17 نتیجه برای چربی
پریچهر پاس بخش، سارا سعید نیاریا، فرید ابوالحسنی، محمد نوری موگهی، محمود مافی، کبری مهران نیا، علی قلی سبحانی،
دوره 64، شماره 6 - ( 5-1385 )
چکیده
زمینه و هدف :هدف از این مطالعه، تعیین میزان پراکسیداسیون چربی و پروتئین بافتی به عنوان شاخصی از تخریب بافتی پس از ایسکمی و برقراری ریپرفیوژن به دنبال ایجاد آسیب القائی ناشی از انسداد شریان مزانتریک فوقانی در روده و بررسی اثر محافظتی هورمون ملاتونین به عنوان جمع کننده رادیکال آزاد و آنتی اکسیدان در رت میباشد.
روش بررسی: در این مطالعه از 36 سر رت نر نژاد Wistar - Albino با وزن بین 120-80 گرم که به طور مساوی به شش گروه تقسـیم شـده بودنـد و دوزهای مخـتلف مـلاتونین (mg/Kg 10، 20، 30) به صورت داخل عضلانی دریافت میکردند، استفاده شد. گروه یک: کنترل، گروه دو: sham که در این گروه عمل جراحی تا مرحله تشریح شریان مزانتریک فوقانی بر روی آنها انجام شد و حجم یکسانی از حلال به صورت داخل عضلانی به آنها تزریق گردید، گروه سه: ایسکمی-ریپرفیوژن، گروه چهار: ایسکمی- ریپرفیوژن به همراه ملاتونین با دوز mg/Kg10 ، گروه پنج: ایسکمی- ریپرفیوژن به همراه ملاتونین با دوزmg/Kg 20 و گروه شش: ایسکمی- ریپرفیوژن به همراه mg/Kg 30 بود.
یافتهها: نتایج حاصل نشان داد که سطح ملان دی آلدئید (MDA ) بافتی به طور معنی داری در گروه 4، 5 و 6 از گروه 3 پایینتر بود (05/0> P). سطح پروتئین بافتی در گروه 4 نسبت به گروه 3 به طور معنیداری بالاتر رفته بود (001/0 > P). سطح پروتئین بافتی در گروههای 5 و 6 نسبت به گروه 3 اختلاف معنیداری را نشان نداد بحث: این مطالعه نشان داد که ملاتونین با دوز mg/Kg10، اثر آنتی اکسیدانی در جلوگیری از آسیب القائی ناشی از انسداد شریان مزانتریک فوقانی دارد.
فاطمه متانی، آزاده امین پور، هادی طبیبی،
دوره 64، شماره 7 - ( 5-1385 )
چکیده
اصلاح الگوی غذایی از جمله استفاده از سبوس غلات در رژیم غذایی از روشهای مؤثر در کاهش خطر بیماری های قلبی عروقی می باشد. این تحقیق به منظور مقایسه اثرات مصرف سبوس برنج و سبوس گندم بر چربی های خون زنان هیپرکلسترولمیک صورت گرفت.
روش بررسی: این مطالعه به روش کار آزمایی بالینی تصادفی بر روی نوزده زن سالم با محدوده سنی65-35 سال که غلظت کلسترول تام سرم آنها در حالت ناشتا mg/dl300 -240 بود صورت گرفت. تجزیه و تحلیل آماری داده ها با استفاده از آزمون های t-test و Paired t test انجام پذیرفت.
یافته ها: در این مطالعه دو گروه از نظر میانگین سن، وزن، BMI و عوامل مداخله گر رژیمی تفاوت آماری معنی داری با یکدیگر نداشتند. مصرف سبوس گندم در مدت چهار هفته توانست غلظت کلسترول تام و LDL-C سرم را به ترتیب به میزان 11% و 21% کاهش دهد (01/0 P< ). در حالیکه سبوس برنج هیچ اثری بر این فراسنج ها نداشت. هم چنین، در طول مطالعه تغییر معنی داری در غلظت تری گلیسرید، HDL-C، نسبت LDL-C/HDL-C و نسبت کلسترول تام به HDL-C سرم در دو گروه مورد مطالعه مشاهده نگردید.
نتیجه گیری: این مطالعه بطور کلّی نشان داد که مصرف سبوس گندم در مقایسه با سبوس برنج اثرات سودمندی بر روی غلظت کلسترول تام و LDL-C سرم در زنان هیپرکلسترولمیک دارد.
