دوره 65، شماره 4 - ( 4-1386 )
چکیده
هدف از این مطالعه ارزیابی شیوع برخی عوارض پریناتال در دوقلوئی با ناهمگونی وزن بود.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی تحلیلی 490 نوزاد دوقلوئی معادل 245 بارداری دوقلو که در فاصله سالهای 1382-1378 در بیمارستان میرزاکوچکخان زایمان کردند، وارد مطالعه شدند. اطلاعات مادری و نوزادی برای هر زایمان جمعآوری شد که شامل ناهمگونی وزن، سن بارداری، سن مادر، پاریتی مادر، جنسیت نوزاد، مرگ نوزادی، سپتیسمی نوزادی، روش زایمان، هیپربیلیروبینمی، تعویض خون و مدت بستری در بیمارستان بود.
یافتهها: متوسط سن مادر 78/4±26 سال بود و 8/51% از مادران نولیپار بودند. متوسط سن بارداری 73/2±02/35 هفته بود که 9/15% از این زایمانها قبل از 32 هفته بودند. میزان مرگ نوزادی 8/7% بود و بیشتر در نوزادان پسر و مادران چندزا رخ داده بود. متوسط زمان بستری در بیمارستان 45/4±07/6 روز بود، که در ناهمگونی وزن≥20% معادل 5/8 روز بود و در نوزادان مادرانی که کمتر از20 سال بودند به 14/9 روز رسید. در اختلاف وزن بین 34-30% سپتیسمی بیش از همه شیوع داشت (3/31%) و هیپربیلیروبینمی در این گروه شیوع 25% داشت که منجر به تعویض خون گردید. در سن مادر کمتر از 20 سال و بالای 35 سال میزان هیپربیلی روبینمی بیشتر بود.
نتیجهگیری: با افزایش ناهمگونی وزن در دوقلوها میزان عوارض پریناتال افزایش مییابد.
امیر فرهنگ زند پارسا، حمیرا جعفری، غلامحسین طباطبایی،
دوره 65، شماره 6 - ( 6-1386 )
چکیده
بیماریهای عروقی کرونر از شایعترین علل مرگ در جهان میباشند. با توجه به شیوع بالاتر سندرم کرونری حاد بدون بالا رفتن قطعه ST نسبت به سندرم کرونری حاد با بالا رفتن قطعه ST و ظهور هپارین با وزن مولکولی پایین (L.MWH) Low Molecular Weight Heparin که موفقیتی بزرگ در عالم پزشکی محسوب میگردد در این مطالعه به مقایسه اثر انوکساپارین و هپارین غیرفراکشنه Unfractionated Heparin (UFH) در بیماران سندرم کرونری حاد بدون بالا رفتن قطعه ST پرداخته شده است.
روشبررسی: 200 بیمار شامل 100 بیمار در گروه هپارین و 100 بیمار در گروه انوکساپارین انتخاب گردیدند. گروه هپارین تحت درمان با UFH، ابتدا دوز بولوس 5000 واحد، سپس 1000واحد در ساعت به صورت وریدی برای حداقل 72 ساعت و گروه انوکساپارین تحت درمان با mg/kg1 انوکساپارین هر 12 ساعت در روز به صورت زیر جلدی برای حداقل 72 ساعت قرار گرفتند. سپس بیماران از نظر میزان مرگ و میر کلی، انفارکتوس میوکارد، آنژین صدری تکرار شونده، نیاز به اقدامات تهاجمی و میزان خونریزی مورد پیگیری و مقایسه قرار گرفتند.
یافتهها: میزان فراوانی آنژین صدری تکرار شونده، مرگ و میر کلی و نیاز به اقدامات تهاجمی در طول مدت بستری در بیمارستان در گروه دریافتکننده انوکساپارین به طور معنیداری نسبت به گروه دریافتکننده هپارین کمتر بود (به ترتیب 002/0p= و 035/0p= و 01/0p=) اما از نظر میزان فراوانی خونریزی و میزان فراوانی انفارکتوس میوکارد در بین دو گروه تفاوت معنیداری مشاهده نشد (به ترتیب 1p= و 1p=).
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان میدهد که انوکساپارین با توجه به اثرات چشمگیری که در پیشگیری از عوارض در بیماران سندرم کرونری حاد بدون بالا رفتن قطعه ST دارد میتواند به عنوان- داروی جایگزین هپارین مطرح گردد.