بهناز حائری بهبهانی، احمدرضا درستی، محمدرضا اشراقیان،
دوره 67، شماره 6 - ( 6-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: حساسیت و ویژگی صدکهای نمایه توده بدن (BMI) استاندارد 2000CDC در تشخیص چاقی کودکان ایرانی در مقایسه با چاقی واقعی که بر اساس نمایه توده چربی بدن (FMI) مشخص شده است، مورد بررسی قرار گرفت و وضعیت چاقی کودکان مورد مطالعه بر اساس دو نمایه فوق مقایسه شد. روش بررسی: قد، وزن و ضخامت چین پوستی عضله سه سر بازو در 1800 کودک دبستانی شهر سبزوار اندازهگیری و از تقسیم وزن و میزان توده چربی بدن (بر اساس ضخامت چین پوستی) به مجذور قد به ترتیب BMI و FMI برای این کودکان محاسبه شد. FMI بیش از صدک 90 کودکان مورد مطالعه به عنوان چاقی واقعی و نیز BMI مساوی یا بیش از صدک 95 و صدک 85 تا کمتر از صدک 95 استاندارد 2000CDC به ترتیب به عنوان چاقی و اضافه وزن محسوب شد. یافتهها: بر اساس BMI به ترتیب 8/4% و 9/7% کودکان چاق و دارای اضافه وزن بودند. 3/43% از کودکان واقعا چاق و 6/0% از کودکانی که بر اساس FMI چاق نبودند، توسط BMI چاق تشخیص داده شدند. به علاوه با استفاده از FMI به عنوان معیار چاقی واقعی، حساسیت و ویژگی صدک نودم BMI در تعیین چاقی نیز به ترتیب 1/71% و 98% بهدست آمد. نتیجهگیری: BMI ممکن است کارایی کمتری در تشخیص چاقی کودکان داشته باشد و به نظر میرسد FMI در مقایسه با BMI، معیار بهتری برای تعیین چاقی در کودکان است. انجام مطالعات بیشتری در این زمینه پیشنهاد میشود.
ندا خانلرخانی، محمدعلی اطلسی، ایرج راگردی کاشانی، همایون نادریان، علیاکبر طاهریان، حسین نیکزاد،
دوره 69، شماره 2 - ( 2-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: سلولهای بنیادی برگرفته از بافت چربی قابلیت تزاید زیادی داشته و به ردههای مختلف سلولی همچون آدیپوسیت، استئوبلاست، کندروسیت و میوسیت تمایز داده شدهاند. با توجه به نقش پروژسترون در میلینسازی سیستم اعصاب محیطی، ما در این مطالعه بر آن شدیم تا تاثیر آن را بر روی بیان ژنهای P0, S100, Krox20 در سلولهای بنیادی برگرفته از بافت چربی در شرایط آزمایشگاهی مورد بررسی قرار دهیم.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی سلولهای بنیادی مزانشیمی گرفته شده از بافت چربی ناحیه اینگوینال موش صحرایی بالغ، جهت تایید با فلوسیتومتری مورد بررسی قرار گرفتند. سپس سلولهای بنیادی مزانشیمی ابتدا تحت تاثیر بتا مرکاپتواتانول و سپس رتینوییک اسید قرار گرفتند و در ادامه سلولهای حاصله در چهار گروه مختلف شامل دو گروه کنترل مثبت و منفی حاوی فاکتورهای رشد بدون پروژسترون و دو گروه آزمایش حاوی فاکتورهای رشد و پروژسترون تقسیم شدند. بیان مارکرهای سلول شوان شامل S100, P0, Krox20 در با استفاده از واکنش زنجیره پلیمراز معکوس نیمه کمی semi-quantitative PCR بررسی گردیدند.
یافتهها: سلولهای بنیادی مزانشیمی برگرفته از بافت چربی آنتیژنهای سطحی CD90 ،CD73 و CD31 را بیان نمودند. در گروههای چهارگانه، ژنهای S100, P0, Krox20 در گروههای حاوی پروژسترون بیان شدند. نسبت بیان ژنهای S100 و Krox-20 در گروههای حاوی پروژسترون نسبت به گروه کنترل مثبت بدون پروژسترون کمتر بود (0001/0P<).
نتیجهگیری: پروژسترون به عنوان یک عامل القایی میتواند سبب بیان ژنهای S100, P0, Krox20 در سلولهای بنیادی چربی شود.
زهرا علیزاده، رامین کردی، محمدجواد حسینزاده، محمدعلی منصورنیا،
دوره 69، شماره 4 - ( 4-1390 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
EN-US
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
زمینه
و هدف: چاقی
یک مشکل عمده سلامت در جهان است، از طرفی تعداد کمی از افراد، بهخصوص زنان، در
سطح توصیه شده برای سلامت در سال 2010، فعالیت فیزیکی دارند. هدف از این مطالعه بررسی
تأثیر دو روش ورزش هوازی مداوم و متناوب، همراه با محدودیت دریافت کالری بر سطح چربی
و قند خون ناشتا در زنان دارای اضافه وزن و چاقی بود.
روش بررسی: 45 خانم
با شاخص توده بدنی بالاتر از 2kg/m25 به صورت تصادفی به سه گروه 15 نفره
تقسیم شدند: الف)گروه ورزش متناوب با 40 دقیقه پیادهروی با شدت متوسط (64% تا76% حداکثر
ضربان قلب)، منقسم در سه جلسه روزانه، پنج روز در هفته، ب) گروه ورزش مداوم 40 دقیقه
پیادهروی با شدت متوسط یک جلسه در روز، پنج روز در هفته، ج)گروه کنترل. هر سه گروه
محدودیت کالری دریافتی روزانه داشتند. اندازهگیری فشارخون، چربی و قند خون ناشتا
در ابتدای مطالعه و بعد از 12 هفته مداخله انجام شد.
یافتهها: پس از 12 هفته مداخله سه گروه از نظر آماری تفاوت معنیداری
در تغییرات چربی خون ناشتا [کلسترول (94/0P=)، تری گلیسیرید (62/0P=)]، قند خون ناشتا (05/0P=)، فشارخون سیستولیک (84/0P=) و فشارخون دیاستولیک (30/0P=) نداشتند.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج مطالعه حاضر به نظر میرسد از نظر آماری
تفاوت معنیداری بین یک دوره کوتاهمدت برنامه ورزشی هوازی مداوم و متناوب در کاهش
چربی خون، قند خون ناشتا و فشارخون در حال استراحت در زنان دارای اضافه وزن و چاق
وجود ندارد.
رضا کرباسی افشار، آیت شهماری، نصرالله شفیقی، امین صبوری،
دوره 70، شماره 6 - ( 6-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: پروتکلهای درمانی مختلفی جهت کاهش چربی خون بهخصوص در بیماران مبتلا به بیماری عروق کرونر پیشنهاد شده است. هدف از این مطالعه ارزیابی اثربخشی تجویز سیمواستاتین با و بدون فنوفیبرات در بیماران اختلال چربی خون و بیماران عروق کرونر بر اساس یافتههای اکوکاردیوگرافی میباشد.
روش بررسی: یک کارآزمایی بالینی بر روی 124 بیمار مراجعهکننده به بیمارستان بقیهالله تهران طی سالهای 89-1387 انجام شد. بیماران در گروه اول 64 نفر، سیمواستاتین (mg20)، فنوفیبرات (mg200) روزانه، رژیم غذایی و فعالیت ورزشی و گروه دوم 60 نفر، سیمواستاتین همراه رژیم فوق به مدت یک سال دریافت کردند.
یافتهها: میانگین سنی بیماران 5/6±3/54 سال بود. در گروه اول نسبت به گروه دوم پروفایل چربی و میزان Left Ventricular Ejection Fraction (LVEF) تغییرات معنیداری داشت (05/0P<) اما پارامترهای کارکرد دیاستولی تغییر معنیدار آماری نداشت (05/0P>).
نتیجهگیری: نتایج مطالعه نشان میدهد درمان یکساله استاتین بههمراه فنوفیبرات، علاوه بر بهبود موثر پروفایلهای چربی خون، اثر مثبت روی LVEF و در نتیجه عملکرد بهتر قلبی را دارا میباشد.
حمیدرضا فتحی، فرید فریدونی،
دوره 71، شماره 7 - ( 7-1392 )
چکیده
زمینه و هدف : پلاسمای غنی از پلاکت مشتق اتولوگ خون است که بهتازگی اهمیت استفاده بالینی از آن در جراحی پلاستیک مورد توجه قرار گرفته است. در این مطالعه نتایج درمانی تزریق توام پلاسمای غنی از پلاکت و چربی در بیماران مبتلا به نارسایی ولوفارنژیال ارزیابی شد.
روش بررسی: در این مطالعه آیندهنگر، در 15 بیمار (9 نفر پسر و شش نفر دختر) در گروه سنی 20-15 سال مبتلا به شکاف کام و نارسایی ولوفارنژیال خفیف/ متوسط، تزریق ترکیب یک میلیلیتر Platelet-Rich Plasma (PRP) و چهار میلیلیتر چربی تحت سدیشن در دیواره خلفی حلق در محاذات ولوم روی فاشیای پرهورتبرال انجام شد. قبلاز تزریق، شش هفته و شش ماه پساز تزریق با اندوسکوپی نازال صدای بیمار ضبط شد و پاتولوژی گفتاری بیمار توسط گفتار درمان تعیین شد.
یافتهها: جابهجایی ولار شش هفته پساز تزریق افزایش معناداری را نشان داد (049/0 P= ). سایز Gap شش هفته پساز تزریق در 60% بیماران ناپدید شد (019/0 P= ). شش ماه پساز تزریق میزان جابهجایی دیوارههای طرفی فارنژیال در 3/73% موارد افزایش معناداری را نشان داد (04/0 P= ). در ارزیابی آئرودینامیک، عبور هوا از بینی هنگام تکرار کلمات کاهش معناداری را داشت (05/0 P< ). همچنین ارزیابی گفتار درمانی بهبود معناداری را در کیفیت تکلم بیماران نشان داد (05/0 P< ).