تقی گلمحمدی، محمد انصاری، عبدالرحیم نیک ضمیر، رضا صفری ابهری، سپیده الهی،
دوره 65، شماره 8 - ( 8-1386 )
چکیده
مسمومیت با سرب یکی از مهمترین مشکلات زیستی شهرهای بزرگ جهان است و آثار زیانآور سرب روی اکثر بافتها مطالعه شده ولی روی رشد و وزن جنین در دوران حاملگی کمتر بررسی شده است. هدف این طرح بررسی وجود همبستگی بین غلظت سرب خون مادر، بندناف جنین و شیر مادر و اثر آن بر وزن نوزاد هنگام تولد میباشد.
روش بررسی: مطالعه از نوع بررسی مقطعی (Cross sectional) بود. پس از تکمیل پرسشنامه، پنج میلیلیتر خون از 86 مادر و نوزاد و سه میلیلیتر شیر از مادران منطقه غیرآلوده و 85 نمونه خون مادر و نوزاد و شیر مادر منطقه آلوده جمعآوری و با روش اسپکترومتری جذب اتمی مورد سنجش قرار گرفت.
یافتهها: میانگین غلظت سرب خون مادران، نوزادان و شیر مادران در منطقه غیرآلوده به ترتیب: 1/4±6/7، 2/3±9/5 و 5/2±2/4 و در منطقه آلوده به ترتیب 41/8±07/9، 18/5±6/6 و 5/5±8/5 میکروگرم در میلیلیتر و میانگین وزن نوزادان در منطقه غیرآلوده 5/0±2/3 و در منطقه آلوده 4/0±2/3 کیلوگرم بود.
نتیجهگیری: بین میانگین غلظت سرب شیر مادران در دو منطقه غیرآلوده و آلوده تفاوت معنیداری وجود داشت (012/0(p=. با استفاده از آزمون Correlation و t-test، بین میانگین غلظت سرب خون مادران و نوزادان ومیانگین سرب شیر مادران و خون نوزادان در هر دو منطقه ارتباط معنیداری وجود داشت (001/0(p=. وزن نوزادان درهنگام تولد بین پنج تا دو کیلوگرم و بهطور متوسط 5/3 کیلوگرم بود و با مقایسه آن با میانگین وزن نوزادان در منطقه آلوده و غیر آلوده احتمالا" آلودگی سرب برروی وزن نوزادان اثر چندانی ندارد (89/0p=).
بدرالسادات راجی، سید مهدی جلالی، محمد علی نویان اشرف، مسعود شریفی، حمیرا پیروی سرشکه،
دوره 65، شماره 9 - ( 9-1386 )
چکیده
طب سوزنی یک از روشهای موثر درمان درد در شرایط مختلف است، اما تاکنون تاثیر آن بر درد پس از عمل جراحی ترمیم فتق اینگوینال بررسی نشده است. هدف از انجام این مطالعه بررسی اثربخشی طب سوزنی در کاهش درد پس از این جراحی میباشد.
روش بررسی: در یک کارآزمایی آیندهنگر دوسوکور با کنترل توسط دارونما، 60 مرد 30 تا 60 ساله با وضعیت فیزیکی معادل ΙΙ و ASA Ι که کاندید عمل جراحی انتخابی ترمیم فتق اینگوینال تحت بیهوشی عمومی در بیمارستان امام خمینی بودند، وارد شدند. همه بیماران به روش کاملا مشابه بیهوش و عمل جراحی شدند. بعد از اتمام عمل و بستن زخم، درحالیکه هنوز بیهوشی ادامه داشت، بیماران بهصورت تصادفی در گروه طب سوزنی (با تحریک نقاط GV.2، GV.4 و Sp.6 توسط سوزنهای استریل مخصوص طب سوزنی) یا گروه کنترل (بدون تحریک توسط طب سوزنی)، قرار میگرفتند. سپس بیهوشی خاتمه داده میشد. در شش ساعت اول پس از عمل شدت درد هر ساعت سنجیده میشد. در صورت درخواست بیمار یا در صورت نیاز به بیمار mg25 پتیدین تزریق میشد. شدت درد و میزان مصرف کل پتیدین بین دو گروه مورد مقایسه قرار گرفت.
یافتهها: بین میانگین سن اختلاف معنیداری وجود نداشت. اما شدت درد در ساعات دو تا پنجم در گروه طب سوزنی به میزان معنیداری از گروه کنترل کمتر بود. همچنین مصرف پتیدین در شش ساعت اول پس از عمل در گروه طب سوزنی بهمیزان معنیداری از گروه کنترل کمتر بود (07/12±5/7 در برابر 91/12±65 گرم، 0001/0p=).