نتیجهگیری: بهنظر میرسد، تزریق توام پلاسمای غنی از پلاکت و چربی منجر به بهبود رزونانس صوتی و کاهش عبور هوا از بینی در موارد درمان شده میشود که میتوان آنرا جایگزین پروسیجرهای ماژور مانند ولوفارنژیوپلاستی در درمان نارسایی ولوفارنژیال خفیف/ متوسط نمود.
صنمبر صدیقی، احد خوشزبان، امیرحسین توکلی، رامین خطیب سمنانی، زهرا سبحانی، نیر داداشپور مجیدآباد،
دوره 72، شماره 1 - ( 1-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: فنآوری بافت چربی بهدلیل فراوانی و دسترسی آسان طی روند لیپوساکشن، منبع ایدهآلی برای تهیه سلولهای بنیادی مزانشیمی و تهیه داربستهای طبیعی فراهم میآورد که موجب ترمیم و بازسازی مناسب بافت صدمه دیده نسج نرم میشوند. هدف این مطالعه جداسازی و تکثیر و شناسایی سلولهای بنیادی از بافت چربی انسانی است.
روش بررسی: برای انجام این تحقیق نمونه بافت استریل چربی از نواحی شکم و پهلوی بیماران جوان تهیه شد. با کمک آنزیم کلاژناز و سانتریفوژ مکرر، سلولهای بنیادی بافت چربی جداسازی و کشت داده شد. تکثیر و چسبندگی سلولها در کشت دوبعدی، شمارش سلولی با لام نئوبار انجام شد. سپس ماهیت سلولهای بنیادی بافت چربی با بهکارگیری روش فلوسایتومتری و بررسی مشخصات سطحی سلولها و همچنین القای تمایز سلولها به بافت استخوان و غضروف انجام شد.
یافتهها: ماهیت مزانشیم بودن سلولها، براساس بیان شاخصهای CD90, CD105, CD166 و عدم بیان شاخصهای رده خونساز نظیر CD34, CD31, CD45 بهوسیله تکنیک فلوسایتومتری تایید شد. رنگآمیزیهای هیستولوژیکی اختصاصی الیزارین رد و تولوییدن بلو بهترتیب تمایز سلولهای بنیادی کاشته شده روی داربست را به سلول استئوسیت و غضروف تایید نمود.
نتیجهگیری: هر چند در این تحقیق به مقایسه قدرت تکثیری و تمایزی این سلولها در محیط داخل بدن پرداخته نشد، اما با توجه به نتایج ریختشناسی، مطالعات فلوسایتومتری و تستهای تمایزی بهدستآمده میتوان چنین نتیجهگیری کرد که جداسازی سلول بنیادی بافت چربی بهروش بهکار رفته در این مطالعه موفقیتآمیز بوده است و این سلولها قابلیت استفاده در ترمیم بافتی را بهروش پیوند خودی و یا غیرخودی خواهند داشت.
صنمبر صدیقی، امیر حسین توکلی، نیر داداش پور، کاظم حسینی،
دوره 72، شماره 6 - ( 6-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: بهتازگی داربستهای تهیه شده از بافتهای زنده، بهعنوان بستر رشد و تکثیر سلول بنیادی مورد توجه رشته پزشکی ترمیمی و مهندسی بافت قرار گرفتهاند. مواد زیستی طبیعی به روشی نیاز دارند تا آنها را از تجزیه حفظ کرده، ایمنیزایی را کاهش داده و بافت را استریلیزه کند. هدف این مطالعه تهیه داربست از بافت چربی انسانی و بررسی ساختار پروتیینی پودر سلولزدایی شده حاصل از آن است.
روش بررسی: این مطالعه از نوع تولید مواد و بررسی تحلیلی روشها است. بافت چربی مورد نیاز از مواد زاید حاصل جراحی لیپوساکشن و با کسب رضایت شفاهی بیماران تامین گردید. جراحی زیبایی مربوط به نواحی پهلو و شکم خانمهای در رده سنی 42-38 ساله در یک کلینیک خصوصی طی زمستان 1391 تا بهار 1392 انجام شد. جهت تهیه داربست مناسب، سلولزدایی بافت چربی انسان با استفاده از روشهای فیزیکی، شیمیایی و هضم آنزیمی انجام گردید. نمونه داربست حاصله تحت بررسی میکروسکوپ الکترونی و بررسی تحلیلی توسط ژل الکتروفورزیس با تکنیک (Blue-Native) و بیان ژنهای لامینین، فیبرونکتین، کلاژن تیپ 1، کلاژن تیپ 4، دسمین، اکتین، اینتگرین، به روشReal Time- Polymerase Chain Reaction (RT-PCR) قرار گرفت.
یافتهها: تقریبا از هر ml 200 بافت چربی mg 10 ماتریکس بهدست آمد. فقدان سلول و ماهیت پروتیینی (بهطور عمده کلاژن نوع یک و چهار، فیبرونکتین و لامینین) پودر ماتریکس حاصله، با رنگآمیزی ایمینوهیستوشیمی، بررسی ژنتیک و کروماتوگرافی تایید شد. مشاهدات میکروسکوپ الکترونی خصوصیات ساختمانی سه بعدی مناسب داربست از جمله مشخصه متخلخل نمونهها را مشخص نمود.
نتیجهگیری: ارزیابی تحلیلی و مقایسهای بیان پروتیینهای اختصاصی نشان داد که پودر ماتریکس تهیه شده از بافت چربی در این مطالعه علیرغم بهکارگیری روشهای هضم آنزیمی غنی از ترکیبات کلاژن و دارای توانایی عملکرد ترمیمی و ساختاری است و بهویژه میتواند فرصت جدیدی برای پیشرفت روشهای ترمیم بافت نرم ایجاد کند.
محمد جواد فاطمی، امیر اسدالله خواجه رحیمی، بابک نیکومرام، مریم سخایی، شبنم مصطفوینیا، امیر آتشی، میر سپهر پدرام، حمیدرضا آقایان، شیرین عراقی، مجید سلطانی، مجید مصاحبی محمدی،
دوره 72، شماره 6 - ( 6-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: سلولهای بنیادی در درمان طیف وسیعی از بیماریها کاربرد دارند و از بافتهای مختلف بدن قابل جداسازی هستند. این سلولها به دو روش ترشح سایتوکینها و فاکتورهای رشد و نیز افتراق سلولی به درمان بیماریها کمک میکنند. زخمهای سوختگی یکی از مشکلات جراحی ترمیمی میباشند و ممکن است سلولهای بنیادی بتوانند به ترمیم سریعتر این زخمها کمک نمایند.
روش بررسی: پژوهش حاضر از نوع مطالعه تجربی بوده و از دی ماه 1391 تا اردیبهشت 1392 در مرکز تحقیقات سوختگی دانشگاه علوم پزشکی ایران انجام گردید. در این مطالعه 30 رت بهطور تصادفی به سه گروه تقسیم شدند. چربی اینگوینال یک گروه ده تایی برای تهیه سلول بنیادی اتولوگ مورد استفاده قرار گرفت. از آمنیون آسلولار بهعنوان اسکافولد برای انتقال سلول بنیادی استفاده شد. در هر 30 رت یک زخم سوختگی ایجاد شد. پس از 24 ساعت زخم اکسیزیون و در گروه اول پانسمان معمولی و در گروه دوم آمنیون آسلولار و در گروه سوم که پیشتر چربی آنها برداشته شده بود آمنیون آسلولار با سلول بنیادی برای پوشش زخم استفاده شد. سرعت ترمیم زخم و مشخصات پاتولوژی در سه گروه با هم مقایسه گردید.
یافتهها: میانگین سطح تحت بررسی پس از استفاده از سلول بنیادی در طی 15 روز،cm2 53/4 با انحرافمعیار 23/2± و حداقل و حداکثر سطح بهترتیب cm2 82/0 و cm2 5/10 بوده است. میانگین سطح تحت بررسی پس از استفاده از آمنیون آسلولار در طی 15 روز،cm2 31/10 با انحرافمعیار 52/4± و حداقل و حداکثر سطح بهترتیب cm2 57/3 و cm2 9/21 بود (شکل 5). میانگین سطح تحت بررسی پس از استفاده از پماد سیلور در طی 15 روز،cm2 06/9 با انحرافمعیار 37/1± و حداقل و حداکثر سطح بهترتیب cm2 5/5 و cm2 33/12 بوده است. میانگین سطح زخم در گروه آمنیون آسلولار دارای سلول بنیادی از هر دو گروه دیگر در روزهای سوم تا 15 بعد از جراحی بهطور معنادار کوچکتر بود (01/0P<). همچنین فیبروپلازی و واسکولاریزاسیون در زخمهای دارای سلول بنیادی بهطور معنادار بهتر از دو گروه دیگر بود (001/0P<)
نتیجهگیری: آمنیون آسلولار بهعنوان یک اسکافولد مناسب به همراه سلول بنیادی با منشاء چربی میتواند به ترمیم زودتر زخم سوختگی منجر شود.