نتیجهگیری: استفاده از طبسوزنی در بیمارانیکه تحت عمل جراحی ترمیم فتق اینگوینال قرار میگیرند بهمیزان معنیداری با کاهش شدت درد پس از عمل در ساعات دوم تا پنجم همراه است و با توجه بهاینکه استفاده از طب سوزنی در درمان درد حاد و مزمن کاربرد گستردهای داشته و با عارضه خاصی همراه نیست استفاده از آن برای تمام بیماران توصیه میشود.
محمد بنازاده، غلامرضا مهاجری، منصور جمالی زوارهای،
دوره 65، شماره 11 - ( 11-1386 )
چکیده
با توجه به توصیه کمورادیوتراپی نئواجوان neoadjuvant در بیماران مبتلا به متاستاز غدد لنفاوی مدیاستن (N2) در کانسر ریه نوع non-small cell (stage IIIA)، تشخیص درگیری این غدد قبل از توراکوتومی اهمیت زیادی مییابد. تشخیص این درگیری، حین مدیاستینوسکوپی یا توراکوسکوپی، توسط روشهای touch imprint و frozen section، این امکان را میدهد که در صورت نیاز به توراکوتومی این عمل در یک جلسه بیهوشی انجام شود.
روش بررسی: این بررسی طی سال 1385 بر روی 58 نمونه غده لنفاوی مدیاستن که از 27 بیمار مبتلا به کانسر ریه بهدست آمده بود انجام شد. پس از نصف کردن غده لنفاوی و تهیه لام سیتولوژی از هر نیمه، هر دو نیمه غده لنفاوی جداگانه جهت فروزن سکشن و نهایتاً پاتولوژی permanent ارسال شد.
یافتهها: در گزارش فروزن سکشن یک مورد و در سیتولوژی، دو مورد منفی کاذب وجود داشت. هیچ موردی از مثبت کاذب در این دو روش مشاهده نشد. به این شکل حساسیت، ویژگی و دقت فروزن سکشن بهترتیب 5/95%، 100% و 2/98% و در مورد سیتولوژی بهترتیب 9/90%، 100% و 4/96% بهدست آمد. نتایج هر دو روش از هر جهت مشابه بود (05/0p>).
نتیجهگیری: هر دو روش دقت بالایی در تعیین درگیری غدد لنفاوی مدیاستن در کانسر ریه دارند. در مراکزی که فروزن سکشن موجود نیست میتوان به کمک روش سادهتر، سریعتر و ارزانتر touch imprint درگیری این غدد لنفاوی را کشف کرد.
غلامرضا بابایی، مریم کشاورز، میترا پارسینیا، پریدخت اشکواری،
دوره 66، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده
این پژوهش با بهکارگیری آنالیز مسیری جهت تعیین اثر مستقیم و یا غیرمستقیم عوامل موثر در مرگ و میر نوزادان کموزن انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه با پرسشنامهای حاوی سئوالاتی در مورد سن مادر، سن ختم حاملگی، نمره آپگار، فشارخون حاملگی، وزن هنگام تولد در نمونهای بهحجم 445 جفت مادر و نوزاد انجام شد. نمونهگیری بهصورت تصادفی ساده بود و نوزادان تمام خانمهایی که برای ختم حاملگی به 15 بیمارستان و زایشگاه دولتی و خصوصی شهر تهران در مدت پژوهش مراجعه داشتند بررسی شدند. وضعیت زنده ماندن نوزاد تا 24 ساعت پس از تولد ثبت شد.
یافتهها: بیشترین تغییرات در میزان مرگ و میر در اثر متغیر وزن هنگام تولد است و ضریب منفی آن به این معنی است که با وزن بیشتر نوزاد احتمال زنده ماندن بیشتر میشود. رتبه دوم در ایجاد تغییرات در میزان مرگ و میر متعلق به متغیر نمره آپگار نوزاد در بدو تولد است که بنا به ضریب منفی آن با افزایش نمره آپگار احتمال مرگ پایین میآید. سومین متغیر تأثیرگذار، سن ختم حاملگی است که ضریب منفی آن نشان میدهد با افزایش سن ختم حاملگی نوزاد از شانس زنده ماندن بیشتری برخوردار میشود. کمترین تغییرات در مرگ و میر ناشی از متغیر فشار خون حاملگی است.
نتیجهگیری: متدولوژی مورد بحث ما میتواند در سایر بررسیها جهت ارزیابی، تشخیص و اندازهگیری فاکتورهای پیشگوییکننده بر روی نتیجه مورد استفاده قرار بگیرند.