مهدیه قیاثی، رضا طباطبائی قمی، محسن نیکبخت، محسن شیخحسن،
دوره 73، شماره 3 - ( 3-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: انتخاب داربست مناسب یکی از عوامل بسیار مهم در یک تکنیک موفق مهندسی بافت است که امکان مهاجرت سلولها، انتقال عوامل زیست فعال و همچنین فراهمسازی محیط رشد مطلوب برای سلولهای بنیادی را ایجاد مینماید. در این پژوهش به ارزیابی قابلیت دو داربست مختلف بهعنوان محیطی مناسب جهت تکثیر و تمایز سلولهای بنیادی مزانشیمی برگرفته از چربی پرداخته شد.
روش بررسی: این مطالعه بهصورت تجربی در آزمایشگاه سلولهای بنیادی جهاد دانشگاهی استان قم از اردیبهشت تا اسفند 1392 انجام شده است. دو داربست فیبرینگلو و آلژینات بهعنوان دو گروه مجزا تهیه گردید و سلولهای بنیادی مزانشیمی پس از جداسازی از بافت چربی و تکثیر کافی، بهصورت جداگانه بر روی این دو داربست قرار گرفته و در محیط کندروژنیک کشت داده شدند. پس از گذشت 14 روز، ارزیابی توانایی بقای سلولی و بیان ژنهای کلاژن I و II، SOX9 و اگریکان (Aggrecan) در سلولهای مزانشیمی مشتق از چربی کشت شده بر روی هر داربست بهصورت مجزا بهترتیب توسط روشهای 3 (4 و 5-دی متیل) تیازول-2-یل-2و5-دی متیل تترازولیوم بروماید و Real-time PCR صورت پذیرفت. همچنین تشکیل بافت غضروفی بر روی داربستها توسط آنالیز هیستولوژی مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: داربست فیبرینگلو تفاوت معناداری را از لحاظ قابلیت بقا نسبت به داربست آلژینات در محیط تمایزی به غضروف نشان داد (023/0P=). همچنین نتایج حاصل از آنالیز Real-Time PCR نشان داد که داربست فیبرینگلو در مقایسه با داربست آلژینات ژنهای ویژه غضروفی را در سطح بالاتری بیان مینماید.
نتیجهگیری: استفاده از داربست طبیعی فیبرینگلو میتواند بهعنوان محیط مناسبی بهمنظور تکثیر و تمایز سلولهای بنیادی مزانشیمی برگرفته از چربی در مهندسی بافت غضروفی در نظر گرفته شود.
فاطمه ولیپوری گودرزی، جواد حدادنیا، طاهره حبشیزاده، مریم هاشمیان،
دوره 73، شماره 6 - ( 6-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: در حال حاضر چندین روش برای اندازهگیری چربی زیرپوستی بدن وجود دارد اما این روشها محدودیتهای زیادی دارند. در این پژوهش سعی شد تا یک الگوریتم خوشهبندی برای اندازهگیری ضخامت بافت چربی زیر پوستی در تصاویر ترموگرافی ارایه شود.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع تحقیقات کاربردی است که بر روی 100 نفر از افراد مراجعهکننده به بیمارستان شهید مبینی سبزوار (از فروردین 1392 تا آذر 1392) صورت گرفت و ضخامت چربی زیرپوستی آنها بر اساس الگوی حرارتی و استفاده از روشهای کلاستربندی K-Means و Fuzzy c-means و الگوریتم اجزای متصل برگشتی محاسبه شد.
یافتهها: تمام اندازهگیریهای انجام شده بر روی تصاویر حرارتی، توسط روش پیشنهادی، با روش سونوگرافی مقایسه شد، که نتیجه این مقایسه یکسان دانستن این اندازهگیریها با تقریب قابل قبول از نظر پزشک رادیولوژیست نسبت به روش سونوگرافی بود. در بررسی فوق مقدار حساسیت تشخیصی برابر با یک و میزان کسر منفی نادرست، صفر بود.
نتیجهگیری: روش ارایه شده در این مقاله به عنوان یک روش غیرتهاجمی و مقرون به صرفه برای اندازهگیری ضخامت چربی زیرپوستی مورد توجه قرار میگیرد.
بهزاد جعفرینیا، علی دلپیشه، ابوذر سلیمانی، کوروش سایه میری،
دوره 74، شماره 1 - ( 1-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: مطالعات اثر داروی مترونیدازول در کاهش سطح لیپیدهای خون را بهصورت متفاوت گزارش کردهاند، پژوهش کنونی با هدف برآورد کلی اثر مترونیدازول در کاهش سطح چربی خون انجام شد.
روش بررسی: بر اساس پایگاههای SID، Magiran، Iranmedex، ISI، Pubmed، Scopus، مقالاتی که اثر مترونیدازول را بر روی چربیهای خون تا پایان اسفند 1393 ارزیابی کرده بودند، بررسی شدند، دادهها با روش متاآنالیز وStata, ver. 11.1 (College Station, TX, USA)، تحلیل شدند.