فاطمه نیری، الهه امینی، مامک شریعت، بابک منصوری،
دوره 66، شماره 4 - ( 4-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: در طی سالهای اخیر تغییرات زیادی در نحوه و میزان مراقبت از نوزادان با وزن کمتر از 1000 گرم یا Extremely Low Birth Weight (ELBW) در کشور ما رخ داده است و میزان امید به حیات را در میان این گروه افزایش داده است.
روش بررسی: در طی یک مطالعه آیندهنگر 93 نوزاد یکقلویی را که وزن 1000 گرم و کمتر داشتند و در بیمارستان ولیعصر (عج) در طی چهار سال زنده متولد گردیدند تا موقع ترخیص یا فوت مورد مطالعه قرار دادیم و یکسری اطلاعات نوزاد و مادر ثبت گردید. با استفاده از تستهای آماری مناسب، اطلاعات تجزیه و تحلیل گردید. 05/0p< ملاک معنیداری قرار گرفت.
یافتهها: 93 نوزاد وارد مطالعه گردید. امید حیات در میان آنها 6/36% بود که این میزان با احتساب مرگهای رخ داده در اتاق زایمان و بلافاصله بعد از تولد نیز بود. کمترین وزن تولد 400 گرم، متوسط وزن تولد 48/136±43/850 گرم و کمترین سن حاملگی 23 هفته، متوسط سن حاملگی 77/2±31/28 هفته بود. بیشترین عارضه بعد از تولد RDS با شیوع 89/69% و کمترین عارضه مربوط به انتروکولیت نکروزان آن با شیوع 4/6% بود. 08/44% آنها نسبت به سن حاملگی وزن پایینتر از صدک 10 در منحنی رشد داشتند و 4/48% آنها وزن متناسب با سن حاملگی داشتند.
نتیجهگیری: بهبود کیفیت مراقبت های پرهناتال، کاهش زایمانهای زودرس و نوزادان کموزن، احیاء استاندارد نوزاد در اتاق زایمان، استفاده هرچه بیشتر از استروئید پیش از تولد و در نتیجه کاهش نیاز به رسپیراتور، باعث بهبود پیامد این گروه از نوزادان خواهد شد.
شهرزاد گلبابایی، مینا قنبر، خشایار همتپور،
دوره 66، شماره 7 - ( 7-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: طب سوزنی یک از روشهای موثر درمان درد در شرایط مختلف است. هدف از انجام این مطالعه بررسی اثربخشی طب سوزنی در بیماران مبتلا به میگرن میباشد.
روش بررسی: در یک مطالعه تجربی مداخلهای از نوع قبل و بعد، 180 بیمار که ابتلاء آنها به سردرد میگرنی به اثبات رسیده و حداقل دو بار سردرد میگرنی در ماه در شش ماه گذشته داشتهاند، و به یک کلینیک خصوصی درد مراجعه کرده بودند، وارد شدند. در همه بیماران تعداد، طول مدت (ساعت) و شدت حملات سر درد قبل از مطالعه بررسی میشد. بهمنظور درمان ابتدا نقطه حداکثر شدت درد تعیین میگردید و نصفالنهار مربوطه مشخص میشد. سپس بر همین اساس نقاط طب سوزنی مرتبط تعیین میشدند و بهوسیله تحریک الکتریکی نقاط از سطح پوست به مدت چند دقیقه تحریک میشدند. این عمل یکبار در هر هفته تکرار میشد و جلسات درمانی شش هفته به طول میانجامید. بعد از تکمیل جلسات درمانی، بیمار مجددا از نظر تعداد، طول مدت و شدت حملات سر درد ویزیت میشد.
یافتهها: میانگین تعداد دفعات حملات (26/8±55/9 در برابر 77/6±50/3، 001/0=p)، طول مدت (59/6±11/9 در برابر 65/3±33/3، 001/0=p) و شدت حملات سر درد (38/0±83/1 در برابر 78/0±61/0، 001/0=p) همگی پس از درمان بهمیزان معنیداری کاهش یافتند.
نتیجهگیری: استفاده از طب سوزنی در بیماران مبتلا به میگرن بهمیزان معنیداری باعث کاهش تعداد دفعات، طول مدت و شدت درد حملات میشود و استفاده از آن برای این دسته از بیماران قابل توصیه است.