یافتهها: در 10 مطالعه تعداد 292 نمونه، درصد کاهش کلسترول 11% (16%-6%:CI95%)، تریگلیسرید 14% (24%-4% :CI95%) و لیپوپروتیین تراکم پایین 8% (15%-1%:CI95%) برآورد گردید که از لحاظ آماری معنادار بود (001/0P=) و درصد افزایش لیپوپروتیین تراکم بالا، 1% (2%-1%-:CI95%) و از لحاظ آماری معنادار نبود (08/0P=).
نتیجهگیری: مترونیدازول باعث کاهش درصد کلسترول، تریگلیسرید و لیپوپروتیین تراکم پایین میشود، اما تاثیر معناداری بر درصد افزایش لیپوپروتیین تراکم بالا ندارد.
محسن شیخحسن، مهدیه غیاثی،
دوره 75، شماره 9 - ( 9-1396 )
چکیده
سلولهای بنیادی، سلولهای بیولوژیکی منحصر به فردی هستند که میتوانند به سلولهای تخصصی متفاوتی تمایز یابند. در پستانداران، دو نوع گسترده از سلولهای بنیادی وجود دارد: سلولهای بنیادی جنینی که از توده سلولی داخل بلاستوسیست جدا میشوند و سلولهای بنیادی بالغ که در بافتهای مختلف یافت میشوند. سلولهای بنیادی مزانشیمی (Mesenchymal stem cells, MSC)، سلولهای چند توانی هستند که بهعنوان یکی از مهمترین سلولهای بنیادی بالغ از آنها یاد میشود. بهدلیل ظرفیت تکثیری بسیار بالا و توانایی خودنوزایی مناسبی که این سلولها دارند، منبع قدرتمند و امیدوارکنندهای را جهت استفاده در زمینه طب ترمیمی ایجاد نمودهاند. همچنین، سلولهای بنیادی مزانشیمی میتوانند به چندین رده سلولی مانند استئوبلاستها (سلولهای استخوانی)، کندروسیتها (سلولهای غضروفی)، آدیپوسیتها (سلولهای چربی) و میوسیتها (سلولهای عضلانی) تمایز یابند. از آنجایی که سلولهای بنیادی مزانشیمی بهعنوان یک منبع جذاب جهت پیوند اتولوگ در زمینه طب ترمیمی محسوب میگردند، بررسی چرخههای سیگنالدهنده سلولی- مولکولی که در تمایز این سلولها موثر بوده و همچنین تغییرات مولکولی ایجاد شده حین تمایز آنها و در نتیجه درک نقش سایتوکین، کموکین و فاکتورهای نسخهبرداری بر روی تمایز این سلولها پراهمیت میباشد. تمایز سلولهای بنیادی مزانشیمی به رده مزانشیمی بهصورت ژنتیکی مورد دستکاری واقع شده و توسط فاکتورهای نسخهبرداری خاصی که با ردههای سلولی ویژه در ارتباط هستند، تحریک میشود. مطالعات اخیر به بررسی نقش عوامل نسخهبرداری شامل Runx2، Sox9، PPARγ، MyoD، GATA9 و GATA6 در تمایز MSC پرداختهاند.
اسماء سلیمانی، افرا خسروی، عنایت اسدی،
دوره 77، شماره 3 - ( 3-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: اختلال در سوخت و ساز لیپیدها حیات انسانی را در تمامی کشورها با درصدهای متفاوت تهدید میکند و باعث بروز بیماریهای قلبی-عروقی میشود. کاهش میزان فعالیت بدنی و حذف برخی غذا داروها گسترش این عوارض را تسریع بخشیدهاند. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر ۱۰ هفته مصرف مکمل زنجبیل بر نیمرخ لیپیدی و ترکیب بدن زنان چاق بهدنبال تمرین ورزشی پیلاتس انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه بهروش نیمهتجربی در مرکز گیاهان دارویی دانشگاه علوم پزشکی ایلام از شهریور تا آذر ۱۳۹۶ انجام شد. در این مطالعه، ۹۰ زن چاق مبتلا به دیابت نوع ۲ بهطور تصادفی به ۳ گروه مکمل، دارونما و کنترل (هر گروه ۳۰ نفر) تقسیم شدند. پروتکل تمرینی شامل ده هفته فعالیت ورزشی پیلاتس است. گروه مکمل روزانه g ۲ پودر زنجبیل را، بهمدت ۱۰ هفته مصرف میکردند.