فاطمهالسادات نیری، نفیسه خردپیشه، مامک شریعت، پروین اکبری اسبق،
دوره 67، شماره 4 - ( 4-1388 )
چکیده
800x600 زمینه و هدف: کودکان نارس و کموزن
در معرض خطر بیشتری برای اختلالات رشد هستند لذا انجام پایش رشد این کودکان ضروری
بهنظر میرسد. پایش رشد در این کودکان در قیاس با منحنیهای رشد نرمال صورت میگیرد.
روش بررسی: این مطالعه همگروهی در یک
درمانگاه پیگیری کودکان سالم انجام گردید و اطلاعات مورد نیاز (شاخصهای
آنتروپومتریک) جمعآوری تکمیل گردید. نوزادان در سه گروه Low Birth Weight
(LBW)، Very Low Birth Weight (VLBW)، Normal
Birth Weight (NBW) تقسیم شدند. تعداد 406 نوزاد در سه دسته قرار گرفتند: 303 نوزاد
در گروه کنترل، 103 نوزاد در گروه LBW که 20 نفر از آنها در مجموعه VLBW قرار داده
شدند. شاخصهای رشد (وزن، قد، دور سر) در پیگیریهای یک، دو، سه، چهار، شش، 9 و 12
ماهگی ارزیابی شد. در مرحله بعد اطلاعات با استفاده از نرمافزار SPSS ویراست 15 و تستهای
آماری تجزیه و تحلیل گردید.
یافتهها: کودکان گروه کنترل
تقریبا همان الگوی رشد استاندارد که در کشور استفاده میشود را دارا میباشند. مقایسه
گروه LBW با گروه کنترل نشان داد که تا پایان سال اول اختلاف بسیار معنیداری
در وزن این کودکان وجود دارد. در حالیکه پایش رشد مستمر آنها وزنگیری مناسب در
هر مقطع و با سرعت مساوی بچههای نرمال را نشان میدهد. همین نکته در مورد قد و
دور سر نیز صادق است. گروه VLBW از نظر وزن بعد از شش ماهگی خود را به گروه LBW میرسانند اما
دور سر و قد آنها تا پایان سال هنوز تفاوت معنیداری با گروه LBW دارد.
نتیجهگیری: نوزادان ELBW و VLBW نیاز به منحنی
رشد جداگانهای برای پایش رشد دارند، اما استفاده از سن تصحیح شده برای
گروه LBW ممکن است مناسب باشد.
Normal
0
false
false
false
EN-GB
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
فرین سلیمانی، حسین سورتجی،
دوره 67، شماره 6 - ( 6-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: فلج مغزی یک سندرم با اختلال حرکتی غیرپیشرونده و دارای ریسک فاکتورهای مختلف است که در اثر ضایعه در مغز در حال رشد ایجاد میشود. اتیولوژی فلج مغزی معمولا ناشناخته است و در مقایسه با دهههای قبل و با وجود پیشرفتهایی که در مراقبتهای مامایی و نوزادان اتفاق افتاده شیوع آن کاهش نداشته است. در حقیقت به نظر میرسد که در نوزادان ترم افزایش شیوع نیز داشته است. این مطالعه با هدف بررسی عوامل موثر در بروز فلج مغزی تدوین گردید تا این عوامل را در نوزادان با شرایط محیطی و اجتماعی خاص ایران در مقایسه با سایر کشورهای جهان مشخص سازد. روش بررسی: در این مطالعه مورد- شاهدی تمام کودکان 6-1 ساله ارجاع شده دارای فلج مغزی از مراکز بهداشتی- درمانی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی طی سالهای 1387-1386، از نظر عوامل موثر و فاکتورهای خطر پریناتال و نئوناتال با گروه شاهد (با تعداد برابر و همسان شده) مورد بررسی قرار گرفتند. یافتهها: در طی مطالعه، 112 کودک در گروه مورد و 113 نفر در گروه شاهد مورد بررسی قرار گرفتند. عوامل اصلی در بروز فلج مغزی عبارت بودند از: تولد پیش رس، تشنج نوزادی، تشنج پس از نوزادی، نمره آپگار پایین در دقیقه بیستم، وزن کم هنگام تولد و حاملگی چند قلویی. اکثر کودکان با فلج مغزی از نظر سن حاملگی ترم بوده و تنها 8/37% قبل از 37 هفته بارداری متولد شده بودند. نتیجهگیری: تولد پیشرس، آنسفالوپاتی هیپوکسیک- ایسکمیک و وزن کم هنگام تولد عوامل موثر همراه در بروز فلج مغزی در این گروه بودند.