یافتهها: نتایج نشان داد ۱۰ هفته مصرف مکمل زنجبیل بهدنبال تمرین ورزشی پیلاتس در پیشآزمون و پسآزمون باعث افزایش سطوح لیپوپروتیین پرچگال و کاهش تریگلیسیرید، لیپوپروتیین کمچگال، کلسترول تام، ترکیب و وزن بدن زنان چاق میشود. همچنین مصرف ۱۰ هفته مکمل زنجبیل بهدنبال تمرین هوازی پیلاتس بر سطوح تریگلیسیرید (۰/۰۰۱P=)، لیپوپروتیین کمچگال (۰/۰۲P=)، کلسترول تام (۰/۰۵P=) و لیپوپروتیین پرچگال (۰/۰۱P=) زنان چاق گروه مکمل و دارونما تاثیر معناداری داشت.
نتیجهگیری: نتایج این پژوهش نشان داد که تمرین پیلاتس بههمراه مصرف روزانه g ۲ مکمل زنجبیل بهمدت ۱۰ هفته، باعث کاهش معنادار در سطوح نیمرخ لیپیدی، درصد چربی بدن، وزن و نسبت محیط کمر به لگن شد.
فضائل فدایی، زینب آردین، صادق امانی شلمزاری، حسین شیروانی،
دوره 79، شماره 3 - ( 3-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر پنج هفته تمرین تناوبی شدید بر سطوح رزیستین و آدیپونکتین و آنزیمهای کبدی AST و ALT در رتهای ویستار مبتلا به کبد چرب غیرالکلی بود.
روش بررسی: برای انجام این پژوهش بنیادی، 24 سر رت نر ویستار خریداری و به حیوان خانه دانشگاه بقیه الله منتقل شدند. سپس به سه گروه مساوی کنترل-سالم، کنترل-بیمار و تمرین-بیمار تقسیم شدند. پژوهش حاضر در تیر ومرداد سال 1398 صورت گرفت. داروی تتراسایکلین با دوز 140 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن به مدت هفت روز به رتها با روش گاواژ خورانده شد. تایید کبد چرب (استئاتوزیس) با اندازهگیری آنزیمهای کبدی صورت گرفت. گروه تمرین، تمرینات تناوبی شدید (HIIT) را به مدت پنج هفته و پنج روز در هفته انجام دادند. ابتدا آزمون حداکثر توان بهعمل آمد و بر آن اساس پروتکل HIIT بهصورت پنج تناوب دو دقیقهای کار با فواصل استراحت یک دقیقهای شروع شد. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی، نمونهبرداری انجام گرفت. تحلیل دادهها با آزمون ANOVA و تعقیبی توکی انجام گرفت.
یافتهها: پس از انجام تمرینات HIIT سطوح سرمی آدیپونکتین و رزیستین در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل کبد چربی به ترتیب افزایش و کاهش معناداری را نشان داد (001/0=P). همچنین، گروه تمرین کاهش معناداری در سطوح سرمی آنزیمهایAST و ALT را تجربه کردند. توان هوازی رتها در گروه HIIT افزایش معناداری نسبت به دو گروه دیگر داشت.
نتیجهگیری: HIIT از طریق تعدیل سطوح چربی بدن و تعدیل ترشح آدیپوکاینهایی همچون آدیپونکتین و رزیستین در بهبود وضعیت رتهای مبتلا به کبدچرب غیرالکلی نقش دارد.
آبنوس مختاری، زهرا هنرور، نسیم شهنوازی،
دوره 81، شماره 2 - ( 2-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: مطالعه حاضر با هدف بررسی، تعیین رابطه سطح سرمی چربی مادران باردار و وزن موقع تولد جنین انجام شد.
روش بررسی: پژوهش توصیفی-مقطعی حاضر از فروردین تا اسفند 1398 روی 170 زن باردار مراجعهکننده به درمانگاههای دانشگاه علوم پزشکی کرمان انجام شد و متغیرهای مورد نظر در طول بارداری (سن، BMI، وزن و دفعات حاملگی و میزان افزایش وزن در بارداری و پروفایل لیپید و قندخون) اندازهگیری گردید و نتایج با استفاده از SPSS software, version 20 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA) تحلیل گردید.
یافتهها: نتایج مطالعه نشان داد که سطح خونی تریگلیسیرید و کلسترول با وزن موقع تولد نوزاد ارتباط دارند. با افزایش تعداد دفعات حاملگی (001/0P=) و افزایش تعداد نوزاد زنده (001/0P=) وزن موقع تولد نوزاد افزایش مییابد.
نتیجهگیری: نتایج حاصل از مطالعه نشان داد که با افزایش کلسترول و تریگلیسیرید خون مادر باردار، وزن موقع تولد نوزاد افزایش مییابد. همچنین افزایش HDL و LDL خون مادر باردار باعث افزایش وزن موقع تولد نوزاد نمیشود. پیشنهاد میشود مطالعه با حجم نمونه بزرگتر جهت بررسی همه فاکتورهای موثر در وزن نوزاد انجام شود.